بند با كسب اجازه از محضر ماموستاهای گرامی و بزرگوار، اگر خدا توفیقم بدهد و الطافش شامل حالم بشود، میخواهم خارج از عادت مألوف و همیشگی، اشاراتی داشته باشم پیرامون مسئلهای كه در جلسهی گذشته بدان اشاره كردم و آن اینكه گفتم: (متاسفانه برای كسی جشن میگیریم و مراسم برگزار میكنیم كه او را نمیشناسیم). و اگر عرایض بنده نواقصی داشته باشد كه دارد، ایراداتی به آن وارد شود كه میشود، قابل نقد باشد كه هست، باكی نیست، بنده هیچ وحشت و ترس و خوفی ندارم. ما باید این را یاد بگیریم كه مخاطب، مستمع و جامعه، آینه تمام قد انعكاس افكار خود ما هستند. اگر سخنان ما مقبول افتد مستمع ما را قابل دانسته و اگر ایرادی به آن وارد شود ما مخاطب را قابل میدانیم.
عرض شد برای كسی جشن میگیریم كه او را كما هو حَقُه به آن صورتی كه بوده نمیشناسیم، چرا او را نمیشناسیم. چون خدای او را نمیشناسیم. به عبارت دیگر تا صاحب و آمرِ دین (خدا) را نشناسیم خود دین و پیام آور دین را نیز نخواهیم شناخت و میدانیم كه در بحث دین و دینشناسی اولین موضوعی كه مطرح میباشد بحث خدا و خداشناسی است قولو لا اله الا الله تفلحوا. یعنی برای سعادت و رستگاری قبل از هر چیز و هر كس باید خدا را شناخت.
شناخت خدا: در مورد شناخت خدا، مقدمتاً باید عرض كنم كه شرط لازم برای شناخت و اعتراف به وجود هر موجودی از جمله خدا، وجود سه ركن اساسی معرفتی تواماً در انسان ضروری است. یعنی تا زمانی كه آن سه پایهی معرفتی تواماً در انسان وجود نداشته باشد شناخت و اعتراف به وجود خارجی یك چیز یا یك پدیده تحقق پیدا نخواهد كرد، آن سه پایه عبارتند:
1. وجود عقل در انسان برای تشخیص وجود یك پدیده یا وجود یك موجود.
2. وجود علم و دانش در انسان برای تشخیص صحیحترآن موجود از راه كشف روابط علت و معلولی مستور در آن.
3. وجود وجدان در انسان برای اعتراف به وجود و حقانیت آن موجود.
پس داشتن یك مثلث سه ضلعی معرفتی در انسان، كه در یك ضلع آن خرد، در ضلع دوم علم و در ضلع سوم وجدان، قرار گیرد، جزو نیاز بلافصل یك روند معرفتشناسی، روش شناختی و متدولوژیك به شمار میآید.
به قول حكیم ابوالقاسم فردوسی:
خرد باید و دانش و راستی
كه كژی بكوبد در كاستی
به عبارت دیگر باید گفت كه برای شناخت خدا و اعتراف به ذات اقدسش به عنوان خالق هستی، داشتن سه شرط لازم است:
1. داشتن عقل یا قوهی تشخیص (قوهی دراكه)، جهت بكارگیری و مداقه در آیات كون و مكان و غور در معادلات و معاملات و تعادلات حاكم بر پدیدههای جهان آفرینش.
2. داشتن علم و دانش جهت تنویر دید و افزایش سطح معرفت نسبت به مسائل مكتسبهی عقلی و تنظیم و تنسیق زاویهی تشخیص انسان نسبت به آن مسائل به منظور پی بردن به علت غایی از طریق پیگیری قوانین علت و معلولی حاكم بر پدیدههای هستی.
3. داشتن وجدان سالم جهت اعتراف به وجود قوانین خدشه ناپذیر علمی حاكم بر پدیدههای جهان هستی و در نهایت اعتراف به وجود یك آفریننده و قانون گذار اصلی.
تأكیداً، اینكه تحقق امر شناخت خدا منوط به داشتن سه شرط فوق (تواماً) میباشد، چنانچه یك شرط از آن شروط سهگانه در انسان وجود نداشته باشد مراد حاصل نخواهد شد.
