پنج محور تربیت قرآنی از زبان لقمان حکیم (همراه با نکات اخلاقی و روانشناسی برای والدین و مربیان)
عبادت
3ـ عبادت، محور سوّم در تربیت قرآنی
تعریف عبادت: «عبادت، یعنی: فرمانبرداری و تعبّد، یعنی: پرستش. عبادت، به معنی خواری و فروتنی آمده است.
شیخ محمد عبده:، عبادت را اینگونه تعریف کرده است: اطاعت توأم با نهایت خضوع، عبادت است.
استاد ابوالأعلی مودودی: عبادت را این گونه تعریف می‌کند: «اعتراف آدمی به برتری و چیرگی کسی، و چشم پوشی از هویت و استقلال خویشتن، و خودداری از هر گونه مقاومت و سرپیچی، و تسلیم در برابر او، عبادت گویند.»[23]
چرا عبادت خدا؟
«وجود و حقیقت انسان، فقط عبارت از همین پوسته‌ی مادی محسوس و قابل مشاهده نیست، بلکه حقیقت او به جوهری ارزشمند مربوط می‌شود که عامل گرامی‌بودن و برتری بودن او بر همه‌ی موجودات روی زمین می باشد، و آن جوهر، همان «روح» است.
که فعالیت، پاکی و کمال خود را در مناجات خداوند عزّوجل می‌یابد، روح در سایه‌ی عبادت و برقراری ارتباط قلب با خداوند تغذیه و رشد می‌یابد، و به کمک این ارتباط روزانه و وقت دار «کتاباً مَوقوتاً» بی وقفه و پیوسته و پایان ناپذیر، انرژی می‌گیرد. البتّه با گستردگی و حاکمیتی که عبادت در تمام امور زندگی دارد، وقتی از «عبادت» صحبت می‌شود، منظور از آن برنامه‌ها و شکل‌های معینی است، که از طرف اسلام برای تقرّب جستن به خداوند ترسیم گردیده، و به عنوان شعائر برجسته و منحصر آن برگزیده شده‌اند، و برای آن اوقات، اندازه، معیارها و کیفیت‌هایی معین گردیده است. این حقیقت ما را بر آن می‌دارد که بحث خود را در عبادات چهار گانه‌ی معروف، یعنی «نماز، زکات، روزه و حج» محدود کنیم. هدف از عبادت، سلامت قلب انسان می‌باشد، همانند دارو که در سلامت بدن مؤثر است. هر انسانی غیر از پزشک متخصّص، خواصّ دارو و نحوه‌ی ترکیب دارو را نمی‌داند، و هر بیماری هم در تجویز دارو از پزشک و دکتر پیروی نموده، و با او مناقشه نمی‌کند. بنابراین عبادت، شعائر تعبّدی هستند، که خداوند واجب نموده است و کسانی که در جستجوی سلامت قلب و روان خویش هستند، باید آنها را انجام دهند.
نماز عبادت ویژه
«در میان شعائر چهارگانه‌ی اسلام، «نماز» جایگاه خاصی دارد. می‌‌توان نماز را به عنوان یک واجب استثنایی قلمداد نمود که سایر عبادات از چنان جایگاهی برخوردار نمی‌باشند. زیرا نماز، عبادت ریشه‌دار و پدیده‌ای مشترک میان همه‌ی ادیان است و گمان نمی‌رود که تاریخ ادیان، دینی بدون نماز سراغ داشته باشد.»[24]
اسلام، در کتاب و سنّت به نماز توجّه و سفارش خاص نموده است، و مراعات و انجامش را به شدّت هر چه بیشتر تأکید، و از ترک آن به سختی بر حذر داشته است. نماز ستون دین، کلید بهشت و بهترین کردار است. اسلام التزام به نماز، در سفر و حضر، امنیت و خوف، صلح و جنگ، را مورد تأکید قرار داده است.
چرا نماز مورد تأکید قرار گرفته است؟
1ـ نماز، عامل نظافت و زیبایی‌هاست.
«مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» مائده/6
«خداوند نمی‌خواهد شما را به تنگ آورد و به مشقّت اندازد، و بلکه می‌خواهد شما را (از حیث ظاهر و باطن) پاکیزه دارد و (با بیان احکام اسلامی) نعمت خود را بر شما تمام نماید، شاید که شکر (انعام و الطاف) او را (با دوام بر طاعت و عبادت) به جای آورید.‏»
2ـ نماز، نیروبخش روحی و معنوی به انسان است.
«وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ» بقره/45
«و از شکیبائی (و واداشتن نفس بر آنچه دوست ندارد، از جمله روزه) و نماز (که دل را پاکیزه و انسان را از گناهان و پلیدیها به دور می‌دارد) یاری جوئید، و نماز سخت دشوار و گران است مگر برای فروتنان (دوستدار طاعت و عبادت).‏»
3ـ نماز پشتوانه‌ی اخلاق و بازدارنده‌ی انسان از منکرات است.
«اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ»
عنکبوت/45
«‏(ای پیغمبر !) بخوان آنچه را که از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی شده است، و نماز را چنان که باید برپای دار. مسلّماً نماز (انسان را) از گناهان بزرگ و از کارهای ناپسند (در نظر شرع) بازمی‌دارد، و قطعاً ذکر خدا و یاد الله (از هر چیز دیگری) والاتر و بزرگتر است، و خداوند می‌داند که شما چه کارهائی را انجام می‌دهید (و سزا و جزایتان را خواهد داد).‏»
4ـ نماز، بستری است برای سلامت جسم و روان.
5ـ نماز، بستری برای بازگشت از گناهان و تصحیح رفتار و عملکرد است.
6ـ نماز، هویت بخش بندگی انسان در مقابل خداوند است.
7ـ نماز، عامل نظم و انضباط است، فرد نماز خوان از رکعت‌های معین و آداب و شرایط خاص اقامه‌ی نماز و اجزای معین آن، نظم و انضباط می‌آموزد.
8ـ نماز وقت شناسی است، از اینکه بایستی نماز در وقت معین اقامه شود، وقت شناسی را به انسان آموزش می‌دهد.
9ـ نماز حق شناسی است، نماز خوان، از طرفی با انجام نماز حقّ بندگی را به جا می‌آورد، و از طرف دیگر با پرهیز از خاک غصبی، آب غصبی، حقوق دیگران را رعایت می‌کند.
10ـ نماز بیداری قلب است، حضور قلب در نماز، ارزش تفکّر و هوشیاری قلب را به انسان، می‌آموزد.
بر اساس این حسّاسیت و ضرورت روحی، جسمی، تربیتی، اخلاقی، لقمان حکیم در تربیت فرزندش در میان شعائر دینی بر اساس روش متداوّل و واجب آن زمان، فرزندش را به نماز امر می‌کند؛ و طرح آموزشی او در قرآن، معیاری تربیتی برای ما مسلمانان می‌باشد.
امام غزالی: در کتاب «ایها الولد» با نقل از لقمان حکیم، یکی از توصیه‌هایش را اینگونه بیان می‌کند:
«أَیـهَا الْوَلَدُ: رُوی فِـی وَصَایا لقمانُ الـحَکِیمُ لِإِبْنِهِ أنَّهُ قَالَ: یا بُنی لا یکُونَنَّ الدیکُ أکیسُ مِنْکَ، ینادِی بِالأسحارِ و أَنْتَ نَائِمٌ»[25]
«ای فرزندم! از لقمان حکیم روایت شده است که فرزندش را مورد خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید: ای فرزند دلبندم مبادا خروس از تو هوشیارتر باشد، هنگامی که او بانگ سحر را سر می‌دهد، تو در خواب باشی.»
صاحبنظران تعلیم و تربیت با توجّه به احادیث نبوی به عنوان مبین قرآن، مراحل آموزشی نماز را در چند مرحله دسته بندی نموده‌اند. این معیار آموزشی و تربیتی، حدیث مشهوری است که ابوداوود آن را روایت کرده است:
[مُرُّوا الصّبی بالصَّلاةِ إِذَا بَلَغَ سَبْعَ ‌سِنِینَ، فَإِذَا بَلَغَ‌ عَشَرَ سِنِینَ فَاضْرِبُوهُ عَلَیهَا][26]
«هرگاه کودک به سن هفت سالگی رسید، او را وادار به خواندن نماز کنید، وقتی که به سن ده سالگی رسید (اگر از خواندن خودداری نمود) او را تنبیه کنید.»
