نوروز بالعرض ـ و نه بالذات ـ تبدیل به یک بدعت گشته چون در آن عدهای جمع شده و روزه میگیرند در حالی که چنین چیزی بر مبنای تعاریف دوگانهی شاطبی از بدعت، مشمول عمل ایجاد شده به منظور اعطای شرعیت، شده و نهایتاً جزء بدعتها محسوب میشود. بنابراین مراسم نوروز به خودی خود نمیتواند جزء بدعتها قرار گیرد و هیچ نصی دال بر چنین چیزی در شرع وجود ندارد.در این نوشتار در پی آنیم که به طور خلاصه و موجز، نسبت بین شریعت اسلام و مراسم باستانی عید نوروز را روشن کنیم.
۱ـ تاریخچه نوروز
کتابت غیر قرآن نزد مسلمانان، تقریباً دو قرن بعد از رحلت محمد (ص) آغاز شد. از اواسط عصر عباسی اول (۱۳۲ ـ ۲۳۲هـ) به تدریج رسالهها و نوشتجاتی در موضوعاتی مثل لغت عرب، تفسیر، حدیث، تاریخ و.. در میان مسلمانان ظهور کرد. اما ابن جریر طبری (۳۱۰هـ) جزو اولین کسانی بود که در کتاب خود، به طور مفصل به تاریخ ایران قبل از اسلام پرداخت. البته پیش از او کسانی چون ابن واضح یعقوبی (۲۹۲هـ) نیز اشاراتی مختصر به این موارد داشتهاند. لازم به ذکر است که تمام روایات مورخان قرین صحت نبوده و اهتمام غالب آنان بیشتر به فرآیند جمع آوری بوده نه تنقیة چنان که خود طبری در مقدمه تاریخش به این نکته تصریح مینماید [۱]
اما طبری نوروز را از ابداعات «جمشید» میداند که به برکت غلبه بر شیاطین آن را جشن گرفت و تا پنج روز بعد از آن را نیز عید اعلام کرد. [۲] مسعودی مورخ و جهانگرد بزرگ قرن چهارم نیز این رأی را نظر غالب مردمان دانسته و نوروز را به زمان جمشید منتسب میکند. [۳]
۲ـ معنای عید
واژهی «عید» از واژگان قرآنی بوده و یک بار در قرآن کریم ذکر شده است: «قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیدًا لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآیَةً مِّنکَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ: عیسى پسر مریم گفت بار الها پروردگارا از آسمان خوانى بر ما فرو فرست تا عیدى براى اول و آخر ما باشد و نشانهاى از جانب تو و ما را روزى ده که تو بهترین روزىدهندگانى» (المائدة:۱۱۴)
عید از ریشه «ع و د» بوده و فراهیدی (۱۷۰هـ) در قدیمیترین معجم عربی مینویسد: «عید یعنی هر روزی که زمان گردآمدن مردم باشد.. وگفته شده از این رو عید نامیده شده که مردم به آن عادت میکنند» [۴]
راغب اصفهانی مینویسد: «آنچه که یکی پس از دیگری تکرار میشود» [۵]
بنابراین وجه تسمیهی واژه عید در «تکرار شدن» یک مناسبت میباشد زیرا ریشه «ع و د» در زبان عربی به معنای رجوع کردن و بازگشتن است.
۳ـ عید در اسلام
مسلمانان دو روز «قربان»، و «فطر» را جزء اعیاد خود دانسته و آداب مخصوص شرعی را در آن دو روز به جا میآورند. ما در اینجا در پی بررسی احکام این دو روز و بررسی تاریخچه آنها نیستیم، بلکه فقط به این نکته اشاره میکنیم که اعراب قبل از اسلام نیز اعیادی برای خود داشتهاند به خصوص عید قربان که از سنتهای ابراهیمی بود و قبل از بعثت پیامبر اسلام (ص) نیز وجود داشته است. از جمله میتوان به خبر واحدی اشاره کرد که بخاری و دیگران نقل کردهاند: «از عائشه رضی الله عنها نقل شده: ابوبکر نزد من آمد در حالی که دو دختر جوان از انصار مشغول آوازخوانی اشعاری بودند که انصار در روز بُعاث میخواندند. عائشه گفت که این دو دختر به خوانندگی اعتداد ندارند. ابوبکر گفت: آیا شایسته است در خانهی رسول الله (ص) نغمهی شیطان شنیده شود؟ و آن روز، روز عید بود پس نبی (ص) جواب داد: ای ابوبکر هر قومی عیدی دارند و این هم عید ماست.» [۶] بر اساس این روایت پیامبر (ص) متعرض عمل آن دو دختر نشده و به عید بودن آن روز استشهاد میفرمایند. اما «یوم البعاث» از اعیاد اهالی مدینه و مربوط به نبردهای بین دو قبیلهی اوس و خزرج میشد که در آن اشعاری حماسی را بر ضد همدیگر رد و بدل میکردند. قابل ذکر است که عدهای از فقهای سلف (مثل امام محمد غزالی) [۷] و خلف (شیخ یوسف قرضاوی، شیخ عبد المعطی بیومی و..) [۸] بر اساس این روایت به حلّیت غنای بانوان فتوا دادهاند البته به شرطی که توأم با مفسده و اشعار شهوانی نباشد.
