پیامبر انسان

اگر می‌بینیم که قرآن کتابی است که برای انسانیت افق‌های کمال را به تصویر کشیده است، بدون شک محمد (ص)‌‌ همان مردی است که این کمال در شخص وی تحقق یافته است و در آثار و رفتار و کردار او بلند‌ترین الگوهائی است که انسانیت در جستجوی آن است. به راستی او شأن و منزلت «ضمیر انسانی» را بالا برد که اعلام داشت که قرارگاه تقوی دل‌های پاک و پاکیزه است و عبادات ظاهری قشری، انسان را از داشتن چنین دل‌هایی بی‌نیاز نمی‌سازد و قیمت و بهای عقل را تثبیت نمود و خرد را اصل دین خود قرار داد و مسلمانان بر اساس آن، بنای تمدن گسترده خویش را با فرهنگ‌های مختلف و شاخه‌های گوناگون بنا نمودند

و پیوندهای فکری میراث‌های گذشته را که گسسته بود، به هم پیوستند و بدین وسیله بذرهای ثمربخشی کاشتند که تمدن جدید جهان، ثمره و میراث آن است. پس بنابراین حضرت محمد (ص) نخستین فرد آزادی بخش انسان و نخستین برقرار کننده آزادی خرد و ضمیر انسانی است و همه جهان و هستی را مسخر انسان ساخت و آن را میدان فعالیت ذهنی و بدنی وی قرار داد و سیادت انسان را بر نفس خویش و بر تمام عناصر این جهان اعلام داشت و انسان را تنها بنده خدا قرار داد و انسان را از سلطه‌ی خداوندان سیاسات و دیانات آزاد ساخت. 

پیامبر اسلام اگر چه خود از‌نژاد عرب است و لیکن دین او‌نژاد و رنگ و سرزمین نمی‌شناسد و اختصاص به همه‌ی بشریت دارد. آری دینی که عقل انسانی را مخاطب خود می‌داند و دلایل خود را بر اندیشه و نظر در راه‌ها و نشانه‌های زمین و آسمان‌ها استوار ساخته است، چگونه در تنگنای جنس و‌نژاد و رنگ و مکان و زمان محصور می‌ماند؟! 

فرق بین نبوت و نبوغ فکری

تاریخ بشریت سرشار از ذکر نام‌های کسانی که از مواهب رفیعه و استعدادهای خدادادی برخوردار بوده و دارای کفایات و کاردانی‌های شگفت انگیزی بوده‌اند که انسانیت به یادشان مباهات می‌کند و به خود می‌بالد و کارهای بزرگشان سبب گردیده است که نامشان در صفحات تاریخ جاودانه گردد و نشانه‌های مجد و عظمتشان و آثار نبوغشان را برای نسل‌های آینده و بعد از خودشان روایت کرده است تا انگیزه عبرت و پند واقع شوند. بدیهی است که مجد و عظمت میان هزاران هزار کس مشترک است. اینان در قرون مختلف اعصار و شهر‌ها پدیدار گردیده‌اند و امتیازات معنوی آنان را به بلند‌ترین قله ممکن رسانده است. 

 

جز آنکه این بزرگان در میان خود دارای تفاوت‌های بزرگی هستند، مگر نمی‌بینی که کواکب و ستارگان بزرگ آسمان با هم تفاوت دارند و برخی هزار هزار بار از برخی دیگر بزرگترند و با وصف این، ستارگان کوچک درخشان نیز ستاره‌اند و از جنس سنگ و صخره نیستند!! 

هرگاه تاریخ بزرگان جهان را مورد بررسی قرار دهیم، می‌بینیم که پیامبران عظام، مبلغان وحی الهی در ردیف اول قرار دارند و در مراتب بعدی، فلاسفه بزرگ و رهبران فکری و مخترعان و عالمان جهان و هستی‌شناس و رهبران بزرگ توده‌ی مردم و ادبای بزرگ صاحب قلم و … وجود دارند و این بررسی و تفحس موجب نمی‌گردد که هر کسی را در جایگاه ویژه خودش قرار ندهیم و مقام و منزلتش را به حد مقام مردمان بازاری پایین آوریم. 

