در پیامرسانی رسول اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- شعار توحید درحالی مطرح میشود که بتها بر اندیشه و دلها حاکم بود همهی مشرکان و کفار مکه با خداپرستی مخالفت میکردند، تا آنجا که گفتن شعار «لا إله إلا الله» جرم محسوب میشد. بلال آن یار باوفای توحید زیر شکنجههای سخت قرار میگیرد. خداجویان با گفتن کلمهی طیبهی توحید به رستگاری میرسند: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ قُولُوا لَا إِِلَهَ إِِلا اللَّهُ تُفْلِحُوا» مردم! بگویید، معبود بهحقی غیر از الله نیست تا رستگار شوید.
یکی از ویژگیهای بارز و شاخص که نقش مهمی در پیشبرد دعوت پیامبر اکرم داشت، صفت رفق و مدارای آن حضرت بود.
هرگونه رابطه و تعامل انسانی چه رابطه و تعامل دو فرد، چه رابطهی خانوادگی و یا روابط جامعهی انسانی وقتی مفید و ماندگار است که بر مبنای ملایمت، نرمی و تحمل و بردباری استوار شده باشد. دوری از درشتی و خشونت آن حضرت در عرصهی معاشرت، سازندهترین عنصر در اصلاح جامعه و روابط و مناسبات بود.
چنانکه سیرهنویسان در توصیف آن حضرت گفتهاند: کان دائم البشر و سهل الخلق لین الجانب، لیس بفظ و لاغیظ (پیامبر گشادهرو و خوش اخلاق، نرمخو بود نه خشن و نه درشتخو) (الشمائل النبویه ص ۱۷۷)
لطافت و مهربانی بصورت یک اصل در زندگی آن حضرت مشهود بود. و از غفلتها و شدتهای بیمورد پرهیز داشت. آن حضرت هیچگاه برای پیشبرد و مقاصد دعوی خویش از خشونت حرکتهای تند استفاده نکرد.
پیامبر با این هنر بزرگ دلهای متشتت و پراکنده را جذب کرد و جامعهای را متحول ساخت و دلهای گریزان را گرد هم آورد. خداوند در آیهی ۱۵۹ آلعمران میفرماید: (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ) ﴿آل عمران: ١٥٩﴾ «از پرتو رحمت الهی است که تو با آنان (که سر از خطّ فرمان کشیده بودند) نرمش نمودی. و اگر درشتخوی و سنگدل بودی از پیرامون تو پراکنده میشدند. پس از آنان درگذر و برایشان طلب آمرزش نما و در کارها با آنان مشورت و رایزنی کن. و هنگامی که (پس از شور و تبادل آراء) تصمیم به انجام کاری گرفتی (قاطعانه دست به کار شو و) بر خدا توکّل کن؛ چرا که خدا توکّلکنندگان را دوست میدارد.»
در این آیه، به یکی از مزایای فوقالعاده اخلاقی پیامبر اشاره شده است و آن اینکه تندی و خشونت در برنامههای تربیتی و دعوی پیامبر جایگاهی ندارد و نرمش با مردم یک هدیهی الهی است. افراد خشن و سختگیر نمیتوانند موقعیت ماندگار و پایدار را بهدست آوردند. و اساس دین مبین اسلام بر مبنای محبت و اتصال به مردم پایهریزی شده است و مدیریت و رهبری صحیح آن است که با عفو و عطوفت، همراه باشد.
پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- در تمام دوران رسالت خویش بر این مبنا حرکت کرد و استواری در حق را با مدارای با خلق جمع نمود. آن حضرت در عین آنکه هرگز با باطل سازش نکرد با همهی مردمان و با پیروان دیگر با رفق و مدارا رفتار کرد.
آن حضرت به تمام معنا اهل رفق و مدارا بود و تربیت الهی آن حضرت چنین اقتضا میکرد و وقتی از حضرت عائشه -رضی الله عنها- در رابطه با اخلاق پیامبر شد: فرمود: (كَانَ خَلْقُهُ الْقُرْآنَ) «اخلاق پیامبر قرآن بود.» (مسند امام احمد حنبل جلد ۶ ص ۱۶۳) آن حضرت تجلی قرآن بود. و اخلاقش اخلاق قرآنی.
آن رسول رحمت در سختترین اوضاع و احوال نیز از رفق و مدارا و بزرگواری و گذشت دور نشد و هرگز به درشتی و خشونت دست نیازید چرا که ایشان در قلهی کمالات انسانی ایستاده بود و از چنین جایگاهی جامعه را هدایت و رهبری مینمود.
