سرآغاز
سال 2006م. با صدمین سالگرد تولد امام حسن البنا، بنیانگذار جماعت اخوان المسلمین مصر مصادف است.
در کنار مراسم ویژهای که به این مناسبت در مصر و برخی از کشورهای عربی برگزارشد، جماعت اسلامی پاکستان نیز مراسم ویژهای برگزار کرد و کتابی ویژه دربارهی امام حسن البنا و اخوان المسلمین به چاپ رساند.
چند ماه قبل، مولانا قاضی حسین احمد، رهبر جماعت اسلامی پاکستان برای مشارکت در همایشی به تهران آمد و با توجه به اهتمام و شناختی که در زمینه امام بنا دارم، از من خواست مقالهای تهیه کنم و به پاکستان بفرستم تا به زبانهای اردو و انگلیسی ترجمه شود و در کتابی ویژه که به این مناسبت منتشر خواهد شد، به چاپ برسد. من برای این مناسبت، مقالهی مورد نظر را تهیه و برای جماعت اسلامی پاکستان ارسال کردم. اکنون لازم میبینم برای افزایش شناخت ملتهای مسلمان از امام حسن البنا و اندیشهها و اهداف وی، برگردان عربی (و اینک فارسی) مقاله انتشار یابد.
میلاد نور
مقطع 44ساله از تولد تا شهادت امام حسن البنا (1949-1906م.) شامل کوششها، فعالیتها، مجاهدتها و زیست پربار او است. هنگامی که امام حسن البنا وارد کارزار سیاسی و اجتماعی شد، روحیهی صوفیانه و جهادی داشت. هنگامی که به شهادت نایل آمد، به ظاهر این قهرمان مجاهد، از صحنهی زندگی بیرون رفت، اما تأثیر فرهنگی و معنوی وی بر جهان عرب و اسلام همچنان ادامه دارد و میراث فکری وی برای اخوانالمسلمین چراغی راهنماست. به حق باید امام حسن البنا را از دعوتگران نادر اهل قبله به شمار آورد. او در روزگار ما برای آن دسته از رهبران سیاسی و اندیشوران دینی که هیچگاه در ترویج اندیشه و معارف اسلامی خستگی به خود راه نمیدهند، نمونهای بینظیر است.
امام حسن البنا همزمان مصلح اجتماعی و رهبر دینی بود و محوریت اندیشه و حرکت گروهها و طیفهای گوناگون جامعهی اسلامی را تشکیل میداد. در مقطع زمانی بسیار کوتاهی چنان سازمانی اسلامی را بنیاد گذارد که همچنان عامل مهم و اساسی در جریانهای سیاسی و فکری جهان اسلام به شمار میرود و در معادلات سیاسی مصر، عنصری شایستهی اهتمام تلقی میشود.
امام حسن البنا در بسیج و سازماندهی ملت مسلمان مصر، نیرویی شگرف داشت و برای جهان اسلام، نمونهای مطلوب و رهبری فکری و تشکیلاتی بود. بیشتر پژوهندگان سیاسی و تاریخنگاران معاصر حسن البنا، به نبوغ و نیروی شگرف وی در رهبری تشکیلاتی اعتراف دارند.
مهارتهای وی موجب شد از همان اوان نوجوانی به عنوان رهبر و راهنما در مقام فردی آگاه و مؤثر در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور خود، در حیطههای فرهنگی، مؤسسات اجتماعی و انجمنهای خیری و دینی حضور یابد.
پیشینهی حضور وی در «انجمن امر به معروف و نهی از منکر» و «انجمن سلوک و اخلاق» و «طریقت اخوان حصافیه»، با مهارتهای ارزندهای مقارن بود. این مهارتها تأثیری کارآمد در شکلگیری شخصیت وی به عنوان رهبر و بنیانگذار یک جماعت برجای گذاردند.
در دوران نوجوانی، حسنالبنا رهبر «جمعیت حصافیه برای نیکوکاری» را به عهده گرفت. هدف وی آن بود که در جامعهی مسلمان مصر از اخلاق اسلامی صیانت کند و با فعالیت هیأتهای تبشیری غربیان که با هدف تریج مسیحیت به کشورهای عربی آمده بودند، مبارزه کند. به سال 1927م. شهید حسن البنا نقشی محوری در تأسیس جماعت اخوان المسلمین ایفا کرد. در بیستوشش سالگی با شش تن از همقطاران خود جماعت اخوانالمسلمین را تأسیس کرد. از آنجا که حسن البنا معلم زبان عربی و مربی اخلاق و معارف اسلامی بود، از همان دوران جوانی در میدان تعلیم و تربیت مصر حضور داشت. وی در این راستا مهارتها و تواناییهای خود را در راه ترویج و آموزش دیانت اسلامی و احکام آن، به پایهی کمال رساند. این امر در شکلپذیری فکری و تواناییهای روانی و هویتی وی تأثیر بسزایی داشت. پس از آشنایی و همکاری با محبالدین خطیب و شیخ رشید رضا، شخصیت علمی و معرفتی وی تکامل یافت و از طریق فعالیت در مطبوعات مرتبط با جریان اسلامگرایی، با روشهای روزنامهنگاری و قوانین فعالیت رسانهها آشنا شد.
حسن البنا از خلال سازماندهی دقیق خود و انتشار هفتهنامه «المطبوعات الاسلامیة» پیشاهنگ رسانهها و نشریههای متعهد اسلامی را تشکیل میداد. نشریهی اخوان المسلمین در زمینهی اهتمام به بیداری «زن مسلمان» و سازماندهی وی در تشکیلات «خواهران مسلمان» نقش مهمی بازی میکردند. تشکیلات «خواهران مسلمان» به درخواست امام بنا زیر نظر بانو زینب غزالی اداره میشد. این تشکیلات از شاخصهای اندیشهی جنبشی و تشکیلاتی وی به شمار میرود. حسن البنا و سازمان اخوان المسلمین در حیطهی مبارزه با استعمار بریتانیا و فرانسه در کشورهای عربی، حضوری کارآمد داشتند و در خط مقدم رویارویی با دشمن بودند.
درباره هوشمندی و دوراندیشی وی کافی است به این نکته اشاره کنیم که حسن البنا با دوازده وزارت در دولتهای مصر، همروزگار بود. تعامل و رفتار وی با هرکدام از آنها با خواستهای زمانی هماهنگ بود. مسئلهی فلسطین و ضرورت آزادی آن از یوغ صهیونیستها در اندیشهی سیاسی حسن البنا جایگاهی محوری داشت. وی همواره تأکید میکرد که مسألهی فلسطین مسألهی تمام مسلمانان جهان است. حسن البنا بر این باور بود که بریتانیا و صهیونیستها تنها زبان انقلاب و زور اسلحه را میفهمند.
