در مسیر بهبودی...

بدرستی درد را شناختیم –که عبارت از استقرار و جاخوش‌کردن دنیا در قلب‌های ما-

اما دارو کدام است؟!...

پیش از بحث و کنکاش یک سؤال مهم مطرح می‌شود که عبارتست از: آیا واقعاً خواهان معالجه‌ایم یا این که فقط سخنانی را تکرار می‌کنیم و دل‌هایمان از بیرون کشیدن و تهی‌گشتن از دنیا سرباز می‌زند؟!هر کدام از ما با صراحت با خودش روبرو شود، اگر براستی خواهان علاجیم پس ناچار باید عزم را جزم کرده و اراده را قوی نموده و آستین همت را بالا زنیم زیرا درد (دنیاطلبی) محبوب، دارو تلخ و نتایج آن تدریجی و کُند است و پیمودن راهش محتاج اراده و صبر و مبارزه‌ای طولانی است.با اراده و فضل خداوند آنچه را به زودی بیان می‌داریم از جمله اموری هستند که فرد مسلمان را در راه رهایی قلبش از تعلقات دنیوی یاری می‌دهند و نتیجه‌ی جستجو در قرآن کریم و سنت پاک نبوی و سیره‌ی رسول الله‌(ص) و اصحاب نیکوکار و سلف صالح و کسانی است که تا به امروز به خوبی راه ایشان را پیموده‌اند.

هر آنچه از خیر در این‌ها یافت می‌شود از جانب خداوند بوده و سپاس و ستایش در ابتدا و انتها از آن اوست و هر آنچه از شر در آنست از جانب خودم بوده و خود را از آن تبرئه نمی‌کنم. این معالجه تفصیلات بسیاری دارد که ما در اینجا قسمتی از آن را بیان می‌داریم:

1-تقوای الهی: بدرستی علاج و درمان اساسی برای هر بیماریی که قلب فرد مسلمان بدان مبتلا می‌شود تقوای الهی است، تقوا حصار و پرچینی است که شخص را در برابر تلاشهای دنیا برای رخنه و نفوذ در قلبش حمایت می‌کند، تقوا زره و جوشن بازدارنده و محافظی است که تمامی هجومهای دشمنان از قبیل نفس و هوی و شیطان و دنیا را در هم می‌شکند، تقوا نیروی محرکه‌ای است که هر کدام از ما را به انجام کارهایی که مورد پسند خدا است، وامی‌دارد و از آنچه ناپسند می‌شمارد باز می‌دارد و به میزان درجه‌ی تقوا ایمان در قلب بنده فزونی و کاستی می‌یابد. این توصیه‌ای است که خداوند ما را بدان سفارش می‌نماید:

(وَلَقَدْ وَصَّينَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَإِياكُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ...) (نساء/131)

«به کسانی که پیش از شما بدیشان کتاب (آسمانی) داده‌ایم توصیه نموده‌ایم و به شما (نیز ای مؤمنان) سفارش می‌کنیم که از (خشم) خدا بپرهیزید.»

و در بشارتی می‌فرماید:

(...وَمَنْ يتَّقِ اللَّهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا*وَيرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لَا يحْتَسِبُ...) (طلاق/2-3)

«هر کس هم از خدا بترسد و پرهیزگاری کند، خدا راه نجات (از هر تنگنایی) را برای او فراهم می‌سازد، و به او از جایی که تصورش نمی‌کند روزی می‌رساند.»

سفیان ثوری‌(رض) می‌فرماید: از خدا پروا داشته باش من هرگز انسان متقی را نیازمند ندیده‌ام.

هر کس که می‌خواهد قلبش را از اسیر شدن بدست دنیا نجات دهد لازم است که: بر اساس ترس از خداوند کار کند و بکوشد که اسباب کسب تقوا را بدست آورد.

می‌توان بعضی از مهمترین آن اسباب را اینگونه برشمرد: تذکر دائم و همیشگی به مرگ و قبر و برانگیخته‌شدن دوباره و گردآمدن انسانها برای حسابرسی و بهشت و جهنم و قرار گرفتن در برابر خداوند و...

