دوره اخلاق کاربردی در هفت 7 جلسه توسط استاد ملکیان سخنرانی شده است. من سه بار به طور کامل گوش داده ام و در یادداشت های زیر تنظیم کرده ام. اگرچه سعی کرده ام برای انسجام بخشی بیشتر به مطالب قسمتهایی را پس و پیش کنم اما تمام تلاشم بر این بوده که به محتوای سخنرانی استاد پایبند باشم. مدت عمر ما محدود است. ما فرصت زیادی برای آزمایش و خطا نداریم. زندگی هر کس مثل تکه یخی است که مدام در حال آب شدن است.زندگی خوب یعنی زندگی اخلاقی. لازمه زندگی اخلاقی یاد گرفتن مسلّمات اخلاق است. ما در اینجا مسلّمات اخلاقی را معرفی می کنیم که به درد بهتر کردن زندگی می خورند. این مسلمات امری شهودی هستند. باید تامل کنید ببینید با وجدان شما تناسب دارد یا خیر. قبل از طرح بحث اصلی تذکر چند نکته لازم است: 1. این مطالب منافاتی با عقاید شما نسبت به مسائل مابعد الطبیعی ندارد. شما فارغ از هر موضعی که نسبت به ماوراء الطبیعه دارید می توانید به این قواعد عمل کنید. 2. آنچه می گوییم به مکاتب مختلف اخلاقی هم ربطی ندارد. چه اخلاق دستوری و چه اخلاق تحلیلی و فرا اخلاق. لذا برای همه سودمند است. 3. ضمنا سنخ های روانی متفاوتی هم که داشته باشید در تبعیت از اصول اخلاق کاربردی مدخلیتی ندارد. شخصیت و منش هر انسانی از پنج ساحت تشکیل شده است، سه ساحت اول را «ساحت های درونی» و دو ساحت آخر را «ساحت های بیرونی» می نامیم. اینکه هریک از ما جنبه یی بی همتا و جانشین ناپذیر داریم به واسطه آن است که ما در این پنج ساحت با یکدیگر فرق داریم.
سه ساحت درونی عبارتند از: 1) ساحت عقاید و باورها: یقین ها، ظن ها، شک ها، حدس ها، تخمین ها، برآوردها، استدلال ها و... همه ساحت اول انسان را نشان می دهند. 2) ساحت احساسات و عواطف و هیجانات: عشق ها، نفرت ها، دوستی ها، دشمنی ها، آرامش، تشویش، دلنگرانی و دغدغه ها، امیدها، ناامیدی ها، شادی ها، اندوه ها، خشم ها، خشنودی ها، ترس ها وحشت ها و خلاصه هرچیز که در وجود ما بامآل سروکار پیدا می کند با «لذت و الم»، یعنی رامش از سویی و درد و رنج از سوی دیگر... جنبه های احساسی، عاطفی، هیجانی انسان در ساحت دوم او را نشان می دهند. 3) ساحت اراده و خواست ها: اهداف، آرمان ها، انگیزه ها، مقاصد و مطلوب های انسان، ساحت سوم درونی انسان را نشان می دهند. و ساحتهای بیرونی عبارتند از: 1- ساحت گفتار و 2-ساحت کردار. ساحتهای درونی فقط بر خود فرد معلوم است و هیچکس از آن خبر ندارد مگر از طریق دو ساحت بیرونی. اما ساحتهای بیرونی برای مخاطبان آشکار است. در تمامی حیوانات ساحتهای درونی و بیرونی بر همدیگر منطبق هستند الّا انسان که تنها حیوانی است که می تواند وارونه نمایی کند! در سلسله جلسات اخلاق کاربردی، استاد ملکیان تلاش میکنند مسلمات هر یک از این 5 ساحت را بیان کنند.