حسن البنا در مقام مرشد اخوان المسلمین در 6 مه 1948م. فتوای «جهاد مقدس» برای آزادی فلسطین را صادر کرد و سپس به بسیج و سازماندهی کتیبههای مجاهدان در تمام اکناف جهان عرب، به ویژه مصر، سوریه، اردن و عراق پرداخت. اگر حکام و رهبران سازمانهای عربی خیانت نمیکردند، مسلمانان میتوانستند صهیونیستها را قلع و قمع و فلسطین را آزاد کنند. در پی حضور مجاهدان اخوان المسلمین در جنگ با صهیونیستها و دفاع قهرمانانهی آنان از سرزمینهای فلسطین، توطئهها و دسیسهها علیه حسن البنا و جماعت وی افزایش یافت. این جا بود که تمام نیروهای مبارز و مجاهد اخوان المسلمین از جبهههای جنگ فراخوانده و خلع سلاح شدند. اندک مدتی پس از آن حسن البنا به تاریخ 12 فبریهی 1949م. به دست مزدوران حکومت دنبالهرو استعمار، به شهادت رسید، حسن البنا به واقع شهید راه دفاع از مسئلهی فلسطین و مبارزه با استعمارگران بود. عناصر دنبالهرو از بریتانیا و امریکا به ظاهر توانستند حسن البنا را ترور کنند، ولی نتوانستند اندیشه و جنبش وی را ترور یا متوقف کنند. در خت فرخندهای که حسن البنا کاشته، همچنان در حال رشد است و بروبار میدهد.
جایگاه حسن البنا در جریانهای اسلامی
کوشش و نهضت حسن البنا در مبانی و مفاهیم خود به واقع مکمّل جریان پیشین اسلامی بود که سیدجمال حسینی معروف به افغانی، در اواخر سدهی 19م. آن را آغاز کردهبود. سیدجمالالدین دوبار به مصر سفر کرد و در قاهره اقامت گزید و در آنجا به تدریس و تربیت افراد و انجام سخنرانی در محافل فرهنگی، پرداخت. وی حرکت فرهنگی بزرگی پدیدآورد. سیدجمال در شکلدهی و به حرکت درآوردن محافل فرهنگی مصر و دیگر کشورهای عربی، نقش مهی داشت. بیشتر تاریخنگاران و پژوهشگران تاریخ جنبش احیاگر اسلامی بر نقش سیدجمال الدین تأکید دارند. سید با نبوغ شگرفی که داشت، توانست در مدت کوتاهی، بسیاری از شاگردان و پیروان خود را در محور اندیشههای احیاگر اسلامی، گردآورد و جنبش مقاومت گسترده را بنیاد بگذارد. مبانی این جنبش را در موارد زیر میتوان خلاصه کرد:
1- پایبندی به مبانی دین اسلام و پیروی از روش سلف صالح امت اسلام.
2- آزادی و رهایی امت از استبداد و خودکامگی داخلی و خارجی.
3- تسلّط بر علوم و دانشهای نو برای مقتدرساختن امت اسلام.
سیدجمال الدین حسینی جهل و گرایش خرافی مسلمانان و دوری جهان اسلام از جنبش فرهنگی و دانشهای نو را بنیاد انحطاط و واپسماندگی امت میدانست. از اینرو، عالمان امت را به بسیج نیروهای خود و تشویق جامعهی اسلامی به رهایی از جهل و خرافات فرامیخواند.
سیدجمال الدین حسینی در جنبش خود بر ضرورت رویارویی و مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی بسیار تأکید میکرد. کوششها و اندیشههای وی نقشی مهم در تکامل اندیشهی اسلامی داشت. پروژهی اسلام مبارز و سیاسی و اسلام مخالف با خودکامگی و استبداد داخلی و خارجی، از دستاوردهای اندیشهی او بود و در حرکت جریانهای اسلامی در آینده، تأثیر بسیار داشت.
شیخ محمد عبده شاگرد و دوست سیدجمال الدین حسینی بود. او مصلحی اجتماعی و فرهنگی و مکمل حرکت سیدجمال الدین بود و به کارزار حرکت اسلامی قدم گذارد. وی با اصلاحات فرهنگی و آموزشی خود، حرکت اسلامی را غنی ساخت و در راستای تکامل آن فعالیت کرد.
شیخ محمد عبده در مسایل گوناگون زیست جامعهی مصر و کشورهای شمال آفریقا، مثل تونس، الجزایر، مغرب، سوریه و لبنان، حضوری مؤثر داشت. اندیشههای عبده در برنامه اصلاحی دانشگاه الازهر مصر، دستاوردهای پایداری داشت. حسن البنا در خاطرات خود با عنوان «مذکرات الدعوة و الداعیة» یادآور شده که وی پس از سیدجمال الدین حسینی و شیخ محمد عبده آمده تا روند و روش حرکت اصلاحی را ادامه دهد. حسن البنا شاگرد محب الدین خطیب و شیخ رشید رضا –مؤلف تفسیر المنار- و شاگرد ویژهی محمد عبده بود.
حسن البنا و جنبش اخوان المسملین دو نام بهمپیوسته و جدایی ناپذیرند. حسن البنا در مقام مرشد، مصلح و معلم، از طریق ارائهی نظریههای اسلامی نقش مهمی در غنیسازی جنبش اسلامی و جریانهای سیاسی اسلامی بازی کرد. بدون تردید، اخوان المسلمین در مقام پیشگامان احزاب و سازمانهای اسلامی، در قرن بیستم نقش ارزندهای در رشد جنبش اسلامی و در هم کوبیدن مبانی فرهنگی غربی و سکولار در جهان اسلام داشتند.
حسن البنا در تاریخ معاصر اسلام بزرگترین شخصیت اسلامی به شمار میرود. کتابهای بسیاری درباره حسن البنا و اندیشههای او نوشته شدهاست. امروز نیز پس از گذشت 75 سال از تأسیس حرکت اخوان المسلمین، حسن البنا پیشگام و رهبر تلقی میشود. بدون تردید، پژوهشها، نقادی اندیشهها و بررسی وجوه شخصیت حسن البنا، نقش تأثیرگذاری در تحول و پیشرفت اسلامی داشته است. با آنکه حسن البنا عمر کوتاهی داشت، اما در تبلور جریانهای سیاسی و اسلامی مصر و دیگر کشورهای عربی، نقش مهمی داشت. تشکیلاتی که به سال 1928م. به همراه شش تن از دوستان خود پدید آورد، با وجود همهی قلع و قمعها، اعدامها، فشارها، سرکوبها و خودکامگیهایی که در زمان حکومت ملک فاروق تاکنون از سوی حکومتهای متوالی علیه آن صورت پذیرفته، همچنان موجود است و از نظر افکار عمومی، رقیب اصلی حزب حاکم در پارلمان مصر به شمار میرود. اگر دسیسهها و توطئههای سازمانهای غربی و همکاری استبدادگران داخلی با آنها نمیبود، قطعاً جریان اخوان المسلمین بر رهبری جامعهی مصر سیطره مییافت و در کشورهای عربی و دیگر کشورها اسلامی به قدرت میرسید.
حسن البنا در حیطههای فکری و عملی، آثار و اندیشههایی از خود برجای گذارده که میتوان فهرستوار به آنها اشاره کرد:
معنای اصلاح: حسن البنا بر این باور است که اصلاح باید از شکل و محتوای منطقهای برخوردار شود و به شکل تقلید از غرب و مفاهیم و فلسفهی آن در نیاید، زیرا به اعتقاد وی نظریهها، الگوها و مدلهای غربی در جوامع شرقی، از کارآمدی لازم برخوردار نیستند.
