با نگاه به قرآن کریم، سنّت پاکیزهی پیامبر فرزانهی اسلام و سرنوشت امتهای پیشین، در مییابیم که سبب عمده در از بین رفتن و هلاکت پارهای از امتهای گذشته، همانا دست یازیدن به گناه و قد علم نمودن و مواجهه با اوامر الهی بوده است که با گذشتن از مرز محرّمات و زیر پا نمودن خط سرخهای الهی و نادیده گرفتن ارزشها و آموزههای دینی، پرچم جنگِ با خدا را بلند نموده و دست به طغیان و سرکشی زدهاند.
هلاکت و نابودی در قرآن به گناهان زیادی از قبیل: ستمکاری، سرکشی، روی آوردن آشکار به گناه، پشت کردن به امر به معروف و نهی از منکر، کبر و غرور، سخت دلی، غلو و از حد گذری در دین، کفران نعمت، همچشمی و خست در امور دنیوی، مرتبط دانسته شده و در جاهای متعددی بدان اشاره میشود؛ اما آنچه در این مقاله، تنها پارهی معدودی از گناهان بر شمرده شده و وارسی موارد دیگر به خواننده گذاشته شده تا در صورت علاقهمندی، با رجوع به قرآن و سنّت، این دو سرچشمهی زلال علم و معرفت، به موارد دلخواه خویش دست یابد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در حدیثی میفرمایند:
اي گروه مهاجرين، پنج خصلت و صفت بد هست؛ اگر بدانها مبتلا شديد و اين صفات در ميان شما پديدارگرديد، پناه بر خدا از اينكه آنها را دريابيد:
1-هرگاه بيعفّتي، در ميان قومي آشكار گردد، بگونهای كه آن را علني و آشكارا، انجام دهند، آنوقت بيماريهايي در ميان آن قوم پديد میآيد كه در ميان پيشينيانشان وجود نداشته است.
2-هر جماعتي كه در پيمانه و وزنه، خيانت كند و آنها را كمتر از حد معمول بدهد، آن قوم و جماعت، به خشكسالي و سختي زندگي و پادشاه و حكمرواي ستمكار، دچار میگردند.
3-هر قومي كه زكات اموال خود را ندهند، دچاركم باراني میشوند و اگر بخاطر حيوانات و دامهايشان نبود، اصلاً باراني بر آنها نميباريد،
4-هر قوم و جماعتي عهد و پيمان خدا و رسول وي را بشكند، خداوند دشمني از غيرخودشان را، بر آنان مسلط میسازد، كه بعضي از دارایيشان را نيز میگيرد.
5-و هر قومي كه پيشوايانشان به كتاب خداوند عمل نكنند و كتاب خدا در ميانشان حكم نكند، آن قوم به جنگ داخلي دچار میشوند.(به روایت طبرانی)
آنچه از این حدیث مبارک به دست میآید همانا پیوند بیماری، زوال نعمت و بیدادگری حکمرانان ستم پیشه، خشکسالی، پراکندگی، چنددستگی و نزول مصیبت، با گناه و معاصی است که با انجام آن بجای نعمت، سبب نقمت و عقوبت شده است.
اول: ظلم و طغیان
قرآن عظیم الشان ستم پیشگی و سرکشی را از اسباب عمدهی هلاکت برشمرده و تا جایی نزول عذاب الهی را محدود به ظلم بیان داشته و هلاکت را از آنِ ستمکاران میداند؛ آنجا که میفرماید: قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ (انعام/47) (بگو : به من بگوئيد كه اگر عذاب خدا به ناگاه يا اين كه آشكارا به شما در رسيد ، مگر جز گروه ستمكاران هلاك میگردند ؟ ! ).
این آیه به گونهای روشن بیان میدارد که هلاکت، پادافرهی ستم پیشهگان است.
خداوند متعال این تعامل را در زمرهی سنّتهای خویش در آورده میفرماید: وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِداً ( کهف/ 59) و اينها شهرها و آباديهایي است (از عاد و ثمود و قوم لوط و امثال ايشان ) كه ما ( در رساندن عذابشان شتاب ننموده ايم و بلكه ) موعدي براي هلاك شان تعيين كرده ايم و زماني آنها را نابود ساخته ايم كه ايشان ظلم و ستم پيشه كردهاند.
