نمونه‌ای از گواهی اندیشمندان غیر مسلمان درباره پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم 

غربی‌ها از زمانه‌های گذشته‌ به این تصور بودند که رسول الله صلّی الله علیه وسلّم شخص خودخواه و جاه طلب بود که به نیرنگ خویشتن را به قله‌های آسایش رسانید!! اما خوش‌بختانه با گذشت زمان و پیشرفت علم، از شخصیت والای پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم ، ویژگی‌های منحصر به فرد وی و حقانیت داشته‌های علمی ایشان شناخت بیشتر و بهتری پیدا کردند. همچنین برخی خاورشناسان غربی از جاده‌ انصاف نسبت به پیامبر اسلام خارج نشده شرافتمندانه رفتار‌کردند و در تحقیقات شان تحول مثبت ایجاد کردند.

از جانب دیگر در اواخر قرن نوزدهم و بیستم، نویسندگان متعهد مسلمان، برای آشناکردن غیر مسلمانان با اسلام و پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم دست به کار شدند و آثار بی‌شماری به زبان‌های مختلف اروپایی منتشر ساختند و انتقادها و تردیدهای خاورشناسان را با دلایل و اسلوب علمی پاسخ گفتند.

از سوی دیگر استادان مسلمان دانشگاه‌های غربی به طرحِ علمیِ فرهنگ اسلامی در مجامع به شیوه‌ای که قشر منور الفکر و متفکر اروپا و امریکا را تحت تأثیر قرار دادند تا جایی که با گذشت هر سال صدها کتاب در اروپا و امریکا درباره اسلام و پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم طبع و نشر می‌شود و از ویژگی‌ها و کمال پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم سخن به میان می‌آورند.

ما در اینجا مختصری از دیدگاه‌های صاحب‌نظران و دانش‌مندان غربی و غیر مسلمان را که در مورد شخصیت عالی رسول الله صلّی الله علیه وسلّم گفته‌اند با شما شریک می‌سازیم؛ هرچند برای بیان عظمت و جایگاه والای نبی کریم صلّی الله علیه وسلّم نیازی به دیدگاه و تأیید اندیشمندان غربی هم نیست؛ چون الله أ جناب ایشان را با بهترین اوصاف انسانی و ستوده توصیف کرده است و ما منحیث مسلمان به رسالت و نبوت آنجناب صلّی الله علیه وسلّم ایمان داریم، و نیازی به این اقوال و گفته‌های دیگران نداریم. اما علت ذکر آن به دو چیز برمی‌گردد:

یکی: سخنان خاورشناسان درباره پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم را بخاطری ذکر می‌کنیم تا بعضی از مسلمانانی که از اسلام فقط نام آن را می‌دانند، آن‌ها را بخوانند و آنچه را که غیر مسلمانان دربارۀ پیامبرشان ـ که پیروی از او رها کرده‌اند ـ می‌گویند، بخوانند. شاید آغازی برای بازگشت راستین آن‌ها به سوی دینشان باشد، و تذکری باشد به کسانی که کورکورانه به دنبال فرهنگ غربی‌ها اند، تا بدانند که دانشمندان غربی، چگونه پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم را می‌ستایند و شخصیت ایشان را ارج می‌نهند و او را مقتدا و پیشوای بزرگ جهان معرفی می‌کنند!

دوم: غیر مسلمانان آن را بخوانند تا به خود آیند و حقیقت این پیامبر امین صلّی الله علیه وسلّم را از زبان هم کیشان خود بشناسند. امید است که به سوی اسلام هدایت شوند و این سرآغازی برای جستجوی راستین و جدی برای شناخت این دین بزرگ باشد.

 

توماس کارلایل نویسنده اسکاتلندی

توماس کارلایل: تاریخ‌نگار، ریاضی‌دان، فیلسوف و نویسنده اسکاتلندی نوشته است: «او [پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه وسلّم ] جوان متفکری بود و دوستانش به او لقب «امین» داده بودند، زیرا نمونه‌ صدق و وفا بود.