معنای حرکت: در اندیشهی حسن البنا معنای حرکت جایگاه وسیعی دارد. از نظرگاه وی این مفهوم سه رکن بنیادی دارد:
الگوی برتر: به باور البنا این الگو همان قرآن است که بنیاد آن را ایمان به خدا تشکیل میدهد. همچنین به باور وی امت اسلام تنها در صورت ایمان به خدا، به سیادت کامل دست مییابد.
نیروی مادی: به باور وی امت اسلام تنها در صورت رسیدن به قدرت مادی در ابعاد گوناگون، به کمال و پیروزی میرسد: در حد توان نیرومند باشید و خودتان را آماده کنید. «تا آنجا که میتوانید در برابر آنان (دشمنان) قدرت تدارک ببینید.» این آیه در آرم اخوان المسلمین به شکل بارزی موجود است.
نیروی معنوی: ارکان حرکت اسلامی تنها با کسب تغییر درونی به کمال دست مییابد: «خداوند آن چه را در مردمی هست تغییر نمیدهد، تا آن که آنان آن چه را در خود دارند تغییر دهند.»
بنابراین باید از خود آغاز کنیم و سپس درباره تغییر جامعه بیندیشیم.
دین و سیاست: اسلام پاسخگوی خواستهای زمان و مشکلات کنونی است. از این رو، حسن البنا آشکارا با نظریهی جدایی دین از سیاست مخالفت میکرد و میگفت: «ما با دیدگاه دکتر طه حسین و دیگران که به نظریههای جدایی دین از سیاست و جدایی دین از میهندوستی باور دارند، مخالف هستیم و بر این باوریم که اسلام به هیچ وجه با سیاست، دانش و گرایش میهندوستی مخالف نیست.»
زیرساختهای سیاسی حرکت: حسن البنا زیرساختهای ساختار سیاسی جنبش جهانی اسلامی را بسیار جستوجو کرد. وی بر این باور بود که پایههای بنیادی جنبش از این قرار است:
رهبری: نمونهی این رهبری، پیامبر اکرم (ص) است.
اتحاد: اتحاد، پایهی اساسی جنبش است و پیروزی جنبش اسلامی بدون زدودن عوامل تشتت و تفرقه از میان فرزندان امت اسلام، امکان پذیر نیست.
آزادی از سلطهی استعمار: حسن البنا به جای واژهی استعمار، واژهی استخراب (طلب ویرانگری) را به کار میبرد و استعمار را عنصری مخرب برای وحدت امت اسلام و مانعی مهم در برابر ایجاد حرکت اسلامی به شمار میآورد. از اینرو، از امت اسلامی خواست که با استعمار مبارزه کنند و از یوغ آن خود را آزاد کنند تا مقدمات لازم برای جنبش گسترده فراهم شود.
برپایی حکومت اسلامی: تشکیل حکومت اسلامی بر اساس احکام قرآنی و سنت پیامبر (ص) و سیرهی نبوی برای تشکیل جنبش اسلامی، ضرورتی حیاتی و لازم به شمار میرود.
عوامل انحطاط و واپسماندگی جهان اسلام: بنابراندیشیدن درباره نحوهی ایجاد منش وسیع اسلامی و ضرورت انجام پژوهش دربارهی عوامل انحطاط جهان اسلام تأکید میکند تا در پرتو پژوهشها، خطاها و بیماریهای گذشته روشن شوند. با اینکار،تبیین تجربهی انحطاط و واپسماندگی جهان اسلام و کوشش برای توسعهی جنبش اسلامی و در نتیجه عدم تکرار تجربههای تلخ انحطاط و فروپاشیدگی جهان اسلام، امکانپذیر شود.
حسن البنا به بررسی واپسماندگی جهان اسلام میپردازد. وی بر این باور است که عوامل زیر در واپسماندگی دولت اسلامی و گسست در تداوم تمدن آن، نقش مهمی دارند:
1- اختلافات سیاسی و نژادی و کشمکش بر سر پست و مقام و قدرت: کشورهای اسلامی طی قرون گذشته با اختلافات سیاسی و قومی مواجه شدهاند و با این کار زمینه را برای تفرقه و چنددستگی فرزندان امت اسلام فراهم آوردهاند.
2- اختلافات گروهی و مذهبی: اختلافات مذهبی میان گروهها و مذاهب اسلامی باعث سست شدن و حدت امت اسلام میشود و زمینه را برای از هم پاشیدن پایههای اتحاد اسلامی فراهم میکند.
3- رویآوردن به دنیا و فرورفتن در لذات و کامجوییهای دنیوی: حسن البنا بر این باور بود که رویآوردن مسلمانان به دنیا و دور شدن از ایمان به آخرت و ترک تعالیم اسلام در ساماندهی زندگی، از مهمترین عوامل واپسماندگی جهان اسلام به شمار میروند. به باور وی «دنیادوستی»و «مرگهراسی» عامل اصلی ضعف مسلمانان است. آنان با این وضعیت، زندگی آخرت و طلب شهادت و مجاهده در راه خدا را به فراموشی سپردهاند. وی بر این باور است که فرورفتن در لذات زودگذر دنیا، عوامل ضعف افراد و دولتها را فراهم میکند.
4- فاصلهگرفتن از کاروان تمدن بشری و کسب دانش و فنون جدید: پس از بسته شدن اماکن تولید دانش و فضیلت، جهان اسلام از لحاظ فکری و فرهنگی عقب ماند. در پیرویآوردن دانشوران جهان اسلام به دانشها و فلسفههای غیرمفید، اوضاع علمی و فکری جهان اسلام در معرض بحران داخلی قرار گرفت و مسلمانان اینگونه احادیث را به فراموشی سپردند: «از گهواره تا گور دانش بجوی.» «دانش را حتی اگر در چین بود، بجویید.» اینگونه بود که از کاروان دانش و تمدن عقب ماندند. تسلط جهل و ناآگاهی عامل اصلی انحطاط امت اسلام بود.
5- غرور حکام مسلمان و اهتمام نورزیدن آنان به مسایل مسلمانان: زمامداران مسلمان به اقتدار و سیطرهی ظاهری خود مغرور شدند و اهتمام به مسایل مسلمانان را به فراموشی سپردند. از دیگر سو حسن البنا بر این باور است که وانهادن مسؤولیتها، تعهدات و وظایف مهم به رهبران امت اسلام، از عوامل اساسی ناکامی و ضعف مسلمانان است.
6- دنبالهروی کورکورانه از زورمندان و پیروان منطق قدرت: شکست مسلمانان در برابر نیروهای استعماری و غربی، زمینه را برای پذیرش کورکورانهی اهداف و اندیشههای این نیروها از سوی کشورهای اسلامی، فراهم کرد. تقلید بیرویه از فرهنگ غربی و نیندیشدن به نتایج و پیامدهای آن، از منابع انحطاط امت اسلام به شمار میرود.