امام بخاری رحمه الله در حدیثی از ابوموسی اشعری روایت میکند؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «همانا خداوند به ظالم مهلت میدهد، ولي هنگامي که او را مؤاخذه کند، رهايش نمي سازد» بعد این آیه را تلاوت نمودند: {وَكَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ} (هود/102) عقاب پروردگار تو اين چنين است ( كه درباره قوم نوح و عاد و ثمود و مدين و غيره گذشت ) هرگاه كه ( بر اثر كفر و فساد ، اهالي ) شهرها و آباديهائي را عقاب كند كه ستمكار باشند. به راستي عقاب خدا دردناك و سخت است .
خداوند سبحان میفرماید: فَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِيدٍ. ( حج/ 45) (چه بسيار شهرها و آباديهائي كه آنجاها را نابود كرده ايم، و به سبب ستمگري ( ساكنانشان ) فرو تپيده و برهم ريخته است، و چاههایي كه بي استفاده رها گشته است، و كاخهاي برافراشته و استواري كه بي صاحب و متروك مانده است).
در حدیثی دیگر از پیامبر گرامی اسلام آمده است: «هيچ گناهي که خداوند عقوبت آن را در دنيا قبل از آخرت نازل کند –با آنکه در آخرت نیز برایش عذابی در نظر دارد- مناسبتر از قطع پيوند خويشاوندي و بغاوت نیست». به روایت ترمذی و ابن ماجه.
دوم: آشکار نمودن گناه و معصیت
یکی دیگر از اسباب هلاکت و بربادی، کثرت معاصی و آشکار نمودن آن است؛ که با وجود توانایی بر منع و بازداشت، فرمانروایان، علما و تودهی مردم در مقابل آن قیام ننموده و از انجام آن بهاندازهی توان خویش، باز ندارند؛ در حالی که فرمانروایان و دولتمردان میتوانند از راه سلطه و قدرت با منع از کارهای ناپسند و در نظر گرفتن کیفرهای بازدارنده با این معضل مقابله نمایند. در کنار آن، علما نیز به وظیفهی دعوت پرداخته و با تبلیغ پایدار تبعات و پیامدهای شوم این بزهکاری را برای همگان گوشزد نمایند و بر عموم مردم است که با ابراز همراهی و همکاری با این دو قشر تاثیر گذار، به تربیت درست فرزندان و خانواده پرداخته و از انتشار گناه و معصیت در جامعه جلوگیری نمایند.
پیامبر –صلّیالله علیه وسلّم– میفرماید: «سوگند بذاتي که نفسم در حيطهی قدرت اوست، همانا به کارهاي پسنديده امر نموده و از کارهاي ناپسند منع میکنيد. يا نزديک است که خداوند بر شما عذابي از نزد خويش بفرستد و سپس او را بخوانيد و او دعاي شما را اجابت نکند». به روایت ترمذی.
امام قرطبی رحمه الله با استناد به این قول خداوند متعال {وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً}(خويشتن را از بلا و مصيبتي به دور داريد كه تنها دامنگير كساني نمي گردد كه ستم میكنند)؛ بلكه اگر جلو ستمكاران گرفته نشود، خشك و تر به گناه آنان میسوزد )، میفرماید: «این سنّت خداوند در تعامل با بندگان است، هرگاه منکر در ایشان پخش و به شکل علنی انجام شد، و ایشان در خود تغییری بوجود نیاوردند و در پی اصلاح نشدند، همه به عذاب الهی گرفتار خواهند شد».
در حدیثی دیگر بخاری و مسلم از ام المومنین زينب بنت جحش - رضي الله عنها - روايت میكنند كه رسول الله ––صلّیالله علیه وسلّم– روزي با حالت هراسان بر او داخل شد و فرمود: «نابودي است براي مردم عرب بخاطر شري كه نزديك شده است. سد ياجوج و ماجوج به اين اندازه (در حالي كه دو انگشت سبابه و ابهام را حلقه كرده بود) باز شده است. زينب میفرمايد: عرض كردم، اي رسول خدا ما در حالي از بين میرويم كه انسانهاي نيك و صالحي در ميان ما وجود دارند؟ فرمودند: آري، زماني كه فساد زياد شود».
