«شوق گفتوگو» نخستین کتابی است که یاران «پویش فکری توسعه» برای مطالعه و معرفی، انتخاب کردهاند. شاید شوق آنان به گفتوگو دربارة توسعه باعث شده است تا در نخستین گام، درباره ضرورت گفتوگو، بخوانند و بیندیشند. راستش از چند سال پیش کمکم به این فرضیه رسیدهام که بذر توسعه در کشور ما، دو لَپّه دارد، یعنی برای این که اصولاً ملت ما حتی بتواند وارد «شرایط آستانهای توسعه» شود، باید دو ویژگی را در خود بپروراند: نخست «صبوری» و دوم «مهارت گفتوگو». هر دو ویژگی نیازمند آموزش، تربیت، مراقبت و تمرین است.
رانندهی جوان تاکسی که تمایل دارد فرزندش در شرایطی زندگی کند که کشورش رو به توسعه داشته باشد، باید تمرین کند پشت چراغ راهنمایی بایستد و به خاطر شتابی که در ذهن دارد، خودروی خود را آرام آرام روی خط عابر پیاده نبرد. پزشکی که از توسعه نیافتگی کشور به فغان آمده است باید تمرین کند که بیمارش را با صبوری ویزیت کند. معلمی که میخواهد تلاشش برای ساختن نسل فردا به بار نشیند باید «شتاب» در نوشتن و گفتن را از کلامش و امتحانش و تمرین کلاسش حذف کند. و سیاستمداری که میخواهد مردمش برنامههای توسعهاش را پاس بدارند، باید از واکنشهای شتابزده درباره مسائل پرهیز کند و به هوادارانش بیاموزد که از داوری درباره رقیبان خودداری کنند.
و همچنان راننده جوان تاکسی ما باید در خانه با همسرش و فرزندش دربارة مسائل زندگی و تصمیمات شغلی و مسائل مدرسه فرزندش و مسائل دیگر زندگی باب گفتوگو را باز کند؛ و همچنان پزشک ما باید به بیمارش اجازه دهد که سخن بگوید و با او چون و چرا کند و بپرسد و توضیح بخواهد؛ و معلم ما باید به دانشآموزانش به جای مشقِ نوشتن، مشقِ «گفتوگو» بدهد؛ و سیاستمدار ما به جای موعظة دیگران یا متهم کردن رقیبان، گفتوگو کردن را تمرین کند و برای اتخاذ یک سیاست، ماهها با نخبگان و با مردمش گفتوگو کند.
آری توسعه از همین جاها شروع میشود نه از سد سازی و انرژی اتمی و پتروشیمی. چند دهه پیش اقتصاددان برجسته، آلبرت هیرشمن گفته است که دولتهای جهان سومی برای لاپوشانی ناتوانیهایشان در ایجاد بسترهای نرم توسعه، به ساختوساز پروژه های بزرگ روی میآورند. و من برای ایران «مهارت گفتوگو» را یکی از اصلیترین بسترهای نرم توسعه میدانم.
نویسنده پرکار و پرانگیزه کتاب «شوق گفتوگو»، خوب نشان داده است که ما ایرانیان با هم «حرف میزنیم» اما در واقع «تکگویی» میکنیم نه «گفتوگو». و البته ریشههای شکلگیری عادت رفتاری «تک گویی» را نیز در فرهنگ، تاریخ، عرفان، ادبیات، دین و سیاست این سرزمین، به خوبی کاویده است.
یاران «پویش فکری توسعه» این معرفی را منتشر میکنند تا شاید شوقی در ما ایجاد کنند که کتاب «شوق گفتوگو» را کامل بخوانیم و خواندن آن را به دیگران نیز توصیه کنیم. ما باید درباره حرفهای این کتاب خیلی با هم گفتوگو کنیم. به نظرم اگر صداوسیما بخواهد به جامعه درسها و آموزشهای توسعهگرا بدهد، همین است که کتابهایی از این دست را دستمایه بحثها و گفتوگوهای جدی و بیپرده میان صاحبنظران کند. پیش از هر کاری ما ایرانیان باید دریابیم که در «گفتوگو» ناتوانیم. و من البته پیشنهاد میدهم که به جای واژه «گفتوگو» اصطلاح بهتری برای ترجمه واژه «دیالوگ» پیدا کنیم.
محسن رنانی
نظرات