۱. خدایا با تو عهد میبندم که بکوشم یکدل باشم و با رویگردانی از جهات متفرّق به سوی قبلهی واحد، جمعیت خاطر پیدا کنم؛ چرا که به ما گفتهای: «أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»(یوسف/۳۹)، «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ»(زمر/٢٩)، «وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ»(حج/٣١)
۲. خدایا با تو عهد میبندم که دنیا را سرای آزمون و عرضهی نیکوترین عمل بدانم و نه محل آسایش و تنپروری. میکوشم در نمایشگاه زندگی، زیباترینها و نیکوترینها را پیشکش کنم؛ چرا که به ما آموختهای: «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»(کهف/۷)
۳. خدایا با تو عهد میبندم که هر عمل محسنانهای را بیچشمداشت و منّت انجام دهم و به خاطر داشته باشم که هر نیکویی که میکنم اول از همه، به خود کردهام و بازتاب خوب آن به من باز میگردد، پس منّتی بر دیگران نیست. همچنین از یاد نبرم که هر بدی که از من سر بزند، نخستین کسی که از آن زیان میبیند خودم هستم؛ چرا که به ما آموختهای: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا»(اسراء/۷)، «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ»(یونس/۲۳)
۴. خدایا با تو عهد میبندم که بکوشم مراقب کوچکترین سخنان و اعمالم باشم، چرا که به ما آموختهای هیچ عمل کوچک و بزرگی، مغفول و نادیده نمیماند: «إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ»(لقمان/۱۶)، «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»(زلزال:۷/۸)
۵. خدایا با تو عهد میبندم که فراموش نکنم همواره فقیر و نیازمند هستم و هستی من آغشته به ضعف و شکنندگی است و نباید دچار توهّم استغنا شوم؛ چرا که به ما آموختهای: «خُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا»(نساء/۲۸)، «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ»(فاطر/۱۵)، «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى»(علق:۶/۷)
۶. خدایا با تو عهد میبندم که تنها دعوتگر به خیر (یدعون الی الخیر) و خیرخواه (ناصح امین) باشم و هرگز خود را حسابرس، داور، وکیل، نگهبان و زمامدار دیگران ندانم؛ چرا که به ما آموختهای: «وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ»(انعام/۱۰۷)، «لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ»(غاشیه/۲۲)، «فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ»(رعد/۴۰)، «لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ»(آلعمران/۱۲۸)
۷. خدایا با تو عهد میبندم که اجازه ندهم حبّ و بغضها و منافع، مانع رعایت انصاف و دادگری من باشند و میکوشم حتی با دشمنانم نیز بر اساس انصاف و عدالت رفتار کنم؛ چرا که به من آموختهای: «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا»(مائده/۸)، «كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ»(نساء/۱۳۵)
۸. خدایا با تو عهد میبندم که از آنچه آگاهی ندارم پیروی نکنم و از سرسپردگی کورکورانه پرهیز کنم؛ چرا که به ما آموختهای: «وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا»(اسراء/۳۶)
۹. خدایا با تو عهد میبندم که خطاهای دیگران را به دیدهی اغماض و گذشت بنگرم، چرا که میدانم تو آنگونه با من رفتار میکنی که من با دیگران رفتار میکنم: «وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ»(نور/۲۲)
۱۰. خدایا با تو عهد میبندم که دچار این پندار سراسر اشتباه نشوم که گشایشهای مادی و دستیابی به ثروت و قدرت، نشانهی تکریم تو و استحقاق من است و تنگناها و محرومیّتها ناشی از خوارداشت تو و ناشایستگی من؛ چرا که به ما آموختهای منع و عطاهای دنیوی، صِرفاً از باب امتحان است و نه تکریم و توهین: «فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ * وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ»(فجر:۱۵/۱۶)
۱۱. خدایا با تو عهد میبندم که در گشایشها و فراخناهای مادّی، خودبین و خودمدار نباشم و دیگران را هم در آنچه عطا کردهای سهیم کنم و همچنین در تنگناها و محرومیّتها، نالان و ناامید نباشم و خود را با صبر جمیل بیارایم و بکوشم از زمرهی آنانی نباشم که در نعمت، سرمست و خودگزین و در مشقّت، نومید و نالانند: «وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا»(اسراء/۸۳)، «إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا*وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا»(معارج:۲۰/۲۱)
۱۲. خدایا با تو عهد میبندم که از یاد نبرم تمام ذرّات زمین و آسمان، زنده و تسبیحگو هستند و جهان یکسره هوشیاری و آگاهی است؛ چرا که به ما آموختهای: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ»(اسراء:۴۴)
۱۳. خدایا با تو عهد میبندم که در زمینههای خیر با همگان همکوشی و همیاری کنم و قضاوت و داوری را به تو واگذارم. در زمینههای «برّ» و «تقوی» با همگان تعاون کنم و اختلافات من با دیگران، مانع همیاری در امور خیر نگردد؛ چرا که ما آموختهای: «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ»(مائده/٢)، «وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ»(بقره/۱۴۸)، «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ»(مائده/۴۸)