نوابغ

فراوان پیش می‌آید که عظمت مربوط می‌گردد به امتداد یکی از موهبت‌های نفسانی اشخاص، بلکه بیشتر این امتداد و گستردگی به حساب مواهب انسانی دیگری صورت می‌گیرد که یا دچار نقص و کمبود و آفت می‌گردد و یا نواحی دیگر شخصیت این بزرگوار به امثال خود از مردمان دیگر برمی گردد. بلکه گاهی از نظر سقوط و آشفتگی سخت‌ترین آسیب می‌بیند. لذا به طور قطع در بیوگرافی و سیره همه این بزرگان نوابغ، به یک نقطه سیاهی و گوشه‌ای تاریک خواهید رسید و زندگیشان خالی از نقص نیست. برای مثال ناپلئون از رهبران بزرگ جنگ افروز جهان بود، لیکن از انحطاط اخلاقی و کاستی‌های فاحش برخوردار بود و ژان ژاک روسو ادیب، شورشگر و مبارز و از بزرگ‌ترین واضعان قوانین آزادی بخش در جهان بود، لیکن رفتار نادرست داشت و از نظر شرف در سطح بسیار پایین قرار داشت و بیسمارک از نظر سیاسی از داهیان روزگار بود و کسی به گرد او نمی‌رسید و لیکن دروغگو و مزوّر بود. همچنین در شرح احوال و اعمال فلاسفه بزرگ و شاعران و متفکران و مخترعان بسیار مشهور جهان با آنچنان چیزهای زشت روبرو می‌شوید که شگفت زده و حیران خواهی شد که چگونه امثال این گونه چیز‌ها از چنین اشخاصی سر می‌زند!! و با وصف همه این چیز‌ها از جمله نوابغ‌اند. زیرا آثار و نتایج علمی و فکری و ادبیشان و میراث‌های گیرای بی‌نظیر و یا کم نظیرشان آنان را در مقام بر‌تر از سطح توده مردم قرار داده است و آن‌ها که سیرتشان از این شوائب و آلودگی‌ها پاک بوده است اگر چه در یک جنبه مبرز و روی رزمه‌ی زمان خویش بوده‌اند ولی از جنبه‌ی دیگری گرفتار اعتیاد یا بیماری‌های تباه کننده افکار بوده‌اند. 

پس ابوالعلاء معری ادیب نازک طبع بدبین، شاید اگر معده سالم و قوی به وی داده می‌شد یا از بینایی تیزبین برخوردار می‌گردید، فلسفه او دیدگاه دیگری می‌یافت و این گونه به جهان بدبین و از آن بیزار نمی‌بود و از هستی در جهان خشمگین نمی‌گشت و همچنین بزرگ‌ترین رهبران دانشمندان جهان را می‌بینی که یا اسیر یک عقده روانی هستند یا گرفتار انحرافات جنسی یا حس خودخواهی و کینه توزی دارند!! که برخی مبتلا به بیماری جنون عظمت و خودستایی و یا به نفرت از یک چیزی به خصوص و یا نسبت به چیزی گرفتار عشق جنون آمیزی می‌باشند!! و لذا زندگیشان پر از نقایص و نقایض است که گوشه‌ای از آن از دید‌ها پنهان و گوشه‌ای دیگری در معرض دید توده‌ی مردم، بی‌پرده نمایان است که تمدن اروپایی این تناقض و نواقص را چیزی عادی و مألوف می‌داند و لذا جایز می‌داند که بزرگان، شخصیت دوگانه‌ای داشته باشند و رأیشان بر این است که ملت‌ها از مواهب و استعداد این بزرگان بهره‌مند گردند و لغزش‌هایشان را به خودشان واگذارند. انگلیسی‌ها می‌دانستند که «نلسن» تا مرد مال دیگران را اختلاس می‌کرد، لیکن از وی چشم پوشی می‌کردند و می‌دانستند «چرچیل» در عهود و پیمان‌های شخصی و اجتماعی مرتکب خیانت می‌شود، ولی آن را نادیده می‌گرفتند و خود را به کوری می‌زدند. 

