آیا مسلمانان دستور خداوند را اجرا کردند؟
با کمال تأسّف خیر، بلکه کار شگفتی انجام دادند که امتی پیش از این انجام نداده بود…
کار آنان با قرآن مختص به قرائت شد، اما قرائت را وسیلهای برای فهم مراد آیات قرآن و عمل بدان قرار ندادند و در همین مفهوم عبدالله بن مسعود (رض) میگوید: «بی شک خداوند قرآن را نازل نمود تا به آن عمل شود باید تلاوتش را تبدیل به عمل نمایند.»
و فضیل بن عیاض میگوید: «قرآن نازل شده تا به آن عمل شود پس باید مردم آن چه را قرائت میکنند تبدیل به عمل نمایند.»
مشغول شدن مسلمانان به الفاظ قرآن و عدم توجه به معانی آن سبب شد تا امت اسلامی از سرچشمه عزت و شکوهش محروم گردد، و چرا چنین چیزی روی ندهد در حالی که آنان با این کارشان چراغی که راهشان را روشن میکند خاموش کردند در نتیجه در تاریکیها سرگردان شده و به گودال سقوط کردند و پایین تر از دیگر ملتها قرار گرفتند.
و دیگر ارزش و اعتباری برای شان باقی نماند…
امت در انتها قرار گرفت آن هم هنگامی که چیزی در دست داشت که او را به صدارت و عزت باز میگرداند… کلید خوشبختیاش در دستانش بود، اما از آن روی برگردانده و آن را به کار نگرفت و برخوردی استثنایی با این کتاب نمودکه با هیچ کتاب دست نوشته بشری روی نداده.. با هیچ صفحهای از صفحات روزنامهها، یا حتی با یک تکه کاغذ پاره شده و دستنوشتهی عجیب و غریب نیز چنین برخوردی نشد.
مقام و منزلتمان کجاست؟
قرآن مقام و منزلت ما و منبع شکوه و عزت ماست.. نقش قرآن این است. و اهمیت و اعتبارش به همین است، آیا مگر خداوند نمیفرماید:
” لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ” (انبیا: ۱۰)
” ما برایتان کتاب (به نام قرآن) نازل کردهایم که وسیلهی بیداری و آوازه و بزرگواری شماست. آیا نمیفهمید (که سود و عظمتتان در چیست؟!)” ابن عباس در تفسیر این آیه میگوید: در این کتاب شرف و عظمت شما نهفته است.[۱]
امت اسلامی با مقام و منزلتش چه کرد؟
با کمال تأسف در مورد آن اهمال و غفلت نموده و آن را رها کرد و در همان حال ادعا میکند توجه شایانی بدان دارد و شاید صحیح ترین و راست ترین موضوعی که بر نحوهی رفتار ما با قرآن هم خوانی دارد این است که ما قرآن را ” اتخذناه مهجوراً ” (هم زمان هم آن را گرفتهایم و هم رها کردهای م.) (اشاره بهای ه ۳۰ سورهی فرقان.م)
اگر بگویی: چگونه میشود چیزی را گرفت که رها شده است؟ جواب این است که کلمهی ” اتخذ” اشاره به جنبه مثبت قضیه، و کلمه ” هجر” اشاره به جنبهی منفی قضیه دارد.
در عمل دو کار متضاد با قرآن صورت گرفته است، از لحاظ ظاهری مسلمانان توجه زیادی به قرآن نمودهاند ایستگاههای رادیویی، تلویزیونی و ماهوارهای شب و روز آیاتش را پخش میکنند. کتاب قرآن در همه خانهها وجود دارد و آیاتش زینت بخش در و دیوارهایند…
اما از لحاظ موضوعی، مسلمانان به طور کامل قرآن را رها کردهاند ، این رها کردن شامل رها کردن آن به عنوان پیامی هدایت گر و معجزهای که توان تغییر آدمی را دارد، میباشد و فقط به ظاهر واژههای آن اهتمام نمودهاند ، و دلیل این رها کردن هم واقعیت موجود است، پیش تر حجم تغییری را که برای صحابه روی داد و این کهای ن تغییر در اعمال و رفتارشان نمود یافت، یادآوری نمودیم سپس حال و روزشان را با حال و روز خود مقایسه نمودیم و دیدیم که واقعیتهای موجود ما و کارهای ما و عدم هم خوانی فراوان ما با آنان این موضوع را برای ما روشن ساخت که قرآن تغییری را که در آنان پدید آورده بود در ما پدید نیاورد!