آری! در گفتار و پندار خود درستکار بود و همه دیده بودند که هیچ کلمه‌ای از دهانش خارج نمی‌شود که در آن حکمت و پندی نباشد. من درباره‌اش شنیده‌ام که غالباً خاموشی پیشه می‌کرد و در جایی که سودی در سخن [گفتن] نمی‌دید، دم فرو می‌بست و چون لب به سخن می‌گشود، گفتارش سراسر پند، فضل، اخلاص و حکمت بود.

در هیچ موضوعی وارد نمی‌شد، مگر آنکه شبهاتش را بزداید و تاریکی‌هایش را روشن سازد و پرده از حقیقت بردارد و اعماق آن را بشکافد و به راستی سخن گفتن باید چنین باشد، و گرنه خاموشی بهتر از آن است!

محمد صلّی الله علیه وسلّم دارای سیمایی زیبا، نورانی و قامتی نیکو بود، رنگش فریبنده و چشمان درخشنده‌‌ سیاهی داشت. محمد صلّی الله علیه وسلّم مردی سریع التأثیر بود، ولی بسیار خوش قلب، پاک‌طینت، تیزهوش، دل‌پاک، جوان‌مرد و در دل شب‌های تار بسان چراغ پرفروغی بود که با آن فضا را روشن می‌ساخت. مردی بود که منش بزرگ و متعالی داشت و در هیچ مدرسه‌ای پرورش نیافت و هیچ آموزگاری به او درسی نیاموخت؛ زیرا بالطبع از مدرسه و آموزگار بی‌نیاز بود. زندگانی را تنها در قلب صحراها به سر برد. به راستی چقدر شیرین و جذاب است حکایت او با خدیجه! چگونه در ابتدا برای آن زن به جهت تجارت به شام می‌رفت و مأموریت خود را در بازارهای شام با بهترین شیوه و از روی دوراندیشی و امانت انجام می‌داد و چگونه سپاس‌گزاری و محبت آن زن نسبت به محمد صلّی الله علیه وسلّم روز به روز بیشتر و قوی‌تر می‌شد و چون پیوند زناشویی در میان‌شان برقرار شد، خدیجه زنی چهل ساله بود، در صورتی که محمد صلّی الله علیه وسلّم بیش از بیست و پنج سال نداشت، اما ناگفته نماند با وجود کبر سن خدیجه، هنوز آثاری از زیبایی و خوش‌رویی در او باقی بود. محمد صلّی الله علیه وسلّم با همسر خود در کمال توافق، الفت، صفا و خوشی به سر برد و هیچکس را جز او دوست نمی‌داشت». [نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد؛ از حسین وجدانی ص135-136].

 

جرجیس سیل نویسنده انگلیسی

جرجیس سیل (1697-1736م) نویسنده‌ انگلیسی می‌گوید: «محمد صلّی الله علیه وسلّم بهترین و نیکوترین اخلاق را داشت و کاملاً برعکس آن بود که دشمنانش معرفی‌اش می‌کنند؛ او منزه از هر بدی و پلیدی بود و کسی بود که برای اصلاح اخلاق بشر به پا خاست». [نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد؛ از حسین وجدانی ص 75].

 

پروفیسور آنه ماری اسلام‌شناس آلمانی

پروفسور آنه‌ماری شیمل اسلام‌شناس معاصر آلمانی، در کتاب محمد، رسول خدا می‌نویسد: «محمد مثلِ اعلای همه‌‌ زیبایی‌های انسان است، زیرا شریف‌ترین صفات معنوی نیز از سراپایش هویداست». [محمد، رسول خدا؛ ترجمۀ حسن لاهوتی ص59].

 

مستر جون دی انگلیسی

مستر جون دی فینرات انگلیسی می‌گوید: «محمد بزرگ‌ترینِ خیرخواهان نوع بشر و ظهورش نشانه‌‌ یکی از عالی‌ترین عقول در تمام عالم است. و اگر آسیا بخواهد به فرزندانِ خود بنازد، سزاوار است که به این رادمرد بزرگ و بی‌مانند در جهان افتخار کند، البته یکی از ظلم‌های شدید است اگر بخواهیم حق این مرد بزرگوار را ادا نکنیم؛ زیرا او همان کسی است که در هنگام ظهورش، عرب در درجه‌ای از انحطاط و توحش بود که بر ما مخفی نیست و باز می‌بینیم که پس از بعثت او، و بر اثر انواری که دیانت اسلام در دل‌های آنانی که با میل به آن گرویدند، افروخت، چگونه اوضاع آن سامان دگرگون شد. بر همین اساس است که تردید در بعثت محمد را باید تردید در قدرت خداوندی دانست که حاکم بر تمام جهان و جهانیان است». [نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد، از حسین وجدانی 71].