مسلّمات مربوط به حیطه عقاید:
1- ما باید سراغ باورهایی برویم که یادگرفتن آنها در زندگی ما تغییر مثبتی ایجاد کند و زندگی ما قبل و بعد از یادگرفتن آنها تفاوتی با هم داشته باشد. (البته حساب دانش و مهارت شغلی برای امرار معاش و ادامه حیات جداست. ما بالاخره برای گذران زندگی لازم است یکسری اطلاعات و مهارت داشته باشیم). باورهایی که یادگرفتن آنها در زندگی ما تاثیرات پاینده ای خواهند داشت عبارتند از: باورهای مربوط به ساحتهای های وجودی آدمی (بالاترین شناختها شناخت خود است): اینکه ساحتهای وجودی آدمی کدامند، چند تا هستند و اولویتبندی آنها چکونه است. میزان تاثیر آنها بر همدیگر چقدر است و اینکه آیا باورها جز دارایی های من هستند (حمل ذوهویی) یا جزء ثابتی از من هستند (حمل هوهویی). حالت دوم خودشیفتگی، خرافه پرستی، پیشداوری، جمود و تعصب و بی مدارایی را به دنبال خواهد داشت. ولی در حالت اول open mind رفتار می کنیم. باورهای مربوط به گستره و محدودیتهای وجودی نوع انسان باورهای مربوط به گستره و محدودیتهای من به عنوان یک انسان خاص. باورهای مربوط به خواسته های وجودی ژرف خودمان. نکته: محور توجه ما باید تصویر خود و برداشت ما از تصویر اجتماعی از خود باشد.
2- زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد. تنها عقاید و باورهایی را قبول کنیم که آزموده شده باشند. تنها باورهای مستدل ارزش زیستن دارند. باورها را باید با واقعیت آزمایش کرد. حال آنکه ما در زندگی در اکثر موارد پذیرش یا رد باورهامان را به این خاطر که با باور دیگر تناسب دارد توجه می کنیم و از این نظر ایده آلیست هستیم. در آزمون باورها نباید به دام تعمیم شتابزده منفی یا مثبت بیافتیم. در بررسی صحت و سقم باورها باید عقاید صادق یا عقایدی که احتمال صدق شان بیشتر است را بپذیریم عقاید کاذب یا عقایدی که احتمال کذب شان بیشتر است را نپذیریم در صورتی که از دو چند عقیده نتوانیم حکم به برتری هیچکدام شان بدهیم بهتر است آنی را قبول کنیم که امید و شادی بیشتری میآفریند.
مسلّمات ساحت عواطف عبارتند از:
1- عاشق این سه آرمان افلاطونی زندگی باشیم: حقیقت (راستی)، خیر (خوبی) و جمال (زیبایی). سایر آرمانها به نوعی با این سه مرتبط هستند.
2- ما باید شفقت نسبت به انسانها را در خود بپروریم. شفقت یعنی نیکخواهی بی حساب و کتاب نسبت به افراد خاصی است که با آتها ارتباط داریم. شفقت با عشق به معنای نیکخواهی بی حساب و کتاب نسب به همه آدمها تفاوت دارد. نباید احساس، هیجان و عاطفه منفی در دیگران ایجاد کنیم بلکه باید احساس، هیجان و عاطفه مثبت در دیگران ایجاد کنیم. ما باید عشق زایی کنیم و نفرت زدایی. شادی افزا باشیم و اندوه زدا. آرامش زا باشیم و تشویش زدا. ما باید دردهای جسمی و رنجهای روانی دیگران را کاهش دهیم و آستانه تحمل آنها را بالا ببریم. شفقت تابع اطلاعاتی است که ما از دیگران داریم. شفقت تابع همدلی و همدردی است. همدلی یعنی اینکه من چقدر می توانم خودم را جای شما قرار بدهم و همدردی یعنی اینکه من چقدر می توانم درد و رنج شما را در خودم بازسازی بکنم. شفقت تابع سنخ روانی شماست. اشخاص درونگرا ابعاد درونی و اشخاص برونگرا ابعاد بیرونی وجود شما را بهتر و بیشتر می یابند. هرچقدر آدمها را محبورتر (تابع مقتضیات روانی، جسمی، جغرافیایی، اجتماعی و تاریخی) از آنچه که خود و ما می پنداریم بدانیم شفقت ما نسبت به آنها بیشتر می شود. توجه به عیب و نقص خود نیز شفقت ما را نسبت به دیگران افزایش می دهد. هر چقدر به تنهایی تراژیک خود بیشتر پی ببریم شفقت ما نسبت به دیگران بیشتر می شود. درک این واقعیت که آدمها مجموعه ای از تنازعات روانشناختی هستند و گاهی اوقات کارهایی را می کنند که دوست ندارند و گاهی کارهایی را که دوست دارند نمی کنند، شفقت ما را نسبت به آنها بیشتر میکند. درک این واقعیت که گاهی پاره ای از وجود ما بر پاره ای دیگر غلبه می کند و دست به کاری می زنیم که خلاف میلمان است، شفقت ما را نسبت به دیگران بیشتر می کند. میتوان هم احساس مشفقانه به دیگری داشت و هم او را به خاطر گفتار یا کردار غیراخلاقی اش مجازات کرد. شفقت در اینجا خودداری از اعمال خشم منبعث از خودخواهی است. در اینجا اهمیت دارد که ما از اعمال خشم و مجازات لذت نبریم.