این صفت حسنه چنان در آن حضرت فراگیر بود که با آنان که سالها با او دشمنی کرده و کینه ورزیده بودند رفق و ملایمت ورزید و گذشت کرد. آن حضرت با همین نرمخویی پیامبرانه و روش اسلامی و بر مبنای شناختی درست از انسان و جامعه، زمینهی تحول انسانها را فراهم ساخت. تألیف قلوب و پیوند نفوس کاری است سخت و دشوار بهویژه به الفت کشاندن مردمانی خشونتپیشه و یکپارچه کردن انسانهایی فروفته در جاهلیت و دور از مدنیت و جامعهای درگیر تنارع و تقابل این اعجاز اخلاق نبوی و رفقورزی آن حضرت بود که بنای عظیم برادری و برابری و جامعهای فارغ از تبعیض بنا نهاد. خداوند میفرماید: (وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَّا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ) ﴿الأنفال: ٦٣﴾ «و (خدا بود که عربها را با وجود دشمنانگی شدیدشان در پرتو اسلام دگرگون کرد و) در میان آنان الفت ایجاد نمود (و دلهای پر از حقد و کینهی آنان را به هم نزدیک و مهربان کرد، به گونهای که) اگر همهی آنچه در زمین است صرف میکردی نمیتوانستی میان دلهایشان انس و الفت برقرار سازی. ولی خداوند (با هدایت آنان به ایمان و دوستی و برادری) میانشان انس و الفت انداخت، چرا که او عزیز و حکیم است (و بر هر کاری توانا، و کارش از روی فلسفه و حکمت انجام میپذیرد).»
کینه و عداوتی که در میان اقوام و جوامع عقبافتاده و جاهل بهوجود میآید نه پول و نه ثروت نه جاه و مقام و هیچ چیزی دیگر غیر از انتقام نمیتواند آن را فرو نشاند. انتقام هم حالت زنجیری دارد و در هر بار چهرهی زشت آن هولناکتر و دامنهی آن وسیعتر خواهد شد. تنها یک انقلاب و دگرگونی در افکار اندیشهها و جانهاست که میتواند این بیماریها را ریشه کن کند؛ چنان انقلابی که شخصیتها را دگرگون سازد و طرز تفکرها را عوض کند.
رفتار پیامبر با مردم به تمام معنا، کرامتآمیز بود. آن حضرت با خوشرویی بسیار با مردم روبرو میشد و هرگز حرف زشت به زبان نمیآورد، هیچگاه کسی را سرزنش ننموده و یا عیب کسی را جستجو نمیکرد. هرگز سخن کسی را قطع نمیکرد، و به هیچ وجه اجازهی تحقیر کردن، کسی را نمیداد.
حرمت قائل شدن برای همهی انسانها و تکریم نمودن آنان، راه و رسوم پیامآور رحمت و عدالت بود. هنگامی که پیامبر اکرم در تشیع جنازهی یکی از یهودیان مدینه شرکت کرد، گروهی از صحابه نیز از آن حضرت تبعیت کردند و در تشیع شرکت نمودند، ولی بالاخره ناخشنودی خود ابراز داشتند. پیامبر در پی ابراز ناخشنودی از این عمل ایشان را مخاطب قرار داد و پرسید آیا این یهودی انسان نبوده است؟ اصحاب خاموش شدند. (صحیح بخاری ج۲ ص ۵۵۹)
کرامتمداری در زندگی رسول خدا -صلّی الله علیه وسلّم- تا بدان حد بود که آن حضرت از هر صورت و سیرتی که نمادی از زیر پا گذاشتن کرامت، منزلت و حرمت مردمان در آن وجود داشت، برائت میجست و آن را رسماً زیر پا میگذاشت. پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- از هرگونه رفتاری که از آن بوی تفرعن و خوی تکبر استشمام میشد، بیزاری میجست و از هر حرکتی که شباهتی به اشرافیت و سلطنت داشت متنفر بود. رسول خدا -صلّی الله علیه وسلّم- در تمام دوران رسالت خود، تلاش کرد تا روابط اجتماعی و فردی را بر اساس تکریم و احترام متقابل استوار سازد. تا جامعهای سربلند و ارجمند تشکیل گردد. آن حضرت به پیروان خود میآموخت که با سربلندی و عزت زیست کنند و آنان را در این جهت تربیت نمود.
رابطهی برادری که از زیباترین جلوههای عمل ایمان و پیوند روحها و اتصال جانهاست از اهداف رسالت آن حضرت است، خداوند متعال در این باب میفرماید: (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) ﴿الحجرات: ١٠﴾ «در حقیقت مومنان برادر یکدیگرند، پس میان برادرتان اصلاح کنید و از خدا پروا بدارید، امید که مورد رحمت قرار گیرید.»
