بخش اصلی پیام سیره‌ی نبوی به مردم جهان قرن بیستم –که امروزه اروپا بدون لیاقت و شایستگی رهبری آن را بهده دارد –این است که:

ای کسانی که از الله دوری جسته‌اید بسوی او باز گردید و بجز او دیگری را معبود قرار ندهید و خود را به پیشگاه او تسلیم کنید همان‌گونه که غلام مطیع و فرمانبردار تسلیم فرمان مولایش می‌باشد ‌و به آغوش رحمت حق در آیید همان‌گونه که کودک در آغوش گرم مادرش در می‌آید. 

خداوند می‌فرماید: فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ * وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ إِنِّی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ.

«بگو ای پیامبر از زشتیها جهل و تاریکی‌های شرک و کفر بگریزید و بسوی خدا پناه ببرید و معبود دیگری با خدا قرار ندهید که م برای شما از سوی او بیم دهنده‌ی آشکاری هستم »ذاریات 50-51

این پیامی است که هر ساله سیره‌ی نبوی همه‌ی جهان بشری را مخاطب قرار می‌دهد و بادها و امواج در یاها این پیام را به گوشه‌‌های جهان و اقوام و ملل دور دست می‌رسانند اگر این سرو صدا‌‌ها که صفای زندگی را تیره ساخته اند اندکی آرام و ساکت می‌شدند و حجاب‌‌ها بر داشته می‌شد و هر اینه ما نیز دای را می‌شنیدیم که اهل کتاب در قرون اول و صدر اسلام شنیدند و آن اینکه:

قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ # یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

«از طرف اله نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد نوری که خداوند به وسیله‌ی آن کسانی را که در پی کسب خشنودی او باشند به راههای سلامت هدایت می‌کند و از تاریکیها به سوی روشنای می‌برد و آنها را به راه راست رهبری می‌نماید. »مائده 15-16

همانا انبیاء هدایت کنندگان کشتی بشری هستند و هم آنان‌اند که در طول تاریخ آنرا به ساحل نجات رهبری نموده اند و هر کس در هر زمان خود را از این کشتی نجات بی نیاز بداند سرنوشت حتمی او سرنوشت فرزند نابکار و نافرمان نوح خواهد بود که از سوار شدن بر کشتی نوح سر باز زد و گفت: «به کوهی پناه می‌برم که مرا در خود پناه خواهد داد .» هود 43

حضرت نوح در پاسخ گفت امروز هیچ قدرتی در برابر فرمان خدا پناه نخواهد داد خداوند متعال پس از اینکه حضرت محمد (ص)را به پیامبری مبعوث فرمود سعادت ملت‌‌های شرق و غرب اولین و آخرین را وابسته به ایمان به آن حضرت و پیروی از سنت و سیره‌ی او قرار داد هر که از راه او سرپیچی کند و به سوی شرق یا غرب روی آورد بر خود ظلم کرده و فرجامی جز سرگشتگی و هلاک و بدبختی نخواهد داشت به گفته‌ی شاعر:

محمد عربی کابروی هر دو سراست کسی که خاک درش نیست خاک بر سر اوست. ‌

یا به گفته سعدی:

کسانی کزین راه برگشته اند برفتند و بسیار سرگشته‌اند. ‌

بخش دوم پیام ویژه‌ی مسلمین 

بخش دوم این پیام مخصوص مسلمین است همه می‌دانند هنگامی‌که رسول اله (ص)به پیامبری مبعوث شد دنیا ویران و بسان قبرستان نبود بلکه چرخ زندگی همانند امروز با اندک تفاوتی در گردش بود تجارت و بازرگانی صنعت و حکومت و کشورداری مانند امروز وجود داشت مردم آن روزگار از زندگی خشنود و راضی بودند و نیازی به اصلاح و تغییر نظام زندگی احساس نمی‌کردند اما خداوند وضع و حالت جهان و سرزمین خویش را بدینگونه نمی‌پسندید در حدیث نبوی نسبت به آن زمان چنین آمده است:

«خداوند نگاهی به مردم روی زمین انداخت وضع بد آنها را نپسندید و از همه‌ی آنها اعم از عرب و عجم بیزار گشت بجز عده ای از اهل کتاب که بر دین آسمانی باقی مانده بودند.»