3- ناامیدی فضیلت است. باید امید را در خود بکشیم. امید یعنی بوی خیر شنیدن از کسی یا چیزی. از سه چیز باید قطع امید کرد: الف- امید به تغییر قوانین طبیعی توسط نیروهای ماورای طبیعی به سود یک شخص یا گروه خاص. نباید به مداخله غیرطبیعی در قوانین هستی امیدوار بود. ب- امید به دیگران نباید داشت. جملهی بیقراریت از طلب قرار توست. در ورای این ثبات ظاهری که در رفتار دیگران نسبت به خود مشاهده می کنیم بی ثباتی عمیقی نهفته است. ج- (من چیز سومی نیافتم. دوستان اگر متوجه شدند کامنت بگذارند).
مسلّمات ساحت خواستهها و اراده:
1- باید اکنون را بر گذشته و آینده ترجیح بدهیم. همانند بدن ما که همیشه در اکنون زندگی می کند. جایگاه ما باید حال ما باشد.گاهی به قدر ضرورت و در حد مختصر به گذشته برگردیم (آن هم صرفا برای درس گرفتن از گذشته برای زندگی در اکنون). چون زندگی در گذشته چیزی جز پشیمانی و حسرت و اندوه به دنبال ندارد. زندگی در آینده هم منجر به شیفتگی نسبت به خیالات و رویاپرستی خواهد شد. باید به دماسنجی زیستن و ابن الوقت بودن اولویت بدهیم
2- خلاف قوانین هستی چیزی طلب نکنیم. از مهمترین قوانین هستی 6 مورد را اشاره می کنیم: نمی توان همه مطلوب های اجتماعی فردی (علم، شهرت، ثروت، قدرت، منزلت) را با هم داشت. پیامد بهره مندی یک یا دو مطلوب اجتماعی فردی از دست دادن سایر مطلوبیت های اجتماعی فردی است. مطلوبهای اجتماعی فردی در ظرف جامعه تحقق پیدا می کنند ولی برای فرد. عده ای به این قاعده در مورد مطلوبیت های اجتماعی جمعی مثل نظم امنیت، عدالت رفاه و آزادی هم اعتقاد دارند. تنوع و رنگارنگی جهان را بپذیرید. انتظار یکسان سازی نداشته باشید. هرگز نخواهید همگان مثل شما اندیشه و احساس و رفتار کنند. هرگز نمی توان انتظارات همگان را برآورده کرد. نباید انتظار داشته باشید انتظارات همه مردم برآورده کنید. چون در هر صورت عده ای از شما ناراضی خواهند بود. یا بر اساس صرافت طبع (رضایت درونی) خود رفتار کنید و خودتان را قربانی دیگران نکنید و یا بر اساس انتظارات دیگران مهمتر خودتان. یعنی از بین مردم گروهی را گزینش کنید. (توصیه استاد عمل بر اساس صرافت طبع است). انسان نمی تواند بدون خطا زندگی بکند. چون بدون خطا زندگی کردن نیاز به شناخت و علم کامل دارد و ما آن را نداریم. لذا هیچوقت زندگی معصومانه را طلب نکنید. تغییر ناگهانی که پایدار باشد محال است. انتظار تغییر ناگهانی پایدار از خود و دیگران نداشته باشید. چون امکان ندارد. تغییر باید تدریجی باشد تا پایدار باشد. هر فعلی آثار و نتایج ناخواسته ای دارد که نه به جنبه های مثبت آن باید مغرور شد و توقع تقدیر و پاداش داشت و نه باید از جنبه های منفی آن مغموم شد خود را سزاوار سرزنش و مجازات دانست.