لازم به یادآوری است كه ما در مورد شناخت خدا، نه اثبات وجود خدا بحث میكنیم. چون خدا همیشه بوده و نیازی به اثبات ندارد. اصولاً سئوال در مورد اثبات وجود خدا، سئوالی است انحرافی؛ چرا كه محدود نمیتواند نامحدود را اثبات كند و به قول مرحوم شمس كردستانی:
پس ما باید خدایی كه ثابت بوده و هست و وجود دارد را بشناسیم. اینجا به یاد داستانی افتادم كه یك نفر به شمس تبریزی گفت كه، من با 13 دلیل خدا را ثابت میكنم، شمس هم گفت من از طرف خدا از شما تشكر میكنم. تو برو خودت را ثابت كن. خدا نیازی به اثبات تو ندارد.
عزیزان، انسان در طول تاریخ در حیات خود با بكارگیری خرد، توانایی و استعدادی كه خداوند به او بخشیده توانستهاست به تدریج در برخی از جوانب زندگی، پیشرفت، توسعه و تكامل پیدا كند. و این پیشرفت و توسعه مدیون وجود دو نظام قانونمند در درون ذات انسان (عقل محاسبهگر) و در برون ذات انسان (جهان و طبیعت هدفمند) میباشد. یعنی اگر جهان بیرونی انسان (طبیعت، موجودات، عناصر و مواد مختلف آن) ایستا، بدون هدف و فاقد نظم و قوانین محل اعتماد و اتكاء میبود اگر كل انسانها از بدو تاریخ تاكنون همگی بلا استثناء نابغه و دانشمند میبودند نمیتوانستند كوچكترین حركتی در جهت تغییر زندگی خویش به سوی پیشرفت، توسعه و تكامل انجام دهند چرا؟ چون این طبیعتِ به ظاهر بیشعور اما در باطن ذیشعور و قانونمند است كه با داشتن نظم دقیق و قوانین ریاضی نهفته در خود، این امكان را به انسان باشعور و تعالیخواه و كمال جو میدهد تا از آن رمزگشایی نموده و با بكارگیری آن قوانین، پیشرفت خود را در زمینههای مختلف زندگی میسر و مقدور سازد.
به عبارت دیگر هیچ بشری در طول تاریخ بشریت یك قانون كَوْنی را در طبیعت و پدیدههای طبیعی وضع نكرده است بلكه فقط قوانین را در پرتو خرد خدادادی و با هدایت او كشف نموده است چون قوانین كَوْنی را خود خداوند در دل طبیعت قرارداده است.
انسان با این همه پیشرفت تاكنون نتوانسته است خارج از نوامیس طبیعت و بدون بهرهگیری از قوانین خدادادی، یك عدد گیلاس، یك قطره شیر، یك گرم عسل، یك تار عنكبوت، یك عدد تخممرغ، یك برگ گل، یك تار مو را خلق كند.
یك رأس دام (گاو یا گوسفندی) را در نظر بگیرید اگر تعریف ساده و عامیانهای را از آن ارائه بدهیم باید بگوئیم دام عبارت است از: كارخانهای كه علوفه را تبدیل به گوشت و شیر و پشم و پوست میكند. و از آنجائیكه این كارخانه دارای قدرت زایشی و افزایشی و همانندسازی نیز است، هیچگاه از كار نخواهد افتاد همچنانكه هزاران سال است بدون حتی یك روز تعطیلی به تولیدات خود ادامه داده است. آیا انسان توانسته است تاكنون یك نمونهی كوچك از این كارخانه را (خارج از قوانین كَوْنی) راهاندازی نماید؟ و مانند آن كارخانهی خدادادی نقش آفرینی كند؟
اجازه فرمائید در این خصوص توضیح بیشتری بدهم.
دام كه در برخی مناطق كردنشین به آن هم دولت هم میگویند (یعنی خوشبختی و سعادت). اگر از زنجیره حیات حذف گردد حیات بشر دچار وقفه گردیده و خوشبختی و سعادت از زندگی بشر رخت برمیبندد.