در چنین حالی خداوند حضرت محمد (ص) را فرستاد و ظهور ملتی جدید را ب همراه او پدید اورد بدیهی است که آفریدن ملتی جدید برای هدفی بود که آن هدف از ملل دیگر حاصل نمی‌شد وگرنه برای انجام کاری که دیگران با اشتیاق فراوان انجام می‌دادند نیاز به آفریدن ملتی جدید نبود و ضرورتی احساس نمی‌شد که مسلمین با ظهور خویش در در یای زندگی بشر موجو تازهای بیافرینند و مسیر تاریخ را عوض کنند هنگامی‌که خداوند حضرت آدم را آفرید فرشتگان گفتند ما برای پرستش شما کافی بودیم و برای این منظور نیازی به آفریده شدن بشر خاکی نبود خداوند فرمود:«آنچه را من می‌دانم شما نمی‌دانید » و سپس راز آفرینش بشر را توضیح داد که آدم فقط برای کاری که رشتگان انجام می‌دادند آفریده نشده بلکه خداوند می‌خواهد بدست بشر کارهای دیگری نیز انجام یابد اگر مسلمین فقط برای تجارت آفریده می‌شدند تاجران بین المللی مکه که با بازرگانان شام و یمن در ارتباط بودند و همچنین بازرگانان بزرگ یهود مدینه حق داشتند که بپرسند مگر تعداد ما برای انجام این خدمت کم بود که ملتی جدید آفریده می‌شود؟و اگر هدف کشاورزی می‌بود کشاورزان مدینه و خیبر و طائف و نجد، ‌و شام و یمن و عراق حق داشتند که بگویند آیا ما برای خدمت کشاورزی از هیچ کوششی دریغ ورزیده ایم که ملتی جدید برای این کار آفریده می‌شود؟اگر هدف آفرینش کشور داری و اداره‌ی نظام حکومت و داشتن شغل اداری بود و پس پادشاهان و مسؤلان دولتی روم و ایران حق داشتند که بگویند: ما برای انجام این خدمت کافی هستیم و هنوز عده‌ی زیادی از برادران ما بیکارند. ‌پس چه نیازی به تربیت نسل جدید و کاندیداهای نوین وجود دارد؟

امت ممتاز و جهانی 

در حقیقت مسلمین برای انجام کار نوینی بسیج گردیده اند که در دنیای آنروز نه کسی انجام می‌داد و نه توان انجام آن را داشت لذا برای اینکار نیاز بود که امتی ممتاز آفریده شود چنانکه خداوند می‌فرماید: کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ

«شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شده اید زیرا امر به معروف می‌کنید و نهی از منکر و به خدا ایمان دارید. ‌» آل عمران 110

مسلمین به خاطر همین هدف خانه و کاشانه خود را ترک داده و جان بر کف به دیار غربت سفر نمودند همه‌ی دارای خود را که در طول عمر به دست آورده بودند در این راه صرف کردند از پست و مقام خویش کناره جوی کردند تجارت و کشاورزی و زندگی مرفه خویش را رها کردند و به خاطر اصلاح جامعه از همه‌ی لذت‌‌ها و خوبی‌‌های دنیا گذشتند و فرصت‌‌های طلای را از دست دادند خون خود را مانند آب بر زمین جاری ساختند فرزندان خود را یتیم و زنان خود را بیوه کردند برای حصول اهداف و مشاغلی که امروزه مسلمین به آنها دل بسته اند نیازی به رقابت و ای همه گیر و دار نبوده و راه رسیدن به این اهداف کاملاًهموار و بی خطر بود و آنان در این راستا با دنیای معاصر خود هیچگونه کشمکش و مزاحمتی ایجاد نمی‌کردند ملت عرب و اقوام دیگر نیز از این بابت هیچگونه نگرانی و ناراحتی نداشتند بلکه آنها بارها پذیرفتن این چیزها را (که امروزه هدف نهای عموم مسلمین هستند )به دعوت گر اسلام پیشنهاد می‌کردند اما او هر بار آنها را رد می‌کرد و از پذیرفتن آنها انکار می‌ورزید پیشنهاد می‌شد تا حکومت، ‌ثروت، زندگی مرفه را قبول کند ولی او به همه‌ی اینها پشت پا می‌زد. حال اگر مسلمین وظیفه داشتند که خود را به سطحی برسانند که کافران زمان بعثت و غیر مسلمین زمان حاضر هستند وهمه تن در مشاغلی مصروف شوند که عرب‌‌ها و اهل روم و ایران مصروف بودند و چیزهای را هدف نهای خود قرار دهند که پیامبرشان در بهترین موقعیت‌‌ها رد کرد پس این امر مترادف خواهد بود با خط بطلان کشیدن بر تاریخ نخستین اسلام اعلان آشکاری است مبنی بر این که خون گرانبهای شهدای بدر، ‌حنین، ‌احزاب قادسیه، ‌یرموک بی‌جهت ریخته شده و به هدر رفته است. ‌