روش حرکت حسن البنا در تشکیل جنبش اسلامی
حضور رهبر و بنیانگذار جنبش اخوان المسلمین در حوزههای سیاسی و اجتماعی مصر، به وی امکان داد تا با جریانهای سیاسی و فرهنگی موجود در جامعه آشنا شود. از این رو خواستههای دستههای گوناگون ملت مصر را به درستی درک میکرد. از رهگذر شناخت وی از تجارب سلف صالح و رهبران جریانهای اسلامی در طول تاریخ، در دعوت اسلامی و ایجاد جنبش اسلامی روشی ویژه و مردمی پیش گرفت. این روش میتوانست با شرایط و خواستهای زمانی کاملاً هماهنگ باشد. حسن البنا از رهگذر نگاه عمیق و اسلامی و پژوهشهای تاریخی و فکری و درک روشهای مصلحان و سلف صالح، به نتایج زیر رسید:
- اسلام در برابر روشهای اصلاحی و انقلابی، موضعی انعطافپذیر اتخاذ کند.
- باید تمام ابزارها و روشهای اصلاحی در راستای زندگی نو و پروژهی تغییر انقلابی جامعه قرار داشته باشند.
- فراخوان به عدالت و آزادی و برابری نباید بدیل مشروعیت الهی تلقی شود.
- نباید دموکراسی بدیل نظام شورای اسلامی قرار گیرد.
- حکومت اومانیستی رویکرد انسانی و جامعهی مدنی غربی، نباید بدیل حکومت اسلامی و جامعهی اسلامی قرار گیرد.
اما طبیعت حسن البنا و هویت روشن وی در چند مرحله تبلور مییابد که میتوان آنهای را بدینگونه برشمرد:
مرحلهی تبلیغ و دعوت: در این مرحله، اندیشهها و معارف دین اسلام به جامعه معرفی میشود.
مرحلهی تشکیل: در این مرحله، انتخاب و سازماندهی هواداران جنبش اسلامی انجام شود. بدین گونه فرآیند معرفی اسلام تقویت شود و بستر برای حکومت اسلامی در حوزهی سیاسی فراهم شود.
مرحلهی ایجاد دولت اسلامی: در این مرحله، نظام سیاسی اسلام در جامعه پا میگیرد و اجرای احکام و شریعت اسلامی، عملی میشود.
مرحلهی احیای خلافت اسلامی: حکومت فراگیر اسلامی و برنامههای مراحل جنبش: حسن البنا بر این باور است که هر کدام از چهار مرحلهی بالا دارای برنامهها، اهداف، اولویتها و ابزارهای ویژهای است و شاخصهای آن از قرار زیر است:
الف- مرحلهی تبلیغ و دعوت اسلامی:
از نگاه حسن البنا اهداف و اولویتهای این مرحله به شکل زیر است:
تعلیم و تربیت امت اسلام:
بیداری و آگاهسازی امت اسلام،
تغییر عرفها و روشهای غیراسلامی در جامعه،
تهذیب و رشد افراد و اصلاح اخلاق آنان در جامعهی اسلامی،
نشر و ترویج مبانی و اصول حق و فضیلت اسلامی.
ابزارهای این مرحله:
تشکیل صفوف و محافل دینی و بیان حقایق با هدف رشد دانشجویان و آگاه سازی گستردهی مسلمانان.
انتخاب عناصر فعال، شایسته و مسؤول برای پذیرش مسؤولیتها و وظایف شرعی برای خدمت به اسلام و سازماندهی آنها در چارچوبها و الگوهای تشکیلاتی و جهتدهی اقدامات در راستای آگاهسازی امت اسلام در قبال مسؤولیتهای آن در مرحلهی نخست جنبش اسلامی.
سازماندهی خدمات اجتماعی و عام المنفعه برای رفاه ملت و رفع دشواریهای مادی و معنوی از جامعهی اسلامی.
ب- مرحلهی دعوت و انتخاب گروه نخبه:
اولویتها و اهداف این مرحله:
هدف بنیادی این مرحله عبارت است از تقویت روابط با شخصیتهای بارز و نخبگان جامعه و گروهها و طیفها و جریانهای گوناگون سیاسی و اجتماعی. حسن البنا در جامعهی مصر عملاً این مرحله را تجربه کرد و از این طریق در راستای خدمت به اهداف بلند اسلامی و جنبش اسلامی، کامیابیهای بسیاری به دست آورد. حسن البنا بر این باور است که مهمترین سازوکارهای این مرحله در حضور کارآمد در حیطهی سیاسی و جامعهی اسلامی و ایجاد مناسبات سیاسی، دینی و انسانی با نخبگان و شخصیتهای مهم جامعه، تبلور مییابد. این کار با این هدف صورت میپذیرد که در آنها گرایش خصمانه نسبت به اسلام پدید نیاید.
ج- مرحلهی تشکیل دولت اسلامی:
وی بر این باور است که پس از کسب موفقیت در مرحلهی تبلیغ، معرفی و تکوین جامعهی اسلامی، مرحلهی ایجاد امت اسلامی آغاز میشود. پارهای از اهداف و اولویتهای این مرحله، طبق انتظار حسن البنا، از این قرارند:
آزادسازی کشورهای اسلامی از سلطهی بیگانگان.
این آزادی و استقلال میباید در جنبههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی باشد.
اصلاح ساختار حکومت موجود و نهادهای گوناگون برای رسیدن به مرحلهی دولت اسلامی. طبعاً روش اصلاح، مراحل گوناگون خواهد داشت. از جمله: آغاز اصلاح از طریق اندرز و ارشاد ارکان حکومت موجود، اما در صورت عدم امکان پاسخگویی حکومت، بجاست که از مبارزههای سیاسی کار گرفت، و در نهایت با کاربرد قدرت، میباید آن را از قدرت ساقط کرد.
د- مرحلهی بازگشت خلافت اسلامی:
هدف نهایی وی، ترسیم چارچوب نظری این مرحله به شکل زیر بود:
کشورهای اسلامی از رهگذر تشکیل اتحادها و ائتلافهای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی، به حرکت خواهند پرداخت. آنها گام به گام و مرحله به مرحله، به سوی مرحلهی ترکیب و یکیشدن در زیر پرچم یگانهی خلافت اسلامی، حرکت خواهند کرد. مسلمانان پس از تشکیل حکومت واحد اسلامی، از میان افراد شایسته، متعهد، آگاه به شریعت اسلامی و پایبند به احکام قرآنی و سیرهی نبوی، بدون در نظر گرفتن گرایشها، نژادها یا کشورهایشان، یک تن را به عنوان رهبر یا خلیفهی خود برخواهند گزید.
تعامل با حکومتها
شیخ حسن البنا برای حکومتهای موجود که بخشی از اقدامات و اهداف راهبردی مرحلهی دوم نهضت اسلامی را تشکیل میدهند، مبانی و قواعدی را مطرح میکند و در این باره میگوید:
«ما قدرت و حکومت را برای خودمان نمیخواهیم، بلکه برای عهدهدارشدن به امور آن، کسی را برخواهیم گزید که به احکام و شریعت اسلامی پایبند و وفادار باشد. در چنین شرایطی همهی ما سربازان و یاوران او خواهیم بود. اما در صورت نیافتن شخصی که رهبری دولت اسلامی را به عهده گیرد، ما خود تشکیل حکومت اسلامی را به عهده خواهیم گرفت. در راستای رسیدن به این هدف از هیچ کوششی فروگذار نخواهیم کرد.»