آیا مشکل در قرآن است؟
آیا معجزهی قرآن (قدرت تغییرش) بعد از تأثیر گذاری بر نسل اول متوقف شد و از کار افتاد؟! حاشا اگر چنین باشد در حالی که خداوند حفظ قرآن از هر جنبهای را بر عهده گرفته است:
” إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ “(حجر:۹)
” ما خود قرآن را فرستادهایم و خود ما پاسدار آن میباشیم”
بنابراین مشکل در خود ماست، و از زمانی کهای ن مشکل پدید آمد که آن را تبدیل به سرود و آواز نموده و آن را فقط دروازهی کسب اجر و پاداش نمودیم و با حنجرههای مان با آن تعامل نموده و از عقلها و قلبهای مان بهره نبردیم.. به بهترین شیوه با واژههایش کار کردیم و معجزهاش را رها کردیم، آن گاه دو موضوع متضاد در ما جمع شد. ” در عین این که قرآن را گرفتهایم اما رهایش کردهایم “
” وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ” (فرقان:۳۰)
” و پیغمبر (شکوه کنان از کیفیت برخورد مردمان با قرآن) عرض میکند، پروردگارا! قوم من این قرآن را (که وسیله سعادت دو جهان بود) رها و از آن دوری کردهاند”
این وضعیت عجیب و استثنایی را که امت اسلامی با کتاب و منبع عزتش پدید آورد و نسلها پشت سر هم آن را به ارث بردهاند و گویی به همدیگر توصیه چنین حالتی را نمودهاند این وضعیت میطلبد که ما رفتاری مصمم و بازبینی جدی ای با خود داشته باشیم تا شیوهی رفتارمان را با قرآن تغییر دهیم تا شرف و عزت و منزلت مان به ما بازگردد.
محمد غزالی (رح) میفرماید: ناگزیر باید قرآن به نیرو محرکهی زندگی مان تبدیل شود… اما این که آن را در موزهها یا کتاب خانهها جهت تبرک قرار دهیم و یا این که قرآن را گشوده و یک یا چند آیه از آن را بخوانیم و کار را به همین خاتمه دهیم، کار جایزی نیست.
عجیب آن که بدانی لفظ «تلاوت قرآن» متضمن حرکت در پشت سر آن و به دنبالش رفتن است و فقط به معنای صرف خواندن نیست. مثلاً گفته میشود: جاء فلان یتلوه فلان یعنی در پی او و بلافاصله پس او آمد.
حاضر غایب:
امروز قرآن در میان مسلمانان هم زمان هم حاضر است و هم غایب، هم زمان موجود و مفقود است، قرآن حاضر و موجود است از لحاظ وازهها و کتابهای قرآن و قاریان و حافظان… غایب و مفقود است از لحاظ روح و معجزه و رهبری زندگی.
قرآن از لحاظ حضوری حقیقی، در میان ما حاضر نیست و از سوی دیگر به طور کامل نیز غایب نیست و این مهم ترین مانعی است که در برابر امت اسلامی قرار دارد و سبب میشود که بهرهی حقیقی اش را از قرآن نگیرد زیرا به خاطر حضوری صوری و ظاهریش همان طور که پیش تر نیز گفتیم بسیاری متوجه این مشکل نمیشوند.
امام حسن البنا رحمه الله میگوید: قرآن از آسمان بر قلب محمد (ص) نازل نشده تا مهره و طلسمی برای دفع چشم زخم و.. باشد، یا کلماتی که بر سر قبرها و در عزاداریها قرائت گردد، یا در خطوطی نوشته شده و در سینهها حفظ گردد، یا در کاغذهایی حمل شده و از لحاظ اخلاقی مورد بی توجهی قرار گیرد، یا کلماتش حفظ شده و احکامش رها گردد… بی شک قرآن نازل شده تا آدمیان را به سوی خیر و خوشبختی رهنمون گردد:
«قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ، یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»(مائده: ۱۵-۱۶)
«یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍیَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»
از سوی خدا نوری و کتاب روشن گری به پیش شما آمده است، خداوند با آن (کتاب) کسانی را به راههای امن و امان (از ترس و هراس دنیا و آخرت) هدایت میکند که جویای خشنودی او باشند، و یا مشیت و فرمان خود، آنان را از تاریکیهای (کفر و جهل) بیرون میآورد و به سوی نور میبرد، و ایشان را به راه راست رهنمون میشود.
