علی خراسانی

آخرت برگرفته از ریشه «ا‌ـ خ ـ ر» و مؤنث «آخر» در برابر اوّل است و همان‌گونه که از این جهان به «اولى» تعبیر شده، از جهان پس از دنیا نیز به «آخِر» و «آخرت» تعبیر مى‌شود. منشأ ایمان به آخرت، بیش از هر چیز، وحى الهى است که به وسیله پیامبران به بشر ابلاغ شده است[21] و قرآن نیز با شیوه‌هاى گوناگونى به اثبات معاد پرداخته و به شبهات منکران آن پاسخ گفته است؛ ولى وجود چنین جهانى از طریق عقل و فطرت نیز اثبات مى‌شود؛ زیرا عقل انسان، پس از شناختن خداوند و عدالت وى، درمى‌یابد که باید جهانى پس ازدنیا وجود داشته باشد تادر آن، هرکس به جزاى اعمال خویش برسد.[22]چنان که وجود نداشتن آخرت به این معنا است که آفرینش آسمان‌ها و زمین و دیگر موجوادت بیهوده است و این با حکمت خداوند منافات دارد. فطرتِ نامحدودطلبى و عشق به جاودانگى که در محبّت فرزند و علاقه به جاودانگى در خاطره‌ها و‌... ظهور مى‌یابد نیز انسان را به اندیشه در جهانى‌دیگر سوق مى‌دهد.[23] تحقیقات باستان‌شناسى درباره انسان‌هاى نخستین، نشان مى‌دهد که آن‌ها نیز به نوعى حیات غیر آشکار براى مردگان اعتقاد داشتند؛ لذا همراه آن‌ها غذا و سلاح دفن‌مى‌کردند.[24]
طبق آیات قرآن، ایمان به آخرت از آموزه‌هاى اصلى همه ادیان الهى بوده که تمام پیامبران درباره آن تأکید ویژه‌اى داشته‌اند. (اعلى/ 87‌، 17‌ـ‌19) امّا در کتاب‌هاى آسمانى مربوط به ادیان گذشته که اکنون در دست ما قرار دارد، توجّه چندانى به آخرت نشده است. از میان ادیان بزرگ شناخته شده، شاید اوستا نخستین کتابى باشد که با صراحت از جهانى در پایان دنیا یاد، و‌درباره حالات آن، حتّى بیش‌تر از کتاب مقدّس بحث کرده است.[25] هندوان و بوداییان نیز به جهان سعادت‌مندى معتقدند که بى‌درنگ پس از مرگ یا پس از تناسخ‌هاى مکرّر به آن مى‌پیوندند.[26] در تورات کنونى به ندرت ذکرى از آخرت به میان آمده؛[27] حتّى برخى از دانش‌مندان یهودى با صراحت وجود آن را انکار کرده‌اند.[28] در انجیل کنونى، توجّه بیش‌ترى به مباحث آخرت شده؛ امّا باز هم به آخرت‌شناسى اهمّیّت کمى داده شده است؛[29] در صورتى که دین اسلام براى آخرت اهمیّت خاصّى قائل شده و اعتقاد به آن را در کنار اعتقاد به توحید، شرط مسلمانى دانسته است.[30] آیات فراوانى از قرآن، به بحث درباره آن جهان پرداخته، به طورى‌که گفته شده، حدود یک سوم[31] قرآن، آیات مربوط به جهان آخرت است. در حقیقت، آخرت مکمّل و معنابخش دیگر اصول دین بوده، بدون آن نمى‌توان به خداوند و صفاتش مانند عدل و حکمت و فلسفه نبوّت و به تبع آن امامت اعتقاد کامل یافت؛[32] به عبارت دیگر، بدون آخرت، دعوت دینى و تبلیغ پیامبران بى‌اثر خواهد بود؛ زیرا پذیرفتن دین و پیروى از مقرّرات شرع، خالى از کلفت و سلب آزادى نیست و در صورتى که متابعت آن، اثرى در بر نداشته باشد، هرگز مردم زیر بار آن نرفته، از آزادى طبیعى دست بر نخواهند داشت.[33]
موضوع آخرت را در قرآن کریم، از واژه‌هاى فراوانى مانند برزخ، بعث، حشر*، نشر، صراط، قیامت*، میزان*، یوم‌الدین، یوم‌الفرقان، یوم‌الحسرة، یوم‌الحساب و ده‌ها واژه دیگر مى‌توان استفاده کرد؛ ولى با توجّه به تحلیل واژه «آخرت» که در آن تقابل با جهان نخستین (دنیا) نهفته، مناسب‌تر است در مقاله مربوط به آن، به مسائل کلّى مربوط به آن جهان پرداخته شود و از آن جا که این گونه مباحث در قرآن بیش‌تر با دو واژه «آخرت» و «یوم الآخر» بیان شده، دراین مقاله نیز از واژه‌هاى دیگر جزدر عنوان «شباهت‌ها و تفاوت‌هاى دنیا و آخرت» که در جهت تبیین حقیقت آخرت است، کم‌تر استفاده مى‌شود و اغلب به آیاتى پرداخته مى‌شود که دربردارنده یکى از دو واژه مزبور باشند؛ ضمن آن که مبحث آخرت، مبحثى گسترده بوده، هریک از واژه‌هاى دیگر، خود نیزبه طور مستقل مدخل قرار مى‌گیرند.