ممکن سوالی پیش بیاید که: چگونه عذاب آنهایی را که عملا به گناه اشتراک نداشتهاند، در بر میگیرد؟
دکتر علی قرهداغی دبیرکل اتحادیهی جهانی علمای مسلمان در نوشتهای به جواب این سوال چنین میگوید: «از دو ناحیه میتوان به این پرسش، پاسخ داد:
1- اینکه خداوند متعال عذابی به سراغ حال همه نمیفرستد؛ مگر آنگاه که همه و اکثر در امر به معروف و نهی از معاصی، کوتاهی نمایند. پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- میفرماید: «خداوند متعال عموم مردم را به گناهی که عدهای خاص انجام دادهاند، عذاب نمیکند؛ مگر آنگاه که عدهای گناهی انجام دهند که عموم مردم با وجود قدرت بر منع و بازداشت، آن را مانع نشده و تغییر ندهند، در این هنگام است که خداوند اذن عذاب خاص و عام را صادر مینماید». به روایت طبرانی.
2- کسی که به انجام گناه، مبادرت نورزیده و وظیفهی امر به معروف و نهی از منکر را انجام داده است؛ اگر ضمن دیگران او هم به این عذاب گرفتار و هلاک گردد، دارای اجر بوده و در روز رستاخیز، بر همان نیت خویش برانگیخته شده و پاداش داده خواهد شد».
سوم: غلو و زیاده روی در دین:
همچنان از جمله اسباب هلاکت و نزول عذاب، غلو در دین است، خداوند متعال در چندین آیه از غلو و زیادهروی در دین نهی نموده است. در سورهی مائده زیاده روی در دین را با پیروی از رهپویان مسیر گمراهی، امری نادرست قلمداد و مخاطبانش را از آن نهی مینماید: {قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيراً وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِيلِ} (مائده / 77) (بگو: اي اهل كتاب! به ناحق در دين خود راه افراط و تفريط مپوئيد و از اهواء و اميال گروهي كه پيش از اين گمراه شدهاند و بسياري را گمراه كردهاند و از راه راست منحرف گشتهاند، پيروي منمائيد).
با نگاه به این آیه مبارکه درمییابیم که دست یازیدن به زیادهروی در دین، بجای استقامت بر اصول و پایههای دین قویم، خود عامل انحراف از راه و افتادن در وادی گمراهی و ضلالت بوده و از طرفی هم میدانیم هلاکت امتهای پیشین با افراط و زیاده روی شان، پیوند ناگسستنی دارد. شاهد این مدّعا حدیثی است که ابن ماجه از پیامبر گرامی اسلام روایت مینماید: «اي مردم! از سختگيري و زياده روي در دين بپرهيزيد، زيرا كساني را كه قبل از شما بودهاند سختگيري در دين هلاك كرده است».
همیشه پیامبر گرامی اسلام یاران خویش را از تعمق به مسایل مسکوت عنه منع مینمودند و به ایشان فهمانده بودند، هر آنچه از جانب خداوند در قالب آیات قرآن یا احادیث پیامبر به عنوان حکم الهی شرف نزول مییابد، آن را با جان و دل قبول و در پی عمل و به کاربستن آن باشند، و از هرگونه قیل و قال و سوالهای چون و چرایی منع شان مینمودند. امام بخاری حدیثی به این محتوا از پیامبر روایت مینماید که روزی پیامبر صلی الله علیه وسلم در خطاب به یارانش فرمودند: «وقتى كه من به شما كارى نداشتم و دستورى را به شما ندادم، شما هم مرا ترك كنيد و سؤال نكنيد، امّتهای پيغمبران پيشين به واسطه سؤالهاى زياد و اختلاف با پيغمبرانشان به هلاكت مى رسيدند، بنابراين هر وقت شما را از چيزى منع كردم از آن دورى كنيد، و هر وقت به شما دستور دادم كارى را انجام دهيد، آنرا بهاندازه توانايى انجام بدهيد».
فرجام سخن:
آنچه با مرور بر این سطور به چنگ میآید، پیوند گناه و هلاکت است، که عامل عمده در فرود آمدن عذاب و عقوبت الهی است، هرگاه امّت و قومی به ستمپیشگی، معصیت آشکار و افراط روی آورند، گویا راه هلاکت در پیش گرفته و در وادیی قدم مینهند که انتهایی جز نابودی ندارد.
خداوند متعال امّت مسلمان ما را از قرار گرفتن بر این مسیر، نگه داشته و از عذاب خویش نجات دهد.
نظرات