6- مجاهده‌ی نفس:

باید دانست هر دارویی برای بیماری تعلق قلبها به دنیا هرگز نتیجه و ثمره‌اش را نمی‌دهد تا هرزمان که صداقتمان را در خصوص خودمان نشان دهیم، نفسی که صاحبش آن را بدون مجاهده یا پرورش و تمرین رها سازد، نفسی بخیل است که علاقمند جمع‌آوری مال و دریغ کردن آن از مردم است. خداوند می‌فرماید:

(إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا*إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا*وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيرُ مَنُوعًا) (المعارج/19-21)

«آدمی کم طاقت و ناشکیبا، آفریده شده است... هنگامی که بدی بدو رو می‌کند، سخت بی‌تاب و بی‌قرار می‌گردد. و زمانی که خوبی بدو رو می‌کند، سخت (از حسنات و خیرات دست باز می‌دارد و) دریغ می‌ورزد...»

نفس می‌خواهد از تمام چیزهایی که قوام انسان بدان بستگی دارد، بهره بگیرد. شهوات حسی همچون شهوت شکم و فرج و شهوات معنوی همچون شهرت و مقام و برتری بر اطرافیان را دوست دارد و دوست دارد مردم گرد او را گرفته و به ستایشش بپردازند به جمع‌آوری مال علاقه دارد، بخشش و انفاق را جز زمانی که سبب تفاخر و بلند مرتبگی در برابر مردم شود، ناپسند می‌شمارد، راحت‌طلبی را دوست دارد و از رنج و مشقت و تکلیف بدش می‌آید.

این نفس، نفسی بسیار ستمگر و نادان است، به کارهای شر دستور داده و از خیر فرار می‌کند.

بی‌گمان می‌دانی که قلب پادشاه است، هر آنچه دستور دهد اجرا می‌شود و نفس بر او فشار آورده تا به خواسته‌های هوا خواهانه‌اش اقرار نماید و در پشت آن شیطان است که کارها را تزیین نموده و وسوسه می‌کند، هر گاه قلب در نتیجه‌ی ضعف ایمان که ناشی از ضعف تقواست به آن کار اقرار کرد، بی‌تردید پیرو و تابع هوی و اسیر او گشته و هرگونه که بخواهد او را به حرکت درخواهد آورد و در چنگالش اسیر می‌شود و هرگونه که بخواهد قلب را به حرکت درمی‌آورد، ابتدا فراموش کردن خداوند و عدم ترس و تقوا از خداوند آن‌گاه خداوند نیز دشمنی ما با نفس‌هایمان را از یادمان می‌برد.

(وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ) (الحشر/19)

و همسان کساني نباشيد که خدا را از یاد بردند، و خدا هم خودشان را از یاد خودشان برد.»

پس گریزی از تقوی و جهاد با نفس و بریدن از بهره‌های نفسانی و مخالفت‌ با هوی نیست و این میسّر نمی‌شود مگر با یاری جستن از خداوند در مقابل نفس و محاسبه‌ی آن در هر کار یا سخنی هم‌چنان که حسن بصری‌(رض) می‌فرماید: بدرستی فرد مسلمان بر نفس خود مسلط و حاکم است و به خاطر خداوند عز و جل آن را محاسبه می‌کند، بدرستی حساب روز قیامت در حق کسانی آسان و سهل است که در دنیا نفس‌هایشان را مؤاخذه و حسابرسی نمایند، و حسابرسی آخرت در حق کسانی سخت و مشکل است که نفس را بدون محاسبه به حال خود رها کرده‌اند، گاهی مؤمن با چیزی مواجه می‌شود که شگفتی‌اش را برانگیخته و آن را دوست دارد، پس می‌گوید: قسم بخداوند من خواهان توام و حاجت و نیاز من هستی، اما به نسبت تو راهی برایم باز نیست، هرگز، هرگز، میان من و تو موانع زیادی قرار دارد. آن چیز از دستش در می‌رود، پس به خودش باز می‌گردد و می‌گوید: من این را نمی‌خواستم، من کجا و او کجا، قسم به خدا، ان شاءالله هرگز به سوی آن باز نمی‌گردم.[14]

7- اقدام به انجام کارهای نیک:

خداوند عز و جل می‌فرماید:

(وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيرَ الزَّادِ التَّقْوَىَْ) (بقره / 197)

«و توشه برگیرید که بهترین توشه پرهیزگاری است.»