یك رأس گاو را در نظر بگیرید این گاو، علوفه را طی مكانیسمی خاص و طبق قوانینی كه خالق آن، در وجودش قرار داده تبدیل به شربتی گوارا و سفید رنگ به نام شیر میكند كه كاملترین و سالمترین و مفیدترین غذا برای انسان است چرا كه تمامی مواد مورد نیاز بدن انسان اعم از (ویتامینها، پروتئینها، چربیها، موادقندی، مواد معدنی، املاح و...) در آن وجود دارد.
از مشتقات شیر نیز دهها محصول را میتوان نام برد كه نقش اساسی در تغذیه و رشد انسان دارند محصولاتی همچون: ماست، كره، دوغ، شیر خشك، خامه، روغن، سرشیر، كشك، پنیر، سیراج و... و نیز با استفاده از شیر است كه انواع: شیرینی، كیك، بیسكویت، كاسترد، فرنی، بستنی، شكلات و ... تهیه میشود.
قرآن كریم چه زیبا و رسا بیان میدارد:
وَإِنَّ لَكُمْ فِی الأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِیكُم مِّ/مَّا فِی بُطُونِهِ مِن بَینِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَناً خَالِصاً سَآئِغاً لِلشَّارِبِینَ [نحل/ 66] «و در دامها قطعاً برای شما عبرتی است از آنچه در شكم آنهاست، از میان علفهای جویده و خون، شیرخالصی به شما مینوشانیم كه برای نوشندگان گوارا است».
قرآن سراسر اعجاز است امّا گاهاً اعجاز قرآن اوج میگیرد. مثل اوج اعجازش در این آیه. میفرماید: در دامها (قطعاً) برای شما درس است.
بگذارید مقداری این مسئله را بشكافیم. بعد از اینكه دام دورهی عمر شیردهیاش به پایان رسید. آن را به كشتارگاه میبرند و در آنجا ذبح میشود. لاشه دام كه عبارت است از گوشت قابل مصرف، به مصرف انسان میرسد كه از آن انواع غذاها، خورشها و كبابهای متنوع تهیه میكنند از بعضی از مشتقات گوشت نظیر: انواع كالباس، سوسیس و همبرگر، انواع غذاهای آماده و پیكنیكی تهیه میكنند. آن قسمت از لاشهی دام هم كه قابل مصرف نیست به اضافه خون ریخته شده، طی فرآیندی در كشتارگاههای صنعتی تبدیل به پودر گوشت، پودر استخوان، پودر خون و... میشود كه در صنایع دیگر مثل مرغداریها به مصرف میرسد.
چربی لاشهی دامها در صنعت صابونسازی كاربرد دارد و از آن، انواع صابونهای بهداشتی و ضدعفونی تولید میكنند. از روده دامها؛ انواع نخهای كات كوت (نخهای بخیه در جراحیها) ساخته میشود.
صنایع چرم در دنیا مدیون پوست همین دامها میباشد از (كیف و كفش گرفته تا پالتو و بارانی و كمربند و كلاه و بندساعت و توپ و تسمه ماشین و دستكش و چكمه همه و همه) از پوست دام ساخته میشود.
اگر دامی همچون گوسفند نمیبود صنایع قالیبافی و فرش بافی و پتوبافی وجود نداشت چرا كه همه این صنایع به بركت پشم گوسفند وجود دارند. لذا از پشم حیوان غیر از فرش و قالی و پتو، انواع جوراب، پالتو، دستكش، كلاه، لباس، ژاكت و شالگردن و... تهیه میشود. حتی از چربی حاصل از شستن پشم گوسفند كه (لانولین) نام دارد انواع كرمهای آرایشی و پمادهای طبی و صابونهای معطر تهیه میكنند.
از بركت وجود دام است كه در دنیا، هزاران بلكه میلیونها شغل ایجاد شده است. از قبیل دامداریها، قصابیها، كبابیها، جگرفروشیها، ساندویجیها، كارخانجات دباغی، قالیبافان، فرش فروشیها، كارخانجات ریسندگی، كارگران كشتارگاههای سنتی و صتعتی، سوپرماركتها، كارخانجات شیر و كارگاههای تولید مواد لبنی و...
حتی رونق مزارع كشاورزی و باغهای میوه هم مدیون كودهای دامی است. چرا كه سازگارترین و سالمترین كود برای تقویت و رشد باغات میوه و مزارع كشاورزی، همان كود حیوانی است.
