سلام، آقای بابانوئل
وقتی برای اوّلین بار نام شما را شنیدم خردسال بودم، به من گفتند شما با یک کیف اسباببازی از دودکشها به خانهها وارد میشوید؛ از ته قلب آرزو کردم که تو را ببینم. آن شب، اگر چه خانه ما فاقد شومینه و دودکش بود منتظر بودم که تو فرود بیایی. به این هم دقّت نکرده بودم که سقف خانهی ما نمیتواند کالسکه و زنجیرها و آهوی شما را در خود جای دهد؛ ولی شما نیامدید. با خود فکر کردم که آنچه مانع فرود شما شده این وسایل لُجستیکی-دودکش و شومینه- است که ما نداریم.
پس ماجرا را برای آن معلمی که در بارهی تو با ما سخن گفته بود نقل کردم و به او گفتم که چطور شب را در حالی که به سقف خیره شده بودم گذراندم.
او به من گفت: بابا نوئل تنها از دودکشها فرود میآید.
و چون از روزی که ناخن درآوردهام زبان دراز بودم به خانم معلم گفتم: آیا میدانی خانههایی که دودکش دارند- و فقیر هستند – فرزندان آنها نیازی به اسباببازی ندارند؟!
با تعجب به من نگاه کرد و سپس گفت: به بابانوئل نامهای بنویس و آن را در جورابت بگذار و این نکته را به او یادآوری کن. پس تصمیم گرفتم برایت نامهای بنویسم، ولی از آنجا که جورابی نداشتم که سوراخ نباشد از نوشتن نامه برایت منصرف شدم.
در همان شب که داستان جورابِ سوراخ مطرح بود از مادرم خواستم که هدیهای برایم بخرد؛ آخراو نیز یک کشیش است؛ ولی یک کشیش واقعی نه مثل تو. او خیلی نماز میخواند، قرآن تلاوت میکند و از دروازهها به خانه وارد میشود نه از دودکش.
مادرم گفت: یک هفته دیگر برایت اسباببازی میخرم.
از او پرسیدم: چرا بعد از یک هفته؟!
گفت: چون ما مثل دیگران نیستیم!
از او پرسیدم: منظورت از دیگران کیست؟ کسانی که خانههایشان دودکش دارد؟
پاسخ داد: نه، منظورم از دیگران کسانی است که بر این باورند که بابانوئل زنده است و از دودکش به خانهها فرود میآید.
از او پرسیدم: گاری و گوزن چی؟
خندید …
و سپس با من دربارهی حضرت جبرئیل حرف زد که به مکّه آمد و حضرت محمّد صلّی الله علیه وسلّم را بر حیوانی بنام بُراق سوار کرد و با خود به بیتالمقدس برد، همچنین با من درباره معراج – سفر آسمانی – پیامبر صلّی الله علیه وسلّم سخن گفت، همچنین در بارهی دیدار پیامبر صلّی الله علیه وسلّم با حضرت آدم در آسمان اوّل و دیدار او با حضرت ابراهیم علیه السّلام در آسمان هفتم برای حرف زد.
همچنین در بارهی نقشی که حضرت موسی علیه السّلام ایفا کرد در کاستن تعداد نمازهای واجب شده بر مسلمانان از پنجاه به پنج، برایم توضیح داد.
آقای بابانوئل، باید به عرض برسانم که از آن روز به بعد به بُراق ایمان آوردم و به گوزن و گاری شما کافر شدم.
جناب بابا نوئل، به اندازهی کافی بزرگ شدهایم که دیگر به سقف خیره نشویم؛ زیرا آن شخص خوشسیما و زیبایی که قرار است – در آخر زمان- از آسمان فرود بیاید حضرت عیسی علیه السّلام است – نه تو -؛ البته او از دودکش پایین نمیآید؛ بلکه از آسمان. در ضمن او به خانههای ما فرود نمیآید بلکه کنار منارهی سفید دمشق بر زمین مینشیند و او آن روز جعبهی اسباببازی به همراه نخواهد داشت، بلکه یک نیزه دارد که با آن دجّال – و دجّال صفتان- را میکشد ؛ آن روز دیگر وقت بازی نیست.
جناب بابا نوئل، به اندازهی کافی بزرگ شدهایم که بفهمیم حضرت عیسی علیه السّلام متعلّق به ماست نه شما، اگر چنین نیست پس چرا او در واتیکان – مرکز مسیحیان- و سن پترزبورگ روسیه فرود نمیآید؟!
جناب بابا نوئل، به اندازهی کافی بزرگ شدهایم که بفهمیم آهویت پرواز نمیکند، زیرا تنها چیزی که در آسمان ما پرواز میکند هواپیماهای اف شانزده و سوخوی است که بچههای حلب را به فرار و پرواز در میآورد!
جناب بابا نوئل، به اندازهی کافی بزرگ شدهایم که بفهمیم روم همان روم است اگر چه دارای اتحادیه اروپا باشد!
جناب بابا نوئل، به اندازهی کافی بزرگ شدهایم که بفهمیم شما دروغ میگویید؛ زیرا کودکان – مسیحی – بیت لحم، زادگاه عیسی مسیح دوست ندارد کودکان مسلمان غزه کشته شوند!
بابانوئل، پیش ما نیایید؛ زیرا گذرگاه رفح، تنها گلوگاه غزه – توسط کشور مسلمان مصر!- بسته شده و خانههای ما هم دودکش ندارد و البته شهر داریای سوریه هم – به لطف پرواز هواپیماهای هم مسلکان شما – خالی از سکنه شده است و کودکان اردوگاههای پناهندگان در مرز سوریه و ترکیه هم نیازی به اسباببازی ندارند، بلکه نیازمند پتو و لباس هستند تا سرما آنان را نکشد و دیگر عمر رضی الله عنه زنده نیست تا از آنان حمایت کند.
جناب بابانوئل، دردسر سفر را بر خود روا مدار و آهویت را خسته نکن؛ انتظار شما را نمیکشیم. ما با فرزندانمان در بارهی حضرت جبرئیل و بُراق و حضرت عیسی که حامل پیکان است سخن میگوییم، زیرا کشیشهای واقعی بجای توزیع اسباببازی در بین کودکان، با انسانهای دجّالصفت مبارزه میکنند تا کودکان زندگی آرامی داشته باشند.
نظرات