یکی از مسائلی که درباره خداوند، قابل توجه است، مسأله صفات الهی است. بدین معنا که نزد هر فیلسوف خداوند چگونه تصور میشود، چنانچه گفته میشود خدای ارسطو ذاتی است مجرد، فوقالعاده متعالی، محرک، دانا و…، در این جستار همین مسأله را اجمالاً در اندیشه کرکگور دنبال میکنیم. وی در میان فیلسوفان وجودی در زمره خداباوران است.
بیان تقسیمی که با توجه به باور به خدا بین فیلسوفان وجودی مطرح میشود، لازم به نظر میرسد.
1. اگزیستانسیالیستهای مذهبی که به خدا و دین اعتقاد دارند، کرکگور نماینده اصلی این گروه است. مارسل که عاقبت کاتولیک شد و مارتین بوبر که یهودی است از این گروهند.
2. شاخص این شاخه است. سارتر هرگونه ایمان به خدا را ایمان بد(۱)، تلقی میکند.
3. فیلسوفان وجودی که الهی اما غیردینی هستند یعنی به خدا اعتقاد دارند اما به دین خاصی اعتقاد ندارند. یاسپرس نماینده اصلی این طرز تفکر است. هایدگر را شاید بتوان در این قسمت قرار داد(۲).
(نصری، ۱۳۷۶)
با توجه به این مطلب، میتوان گفت خدای کرکگور ومارسل ـ که هر دو در سنت مسیحیت قرار میگیرند ـ واجد همان صفات خدای مسیحیت است. خدای ادیان و از جمله مسیحیت، هستی است نه یک ذات و ماهیت. شیءای نیست که به او اشاره شود بلکه از سنخ هستی و وجود است، آن هم وجودی که دارای تشخص است یعنی با «او» به او اشاره میشود. دیگر صفات همچون تعالی، تجرد، قائم با لذات، ازلیت و ابدیت، علم و قدرت، رحمت، خالقیت و… نیز برای او ثابت است(۳). به نظر میرسد پرسش اصلی فیلسوفان وجودی خدا باور و نیز تلاش آنها این نبوده است که جدول اوصاف الهی را تکمیل کنند، بلکه پرسش اساسی آنها مربوط به نحوه ارتباط انسان باخدا است.
کرکگور از اعاظم اندیشمندان اگزیستانسیالیست است. در زمانه خود چندان شهرت نیافت و تفکر او بیشتر در قرن بیستم بطور جدی مورد توجه قرار گرفت. نمیتوان او را دارای یک مکتب فلسفی خاص و منسجم دانست، چه اساساً او ـ و اغلب اگزیستانسیالیستها ـ ضدسیستم فلسفی و سیستم سازی بودند.
کرکگور، پدر فلسفه وجودی معاصر، با در نظر گرفتن همین معنا نام دو اثر از مهمترین آثار خود را «پارههای فلسفی»، و «پینوشتهای غیرعلمی» گذاشته، و بر ضد نظام فراگیر فلسفهی هگلی به مناقشه برخاسته است. (مک کواری، ۱۳۷۷)
کرکگور با مسیحیت رسمی کلیسایی مخالفت ورزیده و آن را دیانتی قلابی و سست دانسته است. وی مخالف «مسیحی بودن» و مدافع «مسیحی شدن» است. به کمک همین دو اصطلاح میتوان تاحدی با زمینههای فکری کرکگور آشنا شدمسیحی بودن، مقام است و در گرو غسل تعمید یافتن و حفظ ظواهر شریعت و غیبت از حق؛ درحالی که مسیحی شدن، حال است و حقیقت است، نه صرفاً شریعت صوری و احساس حضور نزد حق. (مستعان، ۱۳۷۶) اما براستی فرآیند مسیحی شدن، چگونه صورت میپذیرد؟!