واژه «آخرت» 113 بار به همین معنادر قرآن به کار رفته است.[34] در نُه مورد با کلمه «دار» آمده که صفت‌یامضافٌ الیه «دار» است: «وَإنَّ الدَّارَ الأخِرةَ لَهِىَ الحَیَوانُ» (عنکبوت/29،64)، «وَ‌لَدارُ الأخِرَةِ خَیرٌ.» (یوسف/12،109) دریک جا صفت براى «النشأة» است: «یُنشِىءُ النَّشأَةَ الأخِرَةَ.» (عنکبوت/29،20) درپنج مورد در برابر واژه «الاولى» و در 48 مورد، برابر «الدنیا»: «رَبَّنا ءَاتِنا فِى الدُّنیا حَسَنةً وَ فِى الأخِرَةِ حَسَنةً» (بقره/2،201) به کار رفته است. لفظ ألاخِر در 26 مورد صفت «یوم» قرار گرفته: «ءَامَنّا بِاللّهِ وَبِالیَومِ الأَخِرِ.» (بقره/2،8)[35] در مواردى که واژه «آخرت» به تنهایى به کار رفته، موصوف آن یکى از واژه‌هاى «دار» «الکَرَّة»[36] «النَّشأة»[37] یا «الحیاة»[38] در تقدیر است. درباره این که برزخ* از مراحل کدام جهان به شمار مى‌آید، سه نظر وجود دارد: 1. برزخ، جزئى از دنیا و تتمه آن است و آخرت پس از پایان برزخ آغاز مى‌شود؛[39] 2. برزخ، جزء آخرت است و انسان با مرگ وارد آخرت مى‌شود؛[40] 3. برزخ عالمى مستقل بین دنیا* و آخرت است که نه کاملاً ویژگى‌هاى دنیا را دارد و نه کاملاً ویژگى‌هاى آخرت را؛[41] ولى گویا که آخرت، همه مراحل پس از زندگى دنیا از جمله قبر و برزخ را دربرمى‌گیرد؛[42] بنابراین، مراحل جهان آخرت با مرگ آغاز شده[43] و انسان در عالم قبر* جاى مى‌گیرد: «ثُمَّ أَماتَهُ فأَقبَرهُ» (عبس/ 80‌، 21) و تا قیامت در برزخ مانده: «و‌مِن وَرائِهم بَرزخٌ إِلى یَومِ یُبعَثونَ» «مؤمنون/ 23، 100) در بهشت یا جهنّمِ* برزخى به سر خواهد برد و در آن، هر صبح و شام متنعّم یا معذّب است: «جنّـتِ عدن ... * و لَهُم رِزقُهم فِیها بُکْرةً و عَشِیًّا» (مریم/19،61 و 62)، «النَّارُ یُعرَضُونَ عَلیها غُدوًّا و عَشِیًّا و یَومَ تَقومُ السَّاعةُ أَدخِلُوا ءَالَ فرعونَ أَشدَّ العَذابِ.» (غافر/ 40، 46) بر اساس روایتى با توجّه به آیه«لاَیَرونَ فیهَا شَمسًا و لاَزَمهَریرًا» (انسان/76،13) در بهشت جاوید، صبح و شام وجود ندارد.[44] دوره برزخ با نفخ صور و فناى همه موجودات به پایان مى‌رسد: «و‌نُفخَ فِى الصُّورِ فصَعِقَ مَن فِى السَّمـوتِ و مَن فِى‌الأَرضِ» (زمر/39، 68) سپس قیامت با نفخ صور دیگرى آغاز مى‌شود: «ثُمَّ نُفخَ فِیهِ أُخرى فإِذا هُم قِیامٌ یَنظُرُونَ.» (زمر/ 39، 68)
متکلّمان آخرت را در آینده زمانى و در عرض دنیا مى‌دانند؛[45] ولى فلاسفه برآنند که آخرت درآینده زمانى نیست؛ بلکه باید آن را در مراتب عالى سلسله طولى وجود جُست.[46] اینان با استدلال به آیاتى چون: «إِنَّ جَهنّمَ لَمُحِیطةٌ بِالکـفِرینَ» (توبه/9، 49) معتقدند که آخرت بر دنیا احاطه داشته؛ چنان‌که روز بر ساعات آن احاطه دارد.[47] حکیمان اسلامى همه تفاوت‌هاى دنیا و آخرت را در چگونگى وجود آن دو دانسته‌اند[48]:«یَومَ تُبدَّلُ الأَرضُ غَیرَالأَرضِ وَالسَّمـوتُ‌...» (ابراهیم/14،48) و آن‌ها را در چند تفاوت بنیادین خلاصه مى‌کنند.[49]