2- کوتاه کردن و محدود نمودن آرزوها

همانا خداوند نمی‌خواهد که ما دنیا را رها سازیم، بلکه قضیه بر عکس است زیرا خداوند ما را در زمین جانشینی بخشیده و خواهان آباد گردانیدن زمین از سوی ماست:

(فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَيهِ النُّشُورُ) (ملک/15)

«در اطراف و جوانب آن راه بروید، و از روزی خدا بخورید. زنده شدن دوباره در دست او است.»

با این وصف خداوند سبحانه و تعالی قلب‌های ما را از تعلق به مال، همسر، فرزند، مقام، جاه و ... بر حذر داشته است. زیرا هر گاه قلبها به چیزی تعلق پذیرند دنباله‌روی آن می‌گردند بهمین خاطر خداوند در قالب هشدار شدیدی می‌فرماید:

(قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يأْتِي اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ) (التوبة/24)

«بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و قبیله‌ی شما، و اموالی که فرا چنگش آورده‌اید، و بازرگانی و تجارتی که بی‌بازاری و بی‌رونقی آن می‌ترسید، و منازلی که مورد علاقه‌ی شما است، اینها در نظرتان از خدا و پیغمبرش و جهاد در راه او محبوبتر باشد، در انتظار باشید که خداوند کار خود را می‌کند (و عذاب خویش را فرو می‌فرستد) خداوند کسان نافرمانبردار را (به راه سعادت) هدایت نمی‌نماید.»

برای این که قلبها از دنیا بریده شوند ناچار باید آنها را به آخرت پیوند داد یکی از مؤثرترین داروها در این خصوص: کوتاه کردن و محدود نمودن آرزوهاست.

اگر هر کدام از ما به عنوان یک نگرش موضوعی به زندگیش بنگرد و آرزوها و بلندپروازیهایش را مورد کنکاش قرار دهد می‌بیند که همگی به مرگ ختم می‌شوند. هرگاه آرزوها و خواست‌های شخص عبارت باشند از همسر، فرزندان، مقام، ثروت، شهرت و ... و هر گاه که در بدست آوردن آنها موفق و پیروز شود باز هم نمی‌تواند آنها را حفظ کند زیرا هر لحظه مرگ به سراغش می‌آید و میان او و آنچه که زندگیش را در راه جمع‌آوری و کسبش فنا و نابود کرده، جدایی می‌اندازد.

این آرزوها و آن بلند‌پروازیهای دنیوی که شخص به دنبال آن روان است چه چیزی را برای او به ارمغان می‌آورد؟ خود بزرگ‌بینی یا افتخار دنیایی؟!

همه‌ی اینها به مرگ منتهی می‌شوند و هم‌چنان که گفته‌اند: مُرده را هیچ فخری نیست، ثروتمند و فقیر، رئیس و مرؤوس همگی در خالک قرار می‌گیرند.

بنابراین چه فایده‌ای دارد؟! و چرا خود را در راه بدست‌آوردن دنیا خسته و درمانده کنیم در حالی که تا چند لحظه دیگر از آنها جدا می‌شویم، پس مالی که بخاطر بدست‌آوردنش رنج می‌کشیم از آن بهره‌ای نمی‌بریم و منصبی که بخاطر دست‌یابی بدان می‌جنگیم شیرینیش را نمی‌چشیم.

ای برادر آیا نمی‌بینی هر روزی که می‌گذرد کسانی که در برابر دیدگانمان بودند وداع کرده و می‌میرند، در حالی که آنان نیز همچون ما آرزوها و خواسته‌هایی برای آینده‌ی خود داشته‌اند اما به ناگاه مرگ به سراغشان آمده و میان آنان و رؤیاهایشان جدایی انداخت؟!

آن چنان که عمر بن خطاب (رض) م‌فرماید: هر روز گفته می‌شود که فلانی و فلانی مُردند، ناچار روزی گفته خواهد شد: عمر مرد.