مسلّمات ساحت گفتار:
1- اصل در زندگی باید بر سکوت باشد. سخن گفتن بصیرت ما را از بین می برد و گرد و غبار ایجاد می کند و نمی گذارد جلو روی مان را ببینیم. سکوت در شکل متعالی خود ما را با آگاهی کیهانی و ادراک کل هستی مواجه میسازد. سکوت در این معنا اگرچه برای فرد ایدهآل است اما انسجام زندگی اجتماعی را تضعیف می کند. هر چه بیشتر سخن بگویی بیشتر تو را خواهند شناخت لذا امکان تسلط دیگران بر تو افزایش خواهد یافت. سکوت در اوایل آشنایی با دیگران موجب می شود شناخت آنها از شما مبتنی بر کردار شما باشد، در این حالت احتمال صداقت بیشتر خواهد شد.
2- حال اگر بنا بر گفتگو باشد بهتر است با خود گفتگو کنیم. منتهی گفتگوی شما با خود بهتر است خودخواسته و حول یک محور و مساله معین باشد. نه تابع محرکهای محیطی ناخواسته. 3- بدترین شکل گفتگو آن است که در درون خودم با شما گفتگو بکنم (دیالکتیکال مونولوگ). توصیه به مطالعه مقاله روشن تر از خاموشی استاد ملکیان). 4- اخلاق مربوط به محتوای گفتار بر حسب انگیزهای که از سخن گفتن داریم متفاوتند: اگر قصد شما از سخن اخباری است و به ساحت آگاهی معطوف است آنچه را که واقعیت دارد بیان کنید. (برای اطلاع بیشتر به اخلاق ساحت باور مراجعه شود. اخلاق باور را رعایت کنید) اگر قصد شما از سخن ترغیب عواطف، احساسات و هیجانات است درد و رنج ایجاد نکنید (برای اطلاع بیشتر رجوع شود به اخلاق ساحت عواطف. اخلاق عواطف را رعایت کنید) اگر قصد شما از سخن گفتن تحریک یا منع دیگران به انجام عملی است صداقت داشته باشید (برای اطلاع بیشتر به اخلاق کردار مراجعه شود. اخلاق کردار را رعایت کنید) اگر قصد شما از سخن گفتن ملترم شدن به انجام کاری است (قول دادن)، وفای به عهد کنید. (برای اطلاع بیشتر به اخلاق کردار مراجعه شود. اخلاق کردار را رعایت کنید) اگر قصد شما از سخن گفتن، وضع یا ایجاد چیزی است مثل نامگذاری یا خواندن خطبه عقد توجه داشته باشید که گاهی اوقات آنچه ایجاد می شود به سادگی قابل لغو کردن نیست.
مسلّمات ساحت کردار:
1- اولویت را به افزایش لذت و کاهش درد (Pain) و رنج (Suffering) بدهید. منتهی بخاطر داشته باشید افزایش لذت و کاهش درد و رننج خودتان آسان تر از مال دیگران است. چون شما در مورد خودتان آگاهی و اطلاعات بیشتری دارید تا دیگران. شفقت نیازمند شناخت است. (رجوع شود به اخلاق عواطف). برای آنکه لذت بیشتری ببرید و درد و رنج کمتری نصیبتان بشود باید استعداد لذت بردن را در خود تقویت کنید. به یاد داشته باشید مالکیت شرط لازم برای لذت بردن نیست. مالکیت اضطراب آور است. شما می توانید مالک چیزی نباشید اما در مقایسه با مالک آن، لذت بیشتری از آن چیز ببرید. لذت بردن از اشیاء یا دیگران به خود آنها بستگی ندارد. بلکه به ما بستگی دارد. در کردار مشفقانه با دیگران اولویت را به کاهش رنج بدهید تا کاهش درد. چون دردها ابعاد جسمانی دارند اغلب در منظر و مرئای دیگران قرار دارند و مورد تفقد قرار می گیرند اما رنجها چون ابعاد بیرونی آشکاری ندارند زخمهای عمیق تری ایجاد می کنند. برای کردار مشفقانه نسبت به دیگران لازم نیست اطلاعات جزیی از آنها داشته باشید می توان بر اساس شناخت کلی حاصل از علوم انسانی در باره انسان و نیز اطلاعات مربوط به سنخ روانی دیگران هم اقدام کرد. بسیاری از اوقات بزرگترین خدمت به طرف مقابل می تواند تغییر نگرش او نسبت به خود، انسان و جهان باشد تا لذت بیشتری ببرد و درد و رنجش کمتر بشود. در کردار مشفقانه با دیگران به جایگاه نیازهای آنها در سلسله مراتب نیازها توجه کنید و کاری را انجام بدهید که متناسب با مرتبه نیازهای او باشد. افراد از حیث نوع مطلوبهای اجتماعی دلخواهشان، از چیزهای متفاوتی لذت می برند.