اگر امروز سرداران قریش توان گفتگو داشته باشند می‌توانند خطاب به مسلمین بگویند: ای مسلمانان جهان! چیز‌‌های را که شما عاشقانه به دنبال آن افتاده‌اید و اشیای را که شما حاصل زندگی خود می‌دانید همان چیز‌‌های هستند که ما بیچارگان به پیامبر شما تقدیم نموده بودیم و او نپذیرفت این چیز‌‌ها بدون ریختن یک قطره خون هم به دست می‌آمدند پس مجاهدت‌‌های آن حضرت به چه معنا است؟ آیا ثمره‌ی آن همه فعالیت و فداکاری و بهای خون‌‌های ریخته شده همین شیوه‌ی زندگی است که شما اختیار کرده اید؟و آیا سطح عالی زندگی و اخلاق همین است که شما بر آن قانع هستید؟ اگر فردی از آن سرداران قریش که عمری را در مبارزه با اسلام صرف کرده فرصت انتقاد و اعتراض بیابد هیچ یک از وکلای بلند پایه‌ی ما نمی‌تواند جواب قانع کننده ای داشته باشد و جز شرمندگی برای امت چاره ای نخواهد بود رسول خدا نسبت به آینده مسلمین همین نگرانی را داشت که آنان در دام دنیا اسیر گردند و هدف خویش را فراموش کنند آن حضرت در خطبه ای که پیش از وفات ایراد نمود خطاب به مسلمین فرمود:

(من نسبت به آینده شما از فقر و تنگدستی نگران نیستم بلکه می‌ترسم درهای دنیا به روی شما گشوده شود همان گونه که بر امت‌‌های پیشین گشوده شد وانگهی شما نیز همانند آنها به مظاهر دنیا دل ببندید و در این میدان از یکدیگر سبقت جوئید و در نتیجه شما را نیز همانند گذشتگان هلاک کند) {حیح بخاری و مسلم}

هنگامی‌که انصار مدینه (پس از بارور شدن نهال اسلام )تصمیم گرفتند که موقتاًبرای چند روزی فعالیت‌‌های جهادی را متوقف سازند تا برای انجام کارهای شخصی و بهبود وضع اقتصادی خویش فراغت یابند و خواستند در این باره از پیامبر (ص)کسب اجازه کنند اگر چه در خیال آنان هم خطور نمی‌کرد که در این مدت از ارکان دین (نماز و روزه و حج و زکات )نیز دست کشیده و فقط به امور دنیوی می‌پرداختندباز هم همین توقف کوتاه مدت فعالیت‌‌های عملی برای گسترش اسلام و اصلاح جامعه مترادف با خود کشی قرار داده شد و خداوند طی آیه ای چنین فرمود: وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.

«در راه خدا انفاق کنید و خود را به دست خود به هلاکت نیفکنید و نیکی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد.» بقره 195

حضرت ابو ایوب انصاری تفسیر و شأن نزول آیه‌ی فوق را بگونه ای که گذشت بیان نموده است.

تک تک افراد مسلمین وظیفه دارند که در فعالیت‌‌های عملی اسلام و برنامه‌‌های دعوت و اصلاح جامعه شخصاً شرکت کنند یا حامی و مددکار دعوت گران اسلامی باشند و در عین حال برای شرکت در این فعالیت‌‌ها اراده و علاقه داشته باشند خوشگذرانی و فقط برای زندگی دنیا کوشیدن زندگی اسلامی نیست و به هیچ وجه نمی‌تواند هدف زندگی یک مسلمان باشد داشتن اسباب زندگی و مشاغل جائز هرگز ممانعتی ندارد بلکه اگر با نیت صحیح و طلب پاداش اخروی همراه باشند وسیله‌ی عبادت و قرب الهی قرار می‌گیرند ولی تا زمانی که در سایه‌ی و چهار چوب دین مورد بهره‌داری قرار گیرند وو سیله‌ باشند برای اهداف نیکو نه اینکه خود هدف زندگی پنداشته شوند. 

این بزرگترین پیام سیره‌ی نبوی است که ویژه‌ی مسلمین است عدم توجه به این پیام به معنای بر باد دادن آرمانها و نادیده گرفتن حقیقتی بزرگ است که سیره‌ی نبوی برای مسلمین تقدیم می‌کند.