گوشی موبایلی كه در دست شما است، پیراهنی كه به تن دارید، عینكی كه به چشم زده‌اید، بشقابی كه در آن غذا می‌خورید، مبلی كه به آن لم داده‌اید، كفشی كه به پا دارید، خودرویی كه شما را جابه‌جا می‌كند، اینها همه اشیاء هستند، چیزهایی مصنوع كه ما را فراگرفته‌اند، درحالی كه كمتر به نقش آنها در شكل‌دهی به زندگی روزمره خود توجه می‌كنیم. به نوشته عباس كاظمی، اشیاء بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی و تمدن انسانی ما هستند. حتی می‌توان گفت كه مدرنیته یعنی اشیایی كه ما با آنها یا از طریق آنها زندگی می‌كنیم. این جامعه‌شناس و پژوهشگر مطالعات فرهنگی، سال‌هاست كه زندگی روزمره ایرانیان را مطالعه می‌كند، گاه از خلال مراكز خرید و مگامال‌ها، زمانی به واسطه مطالعه شهر. او چند سالی است كه در كنار سایر فعالیت‌های پژوهشی مثل مطالعه دانشگاه، به اشیاء و كالاها توجه كرده و می‌كوشد ابعادی از زندگی روزمره مردم را از رهگذر مطالعه اشیاء روشن كند. او دبیر مجموعه‌ای است كه اخیرا با عنوان سرگذشت یا تاریخ اجتماعی اشیاء در ایران توسط نشر اگر منتشر می‌شود و تاكنون چهار جلد آن منتشر شده است. همكاران دكتر كاظمی در هر یك از این مجلدات كوشیده‌اند سرگذشت یكی از اشیاء یا فضاهای مصنوع پیرامون انسان را مثل توالت یا خزینه، توضیح دهند. به مناسبت انتشار این مجموعه با دكتر عباس كاظمی گفت‌وگویی كردیم كه از نظر می‌گذرد.

شما در مقدمه مجموعه كتاب‌های سرگذشت اجتماعی، به آثاری اشاره كردید كه در رابطه با اشیاء در ایران نوشته شده است. از تاریخ انتشار این آثار بر می‌آید كه سابقه پرداختن به این بحث، عمری حدودا 10 ساله یا كمی بیشتر دارد و این حوزه مطالعاتی در ایران بسیار جدید و نوپاست. در ابتدا بفرمایید سابقه توجه به اشیاء در فضای علوم انسانی جهانی چطور است و چگونه این مباحث وارد ایران شده است؟

پیش‌تر مایلم به دو نكته اشاره كنم؛ نخست اینكه در زمینه شیء به ماهو شیء در آثار ادبی و داستانی حتی قبل از انقلاب آثاری داشتیم، البته نه در چارچوب مطالعه اشیاء كه امروز آن را می‌فهمیم. دوم اینكه انسان‌شناسان و باستان‌شناسان نیز همواره اساسا به موضوع اشیاء علاقه‌مند بودند. مثلا كتاب «هدیه» (gift) از مارسل موس، انسان‌شناس فرانسوی نمونه‌ای از این آثار است. چرخش اشیاء در مطالعات انسان‌شناسانه همیشه موضوع جالبی بوده است. مثلا یك هدیه‌ای به یك نفر داده می‌شد، بعد به خانواده‌ای دیگر می‌رفت و همین‌طور می‌چرخید. هدیه مصرف نمی‌شد، بلكه در گردش بود و همراه با آن منزلت نیز حركت می‌كرد. در ایران نیز مردم‌شناسان به آثار و اشیای مختلف توجه داشته‌اند. نزد باستان‌شناسان نیز اشیاء بازنماینده یك دوره تاریخی‌اند. آنها وقتی تكه‌هایی از ظروف و اشیاء تمدنی را می‌یابند، براساس آن اشیاء، داستان‌پردازی می‌كنند و یك روایت تاریخی را بازسازی می‌كنند. اما چرخش به سمت اشیاء پدیده‌ای مربوط به دهه 1990 میلادی است و نوعی از ماده‌گرایی جدید است. البته ماده‌گرایی نه به معنای ماتریالیسم ماركسیستی، اگرچه ماركسیست‌های جدید هم به این زاویه دید علاقه‌مند شدند. سنت‌های مختلفی در این زمینه وجود دارد. یك سمت ماركسیست‌های جدید هستند، یك سمت كسانی مانند جین بنت هستند كه به خود ماده علاقه‌مند هستند و معتقدند كه خود ماده و اشیاء بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی جهانی انسان‌هاست و آنها زندگی انسان‌ها را تحت تاثیر خودشان قرار می‌دهند. تئوری‌ها و دیدگاه‌های دیگری مثل نظریه برونو لاتور یا اندیشه‌های دلوز و گتاری پیش زمینه توجه به اشیاء را فراهم آوردند. تا اینكه در دهه 1990 این چرخش ایجاد شد و مطالعات فرهنگ مادی به این سمت رفت و از زوایای مختلف به این موضوع پرداخته شد.