پس ایمان داشته باشیم كه در دامها و در این كارخانهها، برای ما عبرتها و درسهایی نهفته است عبرتهایی از این قبیل كه اگر آدمی عقل خود را، دانش خود را و وجدان خود را به درستی بكارگیرد، به این نتیجه خواهد رسید كه حیوان با اینكه موجودی زبان بسته و فاقد عقل و شعور و دانش است اما چون در مسیر قوانین و هدایتِ تكوینی خداوند قرار گرفته، چطور مایه خیر و بركت برای جامعه انسانی میشود اما انسان با این همه فهم و شعور و دانش اگر در مسیر قوانین و هدایت تشریعی خدا، قرار نگیرد چطور مایه شر و اضمحلال و انهدام خود و حتی سایر موجودات و حیوانات دیگر نیز میگردد.
در خصوص حالات فیزیولوژیكی دام، دانشمندان در جستجو هستند كه چه كسی این اوامر را صادر و كارها را تنظیم و هماهنگ میكند؟ چه كسی به این سلولها دستور میدهد كه پتاسیم، فسفر، كلسیم، ویتامینها، مواد معدنی، گازها، قندها و چربیها را از خون بگیرند؟ چگونه آنها را با هم تركیب میكنند؟ چگونه این مواد به شیر خالص و سفید رنگی تبدیل میشود كه در آن اثری از خون و تفاله وجود ندارد؟ آنان به نتیجهای دست نیافتند جز آنكه به اراده خداوند كه در نهان عمل میكند اعتراف كنند.
این انسان با وجود اینكه واضع هیچ قانون تكوینی نبوده بلكه فقط با بكارگیری برخی از قوانین وضع شده، توانسته برخی از امورات خود را سامان دهد گاهاً آنچنان دچار توهم خود بزرگبینی و فرعونیت میشود كه خود را به جای خدای حقیقی انگاشته و احساس میكند نبض جهان لایتناهی به دست او است.
انسان امروز مغرور است به اینكه مثلاً سفینههای فضانوردی و هواپیماهای غولپیكر و كشتیهای اقیانوس پیمایی را ساخته كه مثلاً 1000 نفر یا 100000 نفر را یكجا جابجا میكند ودیدهها با دیدن این ساختههای بشری خیره میشود.
اما تعجب نمیكند كه خدای متعال نه یك یا چند هواپیما و كشتی، بلكه میلیارد میلیارد تریلیون كهكشانِ در حال حركت را خلق كرده كه كهكشان ما كه منظومه شمسی در آن قرار دارد یكی از آنهاست. هر كهكشان از میلیونها ستاره تشكیل شده است. بسیاری از این ستارهها از خورشید ما خیلی بزرگتر هستند. حالا ببینیم خورشید ما چقدر بزرگ است كه آن ستارهها از او بزرگتر هستند.
خورشید 000/300/1 برابر از زمین بزرگتر و 150 میلیون كیلومتر از زمین فاصله دارد. خورشید كرهای از گاز است زیرا حرارت سطح آن 6000 درجه سانتیگراد است و حرارت مركزی آن 15 میلیون درجه بوده كه اگر كرهی زمین به درون آن انداخته شود در اندك مدتی تبخیر میشود.
نور خورشید در هر ثانیه 300000 كیلومتر طی میكند در مدت 1 سال، 9 هزار میلیارد كیلومتر طی میكند. حدود صدهزار سال طول میكشد تا نور از (یك سمت كهكشان ما به سمت دیگر برود). عمر خورشید حدود 5 میلیارد سال تخمین زده شده است. تاكنون دانشمندان توانستهاند در فضا حدود صد میلیارد كهكشان را شناسایی كنند. در كهكشان ما زمین، یگانه سیارهی كوچكی است كه در آن زندگی پدیدار گشته و به دور خورشید میچرخد.
چرخش و حركت زمین به دو صورت است:
1. حركت وضعی = (گردش به دور خود) از غرب به شرق ساعتی 39500 كیلومتر میباشد كه هر 24 ساعت یك دور كامل زمین به دور خود میچرخد و روز خورشیدی نامیده میشود.