گام اول کرکگور نفی شدید خدای فلسفی ـ بویژه آنگونه که در فلسفه هگل بیان شده بود ـ است: اگر حقیقتی که فرد وجودی در طلب آن است، چیزی برای وجود داشتن است، آنگاه فلسفه اندیشه محض، خیالی است «واهی» (بلاکهام، ۵،۱۳۷۶). انتقاد کرکگور از هگل که در واقع متوجه تمام نظرپردازیهای انتزاعی نیز هست، این است که با انتزاع، هست بودن به کنار نهاده میشود و بنابر این نه درباره آن فکر میشود و نه آن را تبیین میکنند و نه مبرهن میسازند. (۴) (ژان وال، ،۱۳۷۲ ۱۱۳)
از نظرکرکگور محال است آدمی از راه استدلال عقلی و تفکر فلسفی - انتزاعی به حقیقت دست یابد. وی سه دلیل در رد آفاقی بودن حقیقت اقامه کرده و بیان میکند که مسیحیت روح است، روح سیر باطنی است، انفسی بودن است. انفسی بودن، در اصل شورمندی است و در منتهای مراتبش، دلنگرانی بی حد و حصر شخصی و شورمندانه است در باب سعادت ابدی(۵). (کرکگور۶۹،)
کرکگور روایتگر قرائتی افراطی از ایمانگرایی یا اصالت ایمان(۶) است. کتاب مهم او «ترس و لرز» (۷) تلقی وی را درباره ایمان و بالمآل درباره چگونگی رابطه انسان با خداوند و بایستههای آن در قالب تفسیر و شرح داستان ابراهیم(ع) و ذبح فرزندش، بیان میکند. ما به اختصار باتوجه به واژههای کلیدی که خود کرکگور به کار برده است مفهوم ایمان را از دیدگاه او روشن میسازیم:
تصمیم و انتخاب(۸)، اینها آن دسته از پدیدارهای وجودی هستند که در آنها عمل و آزادی به شدیدترین نحو ظاهر میشوند. انسان وجودی از آن جهت که درد عمل دارد، اقدام به تصمیم، عزم و انتخاب میکند.
تصمیم هرگز صرفاً به معنای تحقق دادن به خویش نیست، تصمیم انکار خویش نیز هست زیراتصمیم برای یک امکان، خود به معنای انکار هر امکان دیگری است که در آن موقعیت باز بوده است. تصمیم بدین معنا آمیخته با دلشوره است زیرا متعهد شدن به آینده خویش است و چون هیچکس نمیتواند آینده را پیش بینی کند، چنین تعهد و تصمیمی همواره انباشته از مخاطره و دلشوره است. (مک کواری،۱۳۷۷ ۱۸۴) به نظر کرکگور خطیرترین تصمیم یک انسان وجودی، تصمیم و انتخاب «ایمان» است.
واژه کلیدی دیگر دلشوره یا نگرانی(۹) است. کرکگور دلشوره را با تکوین خاص انسان به صورت نفس و بدن و تمکن آنها در روح قرین میکند. آدمی ذاتاً دارای تنش است، این تنش، دلشوره است… که خاص انسان است. حیوان نمیداند که دلشوره چیست، زیرا حیات او صرفاً وابسته به حس است. انسان که مرکب از حس و عقل، نفس و بدن است در زیر سایههای دلشوره زندگی میکند. در تفکر کرکگور، دلشوره نتیجه گناه نیز هست زیرا انسان هبوط کرده در میانه دلشوره عمیقی زندگی میکند. (مک کواری، ،۱۳۷۷ ۱۶۷) از دیگر مفاهیم اساسی نزد کرکگور «جهش»(۱۰) است: وی بیان میکند که انسان وجودی، به وسیله تصمیم و انتخاب خود، با آزادی و عمل (کنش) از پوچی به سوی هست شدن که مرحله حیات دینی و ایمان است، حرکت میکند (جمالپور، ۹۹،۱۳۷۱) ارتقاء و پیشروی ازمرحله حیات اخلاقی به دین، فارغ دلانه و تدریجی نیست بلکه ناگهانی و همراه با شورمندی، اضطراب و عشق است.