بگذار این گروه معدود از رهبران جهان را به حال خود بگذاریم و از گروه بزرگ‌تر و بزرگ‌تر و پاک‌تر و شریف‌تر که با آنان قابل مقایسه نیستند سخن بگوییم که عبارتند از: 

انبیاء الهی

اگر نبوغ و عبقریت عبارت است از امتداد و گستردگی در یک موهبت و عطیه‌ی الهی یا چند موهبت، بدون شک نبوت امتداد و گستردگی در همه‌ی مواهب و عطایای الهی است و تکاملی عقلی و عاطفی جسمانی و عصمت و پاکی از همه پستی‌ها و دنائی‌ها و رسوخ در فضایل و ریشه داشتن در شرافت و کرامت و فضل می‌باشد: 

همه الرّجال المصابیح الذین هم                                    کـانّـهـم من نـجوم حـیّـه صـنعـوا

أخـلاقـهم نــورهم من أیّ ناحـیه                                   أقبلت تنظر فی أخلاقهم سطعوا

 [پیامبران آنچنان چراغ‌هایی هستند تو گویی که از ستارگان زنده ساخته شده‌اند، اخلاقشان نور است و از هر جنبه و ناحیه‌ای بدانان بنگری، اخلاقشان درخشان و تابان است و کوچک‌ترین لکه‌ای در آن به چشم نمی‌خورد] 

آنان که برای نبوت نامزد می‌گردند، به بهترین وجه برای آن انتخاب و برگزیده می‌شوند و دارای دل‌های پاک و مطهری هستند که پیوند طهارت و صفوت آنان را به ملأ أعلی پیوند می‌دهد. خردهای استوار و پخته و تجربه دیده‌ای هستند که نسبت به حقایق اشیاء فریب نمی‌خورند و اشتباه نمی‌کنند و دچار پشیمانی و نفرت زدگی و کور دلی بزرگان فلاسفه نمی‌شوند و اندام‌هایشان از بیماری‌های زشت و زشتی آور و نفرت زا، پاک و مبرّا است و پیوندشان با مردم بر اساس خیر و نیکی و احسان است و هرگز در حق یکی از انبیاء اخلال و کاستی در حق مروت و تفضل، قابل تصور نیست و هرگز هیچ پیامبری مرتکب چیزی نشده است که شرف و عصمت وی را لکه دار کرده یا بدان خدشه‌ای رسانده باشد. پس باید به این حقیقت واقف بود که پیامبران بر وحی آسمانی و ابلاغ آن و هدایت دینی درست و صحیح، امین بوده‌اند، پس سخنانشان حکمت، زندگیشان سراسر الگو و نمونه بر‌تر و ظاهر و باطنشان یکسان بوده است و هیچ کدام صفت پنهان و صفحه‌ای آشکاری نداشته‌اند، بلکه نهان و آشکارشان مساوی بوده است. راه‌های زندگی ویژه‌شان همچون راه‌های دعوت همگانیشان سرشار از عفت و استقامت و درستی و راستی بوده است، تا زمانی که خداوند خواسته باشد در میان مردم بوده‌اند و جامعه‌شان پر از برکت بوده است. سپس که رحلت کرده‌اند پاک‌ترین و منزه‌ترین میراث و ارث از خود به جای نهاده‌اند و تو را بس است که بدانی که آنان برگزیده آفریدگان بوده‌اند و آفریدگارشان آنان را برگزیده است: 

 (…اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ …) الانعام: ۱۲۴

 «خداوند بهتر می‌داند که (چه کسی را برای پیامبری انتخاب و) رسالت خویش را به چه کسی حوالت می‌دارد…». 