 

کونستان ویرژیل اسلام‌شناس رومانیایی

کونستان ویرژیل گیورگیو (1916-1992م) دانشمند، نویسنده و اسلام‌شناس رومانیایی در کتاب محمد پیغمبری که از نو باید شناخت می‌نویسد: «قطع نظر از صفات اخلاقی قابل ستایش محمد، آن مرد پیش از مبعوث‌شدن به پیغمبری، دارای نبوغ بود و اگر نبوغ نداشت، به پیامبری برگزیده نمی‌شد». [محمد پیغمبری که از نو باید شناخت؛ ترجمۀ ذبیح الله منصوری 37- 38].

 

لئو تولستوی نویسنده روسی

لئون تولستوی (1828-1910م) نویسندۀ مشهور روسی، از کسانی است که ردّ اشخاصی که شارع مقدس اسلام را به سلطنت‌طلبی و شهوترانی و دیوانگی نسبت داده‌اند، کتاب جالبی به نام محمد نوشت و سخنان حکیمانه‌ او را نیز در رساله‌ مخصوصی گرد آورد و به زبان روسی ترجمه و با عنوان سخنان محمد منتشر کرد. وی چنین نوشته است:

«جایِ هیچ‌گونه شبهه و تردیدی نیست که پیغمبر اسلام، از بزرگ‌ترین مصلحان دنیا است، آن هم مصلحی که به جامعه‌ بشریت خدماتِ شایانی کرده است و این فخر و مباهات برای او بس است که یک ملت خونریز و وحشی را از جنگالِ اهریمنان و عادات زشت و شنیع رهانید و راه ترقی را فرا رویشان گشود؛ حال آنکه هر مرد عادی نمی‌تواند به چنین کارِ شگرفی اقدام کند و نتیجه بگیرد؛ بنابراین، شخصِ شخیصِ پیغمبر اسلام، سزاوار همه‌گونه احترام و اکرام است و شریعتِ اسلام نیز به دلیل توافق با عقل و حکمت، در آینده عالم‌گیر خواهد شد». [داستان‌هایی از زندگی پیامبر ما، سید غلام رضا سعیدی، ص: 153].

 

دکتر نیس، استاد مسیحیت اندونیزیایی

دکتر نیس، دانشمند اندونزیایی و استاد مسیحیت در دانشگاه بیرمنگام، در یکی از کنفرانس‌هایش می‌گوید: «ای فرزند مکه! و ای سلاله‌ بزرگواران! و ای بازآورنده‌ مجد و عظمت پدران و نیاکان! و ای رهایی‌بخش جهان از قید عبودیت معبودان باطل! نه تنها جهان به تو می‌نازند و خدا را بر این موهبتِ گرانقدر سپاس می‌گوید، بلکه از تمام مساعی و کوشش‌هایت نیز تقدیر می‌کند.

ای بازمانده‌ دودمان ابراهیم! و ای کسی که صلح را برای جهانیان به ارمغان آوردی و دل‌های انسانیت را به خود جلب کردی و شعار خود را اخلاص (در گفتار و عمل) قرار دادی و ای کسی که در احکام دینی‌ات گفته‌ای: کار هرکسی به نیت او بستگی دارد، تشکراتِ مرا بپذیر!». [داستان‌هایی از زندگی پیامبر ما، ص: 20].

 

فرانسوا ماری نویسندۀ فرانسوی

فرانسوا ماری آروئه ولتر (1694-1778م) دانشمند، فیلسوف و نویسنده‌ بزرگ فرانسوی، در کتاب کلیات ولتر می‌نویسد: «بی‌گمان محمد مردی بسیار بزرگ بود و مردان بزرگی نیز در دامن فضل و کمال خود پرورش داد قانونگذاری خِردمند، جهان‌گشایی توانا، فرمانروایی دادگستر و پیامبری پرهیزگار بود. و بزرگ‌ترین انقلاب‌هایِ رویِ زمین را پدید آورد». [محمد از دیدگاه خاورشناسان از امیر عبدالستار حسین‌بر ص: 27].

