از رسانه‌ها شنیدم که اخوان جشن ٩٠ سالگی جماعت را در ترکیه برگزار خواهد کرد و در این نشست برخی از رهبران و شخصیت‌های اخوان در حضور جمعی از مهمانان به ایراد سخنرانی و بیان خاطرات و ارائه‌ی فعالیت‌های هنری و ادبی خود خواهند پرداخت. با خود گفتم: چه مانعی دارد اگر اخوان بخواهد سالروز تأسیسش را جشن بگیرد؟ بینان‌ این جنبش برای مسلمانان سراسر جهان با خیر و برکت همراه بوده است و کسی نمی‌تواند این را انکار ‌کند. خداوند متعال به واسطه‌ی دعوتگران اخوان هویّت‌ امت اسلامی را حفظ و با افکار بلند آن حرکت اعتدالی را تقویت کرده است. اخوان با فعالیت‌های خود روح مقاومت در کالبد امت دمید و با عواطف و احساسات پاکش روحیه‌ی برادری را در میان امت دوچندان کرد.

در عین حال با خود فکر کردم چنین جشنی در این برهه از زمان چه معنایی دارد؟ در زمانی که شرق و غرب با تمام ابزار و آلات سرکوب و ارعاب بر ضد اخوان به‌پا خاسته است و مرشد و رهبران اخوان در پشت میله‌های زندان جور و استبداد آرمیده‌اند. جوانان، زنان، مردان و کودکان اخوان سخت‌ترین بلاها را از حکومت‌هایشان چشیده‌اند و علما، عقلا، رهبران و مؤسّسات‌ وابسته به آنان هم شدیداً‌ سرکوب شده‌اند.

وقتی درباره‌ی این جشن فکر می‌کردم با خود گفتم: چرا جماعت وجود خود را در شرایط دشوار جنگی اعلام نمی‌کند و پرچمش را در بحبوحه‌ی بمباران‌ها و تخریب و نابودی نمی‌جنباند؟ چرا در دوران خاموشی صدایش را بالا نمی‌برد و در میادین جهل و گمراهی فکر و ایده‌اش را ارائه نمی‌دهد؟

دوست داشتم که اخوان در جشن نود سالگی خود قدری در مسایل فکری‌اش تجدید نظر کند؛ افکاری که می‌توانست آن را در طول پنج سال گذشته سازماندهی کند و تصمیم‌های راهبردی برآمده از این بازبینی فکری را در اختیار جماعت و امت قرار دهد.

آرزو می‌کردم در این جشن اهدافی مورد بازبینی قرار گیرد که جماعت به خاطر آن تأسیس شده بود و واقعیت‌های زمان تشکیل جماعت مورد بررسی قرار گیرد. آیا پس از گذشت نود سال واقعیت تغییر کرده است یا اهداف؟ آیا ممکن است اهداف جدیدی وضع شود که با واقعیت امروزی امت متناسب باشد یا این که مسایل هم‌چنان بدون تغییر باقی خواهد ماند؟

دوست داشتم جشن امروز بر تاریخ جنبش و جهاد و فداکاری رهبران و شخصیت‌های آن متمرکز نمی‌شد؛ بلکه دوست داشتم در این نشست آینده‌ی نزدیکی برای این حرکت پیش بینی شود و چشم‌اندازی از موفقیت و پیروزی با استفاده از داده‌های واقعی و ساز و کارهای ابداعی تدوین شود و این‌که‌ به راستی اخوان برای خیزش دوباره‌ی امت چه چیزی ارائه خواهد کرد؟

دوست داشتم در این جشن بازسازی روح برادری و محبت میان مسلمین و وحدت و یکپارچگی و اعتماد را به جوانان و حامیان جماعت هدیه کنند تا مردم بتوانند محبت میان گروه‌ها و مدارای نخبگان را مشاهده کنند و آماده باشند به پیکر رنجور امت شادابی ببخشند و گل لبخند را بر لبان مردم بنشانند و از غصه‌ها رهایشان سازند. به دل‌ها گرمی و طراوت هدیه کنند و مصلت امت را بر مصالح جزئی و منافع موقتی ترجیح دهند.