۱۴. خدایا با تو عهد میبندم که فراموش نکنم همیشه تنها هستم و به تنهایی باید پاسخگوی زندگیام باشم و دیگران هرگز نمیتوانند بارِ تقصیرات مرا به دوش بگیرند؛ چرا که به ما آموختهای: «وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا»(مریم/۹۵)، «وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ»(انعام/۹۴)، «وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى»(انعام/۱۶۴)
۱۵. خدایا با تو عهد میبندم که قدردان و شکرگزار هستی و زندگی باشم؛ چرا که به ما آموختهای شکرگزاری مایهی تعالی ماست: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»(ابراهیم/۷)، «كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ»(سبأ/۳۴)، «وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ»(بقره/۱۵۲)
۱۶. خدایا با تو عهد میبندم که آنچه آموختهام و میآموزم، مایهی سرمستی و خودفراموشی من نگردد، بلکه هر چه بیشتر مرا خاشع و افتاده گرداند؛ چرا که به ما آموختهای علم حقیقتی آن است که به خشیّت بینجامد و ما را خودستا و خودبین نکند: «فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»(غافر/۸۳)، «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»(فاطر/۲۸)
۱۷. خدایا با تو عهد میبندم که از یاد نبرم آنچه اصلِ کار است «قلب سلیم» و دل پیراسته است و داشتههای ما، اعم از اموال و حامیان و هواداران، زودگذر هستند: «يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ* إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»(شعراء:۸۸/۸۹)
۱۸. خدایا با تو عهد میبندم که روی زمین با تکبّر و نخوت راه نروم و از دیگر همنوعانم رخ بر نتابم؛ چرا که به ما آموختهای: «وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»(لقمان/۱۸)
۱۹. خدایا با تو عهد میبندم که تنوّعهای نژادی، زبانی و قومی را ارج بنهم و از آیات تو بدانم و رنگ و نژاد انسانها را تنها اسباب همشناسی (تعارف) قرار دهم و نه عامل مرزکشیدن، فاصله انداختن، تمسخر و یا تحقیر: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»(حجرات/۱۳)، «وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ»(روم/۲۲)
۲۰. خدایا با تو عهد میبندم سخنانم نرم، دلپذیر، منصفانه و استوار باشند، با دیگران به نیکی و بلکه به نیکوترین شیوه حرف بزنم؛ چرا که به ما آموختهای: «وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا»(انعام/۱۵۲)، «وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا»(نساء/۸)، «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا»(طه/۴۴)، «فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسُورًا»(اسراء/۲۸)، «وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا»(احزاب/۷۰)، «وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا»(بقره/۸۳)، «وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»(اسراء/۵۳)
۲۱. خدایا با تو عهد میبندم که از امیدم مراقبت کنم و اجازه ندهم نومیدی و یأس بر من غلبه کند و دیگران را هم امیدوار بخواهم، چرا که تو به ما آموختهای نومیدی، خمیرمایهی کُفر است و نباید از گشایش و رحمت تو نومید شد: «وَلَا تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّـهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ»(یوسف/۸۷)، «وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ»(حجر/۵۵)
۲۲. خدایا با تو عهد میبندم که حرمت و کرامت انسانها را پاس دارم و جان و مال دیگران را محترم بشمارم، چرا که تو خود، انسان را تکریم کردهای و ما را به رعایت مال و جان یکدیگر واداشتهای: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ»(اسراء/۷۰)، «لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ»(نساء/۲۹)، «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا»(مائده/۳۲)
۲۳. خدایا با تو عهد میبندم که در مناسبات اجتماعی مشی و منشی آشتیجو و مسالمتخواه داشته باشم و در برابر کسانی که میخواهند مرا آشفته کرده و بیاشوبند، کریمانه و با طمأنینه رفتار کنم. در برابر مواضع نابردبار و خواهان درگیری، خویشتندار باشم و تا جای ممکن درگیر امور لغو و تهیمایه نشوم؛ چرا که به ما آموختهای: «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»(فرقان/٦٣)، «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا»(فرقان/٧٢)، «وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ»(قصص/٥٥)، «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ»(اعراف/١٩٩)، «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ»(حجر/٩٤)
۲۴. خدایا با تو عهد میبندم برای رسیدن به کمال و خیر درونی، از آنچه دوست میدارم بگذرم و بخشی از داشتههای محبوبم را به رایگان ببخشم و با دیگر همنوعانم قسمت کنم و بر «شُحّ» (آزمندی و تنگچشمی) غالب آیم، چرا که به ما آموختهای برای دستیابی به خوبیها باید از برخی خوشیها عبور کرد و رستگاری از آن کسی است که خود را از آزمندی و تنگچشمی (شحّ) ایمن بدارد: «وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(تغابن/۱۶)، «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»(آلعمران/۹۲)، «وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ»(ذاریات/۱۹)