2. حركت انتقالی = زمین در همان حال كه بدور محور خود میچرخد، در فضا به دور خورشید نیز میچرخد با سرعتی معادل 108000 كیلومتر در ساعت، در مدت 365 روز و 6 ساعت، مسافت 930000000 كیلومتر مداربیضی شكلی دور خورشید را (مدار گردش زمین) طی میكند. آنهم با وزنی معادل 6000 تریلیون تن (عدد 6 با 21 صفر جلو آن).
حیات در روی زمین
عمر كرهی زمین حدود 4 میلیارد و 600 میلیون سال تخمین زده شده است. تا حدود 3 میلیارد و 200 میلیون سال خبری از حیات در روی آن گزارش نشده است.
امّا در دورهی اول زمین شناسی تریلوبیتها (تركیبی از خزه و باكتری) حدود 1 میلیارد و 400 میلیون سال قبل
در دورهی دوم زمینشناسی آمونیتها حیوانات صدف دار و خزندگان غولپیكر
در دورهی سوم زمینشناسی نومولیتها حیوانات صدفدار و تكامل یافتهتر
در دورهی چهارم زمینشناسی انساننماها حدود 1000000 سال قبل، گزارش شده است.
«انسان فعلی حداكثر تاریخ پیدایش آن بیش از 200000 سال (دویست هزار سال) نیست»
پس این سفینه و هواپیما (زمین) با این هیئت و هیبت و اوصاف و عمر بیش از 5/4 میلیارد سالی و با وزن 6000 تریلیون تن با آن سرعت 108000 كیلومتر در ساعت، نه تنها 1000 نفر یا 100000 نفر، بلكه تاكنون تخمیناً 95 میلیارد انسان را حمل و جابجا كرده و اجساد و بقایای آنها را نیز صدها و هزاران سال است كه در آغوش خود نگه داشته و اكنون نیز حدود 7 میلیارد انسان خودخواه و مغرور را بر دوش خود قرار داده و تمام امكانات: غذایی و خوراكی و دارویی و آسایشی و حیاتی و رفاهی و زندگی را بصورت رایگان در اختیار او قرار داده است.
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتاً، أَحْیاء وَأَمْوَاتاً [مرسلات/26-25] «آیا زمین را دربرگیرنده (ی انسانها) قرار ندادیم در حال حیات و در حال مرگشان؟»
و این سفینه با این همه قدمت نه یك ثانیه از سرعت آن كاسته شده و نه یك لحظه برای سوخت گیری و استراحت لنگر انداخته و نه هیچگاه خطر سقوط و یا برخورد آن با یكی از آن میلیارد میلیارد سفینههای دیگر كه در فضا شناورند گزارش شده است.
و آنگهی غیر از حمل خود انسان و هواپیماها و ساختههای دست بشری، بلیونها انواع حیوانات خزنده و چرنده و پرنده و بیلیونها متر مكعب آب شور و شیرین و سرد و گرم و میلیارد میلیارد جنگل و درخت و مرتع و گل و گیاه و كان و معدن را با خود حمل میكند.
و یا هوا نورد دیگری همچون ابر كه هزاران میلیارد تُن آب در دل خود جای میدهد توسط نیروی محركه باد یا به اصطلاح دقیقتر ملائكه (تحت تملك خدا) به فرمان خدا به حركت در میآید و در جایی كه حكمت بالغهی الهی مقدر و اقتضاء كند دوش آن باز میشود و آنجا را سیراب و سرسبز و مخملین میكند. یكی از اعجاز این كار این است كه آن همه بی شمار قطره برف و باران كه از آسمان با آن مسافت طولانی به زمین میرسد دو عدد از آنها با همدیگر تصادف و برخورد نمیكنند. كه تاكنون هیچ بشری نتوانسته است در فضای آزاد از فاصله 20-10 متری یك لیوان آب را حتی با عبور از صافیهای مشبك به پائین بریزد و آن قطرات خارج شده از صافی به همدیگر برخورد نكنند و به هم نپیوندند.