هر کدام از ما باید آزمندانه و حریصانه بکوشد این حقیقت را در قلب و دلش زنده نگاه دارد تا داد و ستدش با دنیا همچون داد و ستد کسی باشد که دنیا را بر جای می‌گذارد.

ابن عمر (رض) روایت می‌کند که: روزی رسول خدا دستش را بر دوشم گذاشت و فرمود: در دنیا چنان زندگی کن که گویی غریب یا رهگذری، ابن عمر (رض) می‌گفت: چون شامگاه فرارسید منتنظر فرا رسیدن صبح مباش و چون صبح نمودی به انتظار شب مباش و از تندرستی خود برای بیماریت و از زندگیت برای مرگ خویش بهره بگیر.[7]

3- قناعت و پاکدامنی و صرفه‌جویی در زندگی:

پیغمبر (ص) فرمود: بی‌نیازی آن نیست که ثروت و مال دنیا فراوان باشد، بلکه ثروت و بی‌نیازی حقیقی بی‌نیازی نفس و قناعت و آرامش آن است.[8] عمر بن خطاب‌(رض) فرمود: طمع فقر است و چشم پوشیدن ثروت است، هر گاه یکی از شما از چیزی که در دست دیگران است چشم پوشد از آن بی‌نیاز شده است.

امری که آدمی از آن چشم پوشد به جستجویش نمی‌پردازد و در آن طمع نمی‌نماید و قلبش در حال فقر نسبت بدان باقی نمی‌ماند و نسبت به کسی که بدان چشم دوخته نیازمند باقی نمی‌ماند ولی هر گاه به کاری چشم بدوزد و در دل بدان امید بندد، قلبش متعلق به آن می‌گردد و برای به چنگ آوردنش فقیر می‌گردد و در برابر کسی که می‌پندارد سبب بدست آوردن آن چیز است فقیر جلوه می‌کند.

گفته شده: هر گاه از آنچه می‌خواهی بی‌نیازی جستی تو هم همانند او می‌گردی و اگر از چیزی که می‌خواهی قطع نظر کنی، امیر و فرمانده‌ی او می‌گردی و اگر به چیزی یا کسی نیازمند گردی اسیرش می‌شوی.

آزادگی، آزادگی قلب است و بندگی بندگی قلب است هم‌چنان که ثروتمندی بی‌نیازی نفس است.[9]

پس بی‌نیازی و ثروت حقیقی عبارتست از بی‌نیازی و ثروت نفس یعنی بی‌نیازی انسان از آنچه در نزد مردمان است. چنین شخصی به مال یا مقام یا شهرت یا همسر یا قدرت یا ... مردم چشم نمی‌دوزد چون قلبش نبست بدان احساس فقر و تعلق می‌نماید در نتیجه در رفتار و حرکاتش منعکس گشته و در برابرش خوار و ذلیل می‌شود و با او مدارا کرده و کنار می‌آید و در مدح و ستایشش زیاده‌روی می‌کند و هر گاه که دچار خطایی شد به خاطر ترس از عصبانیت و ناراحتی او، او را نقد و نصیحت نمی‌نماید.

چه بسیارند مردمانی که ظاهرشان ثروت و بی‌نیازی و باطنشان فقر و طمع نسبت به چیزهایی است که مردم دارند و این همان فقر حقیقی است و چه فراوانند مردمانی که ظاهرشان فقر و باطن قلبهایشان به واسطه خداوند و بی‌نیازی جستن از مردم ثروت و بی‌نیازی است و این همان ثروت و بی‌نیازی حقیقی است.

همچنان‌که شاعر می‌گوید:

العبد حرما قنع                             و الحر عبد ما طمع

بنده آزاده است اگر قناعت پیشه سازد و آزاده بنده است اگر طمع ورزد

و شاعری دیگر گوید:

أطعت مطامعی فاستعبدتنی                       و لو أنی قنعت لکنت حرا

فرمانبردار و مطیع بلندپروازیها و طمع خویش گشتم، پس مرا بنده‌ی خویش ساخت و اگر قناعت پیشه ساخته بودم، همانا آزاد بودم.