۲۵. خدایا با تو عهد میبندم که بدیها را نه به بدی، بلکه به بهترین شیوه پاسخ دهم و اینگونه، دشمنیها را به دوستی بدل کنم، با تو عهد میبندم که با «نرمخویی» سبب پیوند شوم: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَک وَبَینَهُ عَدَاوَةٌ کأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ»(فصلت/٣٤)، «فَبِمَا رَحْمَه مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک»(آلعمران/١٥٩)
۲۶. خدایا با تو عهد میبندم که هر کجا هستم دیگران را به «حق و راستی»، «صبر و شکیبایی» و «مهربانی و شفقت»، ترغیب و توصیه کنم و همه جا جانبِ این سه فضیلت ارزشمند را بگیرم؛ چرا که به ما آموختهای همدیگر را همواره به «حق و صبر و مرحمت»، توصیه کنیم: «وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»(بلد/۱۷)، «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»(عصر/۳)
۲۷. خدایا با تو عهد میبندم که به عهد و امانت، وفادار و پایبند باشم و امانت را به صاحب آن بازگردانم؛ چرا که به ما آموختهای: «وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ»(معارج/۳۲)، «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا»(نساء/۵۸)، «وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا»(اسراء/۳۴)
۲۸. خدایا با تو عهد میبندم که همواره جانب صلح و آشتی را بگیرم، چرا که به ما آموختهای: «وَالصُّلْحُ خَيْرٌ»(نساء/ ١٢٨)، «وَإنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا»(انفال/٦١)، «فاتَّقُوا اللهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ»(انفال/١)
۲۹. خدایا با تو عهد میبندم که فراموشت نکنم، چرا که به ما آموختهای هر که تو را فراموش کند، خود را فراموش کرده است و از تنگناهای زندگی، رها نخواهد شد: «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»(حشر/۱۹)، «وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ»(کهف/۲۴)، «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا»(طه/۱۲۴)
۳۰. خدایا با تو عهد میبندم که از فناپذیری خود غافل نباشم و از یاد نبرم که من نیز مانند همگان، میرا هستم و هر کجا که باشم، ایمن از مرگ نیستم؛ پس در پی برتریجویی و فرعونمآبی برنیایم؛ چرا که به ما آموختهای: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»(قصص/۸۳)، «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»(آلعمران/۱۸۵)، «أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ»(نساء/۷۸)
٣١. خدایا با تو عهد میبندم که هیچ انسانی را نپرستم و در برابر هیچ انسانی سرِ عبادت و اطاعت محض، خم نکنم، حتی در برابر هوای نفس و خوشایندهای خود نیز، سرسپردگی بیچون و چرا نداشته باشم؛ چرا که تو به ما آموختهای که یکدیگر را نپرستیم و هوای نفس را معبود خود نگردانیم و با تبعیّت بیقید و شرط از کسی، هر چند از علما و فرزانگان باشد، در بندگی تو شرک نورزیم: «أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ»(فرقان/٤٣)، «وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ»(آلعمران/٦٤)، «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ»(توبه/٣١)
٣٢. خدایا با تو عهد میبندم همواره به رُشد و شکوفایی خود توجه و اهتمام بلیغ داشته باشم و با انجام هر عبادت و طاعتی، در یاد داشته باشم که غرض دستیابی به رشد، طهارت و تزکیه است (خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا/توبه:١٠٣)، چرا که به ما آموختهای رستگاری ما در گروِ شکفتگی و تزکیه ماست و پیامهای تو یاریگر ما در مسیر رُشد هستند: «إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا*يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ»(جن/١و٢)، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى»(اعلی/١٤)، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»(شمس/٩)، «لَنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْكُمْ»(حج/٣٧)
٣٣. خدایا با تو عهد میبندم که از کنار آیات و نشانههای تو که جهان را آکندهاند، بیاعتنا، نابینا و ناشنوا عبور نکنم. در هر چیزی سراغ از نشانههای تو بگیرم و به دیدهی تفکّر در کاینات بنگرم؛ چرا که به ما آموختهای خردمندان، اهل ذکر و تفکر هستند: «وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا»(فرقان/٧٣)، «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ*الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»(آلعمران/١٩٠و١٩١)
٣٤. خدایا با تو عهد میبندم که اهل احسان باشم و تنها به ادای حق و توجّه به عدالت، بسنده نکنم، بلکه بر اساس لطف و کرم با دیگران رفتار کنم. گاهی از حقوق خود کوتاه بیایم و یا افزون از حقوق دیگران، به آنها ببخشم؛ چرا که تو نیز با ما بر اساس احسان، لطف و فضل رفتار میکنی و به ما آموختهای به «احسان» رفتار کنیم: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ»(نحل/٩٠)، «وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ»(قصص/٧٧)، «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»(آلعمران/١٣٤)