1ـ مرحله اوّل: توجیه کودک.
2ـ مرحله دوّم: تعلیم و آموزش او به نماز.
3ـ مرحله سوم: امر به نماز خواندن و تنبیه نمودن او به خاطر ترک آن.
4ـ مرحله چهارم: تمرین و عادت دادن برای حضور در نماز جمعه و جماعت.
5ـ مرحله پنجم: بعد از عادت دادن کودک به نماز واجب، او را برای خواندن نماز سنّت تشویق کنید.
با توجّه به تعاریفی که صاحبنظران اخلاقی، جامعه شناسی و روان‌شناسی از تربیت ارائه داده‌اند، بعد از جمع‌بندی نظرات آنان به چنین تعریفی از تربیت می‌رسیم.
تربیت: عبارت است از ایجاد صفات حمیده و ملکات فاضله در انسان، و شکوفایی توانایی‌ها و استعدادهای او، در راستای پرورش عضو مفید، و مسؤولیت‌پذیر برای هدف‌های اجتماعی.
آنچه که تربیت اسلامی آن را دنبال می‌کند،؛ همان پرورش «تقوا» در وجود انسان‌ها و مهار و سرکوب‌کردن «فجور» است. چون دو نیروی مفید و مضرّ، در وجود انسان نیروی «تقوا» و «فجور» هستند.
«فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» شمس/8
«سپس بدو گناه و تقوا را الهام کرده است.»
یکی از کارهای اساسی پیامبران، و نقطه‌ی مشترک دعوت آنان همین است (رشد تقوا از یک طرف، و مهار و کنترل فجور از طرف دیگر). این امر مهم و تربیتی به دو روش عملی می‌گردد. برای تقوا، انسان نیازمند تقرب و نزدیکی با خداوند است. چون در نتیجه‌ی تقرّب و نزدیکی با خدا، نیروی تقوا در وجود انسان و روان او تقویت شده، با تقویت آن بار منفی فجور لاغرتر و به مرحله‌ی مهار و کنترل می‌رسد. در غیر این‌صورت جاذبه‌ها‌ی درونی انسان متمایل به غیر خدا می‌گردد؛ و نفوذ اهریمن و شیطان در قلب انسان؛ بار مثبت تقوا را تضعیف نموده و فجور رشد می‌یابد. در واقع معادله‌ی درونی انسان بر این اساس است. رشد تقوا، تضعیف فجور، و رشد فجور، تضعیف تقوا را به دنبال دارد. خداوند بر اساس همین فطرت انسان‌ها را خلق نموده است.
زیرا سرلوحه‌ی دعوت پیامبران، ربط‌دادن انسان به خداوند و دوری‌کردن او از طاغوت است:
«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» نحل/36
«ما به میان هر ملّتی پیامبری را فرستاده‌ایم (ومحتوای دعوت همه‌ی پیغمبران این بوده است) که خدا را بپرستید و از طاغوت (شیطان، بتان، ستمگران و..) دوری کنید.»
مرحله‌ی اوّل این گام تربیتی، ایجاد تغییرات در درون فرد است. چون بدون تغییر و انقلاب در درون، تحول بیرونی صورت نمی‌گیرد.
«إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» رعد/11
«خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر اینکه آنان خود سرنوشت خود را تغییر دهند.»
در راستای همین تغییر درونی و تجلّی اثرات آن در بیرون، سید قطب: اسلام را ایدئولوژی تغییر می‌نامد: «اسلام در ذات و نهاد خود، حرکت آزادی بخش است، حرکت آزادی‌ بخشی، که در نهاد فرد می‌جوشد و از وجود فرد آغاز می‌شود و به محیط اجتماعی ختم می‌گردد.»[27]
پس با این وصف، طی مراحلی تربیت قرآنی، تربیت فرد برای جامعه است. یعنی از فرد سازی، برای ساخت جامعه، از اصلاح فرد، برای اصلاح جامعه تلاش می‌کند. اصلاحی که مسئولیت‌پذیری را سرلوحه‌ی برنامه‌ی خویش قرار می‌دهد و با اتّصال دائمی فرد به پروردگارش «رسالت و فطرت» با هم هماهنگ و همسو گام برمی‌دارند. کانال شایسته برای رشد فطرت پاک انسان، همان «عبادت» است.