هم چنین میفماید: پیشینیان نیکوکار ما رضوان الله علیهم با امتیاز و برتری قرآن و تلاوتش آگاه شده و و آن را منبع قانونگذاری و دستور العمل احکام و بهار قلبها و ذکر عبادتهای شان قرار دادند، و قلبهای شان را به روی قرآن گشودند و با دلهای شان در آن اندیشیدند و روحهای شان را از معانی بلند و عظیم آن سیراب گردانیدند، لذا خداوند در پاداش چنین کاری سلطه و حاکمیت دنیا را به آنان سپرد و در آخرت هم پاداش بزرگی دریافت خواهند داشت در مقابل ما نسبت به قرآن غفلت ورزیدیم و کارمان به اینجا کشید که هم در دنیا و هم در دین دچار ضعف و ناتوانی شدیم.
اعتمادسازی نسبت به قرآن
حال که چنین است برای یک این که یک بار دیگر اعتماد به قرآن به عنوان منبع کامل برای تغییر و تولید نیروی روحی حاصل شود بی شک چنین کاری نیازمند تلاشی مضاعف و گردن نهادن مصلحین امت به این برنامه است، با وجود سهولت و سادگی راهحل و در دسترس بودنش برای همگان اما میراث غلطی که نسلهای پیشین نسبت به قرآن به ارث گذاشتهاند عبور از این مرحله و تغییر نگرش و روش تعامل با قرآن را برای شخص سخت میکند بلکه حتی این انتظار هم وجود دارد که بسیاری از مسلمانان نسبت به این که بازگشت به قرآن و شروع با آن راه حل مسأله است و این که بار دیگر عزت و شکوه اسلام بر دستان او متحقق میشود متقاعد نشده یا از آن پشتیبانی ننمایند، اینان چنین میپندارند که توجه شان به حفظ قرآن، و تلاوت بسیار آن، و ساخت و ساز مدارسی جهت حفظ آن و تعمق در خواندن تفسیرش و آغاز همایشها و اجلاسها و تلاوت وظیفهای است که باید به خاطر قرآن به انجام برسانند.
از اینرو لازم است تا نهایت سعی و تلاش در این سه زمینه به کار گرفته شود:
الف: از بین بردن افکار موروثی و ناقص در خصوص قرآن.
ب: تغییر شیوههای رایج فعلی که راه نشر و خدمت به آن کار گرفته میشود.
ج: پیریزی و بازسازی اعتماد مجدد مردم به قرآن، آن هم به اندازههای ارزش حقیقیاش.
شرطی ضروری:
قبل از سخن دربارهی ایدههای پیشنهادی برای فعال سازی پروژهی بازگشت بسوی قرآن و بهره گیری از قدرت تأثیر گذاری بی نظیرش، و تعامل با آن بر این مبنا که قرآن نقطهی حقیقی پروژهی بیداری است، شرطی ضروری برای همه کسانی که میخواهند این پروزه را پذیرفته و انتخاب نمایند وجود دارد و آن این است که اولاً باید ضرورت بهرهگیری و تأثیرپذیری از آن پذیرفته شود و شیرینی ایمان از خلال همراهی با آن چشیده شود و کسی که میخواهد آن را نشر داده و پیامش را به دیگران برساند باید ابتدا قرآن را منبع اختصاصی جهت قدرت روحی و انگیزهی درونی خود گرداند.
هر کس که میخواهد مردم را به سوی قرآن راهنمایی کند ناگزیر ابتدا باید از خود شروع کند و ببیند معجزهی قرآن در درونش کار میکند و نور قرآن بر قلبش بتابد و علامتهایش بر او ظاهر گردد هنگامی که یاران پیامبر(ص) در مورد علامتهای ورود نور به قلب و گشوده شدن دروازههای قلب به روی آن نور پرسیدند پیامرب (ص) در جواب فرمودند: ” یادآوری مدام آخرت، کناره گیری و روی گردانی از سرای غرور (دنیا)، و آمادگی برای مرگ قبل از برخورد با آن ” (اینها علامت ورود نور به قلب هستند).
عاقلانه نیست که مردم را به چیزی دعوت کنیم که خود آن را نمیشناسیم و لذتش را نچشیدهایم و آثارش را ندیدهای م، اگر چنین چیزی روی دهد سبب میشود تا در معرض خشم عظیم خداوند قرار گیریم هم چنان که خداوند ما را از این موضوع مطلع فرموده است:
کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ (صف:۳)
اگر سخنی را بگویید و خودتان برابر آن عمل نکنید، موجب کینه و خشم عظیم خدا میگردد.