این چرخش بیشتر ذیل مطالعات فرهنگی بود یا فلسفه یا تاریخ اجتماعی؟

مطالعات فرهنگ مادی، قلمرویی بین رشته‌ای است كه از رشته‌های مختلفی مانند باستان‌شناسی، انسان‌شناسی و تاریخ و مطالعات موزه، هنر و فلسفه و... استفاده می‌كند. مطالعات فرهنگی نیز خود قلمرویی میان رشته‌ای است و از وجوهی این دو به هم نزدیكند و گاهی شانه‌های‌شان به یكدیگر برخورد می‌كند. در ایران مطالعات فرهنگی در گسترش این قلمرو پیش رو بوده است و سعی شده تا از آن چیزهایی بیاموزد. بنابراین وقتی از مطالعات اشیاء صحبت می‌كنیم تاریخ اجتماعی اشیاء بخشی جذاب از این مطالعه است و اما قاعدتا نباید بدان محدود بماند، همان‌طور كه مطالعه انسان‌شناسانه نیز می‌تواند وجوهی از این قلمرو را توسعه دهد.

در ایران توجه به اشیاء با رویكرد جدیدی كه اشاره كردید، چطور شكل گرفت؟ شما در مقدمه مجموعه به عواملی چون مصرف‌گرایی و اقتصاد سیاسی كالاها و نوستالژی در توجه به اشیاء اشاره كرده‌اید.

اولا من اعتقاد ندارم كه توجه به حوزه‌های رشته‌ای در ایران، یك توجه آگاهانه بوده‌ است، یعنی فردی تحقیق كرده و به این نتیجه رسیده كه این حوزه به درد بخور است و باید وارد ایران شود. توجه‌ها، همیشه تصادفی و رخدادگونه است و حالت contingency دارد. اینكه چطور توجه به رشته پدید می‌آید، به مجموعه‌ای از رخدادها و عوامل و نیروها بستگی دارد كه دست به دست هم می‌دهند و در یك دوره‌ای، توجه به آن رشته جلب می‌شود. همین داستان را راجع به بحث‌های نظری و حتی ورود تكنولوژی می‌توان مطرح كرد.

طبیعتا مجموعه نیروهای اجتماعی در دوره‌ای مشخص وضعیتی را فراهم كردند كه مطالعات فرهنگ مادی در آن شكوفا شود. مثلا ما در ایران در دهه ۱۳۸۰ از فضای مصرفی وارد فضای پسامصرفی شدیم، یعنی با یك مصرف انبوهی مواجه شدیم و این اشیاء خودشان را از پس این انبوه مصرف بیرون كشاندند و هویتی پیدا كردند و برای ما موضوعیت یافتند. این همه اشیاء جدید و نو وارد زندگی ما شده‌اند. در گذشته اگر خاطرتان باشد، یك فرد با ماشین خودش 40-30 سال زندگی می‌كرد و وقتی آن خودرو را می‌دیدیم، می‌گفتیم ماشین فلانی است. اما الان این‌طور نیست. این‌قدر تنوع كالاها زیاد و عمر نگه داشتن كالاها كم شده كه خود اشیاء موضوعیت پیدا می‌كند. یك علت دیگر هم بازگشت به دهه 1360 و همین‌طور بازگشت ذهنی مردم به قبل از انقلاب یعنی دوره پهلوی است.