از داروهای عملی برای علاج حرص و طمع نسبت بدانچه در دستان مردم قرار دارد این است که آدمی به کسانی که در دنیا از او برترند و یا مال و جاه و فرزندان و قدرت و چیزهای بیشتری دارند ننگرد تا بدین وسیله دری برای شیطان باز نشود که از خلال آن به تزیین دنیا و وسوسه‌ی فرد بپردازد.

نقطه مقابل اینست که هر کدام از ما خود را عادت دهد به کسانی بنگرد که از نعمتهای دنیوی کمتری نسبت به او برخوردارند در نتیجه نعمات زیادی را می‌بیند که خداوند بدو ارزانی داشته و به دیگران نداده است و همین سبب می‌شود تا بیشتر شکر پروردگارش را به جای آورد.

خداوند می‌فرماید:

(وَلَا تَمُدَّنَّ عَينَيكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيرٌ وَأَبْقَى) (طه/131)

«چشم خود را مدوز به نعمتهای مادیی که به گروه‌هایی از کافران داده‌ایم. این نعمتهای مادی که زینت زندگی دنیا است، بدیشان داده‌ایم تا آنان را بدان بیازماییم داده‌ی (اخروی جاویدان و سرمدی) پروردگارت بهتر و پایدارتر (از این نعمتهای موقت و زودگذر جهان فانی) است...»

پیامبر (ص) می‌فرمایند: هر گاه یکی از شما به کسی نگریست که خداوند او را در مال و آفرینش بر این یکنفر فزونی داده است باید به کسی بنگرد که از او پایین‌تر است و از نعمات کمتری برخوردار گشته است.[10] و در حدیثی از ابوذر آمده است: دوستم صلوات الله علیه مرا سفارش فرمود که به کسی بنگرم که از خودم پایین‌تر است نه به کسی که از خودم بالاتر است.[11]

4- توکل زیبا بر خداوند:

خداوند عز و جل می‌فرماید:

(وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا) (هود/ 6)

«هیچ جنبده‌ای در زمین نیست مگر این که روزی آن، بر عهده‌ی خدا است.»

پیامبر (ص) می‌فرمایند: ای مردم درخواست‌هایتان را کوتاه کنید زیرا هر بنده‌ای فقط آنچیزی را بدست می‌آورد که برایش در نظر گرفته شده است.[12] اگر هر کدام از ما یقین داشت که قبل از تولدش میزان رزق و روزیش نوشته شده است و شخص فقط باید در راه بدست آوردن آن بکوشد، و اینکه قبل از گرفتن کامل تمامی آنچه برایش در نظر گرفته شده هرگز نمی‌میرد و هر چند به انواع حیله و نیرنگ متوسل شود، به چیزی جز آنچه خداوند واجب کرده، دسترسی پیدا نخواهد کرد، آسوده خاطر می‌شدیم و به اخذ اسباب در کمال آرامش مشغول می‌گشتیم و به خاطر دنیا با هم به رقابت و دشمنی نمی‌پرداختیم زیرا همه خواهد رسید.

و اگر کسی که حرام می‌خورد می‌دانست آنچه را که می‌خورد همان رزقش است که خداوند برایش در نظر گرفته اما او شتاب کرده و از راهی غیر از آنچه خداوند برایش مقرر ساخته به سویش شتافته، هیچگاه دزدی یا خیانت یا غل و غش نمی‌کرد.

آیا نمی‌بینی که خداوند رزق و روزی دشمنانش از جمله گاوپرستان و خورشید‌پرستان و آتش‌پرستان و غیره را می‌رساند، حال با کسی که او را می‌پرستد چگونه برخورد می‌کند؟!