«برای اصلاح اوضاع مسلمانان و حکومتها، طرحهای خود را پیشنهاد خواهیم کرد و با همان زبان که حکومت به کار میبندند، با آنها گفتوگو خواهیم کرد. طبیعی است که برای طرح پیشنهادها ما، تماس برقرار کردن با حکومت و گفتوگو با آن، ضروری خواهد بود. میدانیم کسانی که در دامن استعمار تربیت یافتهاند به خواستههای ما برای اصلاح امور و تشکیل دولت اسلامی گوش نخواهند کرد. همچنین توقع نداریم که به خواستههای مشروع ما اهتمام بورزند. اما برای انجام حجت و عمل به وظیفهی شرعی، پیوسته اندرزها و سخنان خود را به این حکومتها منتقل خواهیم کرد. اما چهبسا دولت با خشونت با ما رفتار کند. در این هنگام باید بردباری و انعطاف نشان دهیم تا طوفان خشم قدرت، فرو خوابد. سپس برای بار دوم به صحنه مبارزه و مقاومت بازخواهیم گشت.»
تغییر و تحوّل
أ- مبازره پارلمانی: حسن البنا و اخوان المسلمین این مسأله را تجربه کردند. اخوانالمسلمین در زمان مرشد اول خود، حسن البنا، وارد حوزهی رقابتهای انتخاباتی شدند و در دوران ملک فاروق با احزاب سیاسی به رقابت پرداختند. پس از شهادت حسن البنا و آزادی اخوانالمسلمین از زندانها، اخوان المسملین در انتخابات پارلمانی مصر، حضور فعالی داشتند و با وجود محدودیتهای گوناگون از سوی دستگاههای امنیتی و پلیس نظام حاکم، پیروزی شگرفی بهدست آوردند.
ب- دستیابی به قدرت از طریق کودتا: کودتا خشنترین راه تسلط بر قدرت را تشکیل میدهد. ولی در تاریخ این جنبش هیچ ردپایی از اقدام به این امر دیده نمیشود. اخوانالمسلمین این روش یا بهرهبرداری از آن را برای بهدستگرفتن سکان قدرت، هرگز تأیید نکرده است.
ت- کاربست قدرت برای عزل حکومت: طبیعی است که حسن البنا موضوع کاربست قدرت برای عزل حکومت غیرمشروع را بیاعتبار نشمرده است، اما وی کاربست زور و خشونت را برای رسیدن به قدرت در کشورهای اسلامی، واپسین وسیله و روش تلقی کردهاست.
خلاصه آن که دیدگاه حسن البنا دربارهی نظریهی تغییر و تحول اجتماعی و سیاسی برای تشکیل دولت اسلامی، به شکل زیر خواهد بود:
1- اسلام برای تغییر جامعه کلیهی راهها را در تمام زمینهها و ابعاد به کار میبندد.
2- با توجه به خواست شرایط و اقتضای زمان، در برخی اوضاع میتوان روش اصلاحی را به کار بست.
3- حسن البنا برای رسیدن به اهداف تغییر جامعهی سکولار مصر به جامعهی اسلامی، به روشهای انقلابی و خشونتآمیز باور نداشت و همواره به در پیشگرفتن روش مرحلهای و اصلاحی توصیه میکرد.
4- طبق نظر وی روش کاربرد قدرت و خشونت برای ایجاد تحوّل در شرایط جامعهی مصر، وابسته به شرایط و ضوابط مشخص و دشواری بود. حتی در این مرحله نیز ـ برخلاف ادعای دشمنان وی ـ اجازه نداد که برای رسیدن به قدرت از ترور، ارعاب، تخریب و انفجار، استفاده شود.
5- در شرایط وجود امکانات فعالیت برای رسیدن به قدرت، با شرکت در رقابتهای انتخابات پارلمانی موافق بود.
جایگاه زن در اندیشهی انقلابی و سیاسی حسن البنا
اهتمام به مسایل زنان و بالابردن جایگاه و منزلت آنان، در پروژهی جنبش حسن البنا جایگاه ویژهای دارد. حسن البنا در پروژهی اهتمام ویژه به مسایل زنان مسلمان، پیشگام و پیشقراول بود. پاسخگویی متعهدانه به این موضوع، به واقع ضرورتی تاریخی بود.
در اوایل دههی نخست سدهی بیستم، مصر صحنهی فعالیت هستههای جنبش آزادیبخش زن عرب بود. این هستهها پشتپردهی جنبشهای روشنفکری و غربگرایی، با حمایت کامل استعمار بریتانیا پدید آمدند. در آن شرایط زن مصری مانند دیگر زنان کشورهای عربی و اسلامی، در وضعیت جهل مطلق و واپسماندگی فکری و فرهنگی به سر میبرد. اقدام حسن البنا در بالابردن جایگاه زن مسلمان در مصر، به واقع کاری تجدیدی و پاسخی به خواستهای اجتماعی و سیاسی آن زمان بود. حسن البنا با تأسیس تشکیلات «خواهران مسلمان» و از رهگذر ایجاد مراکز آموزشی و مؤسسات خیری، کاری مهم در راستای جنبش ارتقای سطح فکری و فرهنگی زن برداشت. این اقدام، بسترهای مناسبی برای تحول جامعهی زن مصری فراهم کرد. تأسیس سازمانی ویژه برای زنان به نام «خواهران مسلمان» اقدامی مهم در تاریخ فعالیت حسن البنا و اخوانالمسلمین بود، زیرا پس از آن، این تشکیلات در مقام الگو و پیشگام جنبش زنان در جهان عرب و اسلام، مطرح شد. مبارزه با بیسوادی و جنبش آگاهیبخش زن مسلمان و اهتمام به تربیت کودکان و نوجوانان، برای ایجاد تحوّل در جامعهی زن مصری، جنبهی مهمی از آموزههای تربیتی و اقدامات عملی را تشکیل میداد.
حسن البنا بر این باور است که بالابردن سطح معرفتی و انسانی زن مسلمان یک جنبه از فرآیند تغییر و تحول در جامعهی اسلامی را تشکیل میدهد و به فرآیند تشکیل جامعهی اسلامی و حکومت اسلامی، کمک خواهد کرد. وی باور داشت که بدون بالابردن سطح و جایگاه زنی که نصف جامعه را تشکیل میدهد، کامیابی و موفقیت حرکت اسلامی ناممکن خواهد بود.