نوستالژی منظورتان است؟

نوستالژی بخشی از این پدیده را توضیح می‌دهد، اما یك بخش دیگر تامل و بازاندیشی است. این بازاندیشی از خلال اشیاء صورت می‌گیرد و آنها را مهم می‌كند. یك موضوع دیگر كه در مقدمه نگفتم و به بحث بازاندیشی مرتبط است، میان‌ساله شدن جامعه ما است. یكی از اتفاق‌هایی كه در میان‌سالی رخ می‌دهد، توجه به اشیاء دوران جوانی است. ما وقتی می‌خواهیم یادی از گذشته كنیم، سراغ قاب عكس می‌رویم، سراغ آن ظروف قدیمی، كالاهایی كه در انباری گوشه‌ای كز كرده‌اند یا كالاهایی كه با آرایشی جدید به بازار مصرف برگشته‌اند برای‌مان مهم می‌شود. بنابراین در دوره میان‌سالی به یك‌باره برخی اشیاء اهمیت پیدا می‌كنند، زیرا آدم‌ها در این دوره می‌خواهند در هویت خودشان بازاندیشی كنند (روایت خود از خاطرات شخصی را سامان دهند) و داستان‌پردازی از گذشته خود تجدیدنظر كنند، به تعبیری، آرایش جدیدی به اشیاء و در نتیجه به زندگی خود می‌دهند و از نو گذشته خودشان را بازخوانی می‌كنند. گزینش‌ها از گذشته در اینجا به شكل دلبخواهانه مبتنی است بر تركیبی از نوستالژی و بازاندیشی. از این حیث اشیاء برای كمك كردن به شكل‌گیری این روایت و تصویر اهمیت پیدا می‌كنند. بازخورد تاملات جهانی هم مهم است. وقتی ادبیات فلسفی و نظری مطالعات فرهنگ مادی جهانی وارد می‌شود، این مباحث برای‌مان معنادار می‌شود. یعنی آنها هم چیزهای جدیدی را برای ما تعریف می‌كنند و می‌گویند ما می‌توانیم به آنچه شما در ذهن دارید و دغدغه‌تان است، پاسخ دهیم. بنابراین پارادایم مطالعات اشیاء جوابگوی یكسری از نیازهایی است كه در دهه 1390 ما پدید آمده و پژوهشگران در حوزه‌های مختلف علاقه‌مند می‌شوند به اشیاء بپردازند.

شما در مقدمه مجموعه به تورم اشیاء هم اشاره كرده‌اید، یعنی گویا هیچ زمانی انسان به شكل كنونی توسط اشیاء احاطه نشده بود. آیا این تكثر و تنوع اشیاء هم در این توجه نقش داشته است؟

بله، زیگمونت باومن از تعبیر عشق سیال سخن می‌گفت، امروز اشیاء همان حالت را پیدا كرده‌اند. یعنی امروز اشیاء حالت ژله‌ای و سیالی پیدا كرده‌اند و اگرچه جامد و خشك هستند، اما به این معنا سیال هستند كه جدا از عنصر بازیافت كه مدام اشیاء را تغییر شكل می‌دهند و هر دم به شكلی به بازار بیایند، امروز با تنوعی كه به اشیاء داده‌ایم و جابه‌جایی مدام وسایل خانه‌های‌مان، این سیالیت اشیاء را می‌بینیم. یعنی هم شاهد تكثر اشیاء هستیم، هم جابه‌جایی مستمر آنها. مثلا تا پیش از این تحریم‌های نفس‌گیر و مستضعف شدن طبقه متوسط، كالاهایی چون تلویزیون و سایر مبلمان در خانه‌های هر چند وقت یك‌بار عوض می‌شدند، موبایل‌ها و ساعت‌ها و وسایل آشپزخانه‌ها و مبلمان و رنگ خانه‌ها مدام تغییر می‌كنند. خود رنگ خانه‌ها و رنگ‌پردازی داخل خانه‌ها، پدیده مهمی است. دكوراسیون منزل تكثر و شادابی بیشتری به خود دیده‌اند. ما با یك جنگ اشیاء هم مواجه هستیم، اینكه اشیاء چقدر دوام داشته باشند و كنار ما بمانند. به میزانی كه كم‌اهمیت می‌شوند، به قفسه‌ها و كمدها و سپس به انباری‌ها می‌روند، به سطل‌های زباله سپرده می‌شوند، بخشیده می‌شوند، هدیه داده می‌شوند و... جالب است كه در آشپزخانه‌های ما اشیایی می‌آیند كه هیچ‌وقت مورد استفاده قرار نمی‌گیرند. صرفا مد روز هستند و می‌آیند تا ما آنها را داشته باشیم. شاید یك یا دو بار استفاده كرده باشیم. بنابراین ما با جنگ اشیاء مواجه هستیم. اتفاقا دكتر فردین علیخواه در صفحه پادكستی خود اخیرا بحثی راجع به آشپزخانه‌ها مطرح كرده بود و از آمدن آخرین تكنولوژی‌ها در آشپزخانه‌ها صحبت بود. میزان مدرن شدن خانه‌ها را معمولا در آشپزخانه‌ها می‌توان دید. در مطالعات فرهنگی پیش از این با تعبیر جنگ اشیاء آشنا بودیم. اشیاء گونه‌ای ذهنیت (subjectivity) خاص خودشان را درست می‌كنند. یعنی ذهنیت جدیدی تولید می‌كنند و شیوه خاصی از نگاه به جهان اطراف را پدید می‌آورند. مطالعات فرهنگی می‌كوشید این ذهنیت ‌زاده شده از دل امری مادی را مطالعه كند.