مطلوبها سه دسته اند: الف-مطلوبهای اجتماعی فردی که بواسطه زندگی در در عرصه اجتماع مهم شده اند اما مصارف آنها فردی است. مثل قدرت، ثروت، جاه و مقام، شهرت و محبوبیت. ب- مطلوبهای اجتماعی جمعی که بواسطه زندگی در اجتماع اهمیت پیدا کردهاند اما یک کالای همگانی است و مصارف جمعی دارد و در صورت تحقق همگان از آن بهره مند می شوند نظیر عدالت، آزادی، نظم، امنیت و رفاه. ج- مطلوبهای فردی که تحت تاثیر زندگی در اجتماعی که در آن ادامه حیاط میدهیم مهم نشده اند بلکه تابع سنخ روانی ماست نظیر شادی و آرامش.
2- باید صداقت در کردار را رعایت کنید. یعنی کردار شما بر گفتارتان منطبق باشد و گفتارتان نیز بر خواستهها، عواطف و آگاهی های شما. در غیر اینصورت شما شخصیت غرفه غرفهای خواهید داشت که ساحتهای مختلف آن هیچ ارتباطی با هم ندارند. ما داوریهایمان نسبت به همدیگر بر اساس شناختهایمان است. مشاهده عدم انطباق رفتار بر گفتار رنج میآورد و موجب هلاکت می شود. برای اینکه رنجش شما در مواجهه با عدم صداقت کم شود. لازم است با فاصله گرفتن از خود، عدم صداقت-های خودتان را هم ببینید. مشاهده عدم صداقت خود راه را بر پذیرش عدم صداقت دیگری و کاهش رنج حاصله هموار می کند. ما ارزشها و هنجارهای خاصی را در خود درونی کرده ایم که موجب میشود انطباق ساحتهای وجودی ما بر همدیگر دشوار شود. رعایت قاعده صداقت مستلزم دگرگونی و بهبود برخی از ساحات وجودی شماست. با اینحال منتظر نمانید تا آنها دگرگون بشوند و بعد صداقت را پیش کنید. صداقت در همه حال باید جاری و ساری باشد. ما باید بین تقریر حقیقت یا تقلیل مرارت جانب اولی را بگیریم. این ترجیح استاد است و عکس آن هم طرفداران بسیاری دارد (در این زمینه مراجعه شود به مقاله مرتضی مردیها).
3- در عمل باید طمانینه داشته باشیم طمانینه کند بودن یا آرام عمل کردن نیست. منظور از طمانینه آن است که در یک زمان معین فقط یک کار را انجام بدهیم. طمانینه یعنی کار را با تمرکز انجام دادن. عجله که نقطه مقابل طمانینه است یعنی همزمان چندکار را انجام بدهم. عجله هم به خودم ضربه می زند و هم به طرف مقابلم.
لینک فایل صوتی جلسه اول http://s5.picofile.com/file/8115171768/akhlagh_karbordi_az_ostad_malekian_1_.mp3.html
لینک فایل صوتی جلسه دوم http://s5.picofile.com/file/8115175318/akhlagh_karbordi_az_ostad_malekian_2_.mp3.html
لینک فایل صوتی جلسه سوم http://s5.picofile.com/file/8115177984/akhlagh_karbordi_az_ostad_malekian_3_.mp3.html
لینک فایل صوتی جلسه چهارم http://s5.picofile.com/file/8115180450/akhlagh_karbordi_az_ostad_malekian_4_.mp3.html
لینک فایل صوتی جلسه پنجم http://s5.picofile.com/file/8115183892/akhlagh_karbordi_az_ostad_malekian_5_.mp3.html
لینک فایل صوتی جلسه ششم http://s5.picofile.com/file/8115186492/akhlagh_karbordi_az_ostad_malekian_6_.mp3.html
لینک فایل صوتی جلسه هفتم http://s5.picofile.com/file/8115189726/akhlagh_karbordi_az_ostad_malekian_7_.mp3.html
نظرات