و همین سبب میشود تا سخن از دل بر نیاید (لاجرم بر دل نیز نمینشیند)، و خداوند چنین سخنی را توفیق تأثیر گذاری ارزانی نمیدارد، و شنونده نیز حرارت سخن را احساس نمیکند و هم چنان که گفته شده: ناله مادر داغدار، هم چون نالهی اجیر نیست (مادر را دل سوزان ودایه را دامان).
توجّه:
خواننده عزیز هرچه و هر که باشی… هر چند حافظ قرآن باشی، یا یکی از علما، یا دعوتگر، یا نویسنده و یا مربی… سنات هر اندازه باشد و هرمقام و منزلتی در میان مردم داشته باشی… ناگزیر باید خودت ابتدا در دایرهی تأثیرگذاری قرآن و بهرهگیری از آن وارد گردی و معجزهاش را در درون خود مشاهده کنی و انوارش را ببینی، و این هم نیازمند تحمل درد و رنج بسیاری از سوی تو نیست…
فقط کافی است نیازمندیت را به قرآن احساس کنی، سپس در طی تلاوت قرآن هم چون دلباختهای جوینده در پی تأثیرپذیری از آن باشی، این توصیهای است که هم خود و هم تو بدان سفارش میکنم، به همان میزان که ما وقت و عقل و دل و احساسمان را در اختیار قرآن میگذاریم به همان میزان قرآن به ما ارزانی میدارد و به یاری خدا به همان میزان که در برابرش تواضع و فروتنی مینماییم و هم چون دلدادهای مشتاق برای دیدن معجزهاش به درونش وارد میشویم و در جستجوی زندگی قلب مان هستیم، به نتیجهی خیرهکننده و باشکوهی دست مییابیم؛ اما اگر مردّد و دودل وارد آن گردیم و احساس نیاز به آن در درون مان نباشد بسیاری از دائرهی معجزهاش دور میگردیم.
همگان باید بدانیم که امداد به مقدار استعداد است، و تفاوت حقیقی میان مردم در درجهی اول در امکانات (موجود) نیست، بلکه در تمایلات و خواستههاست، کسی که مشتاقانه در پی دست یابی به چیزی است، به یاری خدا به آن چیز دست مییابد…
ابن جوزی رحمه اللهای ن مفهوم را با این سخنش مورد تأکید قرار داده، آن جا که میگوید: اگر نبوت با سعی و تلاش به دست میآمد و کسی در راه دست یابی به آن کوتاهی میکرددر قعر و گودال م یافتاد.
پس به طور یقین اگر خواست و تمایل ما در بهره گیری از قرآن ورد در دایرهی تأثی گذاری معجزهاش قوی باشد.
اگر تمایل ما قوی بوده و نیازمان به قلبی زنده روبه شدت مینهاد.
آن هم به خاطر دست یابی به سعادت حقیقی… به خاطر شناخت خداوند… به خاطر دست یابی به بهشت دنیا… بی شک در فرصتی منطقی به مقصودمان دست مییافتیم، و چرا این گونه نباشد در حالی که خداوند منتظر است تا ما توجهی صادقانه نماییم تا پذیرای مان گردد.
آیا او ما را از تأثیر پذیری از معجزهی قرآن باز میدارد در حالی که ما را دوست داشته و خیرخواه ما است؟
” هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا ” (احزاب:۴۳)
” او کسی است که به شما عنایت و مرحمت میکند، و فرشتگانش برای شما تقاضای بخشش و آمرزش مینمایند، تا یزدان (جهان در پرتو الطاف خود و دعای فرشتگان) شما را از تاریکیهای (کفر و ضلالت) بیرون آورد و به نور (ایمان و هدایت) برساند. چرا که او پیوسته نسبت به مؤمنان مهربان بوده است.”
همه آن چه که مطلوب است تا ما انجام دهیم این که عزم و اراده خود را به حرکت در آوریم و آستین همت بالا بزنیم و در دعاهای مان مصرّانه از خدا بخواهیم که ما را از زمرهی کسانی گرداند که معجزهی قرآن در آنان تأثیر نهاده است سپس با کوشش و صداقت رو به سوی قرآن آوریم و منتظر گشایش از سوی خداوند باشیم… پیامبر (ص) میفرماید: ” کسی که در جستجوی خیر است به او ارزانی میشود “.
پانوشت:
[۱] الدر المنثور۴/۵۶۳
نظرات