منظر شما به اشیاء چقدر وجه انتقادی دارد؟ یعنی آیا صرفا به توصیف نحوه ورود اشیاء به زندگی ما انسان‌ها می‌پردازید یا منظر تجویزی و انتقادی هم دارید؟

برای اتخاذ نگاه انتقادی اول نیاز داریم كه یك تفسیر درستی از وضعیت موجود به دست دهیم. البته ما وقتی تفسیر می‌كنیم، همزمان زاویه دید ما نگاه انتقادی هم دارد. مثلا مصرف اشیاء انضباط رفتاری خودش را هم ایجاد می‌كند. این انضباط رفتاری می‌تواند محل انتقاد باشد. البته كه بخشی از هجوم اشیاء به زندگی ما كه آدم را به یاد هجوم ملخ‌ها به مزارع می‌اندازد، جنبه انتقادی عمیقی دارد و فرصت تامل انتقادی را از یك سوژه شهروند می‌گیرد. به همین خاطر می‌گویم كه اشیاء سابجكتیویتی یا ذهنیت جدیدی را ایجاد می‌كنند. اشیاء شكل جدیدی از ذهنیت را سامان می‌دهند و بعد آنها ذهنیت‌ها را جلو می‌برند و تغییر می‌دهند. این وجه انتقادی داستان است. می‌توان جنبه سرمایه‌دارانه به آن اضافه كرد و از اقتصاد سیاسی اشیاء سخن گفت، می‌توان فراتر هم رفت.

یكسری مفاهیم و تعابیر جدیدی هم درست شده است، مثل سیاست اشیاء، حقوق اشیاء، اخلاق اشیاء و... این تعابیر و اصطلاحات چقدر معنادار هستند؟

