به اعتقاد هانا آرنت حكومت‌های دیكتاتوری‌ و توتالیتار اساسا متفاوت هستند، لكن توانایی تشخیص بین این دو برای طبقات مختلف اجتماع به منظور رهایی از گزند افتادن در چنین گودال تاریك و عمیقی بسیار مهم است. وی معتقد است كه توتالیتاریسم تنها شكل حكومت است كه همزیستی با آن به هیچ عنوان ممكن نیست یا اگر چنین است به مثابه زمهریری‌ است بی‌نهایت، اگرچه او در كتابش با عنوان «خاستگاه توتالیتریزم» به‌طور كامل در مورد دموكراسی سكوت كرده است، آخر از نگاه او بیماری تمامیت‌خواهی بسیار وخیم‌تر از درمان به روش دموكراسی‌طلبی است. در نهایت، آرنت در این اثرش نشان می‌دهد كه چگونه هر دو شكل حكومت می‌توانند به چالش‌های مختلفی منجر شده و چگونه هر دو قادر خواهند بود با بسط مفاهیم مختلفی از جمله قدرت و اقتدار مواجه شوند.
 همان‌طور كه كنش‌ها و واكنش‌های دیكتاتور‌ها و حكومت‌های توتالیتر در مواجهه با جوامع تحت سلطه خود می‌تواند بسیار متفاوت باشد، تعامل و به‌كارگیری فناوری‌های جدید و توانمندی مانند هوش مصنوعی نیز در میان این دو می‌تواند بسیار متغیر بوده و بر اساس منافع آنان گوناگونی مبسوطی را شامل شود.عموما دیكتاتورها می‌توانند از هوش مصنوعی برای تقویت قدرت خود كه به پنداشت اكثریت یكدست آنان قداست دارد، استفاده كنند، این مهم می‌تواند شامل نظارت بر جمعیت، مانیپولاسیون اطلاعات، كنترل اقتصادی و كنترل دسترسی اقشار مختلف به اطلاعات به صورت طبقاتی باشد. آنان با به‌كارگیری تكنولوژی‌های پیشرفته در كنار هوش مصنوعی می‌توانند منابع گوناگون اعم از اقتصادی، انسانی و از این دست را به صورت كارآمد‌تر و با دقت فزاینده‌ای مدیریت كرده و به نیازهای جمعیتی تحت فرمان‌شان پاسخ مطلوب‌تری ارایه دهند.
 در مقابل حكومت‌های توتالیتر می‌توانند از فناوری برای كنترل تقریبا هر جنبه از رفتار عمومی و خصوصی مردمان با در نظر گرفتن ریز‌ترین جزییات آن به‌طور بسیار موثر و با دقتی ورای توانایی عقل و نبوغ انسانی استفاده كنند كه می‌تواند شامل استفاده از هوش مصنوعی برای نظارت بر رفتار جمعیت، اقدام به تولید و پخش اطلاعات غلط و گمراه‌كننده و استفاده از هوش مصنوعی برای كنترل اقتصادی و همین‌طور كنترل دسترسی به جریان گردش اطلاعات باشد، آنان قادر خواهند بود تا فرآیند تولید و گردش اطلاعات و اخبار را از مبنا و مبدا آن مدیریت كرده و آن را دستخوش تغییرات مطلوب خود كنند.
 واقعیت تلخ ماجرا آنجاست كه بیراه نخواهد بود اگر توصیف كنیم حكومت‌های توتالیتر تا جایی پیشروی خواهند كرد كه به آنها این توانایی را می‌دهد تا از هوش مصنوعی برای قفل بیشتر جهان در رنج بی‌پایان استفاده كنند، برای توضیح بیشتر این رنج لایتناهی در نظر بگیرید خبرگی یك دستگاه سیاسی را كه با توجیه دقیق از حمله اتمی به یك شهر یا كشور دیگر دفاع می‌كند و كسی جلودارش نیست.در نهایت، هر دو نوع حكومت می‌توانند از این فناوری برای تقویت قدرت همسو با انتفاع خود استفاده كنند، اما حكومت‌های توتالیتر ممكن است به‌طور گسترده‌تری از این تكنولوژی نفع برده و نقطه ثقل آن را بر كنترل تقریبا همه جنبه‌های زندگی فردی افراد متمركز كنند. فراموش نكنید كه این‌گونه از هوش فرازیستی به پشتوانه الگوریتم‌های پیچیده‌ای كه به آنها مجهز شده است این توانمندی را به هر دو نوع حكومت‌های تمامیت‌‌خواه و فردمحورمی دهد تا رفتار افراد را پیش‌بینی كرده و افرادی كه ممكن است برای ساختار حاكمیتی تهدید تلقی شده، شناسایی و در كوتاه‌ترین زمان ممكن آن فرد یا جریان را بایكوت كنند، در نظر بگیرید با وجود چنین شبح توانمند و تاریكی تمام انوار شفابخش جنبش‌های مدنی در نطفه خفه خواهند شد.
 اگر خیلی بدبینانه‌تر بیندیشیم، در آغاز راه یك پایان غم‌انگیز بر نهال تحول‌خواهی در جوامع مبتلا به دیكتاتوری یا تمامیت‌خواهی خواهد بود، چراكه رشد فناوری‌های هوشمند می‌تواند به خشك شدن ریشه‌های نوپای مدنیت منتهی شده و جهان با گونه جدیدی از حاكمیت ابر نو برده‌داری مواجه خواهد شد كه همه ‌چیز زیر سلطه بی‌شك و شبهه یك هوش تاریك گوش به فرمان حاكمیت مستبد قرار می‌گیرد و قدرت سرایت این ویروس مسری‌ حتی پایگاه‌های مستحكم دموكراسی‌های پیشرو را نیز تهدید می‌كند، چراكه استمرار چنین سطحی از چیرگی بر آزادی‌های انسانی در جوامع گرفتار و آن هم در درازمدت بر فرهنگ دموكراسی و گفتمان دموكراسی‌خواهی تاثیرگذار خواهد بود و لایه‌های تمامی تعاریف را دستخوش تغییراتی بنیادین خواهد كرد، تغییراتی كه پیش‌بینی آنها در زمان حال شاید برای كسی ممكن نباشد، چراكه سوالات بسیاری در این وادی بدون پاسخ و مغفول مانده‌ است، اما به راحتی می‌توان پیش‌بینی كرد كه شكلی جدید از استبداد در حال شكل‌گیری است كه اگر اندیشمندان و پژوهشگران در كنار قانونگذاران دست به اقدامات عملی در تقابل با رشد آن نزنند، لویاتان تازه متولد شده تمام پارادایم‌های مثبت موجود را از بنیان با چالش‌هایی جدی مواجه خواهد كرد كه خروج از آن مانند فرار نور از سیاه‌چاله است.