ویكتور هوگو میگوید برای اثبات یا به عبارت صحیحتر، برای شناخت خدا اگر در عالم، هیچ موجود دیگری نمیبود و تنها یك گنجشك، آری تنها یك گنجشك روی یك شاخه كوچك یك درخت میبود كافی بود. چرا كه چگونه این گنجشك، گرمای 40ْ و برودت 30ْ- درجه را بدون لباس و پوشاك با آن جثه ریز و ظریف تحمل می كند. و چگونه قلب او كه به اندازه یك عدس كوچك است و فاصلهاش تا محیط بیرون تنها 2 میلیمتر است، در اوج سرما یخ نمیزند؟)
خداوند عظیم در قرآن كریم میفرماید كه انسانها همگی اگر دست به دست هم بدهند نمی توانند (یك مگس) را خلق كنند.
یا أَیهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یخْلُقُوا ذُبَاباً وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیئاً لَّا یسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ [حج/73] «ای مردم ! مثلی زده شده است (با دقّت) بدان گوش فرا دهید . آن كسانی را كه بغیر از خدا به كمك میخوانید و پرستش مینمائید، هرگز نمیتوانند مگسی را بیافرینند، اگر هم همگان (برای آفرینش آن) دست به دست یكدیگر دهند. حتی اگر هم مگس چیزی را از آنان بستاند و برگیرد، نمیتوانند آن را از او بازپس گیرند و برهانند. هم طالب (كه مگس ناچیز است) و هم مطلوب (كه بتان سنگی و یا معبودان دروغینند) درمانده و ناتوانند.»
تازه به فرض مُحال اگر خلق كنند نمی تواند پرواز كند.
اگر پرواز كند نمیتواند بوها و جهتها را تشخیص دهد.
و اگر تشخیص دهد نمی تواند تغذیه كند (جذب و دفع داشته باشد).
و اگر جذب و دفع هم داشته باشد نمیتواند تولید مثل كند.
و اگر تولید مثل بكند معلوم نیست آن تخمها (گِراها) بتوانند همانند والدین خود سیكل تكاملی خود را ادامه دهند و...
ابتدا عرض كردم كه سه شرط (عقل و علم و وجدان) لازم است برای شناخت خدا. پس بیائیم نظرات چند دانشمند را كه برخوردار از آن سه شرط بودهاند بررسی كنیم:
اِرل چستر ركس استاد و پروفسور ریاضی دانشگاه كالیفرنیا مینویسد: مطالعه دقیق و بی طرفانهی پدیدههای علمی، مرا به قبول وجود خدایی كه جهان را اداره و كنترل میكند متقاعد ساخته است. من ایمان دارم كه در جهان ما، یك كنترل مركزی وجود دارد و نیروی كنترل كنندهی آن خدای یكتاست.
كامیل فلاماریون ستاره شناس فرانسوی میگوید: آیا وقت آن نرسیده كه سر خود را در مقابل این همه عظمت و جلال و شكوه آفاق خم كرده، اظهار كنیم كه آسمانها از جلال و جبروت باری تعالی حكایت می كند:
آیات توحید بینم بر در و دیوارها
آسمانها،كهكشانها، ثابت و سیارها
شاهدانی بر وجود خالق یكتای خویش
بحر و برها، درّها، دریاچهها، كهسارها
رو به بستان تا گواهی بر وجود حقّ دهند
بیدها، گلها، علفها، سرو و اسپیدارها
در گل و سنبل نگر بین آیت توحید در
ساقهها، گلبرگها، گلها، ورقها، خارها
چیست این زیبائی اندر فصل زیبای بهار؟
در بیابانها، چمنها، جنگل و نیزارها
كیست نقّاش طبیعت كاین همه نقش بدیع؟
جز خدای حی سبحان كَس كند این كارها
چیست اَسرار طبیعت غیر فرمان خدا؟
حكم قانون ها، روشها، نظم و استقرارها
صد گواهی بر وجود و حكمت و علمش دهد
ذرّهها، سلّولها، اتمها، بارها
از اتم تا كهكشانها تا سحابیها همه
بندهی حقّند و فرمانبر، نه خود مختارها
آری، انسانهای بزرگ و حكیم و دانشمندان فهیم و با انصاف و حق بین، این طور جهان هستی را می بینند و این گونه به خالق هستی اعتراف می كنند و تواضع نشان می دهند.