تقریب بین مذاهب اسلامی
حسن البنا بر این باور بود که جنبش تقریب بین مذاهب اسلامی، یک جنبهی دایرهی حرکت وحدت اسلامی را تشکیل میدهد و این جنبش در راستای خدمت به اهداف بلندمدت جنبش اسلامی قرار دارد. حسن البنا در مقام اندیشوری اهلسنت و بنیانگذار و مرشد اخوان المسلمین، از روزگار دور روابط خود را با علمای شیعه و حوزههای علمیه آنان استحکام بخشیده بود و گامهایی در راستای تقویت جنبش تقریب بین مذاهب اسلامی، برداشته بود. سایر رهبران اخوانالمسلمین و جانشینان وی، با اقتدا به حسن البنا، گامهای مثبتی در این راستا برداشتند. وی بر این باور بود که نباید اختلافات فقهی موجب تفرقه میان مذاهب باشد، زیرا تشدید اختلافات، سرچشمهی ضعف امت اسلام است و زمینه را برای پراکندگی و ازهم پاشیدگی جامعهی اسلامی فراهم میکند. حسن البنا روابط خوبی با علمای شیعه برقرار کرد. وی از جمله پیشگامان جنبش تقریب بین مذاهب اسلامی در قاهره بود.
مرحوم شیخ مصطفی مشهور، مرشد اسبق جماعت اخوان المسلمین، در این باره و طی نامهای به من چنین نوشتهاست:
«جنبش اخوان المسلمین در زمان تأسیس خود از سوی حسن البنا، همگان را به چشم فروبستن بر اختلافات مذهبی فراخوانده و از رویکردهای دینی خواسته که میان مسلمانان وحدت ایجاد شود. این مسأله به واقع دستوری الهی است، زیرا خداوند در قرآن به ما چنین فرمان داده است: «همه به ریسمان خدا چنگ بزنید و دچار تفرقه نشوید.» حسن البنا در اقوال و اعمال خود به این موضوع اهتمام بسیاری میداد.»
حسن البنا و آیتالله کاشانی در موسم حج با هم دیدا کردند. پس از گفتوگو تصمیم گرفتند که در تهران کنفرانسی اسلامی برگزار کنند و شخصیتهای جهان اسلام در آن شرکت کنند، تا از طریق آن روابط دوستانهی مسلمانان بیشتر تقویت شود. اما مسألهی تأسفانگیز اینجاست که چون آیتالله کاشانی در تهران این موضوع را پیگیری کرد، از جانب حکومت ملیگرای ایران در آن زمان، با مخالفت روبرو شد. دلیل حکومت آن بود که برای انعقاد کنفرانس بودجهی لازم فراهم نیست. تلختر و غمانگیزتر آن که حسن البنا اندکی پس از بازگشت به مصر از سوی حکومت ملک فاروق ترور شد. بر اساس نوشتههای تاریخنگاران مصری، اسناد موجود به این نکته اشاره دارند که در کنار مسأله فلسطین، یکی از علل ترور وی، همین دیدار و تصمیم یک عالم سنی و یک عالم شیعی برای فعالیت در راستای وحدت بود.
مسألهی فلسطین در اندیشه و کردار حسن البنا
فلسطین و مسایل آن همواره از قضایای محوری اندیشهی سیاسی و مبارزاتی حسن البنا و اخوانالمسلمین بوده است. در اندیشهی مرشد اخوان المسلمین، مبارزه با بریتانیا و صهیونیستها جنبهی مهمی از مبارزه برای دستیابی به تشکیل دولت اسلامی و وحدت امت اسلام را تشکیل میداد. چنانکه اشاره کردیم، درباره جنگ میان صهیونیستها و عربها و دربارهی فلسطین و حادثهی تقسیم فلسطین و تأسیس رژیم غاصب اسراییل به سال 1948م. حسن البنا در مقام مجاهدی مبارز و رهبر اخوان المسلمین، تمام امکانات و نیروهای موجود در سازمان خود را در راستای خدمت به آزادی فلسطین، قرار داد و از بسیج مسلمانان و مجاهدان عرب در این زمینه از هیچ کوششی دریغ نکرد و در نهایت نیز جان خودش را در این راه قربانی کرد.
مبارزهی اخوانالمسلمین و رهبران آن با استعمار بریتاینا و حضور آنان در جبهههای فلسطینیان با صهیونیستها به سال 1948م. عامل اصلی صدور فرمان حل اخوانالمسلمین و ترور حسن البنا از سوی حکومت مزدور مصر بود. پروندههای موجود و کتابها و اسناد منتشرشده بیانگر همین موضوع هستند و در ضمن نشان میدهند که دربار فاسد مصر نیز با این موضوع موافق بودهاست.
سلام خدا بر او باد که در راه پروژهی وحدت اسلامی و مسألهی فلسطین ـ مقدسترین مسألهی اسلام ـ شهید شد.
حسن البنا و ابوالاعلی مودودی
به مناسبت برگزاری مراسم سالگرد تولد حسن البنا از سوی جماعت اسلامی پاکستان، در این جا لازم است به بنیانگذار جماعت اسلامی، مولانا ابوالاعلی مودودی، اشارهای صورت بگیرد. بنّا و مودودی دو الگوی نادر را در رهبران و دعوتگران معاصر اسلامی تشکیل میدادند. آنان زندگی خود را در راه رهبری اسلام و جهاد در راه اعتلای آن وقف کرده بودن. این دو رهبر اسلامی وجود مشترک بسیاری داشتند که به پارهای از آنها در اینجا اشاره میشود.
1- هر دو در خانوادههایی دیندار و متعهد دیده به جهان گشودند. مودودی به سال 1311هـ./1903م. و حسن البنا به سال 1314هـ./ 1906م. به دنیا آمد. هر دو در خانوادههایی ارجمند و اهل علم و تقوا دیده به جهان گشودند. پدر و مادر هر دو نقشی اساسی در شکلدهی شخصیت اسلام آنان داشتند. پدر و مادر بنّا و مودودی از پیروان عرفان و سلوک و اخلاق اسلامی بودند و فرزندانشان را در چارچوب همین مبانی و معارف بلند تربیت کردند.
2- مودودی و بنّا در فضایی عرفانی و معنوی تربیت یافتند و از همان آغاز زندگی با مبانی و مفاهیم علمی و نظری عرفان و اخلاق اسلامی آشنا شدند و در زندگی روزانهی خود این مبانی را به صورت عملی اجرا میکردند. هر دو به نهادهای آموزشی و تربیتی نو پیوستند و آموزشها و دانشهای نو را فراگرفتند و آنها را با علوم و اندیشههای اسلامی درآمیختند. فعالیت مطبوعاتی و ارتباط عمیق با ملت و مشکلاتی که گریبانگیر ملت بود، از دیگر وجوه مشترک مودودی و بنّا بود. این امر تأثیری عمیق در تبلور شخصیت فرهمند آنان داشت.
3- هر دو از آغاز جوانی به فعالیت مطبوعاتی سرگرم بودند. مودودی در پانزده سالگی وارد فعالیت مطبوعاتی شد و به مقالهنوشتن در نشریهی «مدینه» پرداخت و بنّا نیز مقالات خود را در مجلهی «المنار» منتشر میکرد. هر دو از پیشگامان تأسیس و نشر مجلات و نشریات اسلامی در مصر و پاکستان بودند.