 

دکتر واکستون دانشمند ایتالیایی

دکتر واکستون کوستا دانشمند ایتالیایی نوشته است: «اگر کسی از من بپرسد [حضرت] محمد که این همه مورد ستایش تو واقع شده است، کیست؟ با کمال احترام و ادب خواهم گفت: این مرد نامی و سرور بی‌مانند، کسی است که علاوه بر اینکه فرستاده‌ خداوند بود، رییس و بزرگ حکومت اسلامی و واضع شریعت بی‌مانند آن است و همان‌طور که آن حکومت، مرجع و پناه تمام مسلمانان و حامی مصالح اجتماعی‌شان بود، خود [حضرت] محمد، بانی و مؤسس آن، نیز به تمام معنی کلمه، بزرگ‌ترین پیشوا و فرمانده‌ سیاسی بود. سیادت و فرماندهی‌ای او در عالی‌ترین و بزرگ‌ترین مظاهر فرماندهی‌ای که بشر تجربه کرده‌است، تجلی می‌کرد و در حقیقت، نظیر و مانندی برای او نبوده و نیست. پس اگر محمد صلّی الله علیه وسلّم نمونه‌ راستی و درستی و مجسمه‌ حقیقت نبود و حایز بلندترین مقام‌های سیاست دینی نمی‌شد و سزاوار فرمانروایی واقعی نبود و سراسر وجودش اخلاص، استقامت، پاکی و جان‌فشانی در راه نجات ملت خود و پیشرفت آن مبدأ عالی که آورد و آن دین بی‌مانند که به سوی آن فرا می‌خواند، نبود و اگر برای ترویج آن فکر بی‌مانند گام برنمی‌داشت، خلاصه آنکه اگر [حضرت] محمد دارای آن مزایا نمی‌بود و بدخو و سنگدل بود، قطعاً یارانش او را ترک می‌کردند و پیروانش پراکنده می‌شدند.

اما این پیغمبر بزرگوار که مجسمه‌ مردانگی و تقوا است و برای پیروان و یاران خود بهترین سرمشق بود، یک راه مقدس و پاک و بسیار عالی و منزه از هر آلایشی را در پیش گرفت و به همین جهت، مستحق اعتماد یاران و پیروانش شد و بر اثر همین مبادی اخلاقی بود که اقوام جاهلیت از پی او روان شدند، در برابر خواستش سر فرود آوردند وی نیز پیش افتاد و آن جماعات را در راه راست به سوی رستگاری و سعادت به ساحل سلامت و آسایش، یعنی: به سوی خدای یگانه، سوق داد. محمد صلّی الله علیه وسلّم قوم خود را به خداپرستی و اطاعت پروردگار فرا خواند و آنان را به عبادت خدای بخشاینده رهبری فرمود.

در اینجا می‌خواهیم بدانیم که خداوند به محمد چه دستوری داده و چه مأموریتی به وی محول کرده بود؟ او به پیغمبر و فرستاده‌ بزرگوار خود فرموده بود که راه راست و رستگاری در پیش گیرد و در جاده‌ای که خیر و صلاح ملت اوست، گام بردارد؛ اما نه، من از این گفته پوزش می‌طلبم؛ زیرا او مأمور بود در جاده‌ای حرکت کند که به خیر و صلاح عموم بشر و تمام بندگان و آفریدگان خدا منتهی شود و تردیدی نیست که اقدام به چنین عمل بزرگ و پرسودی غالباً مستلزم یک زحمت و کوشش فوق العاده و صبر و حوصله‌ بزرگی است و فداکاری و جانبازی بی‌مانندی می‌طلبد و البته غیر از پیامبران الهی نیز، هرکسی که اقدام به چنین عملی نماید، باید تن به این سختی و فداکاری بدهد.

