یکی از آداب مهم شریعت اسلامی نصیحت کردن و اندرز دادن مردم به نیکی است که خود دارای آداب خاصی است. این یک امر طبیعی است که آدمیزاد هر دم دچار خطا و نسیان و فراموشی گردد، گاهی اوقات ممکن است شیطان بر شخصی مسلط شود و او را از خدای خود دور سازد، در این موقع است که نیاز به نصیحت و تذکر دارد! ابزار و وسایل دعوت به اسلام گفتار و کردار و رفتار نیکوی مسلمان است تا بدین وسیله مسلمان برای دیگران الگو باشد. چنانچه مسلمان در هر کدام از این موارد کوتاهی کند، بداند که مورد مؤاخذه و محاسبه قرار میگیرد. وظیفه و مسؤولیت دعوت بر عهدهی همهی مسلمانان مخصوصاً عالمان است. پیامبر – صلی الله علیه وسلم – میفرماید: «بلغوا عنی ولو آیةً» (رسالت مرا تبلیغ کنید اگرچه بیان یک آیه باشد) [روایت بخاری، احمد و ترمذی]
فضیل بن عیاض – رحمه الله – فرمود: «هرگاه عمل خالصانه برای خدا باشد ولی درست انجام نشود، پذیرفته نمیشود. و هرگاه درست انجام شود ولی خالص برای خدا نباشد، باز پذیرفته نمیشود، تا آنکه هم خالص باشد و هم درست انجام شود. و فرمود: خالص یعنی آنکه عمل تنها برای خدا باشد و درست یعنی آنکه عمل بر طبق سنت نبوی انجام شود».
خداوند میفرماید: وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ [ذاریات: ۵۵] «پند و اندرز بده (و یادآوری کن) که پند و اندرز، برای مؤمنان سودمند است»
یادآوری دو نوع است:
۱- یادآوری آنچه که به طور مشروح و مفصّل تعریف نشده و مردم آن را نمیدانند و عقل و سرشت فقط به صورت خلاصه و مجمل آن را میشناسند، خداوند عقلها را بر این سرشته است که خیر را دوست دارند و آن را ترجیح میدهند و از شّر و بدی متنفر هستند، و شریعت خداوند با این امور فطری و عقلی مطابق است. و هر امر و نهی شریعت از مصادیق پند دادن و یادآوری میباشد و کمال پند دادن و یادآوری آن است که خیر و خوبی و منافعی که در چیزی نهفته و بدان امر شده است، تذکر داده شود و زیانهایی که از آن نهی شده یادآوری گردد.
۲- یادآوری آنچه برای مومنان مشخّص و معلوم است امّا غفلت و فراموشی بر آن سایه افکنده است به آنان یادآوری گردد و برایشان تکرار شود تا در اذهانشان ریشه بدواند، و بیدار شوند و به آن عمل کنند و برایشان نشاط و همّت پدید آید؛ همّتی که سبب میشود تا آنها استفاده ببرند و مقامشان بالا رود. خداوند متعال خبر داده است که یادآوری و پند دادن به مومنان فایده میدهد چون ایمان و ترس از خدا و روی آوردن به او و پیروی کردن از خشنودی وی باعث میشود تا یادآوری و پند دادن به آنها سودمند باشد و موعظه در وجودشان اثر بگذارد. خداوند متعال میفرماید: فَذَکرِّ إِن نَّفَعَتِ الذِّکرَی، سَیذَّکَّرُ مَن یخشَی، وَیتَجَنَّبُهَا الأَشقَی [اعلی: ۹- ۱۱] «هرگاه پند و اندرز سودمند واقع شود پند و اندرز بده، زیرا کسی که از خدا میترسد پند و اندرز خواهد گرفت و بدبختترین فرد از آن روی میگرداند».
فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَى به شریعت الهی و آیات او پند بده اگر پند مورد قبول واقع گردد، و موعظه و اندرز بگو اگر کسی گوش کند، خواه از پند دادن تمام هدف آن برآورده شود یا برخی از آن برآورده گردد. مفهوم آیه این را میرساند که اگر پند دادن سودمند نباشد به این صورت که پند دادن به شر و بدی بیفزاید یا از خیر و خوبی بکاهد در این صورت نباید پند داد.
پند دادن مردم را به دو گروه تقسیم میکند؛ کسانی که استفاده میبرند و کسانی که استفاده نمیبرند.