چاره‌ای نیست زیرا هر قلبی را توشه‌ای و هر نفسی را شغلی لازم است، اگر ما نفسهایمان را به حق سرگرم و مشغول نسازیم، او ما را به باطل سرگرم می‌سازد و آن چنان که پیداست ایمان با انجام طاعات فزونی یافته و با انجام گناه و معصیت رو به کاستی می‌نهد...

بدین خاطر برای کسی که می‌خواهد دین خداوند را در قلبش مستقر کرده و دنیا را از آن طرد کند ضروریست پیوسته مشغول طاعات و عبادات بوده و به وسیله‌ی آن توشه برگیرد هم چنان که گفته‌اند: همت و دغدغه‌ی تو به اندازه‌ی آن چیزی است که برایت اهمیت دارد و تمایلات و اندیشه‌های تو از جنس همّ و غم توست.

بر هر یک از ما واجب است برای خود اصولی ثابت و لایتغیر در نظر بگیرد که با تغییر شرایط و احوال تغییر نکند و به اندازه‌ی توانش در راه تحقق آن بکوشد.

این اصول ثابت به عنوان نمونه می‌توانند در موارد زیر خلاصه شوند:

— نماز جماعت: باید هر کدام از ما هر آنچه در دست دارد رها کرده، وضو گرفته و زود به مسجد برود و تلاش نماید که در صف اول قرار گیرد مگر این که مانعی سر راه او قرار گرفته باشد که توانایی رفع آن را نداشته باشد.

هر چه زودتر به مسجد برود خشوعش در نماز بیشتر می‌شود زیرا کسی که کاری را رها کرده و مستقیم وارد نماز گردد نمی‌تواند به آسانی فکر آن کار را از ذهنش خارج کرده و در معانی نماز تدبر نماید، هر چند که زود رفتن برای نمازها مهم است اما در مورد جمعه از اهمیت بیشتری برخوردار است.

— شور و اشتیاق به نسبت نمازهای سنت: مانند دو رکعت نماز سنت قبل از نماز صبح و سنتهای قبل و بعد از نماز ظهر و سنتهای بعد از مغرب و عشاء و نماز سنت وتر همچنین نماز سنت ضحی را فراموش نکند.

— روزه‌ی سنت: در روزهای دوشنبه و پنجشنبه و نه روز ذی‌الحجه و روز نهم و دهم ماه محرم، همچنین روزهای مشهور به «ایام البیض» یعنی روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم از هر ماه (که شبهایش تا صبح مهتاب است).

— ذکر خداوند در هر مناسبتی مانند هنگام خوابیدن و بیدار شدن، هنگام داخل شدن و خارج شدن از توالت، قبل و بعد از غذا خوردن و هنگام رویت هلال ماه و ...

— محافظت بر ذکرهای صبح و شب و بر اذکاری مانند استغفار، تسبیح، الحمدلله و لا اله الا الله گفتن.[15]

— قرائت روزانه‌ی قرآن، به گونه‌ای که هر کدام از ما بکوشد حداقل هر ما یکبار قرآن را ختم کند.

— خواندن نماز شب هر چند دو رکعت قبل از نماز صبح باشد آنچه ما را در این راه یاری می‌کند حریص بودن بر نافرمانی نکردن خداوند و شبها زود خوابیدن و با وضو خوابیدن و عزم برخاستن و از خداوند طلب یاری کردن.

— پیامبر (ص) می‌فرماید: دعا همان عبادت است.[16]

دعا از مهمترین صورتهای عبادت است زیرا در برگیرنده‌ی معانی تضرع و خواری و ذلت وخشوع در برابر خداوند عز و جل است، باید که بسیار به دعا کردن با خداوند بپردازیم و اوقات شریفی را برای این کار اختصاص دهیم همچون دعای بعد از اذان و بعد از تمام شدن نماز و هنگام سحر و باید نحوه‌ی دعا کردنمان همچون دعای شخصی باشد که در حالت اضطرار گرفتار آمده یا کسی که به بلا و مصیبتی دچار گشته یا در شُرُف غرق شدن است.

باشد که خداوند صدق تضرع و خشوع ما را ببیند و بر ما رحم آورد زیرا می‌فرماید:

(اِنَّما الصَّدَقـَْاتُ لِلْفُقَراءِ و المَسَْاکِینِ...) (توبه / 60)

«زکات مخصوص مستمندان، بیچارگان...»