صاحب‌نظران در مسائل تربیت اسلامی، «عبادت» را بارزترین روش در تربیت قلمداد می‌کنند، اگر‌چه عبادت منحصر به آداب و رسوم تعبّدی معروف: مانند نماز، روزه و حج و... نیست، بلکه دارای معنی بسیار عمیق‌تر و شامل‌تری است و آن عبارت است از: پیوند همیشگی با خدا.
«سراسر روش تربیتی در حقیقت، همان پیوند است. همه‌ی فروع و شعبه‌های تربیت از آن سرچشمه گرفته، بازگشت همه‌ی آنها هم در پایان کار به سوی آن است.
نماز، روزه، حج و زکات و سایر مظاهر و شعائر تعبّدی چیزی جز کلید نیستند. تنها کلیدهایی که با آن وسایل می‌توانیم درهای عبادت را به روی خود باز کنیم،‌ یا «ایستگاه‌ها» و منازلی هستند که راهپیمایان طریق عبادت، و سالکان منزلگه معبود، در بین راه در آن ایستگاه‌ها، برای اندکی، منزل گزیده، توشه‌ی راهی برداشته، نفسی تازه می‌کنند، سپس با زاد و توشه‌ی کافی راه را ادامه داده، به سوی سر منزل معشوق راه می‌سپرند. این راه همان «عبادت» است...
عبادت هنگامی با ارزش است که به صورت راه و رسم زندگی تمام حیات را در بر گیرد. قاعده‌ی کلی «اصل اساسی تربیت اسلامی، ایجاد پیوند بین قلب «انسان و خدا» است. پیوندی دائمی که هر لحظه قلب را بر می‌انگیزد تا به خدا رجوع، و در هر کاری از قانون اساسی و ابدی او، طلب مشورت کند.»[28]
یکی از بارزترین و عمیق‌ترین، پیوند قلب با خداوند در قالب عبادت، «نماز» است. نماز، تنها راه و روش برای تربیت بیرونی از طریق ارتباط درونی است، چون به دنبال نماز، فلسفه‌ی انجام آن که «ذِکر» و یاد خداوند است تجلی می‌یابد:
«وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی» طه/14
«نماز را به یاد آورید، برای یاد و ذکر من.»
گام سوّم در تربیت لقمانی
لقمان حکیم، پس از اصلاح عقیده‌ی فرزندش، و غرس نهال توحید و عقیده‌ی درست در قلب او، دلسوزانه فرزندش را به سوی عبادت و نماز فرا می‌خواند.
«یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ» لقمان/17
«ای پسر عزیزم! نماز را چنانکه شاید، بخوان.»
نماز، به عنوان اصلی‌ترین کانال ارتباط با خداوند، لازمه‌ی پرورش روح و روان است؛ و در میان مجموعه شعائر دینی، تنها نماز آن چنان مورد تأکید الهی قرار گرفته است. چرا که عروج روزانه و مستمر بنده در مقابل خداوند؛ ذکر و یاد خداوند، نتیجه‌ی آن است.
«وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی» طه/14
«نماز را به پا دارید، برای یاد و ذکر من.»
مربّی نمونه‌ی الگوی قرآنی، قبل از توحید به پسرش، خودش در مدرسه‌ی نماز تربیت یافته و الگوی کامل برای پسرش می‌باشد. مدرسه‌ی نماز سه ویژگی اساسی و محوری دارد تا اثرات تربیتی آن تجلّی کند:
1ـ خاشع بودن در نماز
خشوع در نماز به عنوان یکی از صفات برجسته‌ی مؤمنان، خداوند در قرآن از آن نام می‌برد. و رستگاری انسان را در گرو آن می‌داند:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ» مومنون/1ـ2
«مسلماً مؤمنان پیروز و رستگار، کسانیند که در نمازشان خضوع و خشوع دارند.»