روابط برادری که در این آیه ذکر شده در راستای تشکیل جامعهای اخوتساز است و متأسفانه امروز به سبب بیگانگی با حقایق والای دینی، قشریگرایی و خشکمغزی این اخوت ایمانی مهجور و متروک مانده است و سایهی شوم از بین رفتن اخوت و بردباری هم بر روابط اجتماعی سایه میافکند و هم فرد گرفتار خشکی روح شده و احساس درماندگی میکند.
مقصد رسول خدا تشکیل جامعهای بود که در آن حق، محور همه چیز باشد و حقوقمداری در آن حکومت کند؛ مقصد جامعهای بود که در آن همه خود را مسئول بدانند و به یاری یکدیگر بر خیزند و حقوق هم را پاس بدارند و برادران خود را اموال خویش شریک بدانند.
اعلام برادری اهل ایمان تنها امری عاطفی و درونی نیست، بلکه جلوههای عملی در عرصههای گوناگون فردی و اجتماعی دارد و سخت مسئولیتزاست و بدین منظور است که در احادیث و روایات توصیه و تأکید فراوانی در مورد شناخت حقوق مؤمنان به یکدیگر و ادای حقوق و وظایف مؤمنان نسبت به یکدیگر شده است. گرمای حاصل از اخوت ایمانی، طرح برادری و اخوتی که اسلام مبتکر آن است، محکمتر و قویتر از برادری نسبی است؛ زیرا برادری نسبی روزی گسسته میشود، ولی برادری دینی جاوید و پابرجاست و تا وقتی نور ایمان در قلب پرتو افشانی کند این رابطه به قوت خود، باقی خواهد ماند.
یکی از نعمتهای الهی که خداوند در قرآن طرح کرده، همین پیوند برادری و الفت میان دلهای مسلمانان است؛ چنانکه خداوند خطاب به مسلمانان میفرماید: (إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا) (آل عمران آیه ۱۰۳) «[بهیاد آور] که دشمنان همدیگر بودید و او میان دلهای شما الفت داد و به نعمت او با هم دوست شدید، و بر لبه پرتگاه آتش بودید و او بازتان رهاند.» در این آیه، خداوند مسلمانان را به تفکر در وضع اندوهبار گذشته دعوت میکند. و آن پراکندگی را با این وحدت مقایسه میکند.
در پیام رسول خدا وحدت و دوری از تفرقه یک وظیفهی الهی تعریف شده و محور وحدت میبایست عقیدهی توحیدی و دین الهی باشد نه نژاد، ملیت، رنگ و...
یکی دیگر از ویژگیهای رسالت آن پیامآور بزرگ، نفی مقابله با هرگونه برتریجویی، گردنفرازی و گردنکشی است؛ زیرا اگر از حق، کرامت آدمی، حرمت ایمانی و حقوق انسانی دفاع نشود، به همهی حریمهای انسانی و ایمانی تعدی میگردد و در پی آن کرهی زمین را تباهی و ستم، لبریز خواهد کرد. رسول خدا -صلّی الله علیه وسلّم- در تمام دوران رسالت خویش، رویاروی مستکبران ایستاد و با خودکامگی، ستمگری و جنایت کاری آنان مبارزه کرد.
تمام جنگهای پیامبر، دفاع از توحید و شریعت اصلاح و مسلمانان در برابر تجاوز مشرکان ستمگر بود. و با وجود این، ایشان در دفاع خود بهترین روشی را که مدافعان طی میکنند و نزدیکترین راهی را به اصلاح رسالت منجر میشود، دنبال کرد؛ یعنی ابتدا به موعظه میپرداخت. و به اصلاح رسالت دعوت میکرد. و تمایل خود را به صلح نشان میداد و در حالی که میدانست او پیروز است، ترک حضومت و جنگ را میپذیرفت و پیمان صلح را قبول میکرد.
پیامبر در همهی جنگها، راهی رفت که قرآن کریم فرمان داده بود. شیخ محمد عبده در بیانات تفسیر خود در این باره چنین میگوید: «تمام جنگهای پیامبر برای دفاع از حق پیروان آن و برای حمایت از دعوت حق بوده است. و از این رو دعوت قبل از آغاز جنگ شرط جواز جنگ مقرر شده است و دعوت فقط با حجت و دلیل انجام میشود نه با شمشیر و نیزه.» (تفسیر المنار ج۲ ص۲۱۵)
اسلام دین سلم، صلح و عدالت است و هرگز اجازهی قدرتطلبی و ستمپیشگی و تعدی به پیروان خود نمیدهد و در عین حال، آنان را به ایستادگی در برابر تجاوزگری میخواند و این دفاع مشروع و عقلانی را والاترین عمل انسانی و ایمانی معرفی مینماید.
نظرات