۴ـ نوروز در تاریخ مسلمانان
تاریخ مسلمانان از همان ابتدا که مورد گزارش مورخان عصر عباسی قرار گرفته با نوروز ایرانیان عجین شد. مورخان نقل کردهاند که ابوثابت جدّ امام ابوحنیفه (۱۵۰هـ) در روز نوروز، به علی بن ابی طالب رضی الله عنه فالوده تعارف کرد و ایشان بعد از تناول چنین گفت: «نَوْرِزُوْنَا کُلَّ یَوْمٍ» یعنی هر روز ما نوروز است. [۹] همچنین قاسم بن سلّام (۲۲۴هـ) از «هارون بن عنترة» نقل کرده که پدرش برای تبریک نوروز یا مهرگان حضور علی (رض) رفته و با هدایای نوروزی نزد او مواجه شده است. [۱۰]
اما چنان که مورخان آوردهاند اولین دستور حکومتی برای برپایی نوروز و مهرگان به زمان معاویة بن ابوسفیان باز میگردد. ذهبی مینویسد: «کَانَ مُعَاوِیَةُ أَوَّلَ مَنِ اتَّخَذَ الدِّیْوَانَ لِلْخَتْمِ، وَأَمَرَ بِالنَّیْرُوْزِ وَالمَهْرَجَانِ» [۱۱]
واقع امر این است که تا زمان المعتضد عباسی (۲۸۹هـ) هیچ مخالفت رسمی از طرف سلسلههای اموی و عباسی با نوروز انجام نگرفت. معتضد در سال ۲۸۲ دستوری رسمی دال بر نهی از برپاداشتن مراسم نوروزی مثل آتش افروختن و.. صادر و آن را به آفاق اعلام کرد [۱۲] جستجو در تراث فقهی نشان میدهد که موضوع نوروز تا زمانهی فقهای عصر مملوکی، موضوعی مسکوت بوده و در فقه ائمهی عصر عباسی، اشارهای به آن نشده است.
اما عمدهی دلیل مکروه دانستن نوروز از سوی فقهای متأخر، «بدعت» خواندن این مراسم است. اما آیا میتوان به تعریفی روشن و جامع از بدعت ـ به طوری که مورد اجماع همهی فقها قرار گیرد ـ رسید؟
فقیه و اصولی بزرگ امام شاطبی (۷۹۰هـ) کسی است که در این راه جهد بسیار کرده و کتاب ضخیم خود «الإعتصام» را به طور کامل به همین موضوع اختصاص داده است. او دو تعریف کلی از بدعت ارائه میدهد. تعریف اول نظر کسانی است که بدعت را فقط در عبادات محصور کردهاند: «فَالْبِدْعَةُ إِذَنْ عِبَارَةٌ عَنْ طَرِیقَةٍ فِی الدِّینِ مُخْتَرَعَةٍ، تُضَاهِی الشَّرْعِیَّةَ، یُقْصَدُ بِالسُّلُوکِ عَلَیْهَا الْمُبَالَغَةُ فِی التَّعَبُّدِ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ: بدعت، طریقی ابداع شده در دین است که شباهت به احکام تشریعی خداوند دارد و هدف از آن زیادهروی و مبالغه در پرستش و فرمانبرداری خداوند سبحان است.» [۱۳]