2ـ حافظ نماز
صفت دوّم نماز خوان رستگار، حفظ نماز است. تداوم نماز در اوقات معین و معلوم، شاگرد مدرسه‌ی نماز را تربیت می‌کند. زنگ مدرسه،‌ حضور شاگرد منظم در مدرسه را اعلام می‌کند، اذان، اعلام وقت و زنگ حضور در مقابل ذات احدیت خداوند است. چون واجبی است برای وقت‌شناسی و مدیریت زمان عبادت.
«فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا»
نساء/103
«نماز را «به تمام و کمال و در وقت مشخص» به پای دارید. بی‌گمان نماز بر مؤمنان فرض و دارای اوقات معلوم و معین است.»
«وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ» مؤمنون/9
«و کسانیند که مواظب نمازهای خویش می‌باشند (پیوسته آنها را در وقت خود ادا، و ارکان و اصول و خشوع و خضوع لازم را رعایت می‌نمایند).»
3ـ دائم‌بودن در نماز
نماز گزار، برای حفظ اتصال با پروردگارش و برای سلامت روح، و از طرفی مبارزه با آسیب‌ها و ویروس‌های روحی، باید شبانه روز پنج مرتبه در مقام پروردگارش، ادای وظیفه نماید. همچنانکه در شبانه‌روز سه وعده‌ی غذا برای تأمین نیروی جسمی، تناول می‌نماید، پنج وعده غذای روحی، توان و انرژی روحی او را تأمین می‌کند.
«الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ» معارج/23
«نمازگزارانی که همیشه نماز خود را به موقع می‌خوانند و بر آن مداومت و مواظبت دارند.»
چنانچه نکات کاربردی و سه‌گانه‌ی نماز ملاحظه نشود، همانند بی‌عنایتی به نسخه‌ و دستورات پزشکی، نه تنها اثرات مفید و سلامتی را برای انسان به ارمغان نمی‌آورد؛ بلکه شهوات بر «تقوا» غالب می‌شود، گمراهی و اثرات آن در تربیت تجلّی می‌کند.
«فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا» مریم/59
«بعد از آنان، فرزندان (نا خلفی روی کار آمدند و در زمین) جایگزین شدند که نماز را (ترک کردند و بهره‌مندی از آن را) هدر دادند و به دنبال (لذائذ) و شهوات راه افتادن و کیفر گمراهی (خود را در دنیا و آخرت) خواهند دید.»
اثرات تربیتی در آیه کاملاً واضح و روشن است. ضایع کردن نماز، به دنبالش پیروی و تبعیت از شهوات گمراه کننده است. بعد از «ذکر» که در آیه 59 سوره‌ی مریم بیان گردید، اثرات تربیتی اجتماعی نماز دوری از منکرات است. شهوات، و دنباله‌روی از آن، بستری فراخ و گسترده‌ای برای منکرات می‌باشد.
«وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ» عنکبوت/45
«و نماز را چنان که باید برپای دار. مسلماً نماز انسان را از گناهان بزرگ و کارهای ناپسند باز می‌دارد.»
تردیدی نیست کسی که به درجه‌ی حکیم بودن در نزد خداوند رسیده؛ و سوره‌ای از قرآن به اسم او ورق می‌خورد، و از خداوند مدال قهرمانی «حکمتِ» در این عرصه می‌گیرد، نمونه و الگوی تربیتی می‌باشد. حال به این نتیجه می رسیم که مربی تأثیر مستقیم در اصلاح و تربیت متربّی دارد. انجام نماز، و ادامه‌ی آن برای تکمیل تربیت و تأثیر پذیری آن در شخص نمازگزار پایداری می‌طلبد، و از طرف والدین پیگیری و صبر دراز مدت می‌خواهد. خداوند در این مورد خانواده را به تأکید و صبر پیگیر، امر می‌کند.
«وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا» طه/132
«خانواده‌ی خود را به گزاردن نماز دستور بده (چرا که نماز مایه‌ی یاد خدا و پاکی و صفای دل و تقویت روح است) و خود نیز بر اقامه‌ی آن ثابت و ماندگار باش...»