دوست داشتم در جشن امروز رویکردی برای آینده‌ی کشمکش در مصر ترسیم شود تا بارقه‌ی امیدی در دل بازداشت شدگان بکارد و آنان را به خانه و خانواده‌شان بازگرداند و بیش از این بر سر ثبات و پایداری آنان معامله نشود. به آوارگانی که از بیم ناامنی از خانه و کاشانه‌ی خود گریخته‌اند نوید بازگشت دهد و غریبان را به وطن بازگرداند.

دوست داشتم در این جشن به ندای عقلا و علما پاسخ داده شود و این تنها با بازسازی پیکره‌ی جنبش و سپردن پرچم آن به دست نسل جدیدی از جوانان هوشیار و راستین که کم هم نیستند امکان‌پذیر است. این پرچم باید به نسلی سپرده شود که قادر به رویارویی با سختی‌ها، متّحد‌ کردن صفوف و رهبری حرکت باشند تا رستاخیز نوینی را با ساز و کارهای علمی و نوین و حرکت واقعی با زیربنای شرعی رهبری کنند.

دوست داشتم این جشن رویکردی واقعی و جوانمردانه باشد نه تقویت گذشته‌هایی که دورانش به سر آمده است؛ نه بزرگداشت مواضع و افکاری که نادرستی‌اش بر کسی پوشیده نیست؛ نه نشستی برای دادن وعده‌ها و برشمردن آرزوها و رؤیاهایی که در جهان اسباب و میدان واقعیت وجود خارجی ندارد. نه اجتماعی برای جریحه‌دار کردن احساسات و تازه کردن دردها. آرزو داشتم در این جشن تصمیم‌های بزرگی گرفته شود که ارکان باطل را بلرزاند و صفوف حق را متحد کند و بوته‌ی آرزو را در جان‌ها بکارد. اعتمادسازی کند و کژی‌ها را ریشه‌کن سازد و زیبایی و شادابی را به چهره‌ها بازگرداند.

آرزو داشتم این جشن بازگشتی جمعی باشد به مرجعیت شریعتی که جماعت محصول آن است؛ به چهارچوبی علمی و جهانی و متخصص که افکار و اندیشه‌ها را پاسداری کند و مانع تسلط قدرت سازمانی بر رویکردهای فکری و شرعی شود. حرکت را از غلطیدن در سیاست باز دارد و تلاش‌های دعوی و طرح‌های اصلاحی و نظام ارزشی را فدای سیاسی‌کاری نکند.

آرزو می‌کردم در این جشن جماعت نگاهی نو به کار خود داشته باشد و ببیند که جامعه‌ی امروز چقدر به آن نیازمند است و خود چقدر به جامعه‌ نیاز دارد بدون این که ادّعای‌ تسلط و قیمومیت بر آن داشته باشد.

آرزو می‌کردم در این جشن، جماعت پرسنل هوشیار و رهبران دلسوزش را گرد هم آورد با اندیشمندان و جوانان نوآور و علما و مربیان زحمت‌کش خود بنشیند و از توان و انرژی و امکانات آنان سود جوید. زمینه را برایشان هموار کند و از آنان سکویی برای خیزشی دیگر بسازد.

دوست داشتم جشن نود سالگی جماعت تنها در فعالیت رسانه‌ای گذرا خلاصه نمی‌شد بلکه سرآغازی بود برای روی کار آمدن نسلی هوشمند؛ نه جشنی برای رسیدن به سن نود سالگی بلکه به دوره‌ای از بلوغ فکری و سازمانی.

دست آخر این که انسان به تمام آرزوهای خود نمی‌رسد و تدبیر خدا برای دعاها و آرزوها بالاتر از انتظار دعاکنندگان و آرزومندان است.