در جاده اى رو به درختان سبز و پنجره اى روى به امید، درسایه سار ترنم یك باران صداى دختركى مى آید، دختركى كه مى خواند «من در كجاى این دنیاى پررمز و رازم؟» آنقدر كوچك است كه گاهى همآواز پرندگان و گاهى در برگ هاى سفید دفترش محسوس شود. وقتى كه چشم مى گشاید در امتداد نگاهش گلهاى قالى به گلهاى باغچه مىرسند، انگشتان هنرمندانه قالیباف با نقاش جهان هستىگره مى خورد. او درخیالش رؤیا مى بافد، رؤیاهایى به رنگ سبز، خانه هایى پر از امید با پنجره هاى روبه نور.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل