سخنرانی مصطفی ملکیان در مراسمِ رونمایی از ترجمه‌یِ کتابِ امکانِ دیگرگزینی

عرضِ سلام و ادب دارم به محضرِ همه‌یِ خانمها و آقایان. از من خواسته ‌شده ‌است که لبِّ سخنی را که تامِس نیگل، فیلسوفِ اخلاقِ آمریکایی، در کتابِ امکانِ دیگرگزینی گفته ‌است روشن کنم. کتابِ تامس نیگل کتابی است به غایت موجز و فشرده و طبعاً، به سببِ همین ایجاز و فشردگی، به غایت دشوار. همه‌یِ کسانی که بعد از انتشارِ کتابِ تامس نیگل درباره‌یِ این کتاب سخنی گفته اند بر غنی‌بودنِ این کتاب در عینِ مختصربودن ‌اش تأکید کرده‌اند. به جهتِ همین ایجاز، واقعاً سخن گفتن درباره‌یِ مطالبِ این کتاب ساعتها و ساعتها به طول ‌می‌انجامد و طبعاً در توانِ من نیست. امّا این را که چه تازگی‌ای در سخنِ تامس نیگل هست ‌میتوانم برایِ دوستان توضیح دهم. تامس نیگل در این کتاب نقدِ بسیاری معطوف ‌میکند به فیلسوفانِ اخلاقِ قبل از خود اش، و از این لحاظ، این کتاب به جهتِ نقّادی و پرسشگری‌ای که در آن هست موردِ توجّه قرار گرفته ‌است. نیگل خیلی سؤالات در برابرِ فیلسوفانِ اخلاقِ قبل از خود اش ‌میگذارد، برایِ این که نشان دهد که باید سخنِ تازه‌ای در این باب گفت و سخنانی که قبلا گفته شده بوده اند قابلِ‌دفاعِ عقلانی نیستند. من طبعاً به فیلسوفانِ اخلاقِ موردِ نقدِ نیگل هم نمیپردازم. یعنی ‌میخواهم وجهِ سلبیِ این کتاب را فعلاً به فراموشی بسپارم و نگویم که نیگل در این کتاب چه چیزهایی را نفی ‌میکند و مثلاً در نفیِ هیوم یا جان استوارت میل یا هابز یا کانت یا در نفیِ اعاظمِ فیلسوفانِ اخلاقِ غرب چه سخنانی گفته ‌است. من به وجهِ ایجابیِ سخنانِ او ‌میپردازم؛ یعنی به آنچه خود اش در مقامِ حلِّ مسئله بیان کرده است ‌میپردازم.

 

۱

شاید خوب باشد که از این‌جا شروع کنم که از نظرِ فیلسوفان و عارفان و بنیان‌گذارانِ ادیان و مذاهب و الهی‌دانان و فرزانگانِ تاریخ زندگیِ مطلوب یا زندگیِ آرمانی مهمترین مسأله بوده ‌است. درست است که طرزِ مواجهه‌یِ این متفکّران با این مسأله خیلی با هم تفاوت ‌میکرده ‌است، ولی همه ‌شان معطوف بوده ‌اند به همین مسأله که زندگیِ مطلوب/آرمانی/ایده‌آل چه زندگی‌ای است. زندگیِ آرمانی ‌یعنی زندگی‌ای که چیزی برایِ آرزوکردن در آن زندگی باقی نمانَد. این سؤال، به گمانِ من، به نظرِ دقّی ‌یک سؤالِ فلسفی نیست. بلکه سؤالی است که هر کس باید به شهودِ خود اش رجوع کند و ببیند که اگر زندگیِ او چه زندگی‌ای ‌میبود واقعاً چیزی برایِ آرزوکردن در آن زندگی نداشت، نقصی و عیبی در زندگیِ خود نمیدید، و به زندگیِ دیگری غبطه نمیخورد. این سه ویژگی، ‌یعنی آرزویِ دیگر نداشتن، عیب و نقص در زندگی ندیدن، و به زندگیِ غیرِ خود غبطه نخوردن، نشانه‌هایِ ‌یک زندگیِ آرمانی و ‌یک زندگیِ کمالِ مطلوب اند. طبعاً هر کس باید به شعورِ خود اش رجوع کند و جواب این سوال را بدهد؛ ولی فیلسوفان در صدد برآمده ‌اند که جوابهایی را که ما آدمیان به این سؤال ‌میدهیم موردِ نقادی قرار دهند. بنابراین، در عینِ این که این مسأله، مسأله‌ای است که به شعورِ روان‌شناختیِ هر‌یک از ما بر‌‌میگردد، کمکی که فیلسوفان به ما میکنند این است که به ما نشان ‌میدهند که در تصوّری که از زندگیِ آرمانی داشته ایم اگر مداخله و تأملِ بیشتر کنیم چیزهایی از نوعِ کاستی میبینیم و هنوز عیب و نقص دارد، هنوز چیزی برایِ آرزوکردن در این زندگی هست، و هنوز میتوان غبطه‌یِ زندگیِ دیگری را خورد.

حال، در عین این‌که جوابهایی که در طول تاریخ انسانها به این سؤال داده ‌اند شمارش و طبقه‌بندی‌شده ‌اند، ولی این جوابها موضوعِ بحثِ امروز نیست؛ کمااین‌که موضوعِ بحثِ تامس نیگل در کتابِ امکانِ دیگرگزینی هم نیست. امّا یک نکته هست و آن نکته این که اکثرِ کسانی که در طولِ تاریخ زندگیِ آرمان?