«پرورش عادت نیک» یکی از محورهای تربیتی کانت فیلسوف آلمانی است.
«کانت (1804ـ1724) برای تربیت و پرورش عادت نیک، مراحل سه‌گانه را در نظر می‌گیرد:
1ـ دوره‌ی اوّل، شامل تربیت جسمانی است که گام اوّل پرستاری از نوزاد است.
2ـ دوره‌ی دوّم، زمان پرورش ذهن به معنای اخصّ آن است. ذهن مهم‌ترین عامل برای کشف حقایق و حل مسائل زندگی است.
3ـ دوره‌ی سوّم، دوره‌ی تربیت اخلاقی است، تربیت اخلاقی بالاترین مرتبه‌ی تربیت است.
کانت بر این باور است که تعلیم و تربیت تا حدود شانزده سالگی، یعنی تا زمانی که فرد بتواند خود را اداره کند، وظیفه‌ی والدین است.»[29]
تربیت و مواظبت از اهل خانه و کودکان، در راستای زمینه‌سازی برای «عادت نیک» کاری اساسی است، و والدین در این مورد مسؤولیت سنگینی برعهده دارند، تحقّق این کار ارتباط با خداوند است، نماز با نظم خاص در انجام آن، و احکام و زمان‌های مشخص و تکرار شونده، تأثیر مستقیم در تربیت دارد.
در بدو خلقت انسان، خداوند دو نیروی موازی در وجود او به ودیعت نهاده است، و هر دو نیرو در حال رشد و اُفت هستند. رشد یکی سبب ضعف دیگری می‌گردد. گاهی یکی بر دیگری سبقت می‌گیرد، و با فاصله‌ی زیاد از دیگری به جلو می‌افتد و چه بسا گاهی دوش به دوش هم حرکت ‌کنند. آن دو نیرو یکی «تقوا» و دیگری «فجور» است.
«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» شمس/7ـ8
«و سوگند به نفس آدمی، و به آنکه او را ساخته و پرداخته کرده است (و قوای روحی وی را تعدیل، و دستگاه‌های جسمی او را تنظیم نموده است)! * سپس بدو گناه و تقوا ر ا لهام کرده است (و چاه و راه و حسن و قبح را توسط عقل و وحی به او نشان داده است).»
کار پیامبران و مربّیان در راستای هم می‌باشند، یکی تضعیف «فجور» و دیگری تقویت «تقوا» است. امری مسلّم است، که فجور به صفر نمی‌رسد؛ چون غیر فعّال نمودن توان فجور، و معصیت در وجود آدمی، یعنی معصوم بودن و این نعمت و مصونیت درونی و رفتاری، ویژه‌ی پیامبران است.
تمام برنامه‌های تربیتی و شعائر دینی اسلام هم بر این دو محور استوار است. چون تقویت تقوا، تنها از طریق ذکر خداوند، که کامل‌ترین، مؤثرترین و منظم‌ترین ذکرها (نماز) است، صورت می‌گیرد. مسئولیت تربیت و پرورش کودکان در انجام این عبادت پرورش بخش، والدین هستند. در اینجا کاملاً نقش والدین در تربیت محرز می‌گردد.
خداوند والدین را مسئول و مکلّف به انجام وظیفه می‌کند. فلسفه‌ی تربیت در اسلام، علاوه بر سعادت دنیا، پاداش آخرتی را هم به دنبال دارد، که گام اوّل این پاداش، نجات از آتش جهنم است.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا ... » تحریم/6
«ای مؤمنان خود خانواده‌ی خود را از آتش دوزخ بر کنار دارید...»
در آیه‌ 132 سوره‌ی طه، به نمازخواندن و پایداری در نماز، امر شده است، برای اینکه مسئولیت انسان در آینده مقتضی خود سازی درونی است. به قول سید قطب گام اوّل توحید، و گام بعد از آن رو کردن به خدا و توشه گرفتن برای اصلاح و خدمت کردن در جامعه است. مسلّم است اصلاح نفس، مقدم بر اصلاح جامعه می‌باشد.
« وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا » طه/132
«خانواده‌ی خود را به گزاردن نماز دستور بده (چرا که نماز مایه‌ی یاد خدا و پاکی و صفای دل و تقویت روح است) و خود نیز بر اقامه‌ی آن ثابت و ماندگار باش.»
«عبادت، وسیله‌ای کارآمد و شایسته یرای پرورش روان است. عبادت، به آن معنای همه جانبه‌اش که سراسر زندگی را شامل می‌شود؛ به ویژه «نماز» جوهر عبادت و پایه‌ی استوار آن است. بدین جهت اسلام بیش از همه و هر چیز، شدیداً توجّه مسلمانان را بدان معطوف می‌دارد.»[30]
اگر این روش پرورشی در زندگی کودک مؤثر واقع نگردید، و در زندگی او کاربردی نشد، ـ به قول شاعر: «خاک شوره‌زار بود وسنبل نه رویاند» ـ یا اینکه روش و اسلوب والدین، معلم و محیط اجتماعی در تربیت کودک مفید، و متناسب با او نبوده، در وهله‌ی اوّل دودش به چشم والدین فرو می‌رود. سپس آثار آن به جامعه منتقل می‌شود. امروزه بیشتر خانواده‌ها از همجواری نامطلوب فرزندان خود، رنج می‌برند.
اندیشه‌ی قرآنی، ضمن اسلوب و روش‌های لازم در تربیت، با توجّه به علم خداوند و گذشته‌ی بشریت و تکرار روند زندگی انسان‌ها در طول حیات بشر، خداوند خط قرمز را پیش پای والدین می‌گذارد. که مواظب دشمنان درون خانه باشید! دشمنی که سنگر اصلی، یعنی کانون خانواده را تصرف کرده است.
این دشمن خانگی و ستون پنجمی، همان اولاد ناباب و تربیت نشده هستند. پس از اعلام خطر، قرآن هشدار خود پرهیزی را برای والدین و سایر اعضای خانواده صادر می‌کند.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلَادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ» تغابن/14
«ای مؤمنان! قطعاً بعضی از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند. (شما را از راه خدا باز می‌دارند، و از عبادت و طاعت سُست می‌گردانند) پس از ایشان خود را بر حذر دارید.»
شهوات منشأ فساد و مخلّ تربیت
انسان موجودی است در بین دو بی‌نهایت، بی‌نهایت خوبی و حُسْن، یعنی «تقوا» و مجموعه‌ای از کمال و فضایل، و بی‌نهایت بدی و شرّ، یعنی «فجور» و مستعد برای سقوط و منشأ هر چه بدی و فساد است.
انسان با این استعداد، و دو نیروی درونی، در این کره‌ی خاکی و دانشگاه پرورش، یک کار اساسی دارد؛ غالب نمودن «تقوا» بر «فجور». تحقّق این رسالت بر عهده‌ی خود انسان است. امّا با دریافت مواد لازم از خارج وجودش، همانند درختی که با اخذ آب، نور و مواد معدنی، استعدادهای درونی خود را بارور و به اطراف و اکناف عرضه می‌کند.
« وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى » نجم/39
«و اینکه ‌برای ‌انسان پاداش و بهره‌ای نیست جز آنچه خود کرده است و برای‌ آن تلاش نموده ‌است.»
خداوندِ رحمان، مربّی هستی، انسان را تنها رها نکرده است؛ چون رهاکردن نه تنها با اسلوب ربوبیت او، بلکه با روش تربیتی هیچ مربی سازگار نیست. در راستای استعداد فطری «تقوا و فجور»، بر اساس اراده و اختیار، در مرحله‌ی اوّل برنامه‌ی پرورشی و تربیت برای انسان ارسال ؛ و در مرحله‌ی بعد مربّیانی از نوع خودش برای تربیت و هدایت او، بنام «پیامبران» مبعوث نموده است. علاوه بر پیامبران، والدین، جامعه و حکومت را مکلّف نموده تا در تربیت او، کوتاهی نکنند.
دو نیروی تقوا و فجور، همانند دو کفه‌ی ترازو در شخصیت انسان عمل می‌کنند. یعنی هر چه بار تقوا در فرد متربی افزایش یابد، بار فجور او کاهش می‌یابد.