پس چاره‌اندیشی ما در خصوص رزق این گونه نیست که با اسباب و وسایل به گونه‌ای تعامل نماییم که گویی آنها رزق و روزی ما را می‌دهند یا با داروها به گونه‌ای برخورد کنیم که گویی آنها شفایمان می‌دهند بلکه ما بدین‌خاطر در طلب رزق می‌کوشیم چون بدان مأمور شده‌ایم و در نتیجه‌ی تلاشمان در راه کسب این روزی فقط بر خداوند توکل می‌نماییم، و این همان حقیقت توکل بر خداوند است: یعنی تا آنجایی که می‌توانی اسباب را به کار بگیری و هر آنچه در توانت نیست به خدا واگذاری. مانند کسی که دانه‌ای را در زمین می‌کارد، او آنچه را از اسباب که بدان امر شده انجام داده است، اما کار رویش دانه و خارج شدنش از دل خاک چیزی است که در توان او نیست، بلکه به قدرت خداوند بسته است، پس در کاری که در توان ما نیست، خود را خسته نمی‌کنیم. چاره‌اندیشی در خصوص رزقمان را به خداوند می‌سپاریم با این شرط که تا آنجا که می‌توانیم اسباب را به کار بگیریم و در امر آخرتمان به تدبیر و چاره‌اندیشی می‌پردازیم زیرا فقط همین چاره‌اندیشی محمود و پسندیده است هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

(و اَنْ لَّیْسَ لَلاِنْسانِ إلاّ ما سَعَی) (نجم/ 39)

«و این که برای انسان پاداش و بهره‌ای نیست جز آنچه خود کرده است و برای آن تلاش نموده است.»

5- یادآوری دائمی ضعفها و کاستی‌ها:

خداوند عز و جل می‌فرماید:

(وَ هُوَ الْقَْاهِرُ فَوْقَ عَبَادِهِ) (انعام / 18)

«او بر سر بندگان خود مسلط است.»

خداوند همواره ما را تذکر می‌دهد که تحت قدرت او هستیم و هیچ مخلوقی نمی‌تواند از مشیئت و اراده‌ی او خارج شود زیرا آیات قهر خداوند سبحانه و تعالی هر صبح و شام در برابر دیدگانمان ظاهر و آشکار می‌شوند، فردی را می‌بینی که خداوند سلامتی‌اش را به بیماری و توان و قدرتش را به ضعف و کاستی تبدیل کرده است یا شخص ثروتمندی را فقیر و شادی و سرورش را غم و اندوه می‌کند و یا دیگری را می‌بینی که مردم از او روی‌گردان می‌شوند و بسیاری از آیات و نشانه‌های دیگر.

هر گاه بدقت در این گونه موارد تأمل و اندیشه نماییم بر ما واجب می‌شود که پیوسته خود را به خالقمان نزدیک گردانیم آنهم در حالت خشوع، ندامت و دل شکستگی، تسلیم و فرمانبردار و این که هر لحظه‌ی یقینمان را افزایش دهیم که هر چند اکنون در صحت و عافیت هستیم اما نمی‌دانیم که فردا چه روی خواهد داد.

اصل در وجود ما بر ضعف و کاستی است اما قدرت و سلامتی و ثروت همگی حالتهایی عارضی هستند که به سرعت دچار زوال می‌شوند. خداوند م‌فرماید:

(اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيبَةً...) (روم/ 54)

«خداوند همان کسی است که شما را از (چیزی سراپا) ضعف آفریده است و سپس بعد از این ضعف و ناتوانی قوت و قدرت بخشیده است، و آن گاه ضعف و پیری را جایگزین این قوت و قدرت ساخته است...»

پس باید به کار نیک اقدام ورزیم و بهره‌ی خود از صحت و عافیتمان را در راه کوشش شبانه‌روزی در پی دنیا به کار نگیریم، بلکه فرصت وجود صحت و فراغت و جوانی و قدرت را غنیمت شمرده در راه طاعت خداوند به کار گیریم قبل از آن که به ضعف و بیماری و مشغولیت و پیری تبدیل گردد.

پیامبر (ص) می‌فرماید: پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت شمر: جوانیت را قبل از پیری، سلامتت را قبل بیماری، ثروتمندیت را قبل از فقر، زندگیت را قبل از مرگ و فراغتت را قبل از مشغولیتت.[13]

ادامه دارد ...