ولی ما در همین جامعهی خودمان افراد حقیر و كم مایهای را میشناسیم كه به جز محله و یا روستای خود كسی او را نمیشناسد اما از بس كه اسیر جهل مركب است و كم ظرفیت، به محض اینكه خود را صاحب یك میلیون یا یك میلیارد تومان پول میبینند با 50 كیلو وزن و 60-50 سال عمر، فخر میفروشد به زمینی كه 6000 تریلیون تن وزن و 4 میلیارد و 600 میلیون سال عمر داد. توقع دارد زمین و زمان به او تعظیم كنند. حساب خدا و وجدان و اخلاق را از زندگیش میبندد. (موجود بدبخت و حقیری كه 50 سال قبل وجود نداشت و نهایتاً 50 سال دیگر هم اثری از وجود نامباركش هم نخواهد بود). چقدر مشمئز كننده است جهل و بی خبری.
اصلاً نه یك میلیارد. بلكه كل مملكت با تمام منابع و املاك و سرمایهاش مال تو. آخرش چی؟ تو كی هستی مگر؟ مگر كل ایران مال شاه نبود مگر كل اتحاد جماهیر شوروی وقت، زیر سلطه و فرمان استالین نبود؟ مگر كل كشور عراق در چنگ صدام نبود. مگر دبلیوبوش (بوش پدر) رئیس جمهور وقت آمریكا بر كل دنیا حكم نمیراند كه هم اكنون حدود 10 سال است كه ادرارش را هم نمیتواند كنترل بكند. مگر مارگارت تاچر نخست وزیر وقت انگلستان، ثروتمندترین سیاستمدار زن و بزرگ بانوی جهان نبود و جهان او را نمیشناخت كه اكنون حدود بیست سال است دچار فراموشی مطلق شده تا جائیكه حتی خودش را هم نمیشناسد.
سبحانالله و ماشاءالله به اعجاز قرآن كه چقدر هنرمندانه و حكیمانه، در قالب داستانهای آموزنده و واقعی، واقعیت زندگی و تاریخ را برای عبرت بشر و هدایت وی بیان میكند. یكی از آن داستانها، داستان نحوه مرگ نمرود است بوسیله یك پشه، (نمرود نماد طاغوتهای تاریخ - پشه نماد ضعیفترین موجود عالم) نتیجهی حاصله از این داستان عبرت آمیز: (كمتر از پشه بودن انسانهای متكبر و مغرور از نظر خدا).
آری ای انسان مغرور و از خدا دور
همچنین در جامعه، دستهی دیگری از مغروران و كوران و خدا بدوران وجود دارند كه به نحوه دیگری كش و فش خود همه فهمی را در خود ایجاد میكنند. اینان غالباً افراد به ظاهر تحصیل كرده و از دماغ فیل افتاده، پر افتاده و نوكیسههای علمی و تازه به دوران رسیدههای فكری و ادبی هستند كه به محض یادگیری چهار تا فرمول علمی و یا خواندن یك متن نمایشی و ادبی بخاطر ضعف شخصیتی و جهل معرفتی كه دارند دچار نوعی غرور علمی و توهم خود بزرگبینی و استغنای كاذب معرفتی شده و وقتی احساس كردند كه در جامعه عدهای كم مایه، از آثارشان و اشعارشان استقبال میكنند خود را در ردیف طبقه ممتاز جامعه به حساب آورده و باسر دادن آروغ روشنفكری، آنهم از نوع (چپی سكولار فِمنیستی آن) هوس شنا در منجلاب دین ستیزی و خدا انكاری میكنند. در مقابل خدا خود را بزرگ، ولی به دلیل شخصیت كاذب و دروغینی كه پیدا كردهاند، در مقابلِ چیزهای حقیر واقعاً حقیرند و من خودم از نزدیك بسیاری از این نوع آدمهای پر مدعا ولی توخالی را میشناسم واقعاً:
پس از بیان نظرات چند نفر از دانشمندان دربارهی عظمت و بزرگی و مدیر و آفرینندهی جهان و خالق هستی اكنون نوبت آن رسیده كه گریزی كوتاه هم به قرآن داشته باشیم و در خدمت چند آیه زانوی ادب بزنیم.