ابراهیم(ع) در برابر فرمان ذبح فرزندش که سخت به او وابسته است قرار میگیرد، امکان تمرد و اطاعت برای او هست اما او خدا را انتخاب میکند و تصمیم به قتل فرزندش میگیرد، فعلی کاملاً خلاف عقل و اخلاق(۱۱). اما او که در حیات دینی غوطه ور است، با تسلیم محض و رضایت تام و بلکه با شورمندی و اشتیاق تن به فرمان محبوبش میدهد. نه پدر نه فرزند هیچکدام کمترین اعتنایی به قواعد کلی اخلاقی یا عقلی نمیکنند بلکه ـ آنگونه که در کتاب مقدس آمده است ـ لباس نو پوشیده، خود را عطرآگین کردند و عاشقانه فرمان خداوند را گردن نهادند، این رفتار، تناقض آمیز(پارادکسیکال) است. (۱۲)
به نظر کرکگور عالیترین نمونه پارادکس، پارادکس وجودی است یعنی تناقضی که بین هستی و اندیشه رخ مینماید. اندیشه انسان چیزی را به عنوان خیر و درست و عادلانه تلقی میکند و پدیدهها یا افعال را با آنها مورد سنجش قرار میدهد اما به ناگاه در عرصه هستی، پدیداری ظهور مییابد که فراتر از ملاکهای معهود است و در تقابل آشکار با داوریهای عقلانی واخلاقی، به گونهای که جز با ایمان قابل فهم نیست. رفتار ابراهیم (ع) از این سنخ کنشهاست.
بدین ترتیب میتوان گفت رابطه انسان و خدا در اندیشه کرکگور با یک فراگرد وجودی ویژهای تعین مییابد: فراگرد ایمان. اقدامی از روی آزادی و اختیار، تصمیمی برای عمل به امکانی که البته آیندهای مبهم و نامعلوم دارد لذا سخت محتاج شجاعت و عشق است اگر پای عقل استدلالگر به میان آید هرگز فرد به مقصد نمیرسد یعنی خودش را نیافته و از هست بودن، محروم میماند. در این تصویر، خداوند همان خدای مسیحیت است که یک هستی و حقیقت متعالی است اما کاملاً شخص است. «او» است نه«آن». نامحدود است و افعال او هرگز برای آدمی قابل پیش بینی و ارزیابی عقلی نیست، از این رو تنها کسی میتواند خود را به دست تقدیر و قضای چنین خدایی بسپارد که ازمراحل اولیه حیات ـ مرحله استحسانی و اخلاقی ـ فراتر رفته و ساکن کوی ایمان باشد. ایمان آمیخته با عشق و اعتماد است. البته ایمان یک وضعیت ساکن راکد نیست، یک انتخاب مستمر ومداوم است و فرد وجودی دائماً در حال مخاطره ایمان است. زیرا در مواجهه با امکانات متعددی که بعضاً ضدهستی وا یمان اوست باید به چالش و تجدید میثاق برخیزد. (۱۳)
یادداشتها:
۱) Bad faith
۲) همین تقسیم را در آثار دیگران نیز میتوان دید: ر. ک: مک کواری، فلسفه وجودی ص۱۳ـ۱۲ و نیز بهرام جمالپور، انسان و هستی، ص۷۰ـ. ۶۹
۳) ملکیان، مصطفی، جزوه درس کلام جدید ـ دانشگاه امام صادق(ع) ـ نیمسال دوم تحصیلی۷۵ـ۷۴
۴) کرکگور همزمان در دو جبهه به ستیز و نقادی پرداخته یکی مسیحیت رایج که به زعم او از ارتداد و بی دینی بدتر است (مستعان، ۸۴،۱۳۷) دیگری تفکر انتزاعی محض، خاصه فلسفه هگل. برای اطلاع بیشتر ر. ک: دکتر مهتاب مستعان، کرکگور متفکر عارف پیشه، ص۸۷ـ. ۷۱
۵) کرکگور، سورن، انفسی بودن حقیقت است. ترجمه: مصطفی ملکیان، فصلنامه نقد و نظر ش۴ و،۳ پاییز ،۱۳۷۴ مقاله مذکور از جمله متون مهم کرکگور است که از کتاب تعلیقه غیرعلمی نهایی اخذ و ترجمه شده است.