شاطبی در ادامه تذکر میدهد که این تعریف بر اساس منهج کسی است که «عادات» را داخل در بدعت نمیداند. بر اساس این تعریف از بدعت، نمیتوان کلیت مراسم نوروز را بدعت خواند، زیرا هیچ مسلمانی نوروز را به خاطر «مبالغه در پرستش خداوند» عید نمیداند بلکه آن را به عنوان یک جشن باستانی و خارج از شرع اسلام لحاظ میکند. امام شاطبی در ادامه تعریف کسانی را ذکر میکند که قائل به ورود بدعت در عادات هستند: «الْبِدْعَةُ طَرِیقَةٌ فِی الدِّینِ مُخْتَرَعَةٌ، تُضَاهِی الشَّرْعِیَّةَ یُقْصَدُ بِالسُّلُوکِ عَلَیْهَا مَا یُقْصَدُ بِالطَّرِیقَةِ الشَّرْعِیَّةِ: بدعت، طریقه و سنّتی ایجاد شده در دین است که به احکام تشریعی خداوند شباهت دارد که مقصود از پیروی از چنین طریقی، همان هدفی است که احکام تشریعی دنبال میکنند.» [۱۴]
با این تعریف دوم ـ که متعلق به قائلان ورود عادات در حوزهی بدعتها میباشد ـ نیز نمیتوان نوروز را از زمرهی بدعتهای شرعی دانست زیرا هدف از برگزاری آن پیروی از طریقهای شرعی ـ به خودی خود و بالذات ـ نیست. شاید این مطلب قدری به توضیح بیشتر نیاز داشته باشد لکن شاطبی کار ما را آسان کرده و ضمن مثالی اتفاقاً به نوروز هم اشاره میکند. او مینویسد: «مِنْ حَدِیثِ أَبان بْنِ أَبِی عیاش قَالَ: لَقِیتُ طَلْحَةَ بْنَ عُبَیْدِ اللَّهِ الْخُزَاعِیَّ، فَقُلْتُ لَهُ: قَوْمٌ مِنْ إِخوانک مِنَ أَهل السُّنَّةِ وَالْجَمَاعَةِ لَا یَطْعَنُونَ عَلَى أَحد مِنَ الْمُسْلِمِینَ، یَجْتَمِعُونَ فِی بَیْتِ هَذَا یَوْمًا وَفِی بَیْتِ هَذَا یَوْمًا، وَیَجْتَمِعُونَ یَوْمَ النَّیْروز والمَهْرجان ویصومونهما؟ فَقَالَ طَلْحَةُ: بِدْعَةٌ مِنْ أَشدّ الْبِدَعِ:
از حدیث ابان بن ابی عیاش است که گوید طلحة بن عبیدالله خزاعی را دیدم و به او گفتم: قومی از برادارن اهل سنت در احدی از مسلمانان طعن نمیزنند [لکن] هر روز در خانهی یکیشان در ایام نوروز و مهرگان جمع شده و روزه میگیرند. طلحه گفت: بدعتی بسیار بزرگ است.» [۱۵]
این تنها جایی است که شاطبی به نوروز اشاره کرده و قصد او در بیان این ماجرا این است که چگونگی ایجاد بدعت را بیان کند. در اینجا نوروز بالعرض ـ و نه بالذات ـ تبدیل به یک بدعت گشته چون در آن عدهای جمع شده و روزه میگیرند در حالی که چنین چیزی بر مبنای تعاریف دوگانهی شاطبی از بدعت، مشمول عمل ایجاد شده به منظور اعطای شرعیت، شده و نهایتاً جزء بدعتها محسوب میشود. بنابراین مراسم نوروز به خودی خود نمیتواند جزء بدعتها قرار گیرد و هیچ نصی دال بر چنین چیزی در شرع وجود ندارد.