٣٥. خدایا با تو عهد میبندم که از یاد نبرم زندگی دنیوی سراسر فانی، سرگرمی و بازی است، و اگر چه ما حق داریم از این بازی و سرگرمی بهره و نصیبی ببریم(وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا/قصص:٧٧) اما نباید خاصیت بازیگون، ناپایدار و سرگرمکنندهی زندگی مادّی را از یاد ببریم(اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ/حدید:٢٠) و از تدارک توشههای معنوی غفلت کنیم(وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى/بقره:١٩٧)چرا که تو به ما آموختهای در عینِ بهرهمندی از مواهب دنیوی (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا/اعراف:٣٢) از «باقیات صالحات» و «ذکر خدا» محروم نگردیم: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»(منافقون/٩)، «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا»(کهف/٤٦)
٣٦. خدایا با تو عهد میبندم که در دام آرزواندیشی و «أمانیّ» نیفتم و از یاد نبرم که آرزوها و ادّعاها اعتباری ندارند و صِرف اینکه خود را منتسب به دین و آیین خاصی بدانم و یا از تبار پاکان بینگارم، مایهی نجات و رستگاری من نیست؛ چرا که به ما آموختهای تنها آنچه عامل رستگاری است اعمال اکتسابی ماست و نزدیکترین افراد به انبیا و پاکان، تنها کسانی هستند که از راه و شیوهی آنان پیروی کنند: «لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلَا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ»(نساء/١٢٣)، «وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ»(بقره/١١١)، «وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ»(مائده/١٨)، «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ»(آلعمران/٦٨)، «وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى»(نجم/٣٩)
٣٧. خدایا با تو عهد میبندم که فراموش نکنم حقیقت انسانی من، ابدی و جاودان است و پس از مرگ جسمانی، به حیات خود ادامه خواهد داد. تو از روح خود در من دمیدهای و من به بقای تو، باقی هستم: «مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى»(طه/٥٥)، «وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»(بقره/٢٨)، «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا»(نساء/٨٧)
٣٨. خدایا با تو عهد میبندم که توش و توان خود را در تحقّق خیر مبذول دارم و بهجای خیرگستری، به نزاع و تفرقه دامن نزنم؛ چرا که به ما آموختهای نزاع، ویرانی به بار میآورد و توانایی ما را تباه میسازد. به ما آموختهای که به جای همستیزی و ردّ یکدیگر، در جهات خیر، بکوشیم. به ما آموختهای که نه تنها خود از جدالهای بیفرجام و «غیر احسن» بپرهیزیم بلکه هر جا درگیری و همستیزی دیدیم، در اصلاح ذاتالبین بکوشیم و دلهایمان را نیز از حقد و کینه، بپیراییم: «وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ»(بقره/١٤٨)، «وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ»(انفال/٤٦)، «ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا»(حشر/١٠)، «وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا...*إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ»(حجرات/٩و١٠)
٣٩. خدایا با تو عهد میبندم که در تعامل با همنوعانم «مُطفِّف» نباشم، چنانکه هنگام عطا و تأدیهی حق، کمفروشی کنم و به وقت استیفا و مطالبه، فزونخواهی کنم. چنان نباشم که وقت ارزیابی خود، گشادهدستی کنم و به وقت سنجش دیگران، تنگچشمی نشان دهم. اموال و اعمال خود را بزرگ ببینم و اموال و اعمال دیگران را خُرد بینگارم. به ما آموختهای که خود و دیگران را به یک ترازو بسنجیم: «وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ»(اسرا/٣٥)، «أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ*وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ*وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ»(شعراء/١٨٣-١٨١)، «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ*الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ*وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ»(مطففین/٣-١)
٤٠. خدایا با تو عهد میبندم که فراموش نکنم تو «ناظر آرمانی» من هستی و همهوقت و همهجا، ناظر، شاهد و مراقب منی و بر نجواهای من، خیانت دیدگانم، و هر آنچه بر زبانم جاری میشود و یا در دل دارم، وقوف داری. حضور و نظارت تو را فرایاد خواهم داشت و میکوشم چنان زندگی کنم که در چشمان تو، عزیز باشم: «يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ»(غافر/١٩)، «مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ»(ق/١٨)، «مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا»(مجادله/٧)، «أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ»(توبه/٧٨)، «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى»(علق/١٤)، «قُلْ إِنْ تُخْفُوا مَا فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ»(آلعمران/٢٩)، «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ»(توبه/١٠٥)
نظرات