4- حضور زودهنگام در انجمنها و جمعیتهای اسلام: مودودی در اوایل جوانیاش به جنبش احیای خلافت اسلامی پیوست و حسنالبنا نیز با حضور فعال در مؤسسههای خیری متصوفه و انجمنهای اسلامی و مبارزه با فساد و منکرات، تشکیلات را تجربه کرد. مودودی و بنّا به فعالیت گروهی و تشکیلاتی سخت باور داشتندو این باور در دوران جوانی در آنان تبلور یافته بود.
5- داشتن نقش رهبری و پیشگامی در تأسیس تشکل اسلامی: حسن البنا به سال 1928م. جماعت اخوان المسلمین را در مصر بنیان گذارد و مودودی به سال 1941م. جماعت اسلامی را در پاکستان تشکیل داد. اهداف این تشکل اسلامی کاملاً هماهنگ و همسو بودند و در پی بازگشت به اسلام اصیل در تمام حیطههای زندگی مسلمانان بودند. این مسأله از اهداف نخستین اخوان المسلمین و جماعت اسلامی است.
6- تشابه میان مراحل اجرا و عمل میان اخوان المسلمین و جماعت اسلامی: میان دیدگاههای مودودی و بنّا دربارهی اصلاح جامعه و امت اسلام، وجوه مشترک فراوانی وجود داشت. هر دو به فعالیت مرحلهای و گام به گام در راستای اصلاح، ایمان استوار داشتند. بنّا و مودودی سخت باور داشتند که شکلگیری جماعت الهی و ربانی، هستهی نخست دعوتگران اسلامی را تشکیل میدهد و نخستین مرحلهی حرکت به سوی اصلاح جامعه و امت به شمار میرود. مودودی و بنّا بر مرجعیت قرآن و سنت تأکید داشتند و آنها را راهنمای امت به شمار میآوردند که مبانی اولیه و قطعی را در بر دارند. بنا و مودودی باور داشتند که اصلاح و تهذیب درون مسلمانان، نخستین گام را در راستای اصلاح اخلاق و عادات فرد تشکیل میدهد و مقدمهای است برای اصلاح تمام جامعه و امت اسلام. این بدان معناست که آنان اصلاح فرد مسلمان را هستهی مرکزی برنامههای اصلاحی امت اسلام و زیربنای جنبش بازگشت به اسلام و رهبری اسلامی بر جامعه و دولت اسلامی به شمار میآوردند.
7- تجربه قلع و قمع و رفتار خشونتآمیز حکومتها: بنّا و مودودی در مراحل گوناگون مبارزهی خود در راه دعوت به اسلام و دولت اسلامی، از سوی استبداد داخلی و استعمار خارجی، دردها و ناملایمات بسیاری را تجربه کردند و با انواع رفتارهای خشن و غیرانسانی مواجه شدند. مودودی و بنّا دو مرد مؤمن و پایدار و دو الگو برای مجاهدان بودند. مودودی در مقطع (1957ـ1955م.) به مدت سه سال به زندان افتاد و چندین بار در معرض شکنجه قرار گرفت و از سوی حکومت سکولار حکم اعدام وی صادر شد. بنّا نیز در راه ترویج تعالیم اسلام، در معرض تعقیب و بازداشت قرار گرفت و در نهایت روح عزیز خود را در راه اسلام قربانی کرد و به سال 1949م. از سوی مزدوران ملک فاروق و به دستور سفارت بریتانیا و امریکا ترور شد (براساس اسناد منتشرشده).
8- اعتقاد به اقدامات مطالعه شده: مودودی و بنّا به هیچ وجه به شتابزدگی و انجام اقدامات مطالعه نشده و فاقد برنامهریزی باور نداشتند و همواره پیروانشان را به شکیبایی، مقاومت و عدم شتابزدگی توصیه میکردند و از فرجام شتابزدگی، تندروی، انقلابیگری و اقدام مطالعهنشده برحذر میداشتند و تربیت اسلامی افراد را بنیاد مراحل دعوت برای بازگشت به اسلام و رهبری شریعت اسلامی میشمردند.
9- بازگشت خلافت: بنّا و مودودی در مقطع فروریزی دولت اسلامی و انحلال خلافت عثمانی به دست کمال اتاتورک میزیستند. از اینرو، آنان از رهگذر مبارزات و اعتراضات گستردهی خود در راه دفاع از خلافت اسلامی فعالیت میکردند و در جنبشهای فعال در این زمینه حضور داشتند. هر دو بر ضرورت بازگشت خلاقت و سیادت شریعت الهی تأکید داشتند. آنان تحقق این دو مورد را از اهداف تمام جنبشهای اسلامی تلقی میکردند و به وحدت اسلامی به عنوان نخستین گام در بازگشت خلافت اسلامی، اعتقاد استوار داشتند.
ابوالاعلی مودودی و سیدقطب
در پایان بجاست به این نکته اشاره کنیم که اندیشهها و نظریات مودودی، تأثیرات گوناگونی بر جنبشهای اسلامی و رهبران آنها گذارده است. مبانی و پایههای اندیشهی مودودی بر سه شالودهی فکری و اعتقادی استوار بود: «سیادت الهی، دموکراسی اسلامی، تربیت اسلامی» این سه قاعده در مقابل مبانی مدیریتی حکومتهای معاصر قرار داشتند. مبانی این حکومتها از این قرار بودند: «عرف اجتماعی، دموکراسی، و تربیت براساس اندیشههای سکولار.»
سیدقطب و مودودی در مقام دو تئوریسین اسلامی، پیوندها و وجوه مشترک فکری و اعتقادی فراوانی داشتند. آنان هیچگاه با هم دیدار نکرده بودند. دوستان مودودی میگویند: مودودی کتاب «معالم فی الطریق» سید قطب را یک دوره خواند و پس از اتمام آن گفت: «گویی من خودم این کتاب را نوشتهام.»
مودودی و جماعت اسلامی در پاکستان اعتراض خود را دربارهی اعدام سیدقطب در مصر، ابراز داشتهبودند و به صورت علنی و در قالب تهاجم مطبوعاتی بر این اقدام جنایتکارانه، اظهار نارضایتی کردهبودند.
از سوی دیگر، سیدقطب نیز از اندیشهها و نظریات مودودی اثر پذیرفته بود. او پارهای از مبانی نظری اندیشههای خود را از مبانی فکری مودودی اقتباس کرده بودند. کتاب «المصطلحات الاربعة فی القرآن» (الاله، الرب، العبادة، الدین) به قلم مودودی، تأثیر ژرفی بر رویکرد فکری سیدقطب گذارده بود. مهمترین عناصر فکری سیدقطب که از مودودی اقتباس کرده، عبارتاند از:
سیادت: به این معنا که تنها خدا، سید و حاکم مطلق هستی و جهان است و تنها او قانونگذار و بانی شریعت این جهان است و دیگر قوانین که کسان دیگر آنها را وضع کردهاند، پوچ و غیرمشروع هستند.
جاهلیت و تفسیر آن: در گفتمان اعتقادی و سیاسی مودودی و سیدقطب، جاهلیت به معنای انحراف از روش اسلامی و حاکم ساختن قوانین غیرالهی است. مبارزه با جاهلیت، بنیاد نهضت و جنبش اسلامی را تشکیل میدهد و تمام حکومتهای موجود در جهان اسلام با هر شکلی که دارا باشند، شامل این حکم الهی خواهند بود.