۶) (Fideism) ایمانگرایی دیدگاهی است که نظامهای اعتقادات دینی را موضوع ارزیابی عقلانی نمیداند.
دو نوع ایمان گرایی از شهرت بیشتری برخوردار است یکی مبتنی بر آثار کرکگور و دیگری مأخذ از آراء ویتگنشتاین. در این باره ر. ک: عقل و اعتقادات دینی، ص۸۵ـ۷۸ و نیز نقد و نظر، ش۴ و،۳ پاییز ۱۳۷۷ ـ مقاله ایمانگرایی، محمد لگنهاوزن، ترجمه سیدمحمود موسوی.
۷) (Fear and trembling) از این اثر دو ترجمه به فارسی موجود است با مشخصات کتابشناختی زیر: ترس و لرز غزل دیالکتیکی از جوهانس سیلنتیو، مترجم: دکتر سیدمحسن فاطمی، نشر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چ،۲ تهران، ۱۳۷۴ و ترجمه دوم از دکتر عبدالکریم رشیدیان، نشر نی، چ،۱ نشر نی، ۱۳۷۸ (سیلنتو نام مستعار کرکگور است که بسیاری از آثار خود را با این نام منتشر ساخته است در مقاله حاضر ترجمه اول مورد توجه قرار گرفته است)
۸) نزدیک به همین معنا، مارسل و سارتر از تعبیر تعهد (engagement) استفاده میکنند. ر. ک: فلسفه وجودی، ص. ۱۸۷
۹) Anxiety، این واژه را در فارسی به اضطراب، دلهره و نگرانی نیز ترجمه کردهاند. کرکگور بحث مبسوطی در این باره را در کتاب مفهوم دلهره طرح کرده است، اما در نهایت این مفهوم را کاملاً روشن نساخته است: ر. ک: مک کواری، فلسفه وجودی، ص. ۱۶۶
۱۰) Leap
۱۱) به نظر کرکگور زندگی هر انسانی میتواند سه مرحله داشته باشد: اول مرحله استحسانی یا زیباشناسی (Aesthetic) نمونه این نحوه زندگی ژان دوان هوسباز و عاشقپیشه است. دوم، مرحله اخلاقی (Moral) که فرد به لحاظ تأملات انسانی وظیفه شناس شده و خیر خود را تشخیص میدهد. نمونه این نحوه زندگی سقراط است و بالاخره سوم، مرحله دینی که فرد و جودی از تعهد به قوانین کلیه اخلاقی و وظایف معقول عرفی فراتر میرود. لنگرگاه ایمانی همین مرحله است: ر. ک کاپلستون، فلسفه معاصر، ص، ۱۹۵ ترجمه علی اصغر حلبی.
۱۲) ذبح فرزندش اسحاق (در متون یهودی ـ مسیحی اسحاق ذبیح است و در متون اسلامی از اسماعیل نام برده شده است) با ملاکهای عقلی و اخلاقی در تناقض است زیرا اولاً: ابراهیم(ع) میتواند اعتراض کند که چرا برای تقرب به تو باید عمیقترین احساسات خود را که خودت در من قرار دادی زیر پا بگذارم و فرزندم را سر ببرم؟!
ثانیاً: من میخواهم به تو نزدیک شوم پس چرا دیگری باید کشته شود؟ گناه و تقصیر او چیست؟ ثالثاً: خود فرزند هم میتوانست اعتراض کند که تقرب پدر به خدا چه ربطی به من دارد؟! ملکیان، اگزیستانسیالیسم …، ص. ۶۴
۱۳) در مورد تجدید میثاق یا تأیید مکرر تصمیم ر. ک: مک کواری، فلسفه وجودی، ص. ۱۸۷
نظرات