پروفسور هانس كریستین گونتر، استاد فلسفەی دانشگاە فرایبورگ آلمان امروز ساعت ده صبح در سرای اهل قلم تهران سخنرانی نمود و بر رفع موانع گفتوگو تأکید کرد.
بنا به گزارش اصلاحوب وی سخنان خود را در چهار محور ارائە کرد: موقعیت کنونی جهان؛ فلسفه بهمثابەی شیوه تفکّری که ماحصل تمدّن یونان باستان بوده و رشد پیدا کرده؛ تاریخ اروپای پس از قرون وسطی و تعاملات اروپا با فرهنگهای غیراروپایی؛ و نهایتاً ضرورت گفتوگوهای میان فرهنگی. او محورهای بحثش را شکافت.
وی معتقد بود کە کلیشەها مانع عمدەای بر سر راە تحقّق گفتوگو هستند و یکی از موانع معرفتی فهم درست غربیها از اسلام را همین کلیشەها عنوان کرد.
در فرازی از سخنانش از قرابت جغرافیایی و فرهنگی بە عنوان عامل تسهیل گفتوگو یاد کرد کە در بخش پرسش و پاسخ مورد توجّە دکتر محمّدرضا بهشتی قرار گرفت و مثال نقض امتناع گفتگوی جدّی و سازندە بین شیعە و سنی را ذکر کرد.
نظرات
مولود بهرامیان
05 تیر 1397 - 03:06دشواریهای گفتوگو و گریزناپذیر بودن آن گاهی محک تجربە بە من میگوید کە گفتوگوهای میانفردی در دنیای واقع و بالتّبع در فضای مجازی، در کشور ما هیچ فایدەای ندارد، اما ظاهراً از آن گریز و گزیری نیست. گفتوگوی واقعی دارای پیششرطها و شرایطی است که در فرهنگ عمومی ما غایباند. در این جستار کوتاه بصورتی بسیار گذرا به مهمترینِ آنها اشاره میکنم: یکی از پیششرطهای گفتوگو، برابریانگاری میان افراد انسانی و نیز به رسمیت شناختن نوعی خودآیینی است. عامل دیگر نسبی دیدن فهم و اندیشه و تلاش برای یافتن یا تقرب به حقیقت است. منظورم از نسبیاندیشی عدم قطعیت در اموری نسبی است که قطعیتبردار نیستند. فهم من از پدیدارها هیچگاه مساوی با حقیقت نیست. تواضع اقتضا میکند که هیچگاه مدعی تسلط و احاطه بر حقیقت نباشم بلکه با ارایهی ادله، شواهد و قرائن درصدد ساماندهی باورها و اعتقاداتم باشم. عامل دیگری که گفتوگو را ممکن میسازد، تعیین مراد از الفاظ و مفاهیم بهکار رفته در گزارهها، احکام و تصدیقات است. اشتراک لفظ دایماً رهزن است و ما را دچار خطا در فهم دیگری میکند. عامل مهمّ دیگر این است که از پیشداوریها، تعصّبها، پیشفرضهای نامنقّح، خودشیفتگی، دگماتیسم، عدم تسامح و دگرناپذیری و عقاید فاقد دلیل و خرافه پرهیز کنیم. هر یک از موانع موجود بحث مفصلی را میطلبند. تا زمانیکه این موانع گفتوگو از درون فرد رخت برنبندند، همچنان درب گفتوگو و هماندیشی بسته خواهد بود. افزون بر این عوامل، خود را حق مطلق دیدن و دیگری را باطل مجسم انگاشتن مانعی جدی در همفهمی ایجاد میکند. به جای اینکه همهی باورهای خود را حق مطلق بینگاریم بهتر آن است متواضعانه چنین بیندیشیم که ممکن است نیمی از باورهایم درست و نیمی دیگر نادرست باشند. برای تصحیح نادرستها و جذب صوابها و دفع ناصوابها باید با دیگری وارد گفتوگو شد. نکتهی دیگری که کماهمیتتر از نکات پیشگفته نیست فقدان یا ضعف فرهنگ مدارا و مدیریت اختلاف در میان ماست. لزوماً فردی که با یکی از باورهای من همراه نیست، بدخواه و دشمنم نیست بلکه نقّادی وی نسبت بەمدّعاهای من، نشانگر اهمیت من و باورهایم برای ناقد است. عامل اساسی دیگر کە در جهت ترویج فرهنگ گفتوگو بسیار مهم است، "آشکار ندیدن حقیقت" است. به عبارت دیگر "حقیقت" آنچنانکه عدهای میپندارند آنقدر عریان و بیپیرایه نیست که کسی مدعی محیط شدن و دسترسی به آن باشد. بلکه حقیقت امری پیچیده و تو بر تو است که رسیدن یا تقرب آن آنقدر دشوار است که بنا به گفتهی یکی از فیلسوفان جدید، امری توهّمزا و افسانهای مینماید. ادعای وصول به حقیقت مساوی با خشونت است، چرا که فردی مدعی وصال حقیقت است دیگر حاضر نیست به سخنان دیگری گوش فرا دهد و در خوشبینانهترین حالت آنرا حکایت میانگارد. کوتاه سخن، علاوه بر مفروض گرفتن آزادی عقیده و بیان آن برای طرفین گفتوگو، برای همزیستی مسالمتآمیز نیازمند نقد مستمر اندیشهها بدون خشونت اعم از کلامی و فیزیکی هستیم و به یاد داشته باشیم که اندیشه را با اندیشه و فکر را با فکر پاسخ گوییم نه با تکفیر دیگری.