پاورقیها:
[۱]. تاریخ الطبری۱/۱۳ (دار الکتب العلمیة بیروت)
[۲]. همان۱/۱۰۹
[۳]. مروج الذهب۱/۹۶ (دار الهجرة)
[۴]. العین۲/۲۱۹ (دار و مکتبة الهلال)
[۵]. المفردات فی غریب القرآن۱/۵۹۴ (دار القلم، الدار الشامیة ـ دمشق بیروت)
[۶]. بخاری/کتاب العیدین۹۴۹، ۹۵۲و.. (دار طوق النجاة ـ الترقیم: فؤاد عبد الباقی)
[۷]. امام غزالی مینویسد: «وقد ذکرنا أن غناء الأجنبیة للفساق ومن یخاف علیهم الفتنة حرام وهم لا یقصدون بالفتنة إلا ما هو محظور فأما غناء الجاریة لمالکها فلا یفهم تحریمه من هذا الحدیث بل لغیر مالکها سماعها عند عدم الفتنة بدلیل ما روي في الصحیحین من غناء الجاریتین في بیت عائشة رضی الله عنها» إحیاء علوم الدین۲/۲۸۴ (دار المعرفة بیروت)
[۸]. به نقل از الشرق الاوسط: ۱۸نومبر۲۰۱۰:
http://www.altahera.net/article.php?act=printable_version&id=15522
همچنین نگاه کنید به کتاب «الإسلام والفن/أدلة المحرمین للغناء و مناقشتها» اثر د. یوسف قرضاوی:
http://qaradawi.net/library/75/3855.html
[۹]. منابع بسیاری این واقعه را گزارش کردهاند از جمله: تاریخ بغداد۱۳/۳۲۶ (دار الکتب العلمیة بیروت)، سیر اعلام النبلاء۶/۳۹۵ (مؤسسة الرسالة بیروت) و.. همچنین گفته شده که این رخداد در روز مهرگان واقع شده است.
[۱۰]. الأموال ص۳۴۵ (دار الفکر بیروت)
[۱۱]. سیر اعلام النبلاء۳/۱۵۷
[۱۲]. البدایة والنهایة۱۱/۸۲ (دار احیاء التراث العربی)
[۱۳]. الإعتصام۱/۴۷ (دار ابن الجوزی ـ السعودیة)
[۱۴]. همانجا
[۱۵]. الإعتصام۲/۳۴۰
نظرات
احمد
01 فروردین 1392 - 05:13در کشوری که اهتمام ملت آن کشور به "نوروز" به دهها مرتبه بیشتر از اهتمام به "عید فطر" و "عید قربان" بوده و رئیس جمهور و بسیاری از اراکین این مملکت نوروز را "عید آسمانی" معرفی می کنند، نوشتن چنین مطلبی، آن هم از دیدگاه اسلام و اهل سنت، به هیچ وجه شایسته نیست.
بدوننام
01 فروردین 1392 - 12:44جناب آقای احمد، شاید از بعد سیاسی/مذهبی حق با شما باشد اما و صد اما ما مبادی و اصول خود را باید داشته باشیم، اقبال یا عدم اقبال دوستان یا مخالفان نباید ما را به عکسالعمل واکنشگرایانه در قبل مسائل وا دارد. ما اهل سنت نیز، ایرانی هستیم و در جهان جدید زندگی میکنیم. بدین ترتیب ما دارای سه فرهنگ توأمان ملی، اسلامی و جهانی هستیم. مسلمانشدن ما به معنای ترک بخشی از فرهنگ ملیمان که تعارضی با معارف اسلامی ندارد، نبوده و نیست. قبول اسلام نیز به منزلهی ترویج و قبول فرهنگ عربی نبوده و نیست. از تندروی دست بردارید تا تر و خشک با هم نسوزد.
محمدصدیق
01 فروردین 1392 - 09:14سلام. نوشتار سنجیده و متقنی بود. مأجور باشید.
بشیری تالش
04 فروردین 1392 - 04:24این بهار نو زبعدبرگ ریز هست برهان بروجودرستخیز باسلام وتهنیت حلول سال نو خورشیدی: جای سوال از گردانندگان محترم سایت است که چرا حداقل با حلول بهارونوشدن طبیعت زحمت یک خط پیام تبریک وشادباش را ازخود دریغ می دارند با این جهان بینی اگر روزی به جایی رسیدندچگونه با فرهنگهای مختلف تعامل می کنند؟مگرتبریک به اقوام وادیان دیگردرمناسبتهای مباح امری مذموم است؟این چه مشکلی در مرام ما پدید می آورد؟درسالهای گذشته تذکر داده شدویک سال هم پیام تبریکی از سوی سایت صادر شد مگر شائبه بدعتی میرفت که امسال را با سکوت ازکنار تحول رستاخیزگونه طبیعت گذشتید خواهشمندم پاسخی درخورتوجه ارائه فرمایند با آرزوی توفیق برای برادران گرامی وگردانندگان سای دعوت واصلاح.