قرآن كریم در سورهی مباركه یوسف آیه 105 میفرماید:
وَكَأَین مِّن آیةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یمُرُّونَ عَلَیهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ «و چه بسیار دلایل و نشانههایی (دال بر وجود خدا) در آسمانها و زمین وجود دارد كه آنان (كوركورانه) از كنارشان میگذرند و از پذیرش آنها روی میگردانند».
براستی كوركورانه و مغرورانه وجاهلانه از كنار اینهمه آیات و صنع یزدانی و طلوع و غروب خورشید و آثار شگفتانگیز بحر و بر و میلیونها میلیون گل و گیاه و «ذووهك» و موجودات و «بوونهوهر» رد میشویم. انگار كه هیچ چیزی را ندیدهایم. راستی چرا برای یكبار هم كه شده از خود سئوال نكردهایم كه:
در صحیح مُسلِم حدیث شماره 256 از ابنعباس روایت شده است،
شبی نزد پیامبر(ص) خوابیدم، اواخر شب بود كه حضرت برخاست و از اطاق خارج شد و به آسمان نگریست و سپس این آیات را تلاوت فرمود:
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ لآیاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ [آل عمران/190] الَّذِینَ یذْكُرُونَ اللّهَ قِیاماً وَقُعُوداً وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ [آل عمران/191]
«بی تردید در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز، نشانهها و دلایل (آشكاری مبنی بر شناخت آفریدگار و كمال دانش و قدرت او) برای خردمندان است». «كسانی كه خدا را ایستاده و نشسته و خوابیده (در همه اوضاع و احوال) یاد میكنند و درباره آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند. (به زبان حال و قال میگویند) پروردگارا (این نظام شگفت هستی) را بیهوده و عبث نیافریدهای تو (از انجام كار باطل) منزه و پاكی. پس ما را از عذاب آتش (دوزخ) حفظ كن».
سپس به اتاق برگشت، مسواك زد و وضو گرفت، آنگاه به نماز ایستاد و پس از آن به پهلو دراز كشید. اما دوباره برخاست. بیرون رفت و به آسمان نگریست و همان آیه را تكرار فرمود سپس برگشت، مسواك زد، وضو گرفت و نماز خواند.
آری عزیزان، این فخر بشر و بشریت و این چلچراغ آسمان نبوت كه ما براستی او را (كما هَو حقُه) نمیشناسیم. نماینده، سفیر و پیامآور این چنین خدائیست كه ما به برخی از آفریدههای او اشاره كردیم. حال، مقام و منزلت و جایگاه این سفیر كردگار را بنگریم كه چقدر بزرگ و عظیم و عزیز بوده كه خالق هستی، خود و موجودات آسمانی و زمینیان را دستور میدهد كه به او سلام بكنند و حرمتش را پاس دارند: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماًِ [احزاب/56].
اما نكتهی تعجب برانگیز و قابل تأمل و اعجاز گونه اینكه با وجودی كه خود قرآن تصریح میفرماید كه هَلْ یستَوی الذّینَ یعْلَمُونَ وَالذّینَ لایعْلَمُونَ اما خود رسول اكرم (ص) بی سواد بود:
منابع:
1. قرآن و طبیعت (شگفتیهای كیهان)، دكتر بی آزار شیرازی
2. نجوم بی تلسكوپ به نقل از قرآن و طبیعت، شیرازی
3. دنیای ستارگان به نقل از قرآن و طبیعت، شیرازی
4. دائره المعارف دانش و تكنیك، ترجمه عبدالحسین سعیدیان با همكاری چهل تن.
5. اطلاعات عمومی گنجنیجهی دانش جلد 1 تألیف سه نفر: اختریان، خلخالی، اكبری.
6. شگفتیهای خداوند در جهان آفرینش، تألیف دكتر نابلسی ترجمه: محمد آزاد شافعی. عبدالباسط عیسیزاده.
7. شاهنامه فردوسی.
8.. دیوانی حاجی قادری كویی.
9. چاوی خوێنیی شهوهق، مامۆستا كۆلیل.
10. كتاب الله، سعید حوی ترجمه دكتر خرم دل.
11. جثژوان چؤص، ناصر روشن.
12. بههار و گوڵزار، ماموستا ملا عبدالكریم مدرس
* تقریر منقح یک سخنرانی
نظرات