چنانچه کفّه‌ی تقوا سنگین شود، کفّه‌ی فجور سبک می‌گردد و روی محور مختصات شخصیت، حرکت به سوی بی‌نهایت مثبت صورت می‌گیرد. و به اندازه‌ی صعود تقوا، فجور به سمت صفر یعنی کاهش بار منفی انسان پایین می‌آید. ولی مسلّم است همزمان هر دو در حرکت نمی‌باشند. اگرچه احتمال دارد هر دو کفّه‌ی تقوا و فجور هم سطح باشند، یعنی عدم تأثیرگذاری در همدیگر، که چنین حالتی ایستا عدم رشد را می‌رساند، ولی دوام تساوی فجور و تقوا پایدار نیست. با توجّه به جاذبه‌های نفسانی در درون و بیرون انسان، فجور تقویت یافته و تقوا را تضعیف می‌کند؛ و از حالت ایستایی و سکون، خارج شده و نیروی فجور، فساد را منتشر می‌کند.
به‌همین خاطر، رشد کمال و فضائل، حرکت در مسیر تقوا است؛ که صاحب‌نظران تربیت اسلامی «تقوا» را یکی از اساسی‌ترین هدف تربیتی می‌دانند. «کلمه‌ی «تقوا» به معنای حفظ و نگهداری است. وقتی این کلمه در زمینه‌ی اخلاقی و تربیتی در مورد انسان به کار می‌رود، به معنای حفظ خود، تسلّط بر خود و اراده‌ی خود، و قلمداد کردن اعمال خود در مسیر عقلانی و [الهی] است.»[31]
حال، نماز بار تقوا را بالا برده، و شهوات بار فجور را، یعنی دو عامل تأثیر گذار در تقوا و فجور، «نماز و شهوات» هستند. با این حساب دو نیروی تقوا و فجور، در درون انسان همیشه در نوسان و کشاکش و مبارزه می‌باشند. نماز با خصوصیاتی که بحث شد، زمینه‌ی ارتباط با خداوند را فراهم می‌کند.
«کَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ» علق/19
«هرگزا هرگز ! از او اطاعت مکن و (به نماز خواندن خود ادامه بده و در برابر آفریدگار خویش) سجده ببر و (بدین وسیله به پروردگارت) نزدیک شو.»‏
و سرانجام نماز بازدارنده‌ی انسان مؤمن از فحشا و منکرات بوده و نیروی فجور را مهار می‌کند. چون نیروی فجور منشأ و مصدر تمام گناهان است.
بازگو کردن داستان پیشینیان در قرآن، کسانی که نماز را ترک کرده‌اند، برای پند و عبرت پذیری مخاطبان قرآن است، در واقع یک درس تربیتی عمومی اجتماعی می‌باشد.
«فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا» مریم/59
«بعد از آنان، فرزندان ناخلفی (روی کار آمدند و در زمین) جایگزین شدند که نماز را ترک کردند و بهره‌مندی (از آن را) هدر دادند و به دنبال (لذائذ) و شهوات راه افتادند و (مجازات) گمراهی خود را در دنیا و آخرت خواهند دید.»
جای تردید و انکار نیست، همچنانکه فلاسفه معتقد به تکرار تاریخ هستند[32]، تکرار رفتار فردی و عادات اجتماعی هم، امری حتمی است. اگر تغییرات در عادت و رفتار مردم بروز کند، شهوات غالب شده و گمراهی و فساد بر جامعه حکم‌فرما می‌شود.
خداوند والدین و مربیان جامعه را آگاه می‌کند، که «نماز» محور اصلی درتربیت انسان است. و اثرات تربیت آن تنها اختصاص به فرد ندارد، بلکه جامعه هم از اثرات آن بهره‌مند می‌شود. همچنین ترک نماز همان تأثیر سوء را بر رفتار فرد و تأثیر در جامعه را به دنبال خواهد داشت. هدف از محوری بودن نماز، اثرات شخصیت ‌پروری درونی در افراد می‌باشد. چون اصولاً عمل محوری به عنوان یک رکن، تکیه‌گاه برای مسائلی دیگر خواهد بود.