— امر به معروف و نهی از منکر تا عذاب خداوند همه‌ی ما را فرا نگیرد در حدیث زینب بنت جحش هنگامی که از پیامبر (ص) پرسید: آیا ما هلاک می شویم در حالی که افراد صالح در میانمان وجود دارد؟ پیامبر (ص) فرمود: آری هر گاه که پلیدی و ناپاکی فزونی یابد.[17]

یادآور می‌شویم که از جمله آگاهی لازم در خصوص امر به معروف و نهی از منکر عبارتست از: علم، دلسوزی و شفقت، صبر. لازم است کسی که امر به معروف و نهی از منکر می‌کند نسبت بدانچه امر به انجامش می‌نماید یا از انجامش نهی می‌نماید عالم باشد و نسبت به کسانی که بدیشان امر کرده یا آنان را از کاری باز می‌دارد دلسوزی و مهربانی داشته و برآزار و اذیتشان صبر نماید:

(يا بُنَي أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ) (لقمان/17)

«ای پسر عزیزم! نماز را چنانکه شاید بخوان، و به کار نیک دستور بده و از کار بد نهی کن، و در برابر مصائبی که به تو می‌رسد شکیبا باش. اینها از کارهای (اساسی و مهمی) است که باید بر آن عزم را جزم کرد و ثبات ورزید...»

— حضور در جلسات علم و همنشینی با علما و مصاحبت با صالحین و آگاهی یافتن در خصوص کتابهای علم، تا فرد مسلمان بتواند عقیده‌اش را تصحیح کرده، اخلاقش را پاک گردانیده، معاملاتش را بر پایه قوانین شرعی قرار داده و حدود و واجباتش را بشناسد.

— زیاده روی در صدقه دادن زیرا صدقه دادن گناهان را فرو می‌نشاند هم‌چنان که آب آتش را فرو می‌نشاند.

— زیاده روی در زیارت قبرها به خاطر پند و اندرز گفتن همچنین دیدار از بیماران و کسانی که دچار جنون و دیوانگی شده‌اند.

— ترک غیبت و سخن‌چینی و تمسخر و ریشخند و دروغگویی و ریا و تفاخر و منت نهادن و دیگر اسباب گناه، زیرا معصیت و گناه قلب را تیره و تار کرده و زمینه‌ی تسلط نفس را فراهم می‌گرداند.

— دوری کامل از خوردن مال حرام و هر آنچه در آن شبهه وجود دارد، زیرا خوردن مال حرام قلب را بیمار می‌گرداند.

— چشم فروهشتن هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

(قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ ...) (النور/30)

«(ای پیغمبر) به مردان مؤمن بگو: (آنان موظفند که از نگاه به عورت و محل زینت نامحرمان) چشمان خود را فرو گیرند، و عورتهای خویشتن را (با پوشاندن و دوری از پیوند نامشروع) مصون دارند این برای ایشان زیبنده‌تر و محترمانه‌تر است.»

نگریستن تیری از تیرهای شیطان است بر ما واجب است که تلاش نماییم تا تیرهایش به قلبمان اصابت نکند.

— توبه و بازگشت دائمی به سوی خداوند اگر بخاطر گناه نباشد، بخاطر کوتاهیهایی که در ادای عبادات رخ داده و اگر تقصیر و کوتاهی صورت نگرفته، بخاطر کوتاهیهایی که در ادای حقوق بندگی نسبت به خداوند روی داده باید توبه کرد.

— محاسبه‌ی هر روزه‌ی نفس به خاطر هر سخن یا کار یا تصمیمی، هر کدام بکوشیم که نواقصمان را تعیین و مشخص کرده و باید با عزم و اراده و محاسبه بکوشد آن را جبران کند و در این کار باید از خداوند کمک بگیرد.

8- همراهی و هم‌نشینی با نیکان:

خداوند عز و جل می‌فرماید:

(وَ تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَ التَّقْوَیَ...) (مائده / 2)

«در راه نیکی و پرهیزگاری همدیگر را یاری و پشتیبانی نمایید.»

از مهمترین عوامل یاری کننده‌ی فرد مسلمان در محافظت دینش: قرار گرفتن در محیطی پاک است در آن محیط او کسی را خواهد یافت که از او حمایت کند و اگر دچار ضعف و سستی شد کسی را خواهد یافت که او را تحمل کرده و کمکش کند تا بپا خاسته و قوت و قدرتش را باز یابد زیرا آنان قوم و خویشاوند هم هستند که به همنشین و دوست و برادر خود ظلم و ستم نمی‌کنند.

اینان مانند عطّارند که هر کس بدینشان نزدیک شود بوی خوش به مشامش می‌رسد، حال کسانی که پیوسته با ایشانند باید چگونه باشند؟

واقعیت و تجربه مؤید این مطلب است که فرد هر چند صاحب قوت و قدرت باشد اما شیطان به او نزدیکتر است، و از جمعی که به هم‌انس و الفت دارند دور می‌باشد، هر چند کسانی در آن جمع دچار ضعف باشند.