کسانی که از پند استفاده میبرند آنهایی هستند که از خداوند میترسند و هرگاه انسان بداند که خداوند او را به خاطر کارهایی که کرده است مجازات میکند، و از کیفر او بهراسد، از آنچه خداوند را ناخشنود مینماید دوری میکند و برای انجام دادن کارهای خوب تلاش مینماید! این گروه همان مؤمنان هستند که با قرآن پند میگیرند:
فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن یخَافُ وَعِیدِ [ق: ۴۵] «پس کسی را که از هشدار خدا میترسد با قرآن پند بده». و پند دادن یعنی دوست داشتن خیر و ترجیح دادن و انجام دادن آن، و نفرت داشتن از بدی و پرهیز کردن از آن، که اینها اموری فطری هستند و عقل اینها را قبول دارد. و کسی پند میپذیرد که از هشدار الهی میترسد. و امّا آن کس که از وعید و هشدار الهی نمیترسد و به آن ایمان نمیآورد آن را نمیپذیرد. و حجّت بر او اقامه میگردد تا نگوید: مَا جَآءَنَا مِن بَشِیرِ و لَا نَذِیرِ «هیچ بیم دهنده و مژده دهندهای نزد ما نیامده است»!
امّا کسی که فاقد ایمان باشد و برای پذیرش پند و اندرز آمادگی داشته باشد پند دادن و یادآوری برای چنین کسی سودمند نخواهد بود. همانند زمین شوره زاری که باران هیچ فایدهای برای آن ندارد. این گروه اگر نشانه و معجزهای برایشان بیاید به آن ایمان نمیآورند مگر آنکه عذاب دردناک را ببینند وَیتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى؛ الَّذِی یصْلَى النَّارَ الْکُبْرَى «و اما کسانی که از پند بهره نمیبرند بدبختترین افرادی هستند که وارد بزرگترین آتش میشوند و با آن میسوزند».
در جای دیگر میفرماید: فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ (۲۱) لَّسْتَ عَلَیهِم بِمُصَیطِرٍ [غاشیه: ۲۱- ۲۲] «مردم را پند بده [و آنان را اندرز بگوی و از عذاب خدا بیم بده و به بهشت و نعمتها نویدشان بده] چون تو برای دعوت دادن مردم به سوی خدا و پند دادن آنها مبعوث شدهای، و تو بر آنها مسلط نیستی و نگهبان کارهایشان نمیباشی».
از ابوهریره – رضی الله عنه – روایت شده است که پیامبر – صلی الله علیه وسلم – فرمودند: «کسی که به هدایت دعوت کند، برای او اجری همانند اجر پیروانش در آن هدایت وجود دارد و از اجر آنها نیز چیزی کم نمیشود، و کسی که به گمراهی و گناه دعوت کند، گناهش مثل گناهان پیروانش در آن گناه است و از گناه آنها نیز چیزی کم نمیشود». [مسلم روایت کرده است (۲۶۷۴)].
همانطور که عرض کردم نصیحت کردن باید دارای شرایطی باشد تا مفید واقع شود! اول اینکه هنگام نصیحت کردن باید اخلاص داشت بگونهای که هنگامی که برادر دینی خود را نصیحت میکنی، باید فقط برای رضای خدا باشد، و نباید بخاطر ریا و شهرت باشد، و یا برای تنقیص شخصیت دیگران، و آزار دادن آنها.
نصیحت باید با اسلوبی زیبا و پسندیده باشد تا طرفی که مورد نصیحت واقع میشود، به آن متأثر گردد و آنرا بپذیرد، خداوند میفرماید: ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ [نحل: ۱۲۵] «با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن»
امام احمد – رحمه الله – فرمودند: «مردم در هنگام امر به معروف به مدارا و نرمی نیاز دارند نه شدت و تندی، مگر برای مردی که علناً گناه و فسق میکند که دیگر حرمتی برایش نیست».
از «ابی وائل شقیق بن سلمه» – رضی الله عنه – روایت شده است که گفت: ابنمسعود – رضی الله عنه – هر پنجشنبه یک بار ما را موعظه میکرد و پند و اندرز میداد، مردی به او گفت: ای ابوعبدالرحمن! دوست دارم که هر روز ما را پند و اندرز دهی، گفت: چیزی که مرا از این کار منع میکند، این است که من بدم میآید که شما را خسته و ملول کنم و حال شما را در هنگام موعظه در نظر دارم (طوری موعظه میکنم که بیحوصله و خسته نشوید)، چنان که پیامبر – صلی الله علیه وسلم – در موعظه، همیشه حال ما را رعایت میفرمود، مبادا که ما خسته شویم. متفق علیه است؛ [بخاری (۷۰)، مسلم (۲۸۲۱)].