شباهت‌ها و تفاوت‌هاى دنیا و آخرت:

براى شناخت بهتر آخرت، لازم است به بررسى شباهت‌ها و تفاوت‌هاى دنیا و آخرت بپردازیم؛ زیرا دنیا و آخرت دو مفهوم متضایف هستند که شناخت هر یک بدون شناخت دیگرى ممکن نیست.[50]


الف. شباهت‌ها:

1. انسان در هر دو جهان به خود و متعلّقاتش آگاهى کامل داشته و از شخصیّتى واحد برخوردار است: «یـلَیْتَنى کُنتُ مَعَهُم» (نساء/ 4، 73) و نیز کهف/ 18، 42؛ حاقه/69‌،25؛ فجر/ 89‌، 224. 2.انسان در هر دو جهان، غرایز انسانى و حیوانى دارد[51]:«و‌فـکِهَة مِمّا یَتخَیَّرُونَ * وَ لَحمِ طیر مِمّا یَشْتَهُونَ * وَ حُورٌ عِینٌ * ... لا یَسمَعوُنَ فِیها لَغوًا و لا تَأثِیمًا * إلاّ قِیلاً سَلَـمًا سلـمًا» (واقعه/ 56‌، 20ـ 26) و با آلام و لذّت‌هاى عقلى و حسّى مواجه است[52]:«و‌لا یُکَلِّمُهمُ اللّهُ و لاَ یَنظُرُ إِلیهِم یَومَ القِیـمةِ و لاَ یُزکّیهِم و لَهُم عَذابٌ ألیمٌ» (آل‌عمران/ 3، 77) و «ارجِعِى إلى رَبِّکِ رَاضِیةً مَرضِیَّةً * فَادخُلى فِى عِبـدِى * وَادخُلِى جَنَّتِى» (فجر/ 89‌، 28‌ـ‌30) و رنج‌ها و لذّت‌هاى جسمى، در هر دو جهان از طریق جسم براى روح*، حاصل مى‌شود: «کُلَّما نَضِجَت جُلُودُهم بَدّلنـهُم جُلودًا‌...‌.» (نساء/ 4، 56) 3. خداوند در هر دو جهان قابل رؤیت حسّى نیست[53]:«لا‌تُدرکُه الأبصـرُ» (انعام/ 6‌، 103) گرچه در آخرت، حق به طور کامل آشکار شده، انسان‌ها به وجود پروردگار یقین مى‌یابند[54]:«...‌و‌یَعلمُون أنّ اللّه هو الحَقُّ المُبینُ.» (نور/ 24، 25) 4. از آن جا که خداوند، افعال و اعمال انسان‌ها را در بهشت و جهنّم به خودشان نسبت مى‌دهد: «فشـرِبونَ شُربَ الهیم» (واقعه/ 56‌، 55) «یَشربوُنَ من کَأس‌...» (انسان/ 76، 5)، آشکار مى‌شود که انسان‌ها در آن جهان نیز اراده و اختیار دارند؛[55] امّا هر کس در محدوده دارایى‌ها و توانایى‌هایش مى‌تواند آن را اجرا کند و آن نیز به میزانى است که انسان خود را در این دنیا در اختیار خدا و رسول قرار داده و از خود سلب اراده کرده باشد. (احزاب/ 33، 36)[56]


ب. تفاوت‌ها:

1.آخرت بر خلاف دنیا، از تغییر، فساد و فنا مصون بوده: «...‌فِیهَا أَنهـرٌ مِن ماء غَیرِ ءَاسِن و أَنهرٌ مِن لَبن لَم‌یَتغیَّر طَعمُهُ‌...» (محمد/47،15) جهان بقا و ثبات است:[57]«...‌إِنَّما هـذهِ الحَیوةُ الدُّنیا مَتعٌ و إِنَّ الأَخِرةَ هِىَ دارُالقَرارِ» (غافر/40،39) و عوارضى مانند پیرى و مرگ در آن وجود ندارد[58]:«لاَیُقضى عَلیهِم فَیَمُوتوا‌...‌.» (فاطر/35،36) علاّمه طباطبایى پس از ذکر آیاتى که بیان‌گر انقراض این دنیا است، در تبیین آخرت مى‌گوید: این مطلب از ملاحظه کتاب و سنّت، به ط