 (‏ اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلَائِکَهِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ ‏‏ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ ‏) الحج: ۷۶- ۷۵

 «‏ خداوند از میان فرشتگان پیام‌آورانی (همچون جبرئیل) را برمی‌گزیند (و به سوی انبیاء گسیل می‌دارد) و هم از میان انسان‌ها پیغمبرانی (همچون موسی و عیسی و محمّد) را (برمی‌گزیند و به سوی مردم می‌فرستد، و از کار همه آنان باخبر است) چرا که خداوند شنوا و بینا است. خداوند می‌داند آنچه را در پیش روی آنان است (که حال و آینده ایشان است) و می‌داند آنچه را که در پشت سر آنان است (و گذشته ایشان است) و همه کار‌ها به خدا بازگردانده می‌شود (و مرجع کلّیّه امور او است و همگان در برابرش مسؤول می‌باشند).» 

قدر و منزلت پیامبران از نظر رفعت و درخشندگی با هم متفاوت است. پس پیامبری که به سوی یک شهر یکصد هزار نفری یا بیشتر مبعوث شده است، بزرگ‌تر و فاضل‌تر بوده است از رسولی که برای یک قبیله محدودی مبعوث گردیده و رسولی ‏که برای یک ملت مبعوث بوده از دوتای اولی فاضل‌تر بوده است و پیامبری که صاحب کتاب مستقلی بوده، فاضل‌تر بوده از پیامبری که مأمور به تبیلغ شریعت قبلی بوده است و به همین ترتیب در مراتب عظمت پیش می‌رویم و به سوی بلند‌ترین قله صعود می‌نماییم و گام‌هایی را بعد از گام‌هایی در مدارج کمال بشری پشت سر می‌گذاریم تا بدانجا می‌رسیم که دیدگاه سرکش نوابغ، هر اندازه بلند پرواز باشد از ادراک آن عاجز می‌گردد و قدر و منزلت انبیاء نیز هر اندازه بزرگ قدر باشند، باز هم منزلت و مرتبه‌ای هست که فرود آن قرار می‌گیرند. آنجاست که صاحب رسالت عظمی به سوی همه جهان بشریت تا روز رستاخیز را می‌یابیم. آنجا است که محل تلاقی همه فضایل درخشان و شرف انگیز و مظهر بر‌ترین الگو و نمونه بر‌تر است که خیال‌های سرکش نمی‌توانند آن را به تصویر کشند. 

آنجا است که درمی یابیم که خداوند این مجمع الفضائل و الگوی بر‌تر در قالب انسانی آفریده است که آرام و مطمئن بر روی زمین گام برمی دارد و این انسان استثنائی محمد بن عبدالله است (صلوت الله و سلامه علیه). و این است منزلت و مقام حضرت محمد (ص) در میان نوابغ کره زمین و امناء وحی الهی. افقی است برای مجد و عظمت، که بر‌تر از هر افقی می‌درخشد که در آن امواج تابان عشق و حب و مهر و شفقت و خرد و فراست و حکمت و کیاست، نورافشانی می‌کنند. بسیار بعید است و بسیار بعید است که کسی بتواند کنه و حقیقت این مقام و قدر و منزلت را درک کند. عظیم را کسی درک می‌کند که چون او عظیم باشد و در میان مردم چه کسی است که چون محمد (ص) عظیم باشد؟؟ 

کـیـف تـرقی رقـیّـک الأنـبیاء                   یـا سـماء مـا طـاولـتها سماء

لم یساووک فی علاک و قد                 حال سنا منک دونهم و سناء

 [چگونه پیامبران دیگر به درجه تو صعود می‌نمایند‌ای آسمانی که هیچ آسمانی به تو نرسید، هیچ پیامبری در مقام اعلای تو با تو مساوی نشد و نور و سنای تو مانع آن شد که سنای ایشان به تو برسد.]