تکفیر: مودودی بر این باور است که کنارگذاردن شریعت از سوی فرد و جامعه و ارتداد از سیادت الهی، کفر شمرده میشود. اما استاد مودودی نمیپذیرفت که دربارهی فرد و جامعه کلمه تکفیر صادر کند و خواهان احتیاط و بررسی بیشتر در اینباره بود. مفهوم تکفیر فرد از طریق مطالعهی آثار مودودی، به گفتمان و نظریات سیدقطب راه یافت. با توجه به اوضاعی که بر زندانهای نظام ناصری حاکم بود و شکنجهی وحشیانه و غیرانسانی جوانان اخوان و زنان مسلمان و خود سیدقطب، وی اقدام به تکفیر حاکمیت موجود در مصر و ضرورت قیام بر ضد آن کرد. سرانجام پس از انتشار کتاب «معالم فی الطریق» سید قطب مؤلف تفسیر فیظلال القرآن در سی جلد، به همراه دو تن از رهبران اخوان در قاهره اعدام شد.
مرگ مودودی و اعدام سید قطب منجر به گسترش مفهوم تکفیر و مبارزه با طاغوتها و عملی به فریضهی جهاد در ادبیات برخی از جوانان مسلمان شد. اما از آن جا که توان و تفسیر و اجتهاد آنان را در این زمینه نداشتند، متأسفانه در وادی تندروی فرو افتادند و تمام افراد جامعهی اسلامی را تکفیر کردند. این امر، آغاز انحرافات شدیدی بود که برخی از مجموعههای اسلامی در جهان عرب و شبهقاره هند، در معرض آن قرار گرفتند. آنان با اقدامات غیرانسانی و ناآگاهانه خود ضربههای دردناکی بر پیکر جنبشهای اسلامی وارد کردند. متأسفانه از جانب عناصر تکفیری موارد وحشیانهای از ارتکاب قتل مسلمانان در کشورهای اسلامی شاهد هستیم.
میراث حسن البنا و اخوان
حسن البنا در اقدامی برای آگاهسازی ملت مصر، در مقطعی کوتاه از صدها روستای مصر دیدن کرد و به سازماندهی افراد و سخنرانی و تبلیغ اسلام و معارف آن پرداخت. سخنرانیهای حسن البنا در رسانهها و مطبوعات آن زمان مصر به چاپ رسیدهاند. نوشتهها و سخنرانیهای حسن البنا میراثی سرشار از ارزشها و به عنوان مرجعی فکری برای اخوان المسلمین به شمار میروند. «مجموعة رسائل الامام الشهید حسن البنا» از آن جملهاند. این مجموعه منبعی فکری، اجتماعی و سیاسی برای جماعت اخوان المسلمین تلقی میشود. دربارهی حسن البنا مجموعه پژوهشها و نقدهای بسیاری صورت پذیرفته است. مطالعهی کتابهای زیر در این زمینه مفید خواهد بود.
- بیومی، غازی ابراهیم، الفکر السیاسی للامام حسن البنا، قاهرة، دارالتوزیع و النشر الاسلامیة، 1992م.
- جندی، انور، حسن البنا، الداعیة الامام و المجدد الشهید، بیروت، 1978م.
- جکسون، روبیر، حسن البنا الرجل القرآن، ترجمه انور جندی، قاهرة، دار الدعوة، بی تا.
- بنا، امام شهید حسن، مجموعة رسائل، اسکندریة، 1988م.
- عبدالحلیم، محمود، الاخوان المسلمون، رؤیة من الداخل، اسکندریة، دار الدعوة.
- حسینی اسحاق موسی، اخوان المسلمون کبری الحرکات الاسلامیة الحدیثة، دار بیروت للطباعة و النشر، بیروت (این کتاب به فارسی ترجمه شده و از انتشارات اطلاعات منتشر شده است.)
- بیومی، زکریا سلیمان، الاخوان المسلمون و الجماعات الاسلامیة فی الحیاة السیاسیة المصریة، (1948-1928م.)، قاهرة، مکتبة وهبة، 1991م.
- میشل، ریچارد، الاخوان المسلمون، چاپ امریکا (این کتاب به فارسی ترجمه شده و به زودی منتشر خواهد شد.)
- سمان، محمد عبدالله، ایام مع الامام الشهید حسن البنا، قاهرة، دار الفضیلة، 2003م.
- واعی، توفیق یوسف، الفکر السیاسی المعاصر عند الاخوان المسلمین، کویت، مکتبة المنار الاسلامیة، 2001م.
- یکن، فتحی، منهجیة الامام الشهید حسن البنا، مؤسسة الرسالة، بیروت، 2001م.
- هجرسی، فؤاد (از علمای ازهر)، الامام الشهید حسن البنا، قاهرة، 1999م.
- نعمان، علی مصطفی، جهاد الاخوان المسلمین فی فلسطین، دار التوزیع و النشر الاسلامیه، قاهرة، 2001م.
- بنا، امام شهید حسن البنا، نظرات فی کتاب الله، قاهرة، دار التوزیع و النشر الاسلامیة، 2002م.
- قرضاوی، شیخ یوسف، 70 عاماً لدعوة و تربیة و جهاد الاخوان المسلمین. (این کتاب به فارسی ترجمه شده و به سال 1381هـ.ش از نشر احسان در تهران منتشر شده است.)
- مؤسسه الاهرام مصر، الحالة الدینیة فی مصر، (ج1و2)، قاهرة، 1998م.
- رائف، احمد، البوابة السوداء، قاهرة، 1998م.
- رزق، جابر، الاسرار الحقیقیة لاغتیال حسن البنا، قاهرة، 1996م.
- عبدالعزیز، جمعه امین، اوراق من تاریخ الاخوان المسلمین (4جلد)، قاهرة، دار النشر و التوزیع الاسلامیة، 2004م.
- بنا، امام شهید حسن، مذکرات الدعوة و الداعیة، دار الرسالة، بیروت، 1998م.
- صروی، محمد، الاخوان المسلمون الزلزال و الصحوة، قاهرة، مصر، 2004م.
- جامع، محمد، و عرفت الاخوان، قاهرة، دار التوزیع، 2004م.
- رشوان، ضیاء، دلیل الحرکات الاسلامیة، ج1، مؤسسة الاهرام، قاهرة، 2006م.
- محمد، محسن، من قتل حسن البنا، دار الشرق، قاهرة، 1987م.
- خالدی، صلاح عبدالفتاح، سیدقطب از ولادت تا شهادت، تهران، نشر احسان، 1380.
این کتابها نمونهای از صدها و هزاران اثر پژوهشی دربارهی جنبش اخوان المسلمین و رهبران آن است. این کتابها به وسیلهی پژوهشگران معاصر یا شاگردان مکتب اخوان المسلمین نگاشته شدهاند. با مطالعهی این کتابها میتوان با اهداف و برنامههای تاریخی و اسلامی امام شهید حسن البنا و اخوان المسلمین و نقش آنان در آگاه سازی جامعهی اسلامی و تشکیل حکومت الهی در کشورهای مسلمان، آشنا شد.
نظرات