پس اگر محمد صلّی الله علیه وسلّم از پیغمبران اولوالعزم و یا از مردم باعزم و اراده نبود و سمبل مردانگی، صبر، بردباری، صاحب فداکاری و از خودگذشتگی حقیقی نمی‌بود؛ اگر با آن نیت پاک و مقدس قیام نمی‌کرد، بی‌تردید این بار سنگین کمرش را خم می‌کرد؛ اما او کسی بود که دارای فکری صائب بود و چون راهنمایی مردم را عهده‌دار شد، آنان را به سر منزل رستگاری رساند و از روی عزم، اراده و بصیرت، گام برداشت و به عهد خود وفا کرد.

به همین جهت پیروانش در راهش از چیزی دریغ نکردند و بهترین گواه بر اینکه محمد مورد کمال اعتماد و اطمینان یاران خود بود، این است که در اوقات سختی و پیش‌آمدهای بزرگ چون آنان را به یاری و فداکاری می‌طلبید، همه اجابت می‌کردند و ضمن پیش‌دستی‌کردن برهم، برای جان‌نثاری از یکدیگر سبقت می‌جستند و چه گواهی‌ای برای راستی این مدعا، بهتر و عالی‌تر از دو واقعه‌ی بدر و احد است؟ آری! در این دو جنگ است که فداکاری و از خودگذشتگی یاران محمد آشکار می‌گردد؛ زیرا مشاهده می‌کنیم به مجرد اینکه محمد عازم می‌شود، همه در رکابش به سوی میدان [نبرد] می‌شتابند و برای اجرای اوامرش آماده می‌شوند و کسی سرپیچی نمی‌کند و همه با کمال میل و از روی رغبت و صدق نیت و طیب خاطر، عازم میدان جهاد می‌شوند.

غیر از این، باز گواه دیگری هست که بیانگر علاقه‌ خاطر و اطاعت محض یاران محمد صلّی الله علیه وسلّم از پیشوای خود و پیروی از کسی است که بارها با بصیرت و عقل و اندیشه‌ خود و برای مصلحت، نقشه‌ای طرح می‌کرد که کاملاً با نقشه و فکر یاران و پیروان فداکارش مخالف بود. اما آیا تصور می‌کرد که با اینکه نقشه‌اش با آنان تفاوت داشت، از او رویگردان می‌شدند و یا با فکرش به مخالفت برخاسته و در برابر نظرش اظهار نظر و یا مقاومتی می‌کردند؟

خیر! چنین تصوری کاملاً غلط و اشتباه است؛ زیرا چنین امری ابداً نبوده و کسی خیالش را هم نمی‌کرده است و باید دانست که این خودداری از اعتراض و مقاومت، بر اثر ترس و بیم نبوده است و به کینه و دشمنی نیز نمی‌انجامید و در باطن نیز اعتراضی به رأی و عقیده‌ او وجود نداشته است، پس باید گفت: تسلیم بودن و اطاعت آنان فقط در اثر ایمان و عقیده به محمد صلّی الله علیه وسلّم بوده است. آنان معتقد بودند آنچه را [حضرت] محمد انجام می‌دهد، کاملاً صحیح است و عقول آنان از درک مقاصد عالیه‌اش قاصر است.

افزون بر این، اذهان‌شان از هرگونه شک و شبهه‌ای نسبت به او منزه بود و به تصرفات و اقداماتش ایمان داشتند. این گروه هیچ شک و شبهه‌ای در اقدامات و تصرفاتش نداشتند و نسبت به او یک اعتماد، اعتقاد و اطمینان بی‌پایان داشتند و مطمئن بودند که پیشوای بزرگوارشان در هرکاری خیر، صلاح و سعادت‌شان را در نظر دارد و هیچگاه فکر و نقشه‌ای غلط نبوده و [همیشه] تیرش کاملاً به هدف خورده است، گذشته از این، ایمان داشتند که این پیغمبر گرامی، منظوری جز تأمین مصالح عمومی ندارد و هدفش این است که حافظ، نگهبان اسلام و پاسدار عظمت آن باشد و جز سعادت و آزادی نوع بشر چیزی نمی‌خواهد و تمام افراد بشر در نظرش یکسانند و به همین جهت برای آزادی همه می‌کوشد، پس بنابر همین اعتمادها و احساسات پاک و بی‌آلایش بود که پیروان و یاران محمد صلّی الله علیه وسلّم زمام اختیار خود را به دستش سپردند و به رهبری‌اش گردن نهادند و در برابر اراده و خواستش مطیع محض شده و از خود هیچ اظهارنظری نکردند و در اجرای اوامرش لحظه‌ای متردد نشدند.