باید فردی را که نصیحت میکنی تنها باشد، و این برای قبول نصیحت بهتر است، زیرا هر کس برادر دینی خود را بطور علنی نصیحت کند، او را رسوا میکند، و هرکس برادر دینی خود را سری نصیحت کند او را سربلند و درستکار میکند. امام شافعی – رحمه الله – میگوید:
تعمدنی بنصحک فی انفراد و جنبی النصیحة فی الجماعـة
فـان النصح بین الناس نوع من التوبیخ لا أرضی استماعه
فان خالفتنی و عصیت قولی فلا تجـزع اذا لم تعـط طاعه
یعنی: مرا در تنهایی، نصیحت کن و از نصیحت کردن من در حضور دیگران بپرهیز. زیرا نصیحت کردن میان مردم، نوعی توبیخ بشمار میرود که تمایلی به شنیدن آن ندارم و اگر با این خواستهام مخالفت کردی و به سخنانم گوش فرا ندادی، از عدم اطاعتم نیز نگران نباش.
هدف امام شافعی – رحمه الله – این است که اگر سخنانم را نپذیرفتی و کسی را در حضور مردم نصیحت کردی، از جبهه گیری آن شخص ناراحت نشو. زیرا که او، از تو انتقام میگیرد و در برابر تو جبههگیری میکند و عکس العمل نشان میدهد!
بسیار زیادند جوانانی که گلایه میکنند و میگویند: بعضی از مردم در حضور دیگران از ما انتقاد میکنند و ما را ارشاد مینمایند؛ در حالی که این طرز برخورد باعث خشم و ناراحتی ما میشود. داعیان باید بدانند که در این کار، هیچگونه مصلحتی وجود ندارد.
باید شخصی که نصیحت میکند به آنچه که میگوید آگاه و عالم باشد، و باید بتواند آنچه را که میگوید اثبات کند تا بتواند امر و نهی را با استدلال قوی انجام دهد، و این برای قبول نصیحت بهتر و پذیرفتنیتر میباشد.
کسی که دارد نصیحت میکند خود به آنچه که میخواهد نصیحت کند، عمل نماید، تا از کسانی نباشد که مردم را به معروف امر میکنند، ولی خود را فراموش میکنند. خداوند جل و جلاله از زبان حضرت شعیب چنین نقل میکند: وَمَا أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلَى مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ [هود: ۸۸] «من هرگز نمىخواهم چیزى که شما را از آن باز مىدارم، خودم مرتکب شوم».
از ابوزید اسامه بن زید بن حارثه – رضی الله عنهما – روایت شده که گفت: از رسول الله – صلی الله علیه وسلم – شنیدم که میفرمود: «مردی در روز قیامت احضار شده و در آتش انداخته میشود که رودههایش از شمکش خارج است و همچون خری که در آسیاب بسته باشد، آنرا میچرخاند، اهل دوزخ بر او گرد آمده و میگویند: ای فلانی چرا به چنین وضعی گرفتار شدی؟ آیا تو به کارهای خوب امر نمینمودی و از کارهای بد مردم را منع نمیکردی؟
او میگوید: آری به کارهای خوب امر میکردم، ولی خود آنرا بجای نمیآوردم و از کارهای بد منع میکردم و آنرا خود انجام میدادم». [متفق علیه]
ما را از دعای خیر خود بینصیب نگذارید
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین
منابع:
۱- شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی، تفسیر راستین؛ ترجمهی محمد گل گمشادزهی
۲- امام نووی، ریاض الصالحین، ترجمهی احمد حواری نسب، سنندج، انتشارات کردستان ۱۳۸۵.
۳- جواهری از سخنان سلف صالح
۴- دکتر عائض القرنی، فنون دعوت، ترجمهی عبدالقادر ترشابی
۵- ماجد بن سعود آل عوشن، برگزیدهای از آداب شرعی (منتقى الآداب الشرعیة)، ترجمهی اسحاق دبیری.
نظرات