هم‌چنان که علی (رض) می‌فرماید: بر نیمی از حق با هم جمع می‌شویم و به خاطر همه‌ی حق از هم متفرق نمی‌گردیم.

ضعف‌هایمان که همواره با ما همراهند، بر ما لازم می‌گردانند که بر همدیگر اتکا کنیم تا همگی به برکت این اجتماع به حرکت درآییم زیرا جماعت رحمت است و تفرقه عذاب.

باید در این سخن خداوند عز و جل که پیامبر را مورد خطاب قرار می‌دهد تدبر و دقت نماییم:

(وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِي يرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَينَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا) (الکهف/28)

«با کسانی باش که صبحگاهان و شامگاهان خدای خود را می‌پرستند و به فریاد می‌خوانند، (و تنها رضای) ذات او را می‌طلبند، و چشمانت از ایشان (به سوی ثروتمندان و قدرتمندان متکبر) برای جستن زینت حیات برنگردد، و از کسی فرمان مبر که (به خاطر دنیا دوستی و آرزوپرستی) دل او را از یاد خود غافل ساخته‌ایم، و او به دنبال آرزوی خود روان گشته است (و پیوسته فرمان یزدان را ترک گفته است) و کار و بارش (همه) افراط و تفریط بوده است.»

در پایان... من این مطالب را می‌نویسم در حالی که کسی را محتاجتر از خود نمی‌بینم، گناهان بزرگند و کارها کوچک و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.

قبل از نوشتن این توجیهات بسیار تردید داشتم چگونه دیگران را به چیزی توصیه نمایم که خود بدان ملتزم نیستم؟! چگونه دیگران را به سوی خداوند فرا خوانم در حالی که خود از او روی‌گردانم؟! بلکه چگونه دیگران را از غرق شدن در دنیا برحذر دارم در حالی که خود غرق درآنم وضع و حالم همچو سخن این شاعر است که می‌گوید:

و غیر تقی یأمر الناس بالتقی                   طبیب یداوی الناس و الطبیب علیل

بی‌پروایان مردم را به پروای الهی فرا می‌خوانند تو گویی پزشکانی هستند که مردم را مداوا می‌کنند اما خود بیمارند.

اما آنچه شک و تردیدم را در نوشتن (و ترجمه) برطرف کرده و مرا در انجام این کار ترغیب نمود این امید بود که شاید بنده‌ای از بندگان صالح خداوند آن را بخواند و از آن بهره‌ای بیندوزد، پس مرا دعا کند و خداوند دعایش را در حق من بپذیرد و به سبب آن مرا بیامرزد.

خواننده‌ی محترم مرا از دعای خیرت فراموش مکن، امید است که خداوند هر دوی ما را در بهشت رحمتش گرد آورد.

والحمدلله رب ‌العالمین

 

حواشی و ارجاعات:

--------------

[1] - رواه مسلم.

[2] - کنایه از تکیه بر انجام کارهای عبث و بیهوده

[3] - مضمون حدیث نگاه کنید به لؤلؤ و المرجان، ج 3، ص 297، 301، 318، ترجمه‌ی ابوبکر حسن‌زاده، مترجم.

[4] - رواه مسلم، ترجمه از کتاب ریاض‌الصالحین، (ص) 328، مترجم عبدالل خاموش هروی.

[5] - رواه الترمذی و قال: حدیث حسن صحیح غریب من هذا الوجه و لکن رواه ابن المبارک عن محمد بن سوقه.

[6] - رواه الترمذی و قال: حدیث حسن، ترجمه از کتاب ریاض الصالحین، (ص) 293، عبدالله خاموش هروی.

[7] - رواه البخاری.

[8] - لؤلؤ و المرجان، ج 1، ص 444، ترجمه‌ی ابوبکر حسن‌زاده.

[9] - رسالة العبودیة لابن تیمیة.

[10] - متفق علیه.

[11] - اخرجه احمد و ابن حبان.

[12] - اخرجه الحاکم من حدیث جابر بنحوه و صحیح اسناده.

[13] - الحدیث عن ابن عباس (رض) و رواه الحاکم و قال صحی علی شرطهما و قال شارح الجامع اسناده حسن.

[14] - ذم الهوی لابن الجوزی (ص) 42.

[15] - برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به لؤلؤ و المرجان، ج 3، (ص) 305-304، ترجمه‌ی ابوبکر حسن‌زاده، مترجم.

[16] - رواه ابوداود و الترمذی و قال حدیث حسن صحیح.

[17] - متفق علیه.