آری! در تمام مراحل، حتی در اموری که به نظرشان غریب می‌آمد، از او اطاعت کردند و از جمله‌‌ این اقدامات عجیب و غیر مأنوس، همان پیمان دوستی‌ای است که محمد با قریش بست (اشاره به پیمان حدیبیه است) این پیمان که برخلاف انتظار یارانش بود، بی‌اندازه در نظر مسلمین، عجیب به نظر می‌رسید، اما طولی نکشید که حقیقت ظاهر شد و همه دانستند که فکر صائب محمد صلّی الله علیه وسلّم در آن روز، بهترین نقشه را طرح کرده بود؛ زیرا آن پیمان به بهترین و بزرگ‌ترین پیروزی‌ها برای محمد انجامید و مسلمانان را به فتح بزرگی نایل کرد و در کنار اینکه یکی از بزرگ‌ترین پیروزی‌های سیاسی‌ای بود که تاریخ به خود دید، فتحی است که تنها محمد افتخار آن را داشته است، پس باید با صدای رسا گفت: این پیغمبر گرامی، نماد سیاست دینی و بدون هیچ شبهه و گفت و گویی، بزرگ‌ترین و شریف‌ترین مردان سیاسی است.

در این هنگام که این واقعه‌ تاریخی و پیروزی سیاسی را تقریر می‌کنم، میل دارم یک حقیقت دیگری نیز گفته باشم و آن این است که: سیاست محمد صلّی الله علیه وسلّم و روشی که در پیش گرفت، خیلی برتر و مقدس‌تر از سیاست حزب‌بازی امروزی است و می‌توان گفت: برعکس آن است، زیرا سیاست حزبی که امروز اروپا در آتش آن می‌سوزد و تمام احزاب را فراگرفته است و نمی‌توان حزبی یافت که از این بیماری واگیر سالم مانده باشد، جز به مصالح شخصی و منافع فردی اهمیت نمی‌دهد و سیاستمداری که امروزه در رأس حزبی قرار دارد، جز مرام حزبی خود، منظور و مقصودی ندارد و به همین جهت است که ناچار باید تابع و مطیع هوس‌های اعضای حزب باشد و رضایت‌شان را جلب و مرام و مقصودشان را تقویت کند، زیرا جایگاه سیاسی خود را مدیون‌شان دانسته و جز آنان پشتیبانی ندارد!

اما سیاستمدار دینی کاملاً برخلاف اوست و با همان مرام‌ها و اهداف عالی‌ای که دارد، مقام و منزلتش بسیار فراتر از سیاستمداران حزبی است، زیرا او نه تنها مصالح ملت و قوم خود، بلکه مصالح عمومی بشر را مدنظر دارد و کمک به آنان و تهیه‌ وسایل سعادتشان را بالاتر از هرچیز می‌شمارد و در اعمال خود و پیشرفت مرامش جز از خداوند عالم استمداد نمی‌کند (نمی‌جوید] و هیچ برنامه‌ای جز پیروی از اوامر خداوندی و رفتار مطابق با شرع مقدس ـ که مبتنی بر دوستی، برادری، برابری، شفقت و رحمت برای تمام آفریدگان است ـ ندارد و همین مزیتی است که محمد، سرور کاینات، بر تمام مردم داشته است.

گذشته از این، سیاستمدار حزبی بر اساس مرام و آیین‌نامه‌ حزبی، ناچار به اطاعت از کسانی است که او را به ریاست برگزیده و پیشوای خود ساخته‌اند و با وجود ثبوت این حقیقت غیر قابل انکار، گاه می‌شود که غرور و خودپسندی به اشتباهش انداخته، تصور می‌کند که افراد حزب، پیرو و مطیع اوامرش هستند، در صورتی که حقیقت امر غیر از این است و چنان‌که گفته شد، اوست که در تمام شرایط، مطیع مقررات حزب است و پرواضح است که تفاوت این شخص و سیاستمدار دینی، از زمین تا آسمان است و این دو در هیچ مرحله از مراحل سیاست، باهم قابل مقایسه نیستند» [نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد، 81- 88].