مدتها مردد بودم و قلم در دست، نمیدانستم آیا باید درباره سید قطب (رحمهالله) بنویسم یا نه. از یک سو، نیرویی مرا به نوشتن درباره این شخصیت بزرگ فرامیخواند، و از سوی دیگر، این فکر که چگونه میتوانم زندگی مردی را در چند صفحه خلاصه کنم که علما دهها کتاب درباره او نوشتهاند، مرا بازمیداشت. در نتیجه، تصمیم گرفتم بهجای نوشتن یک زندگینامه مرسوم که از نام، تولد و رشد او تا شهادتش بگوید، بر تفسیر معروف او، فی ظلال القرآن (در سایه قرآن) تمرکز کنم؛ تفسیری که در سراسر جهان اسلام مورد پذیرش و استقبال قرار گرفته است. این پذیرش و شهرت تصادفی نیست، بلکه نشاندهنده صداقت، تقوا و مهارت خارقالعاده او در تفسیر کتاب خدا و انس با سایههای آن است. نکتهای که بسیاری از مردم نمیدانند این است که سید قطب این تفسیر را در زندان نوشت، بههمراه دیگر آثارش.
کمتر کسی میتواند در شرایط سخت زندان چنین آثاری خلق کند. بیشتر نوشتههایی که در زندان نگاشته میشوند، به شرح دردها و رنجهای شخصی میپردازند.
اما سید قطب راه دیگری را در پیش گرفت. او خود را وقف تفسیر قرآن کرد و روشی یگانه را برگزید که او را از مفسران قدیم و جدید متمایز میکرد. این روش که «ذوق ادبی در تفسیر» نام دارد، مکتب ویژهای است که او پایهگذاری کرد. این روش به معنای رها کردن قاری برای برداشتهای شخصی از قرآن نیست، بلکه به تعادل میان درک شخصی و پایبندی به معنای زبانی و حدود شرعی آیات تأکید دارد.
هنگامی که جمال عبدالناصر اخوانالمسلمین را به توطئه برای کودتا متهم کرد، سید قطب و یارانش دستگیر شدند. شکنجهها، اعدامها و سختترین انواع آزار و اذیت علیه آنان آغاز شد. با این حال، سید قطب در ایمان و دیدگاهش استوار ماند.
بیراه نیست اگر بگوییم روش تفسیری سید قطب بینظیر است. منتقدان نیز به این نکته اذعان داشتهاند. دکتر محمد ابراهیم شریف تفسیر سید قطب را جریانی منحصر بهفرد میداند که در آن میان ذوق، هنر و زیباییشناسی قرآنی پیوند برقرار شده است. دکتر محمد مبارک نیز به روش مدرن و مؤثر سید قطب در نگارش و نشر اذعان کرده است.
فی ظلال القرآن حتی در زندان نیز مقبولیت یافت و باعث آزادی موقت سید قطب شد. اما طولی نکشید که عبدالناصر بار دیگر اخوانالمسلمین را به توطئه متهم کرد و موج جدیدی از دستگیریها و اعدامها آغاز شد.
در مواجهه با اعدام، سید قطب آرامش و استقامتی بینظیر از خود نشان داد. او گفته بود: «اینبار میدانم که حکومت قصد جان مرا دارد.» در شب پیش از اعدامش، یکی از نگهبانان زندان به سلول او آمد و اطلاع داد که قرار است به مکان دیگری منتقل شود. سید قطب که به نیرنگ آنها آگاه بود، پاسخ داد: «بله، انتقالی دیگر است، اما نه در این زندان نظامی، بلکه به باغهای بهشت!»
وقتی نگهبانها دست و پای او را بستند، او با آرامش گفت: «طنابها را رها کن؛ خودم دستهایم را میبندم. مگر فکر میکنی از بهشت پروردگارم فرار میکنم؟»
چنین استقامتی و شرافتی آخرین لحظات سید قطب را تعریف کرد. او بهعنوان یک سید زیست و بهعنوان یک قطب به شهادت رسید. خداوند او را رحمت کند و در بالاترین درجات بهشت جای دهد.
منبع: الجزیرة
توجه: تمام مقالات منتشرشده نمایانگر نظر نویسندگان آنها است و لزوماً نمایانگر نظر جماعت دعوت و اصلاح نیست.
نظرات