اگر ما از نگاه كلاسیكی كه عموما نسبت به اشیاء داریم، خارج شویم، این تعابیر معنادار می‌شوند. ما وقتی از شیء سخن می‌گوییم، از thing یا material یا object سخن می‌گوییم. این فراتر از صرف اشیاء مصرفی سرمایه‌دارانه است. اگر سراغ اشیاء مصرفی سرمایه‌دارانه برویم، آنگاه تعبیر سیاست اشیاء و نقد ما با اشیاء یك معنا دارد، اما اگر فراتر رویم و حیوانات و گیاهان را هم به عنوان اشیاء درنظر بگیریم، با جهان پیچیده‌تری آشنا می‌شویم. یعنی می‌بینیم جامعه و شهری كه در آن زندگی می‌كنیم، فقط شامل من انسان و چند شیء مادی مصرفی سرمایه‌دارانه نیست. درخت‌ها، كلاغ‌ها، گربه‌ها، سگ‌ها، سوسك‌ها، موش‌ها و... در كنار قبرستان‌ها، پل‌ها، پارك‌ها بخشی از هویت و زندگی شهر ما را می‌سازند. امروزه در بحث city as assemblage می‌شنویم كه مجموعه یا هموندی‌هایی از چیزها در كنار هم قرار می‌گیرند و مجموعا شهر را می‌سازند. پای ناانسان‌ها در میان می‌آید. یعنی با دركی جدید مواجه می‌شویم یعنی زندگی انسانی ما چنان با چیزهای دیگر پیوسته است كه بدون آنها قابل فهم نیست، ازاین رو، برای فهم شهر و زندگی خودمان نیازمند تعامل با اشیاء هستیم. برای نمونه، الان حیوانات خانگی چون سگ، گربه و پرندگان بخشی از زندگی شهری ما شده‌اند. شما نمی‌توانید شهرهای ما را بدون حیوانات خانگی بفهمید. این حیوانات خانگی هم بخشی از حوزه مطالعات اشیاء هستند. اینها چه كار می‌كنند؟ چطوری تعاملات اجتماعی را تحت تاثیر خودشان قرار می‌دهند؟ این حیوانات خانگی خانواده‌ها را به شكل جدیدی بسط داده‌اند. همان میزان كه وقتی یك فردی به یك خانواده اضافه می‌شود، مناسبات را تغییر می‌دهد، یك سگ هم وقتی وارد یك خانواده می‌شود، مناسبات خانوادگی و حتی مناسبات همسایگی و محله‌ای را تغییر می‌دهد. فضای اجتماعی به طور كلی متاثر می‌شود. بعد حقوق و سیاست‌هایی باید حول این موضوع ایجاد شود. متاسفانه از آنجا كه در ایران برای اشیاء و چیزها هویت مستقل قائل نیستیم، برای آنها قانون هم نمی‌نویسیم. شاید گفتنش چندان خوشایند نباشد، اما مدفوع سگ یكی از مهم‌ترین چیزهایی است كه بخشی از بحران ده سال آینده شهرهای بزرگ مثل تهران را توضیح می‌دهد. مدفوع سگ كجا باید دفع شود؟ چطور باید آموزش داد به كسانی كه از این حیوانات نگهداری می‌كنند؟ چه تاثیر زیست محیطی بر پارك‌ها و بر رفتارهای آدمیان می‌گذارند؟ جامعه‌ای كه به لحاظ فرهنگی و مذهبی همیشه برای نجاست / پاكی‌را مهم می‌شمرده، اینك نه تنها باید سگ را به عنوان یك شهروند كنار خود بپذیرد، بلكه باید راه‌حلی برای مدفوعش داشته باشد. آیا اخلاق زندگی روزمره تابع این عوامل ناانسانی متحول خواهد شد. بله درست است ما با اخلاق جدید از شهروندی در دهه‌های آینده روبه‌رو خواهیم بود.

البته به نظر می‌رسد در غیاب سیاست‌گذاری‌های دولت‌ها، شهروندان خودشان در زندگی اجتماعی برای حل این مشكلات و كنار آمدن با اشیاء راه‌حل‌هایی پیدا می‌كنند. این‌طور نیست؟

البته همیشه این‌گونه نیست. فرد تنها به سختی می‌تواند راهی جمعی در میان انبوه مسائل و مشكلات باز كند. اگر سیاست‌گذاری‌ها از بالا رخ ندهد و آن هم به نحوی صحیح و درست. در جامعه جنبش‌های شهری و همین‌طور جماعت‌های فعال در فضای عمومی می‌توانند مسیر جدید برای همسازی انسان‌ها ناانسان‌ها در جوامع شهری فراهم كنند (تحقق این امر به دلیل تضعیف، كنترل سیاسی و سركوب این جنبش‌ها در ایران ساده نیست). شهرهای ما هر چه بیشتر به این همزیستی و كنار هم بودن نیاز دارد اما اگر مسیر درست طی نشود می‌تواند لطمات زیادی به لحاظ زیست محیطی و اجتماعی در پی داشته باشد. در مجموع آنكه آنچه گفتیم نشان‌دهنده آن است كه موضوع فرهنگ مادی و مطالعات اشیاء چقدر پیچیده است و نیازمند توجه به جوانب مختلف است، چه به لحاظ حقوقی، چه از نظر سیاست‌گذاری و چه از حیث فرهنگی.

عنوان كلی مجموعه‌ای كه شما سرویراستاری آن را به عهده گرفتید، سرگذشت اجتماعی است، یعنی به نظر می‌رسد تامل راجع به اشیاء قرار است از یك نظر صورت بگیرد. از این حیث در كنار روایت سرنوشت اشیاء دوره‌هایی تاریخی نیز مورد تامل قرار می‌گیرند، مثل كاری كه شما پیش‌تر در مقالاتی مثلا راجع به پیكان صورت داده بودید.

اساس پروژه سرگذشت اجتماعی چیزها كه تاكنون 4 جلد آن منتشر شده، فراهم كردن زمینه‌ای برای تامل در زندگی مدرن خود ما هست، یعنی نوعی تامل بر مدرنیته ایرانی. پرسش اساسی ما این بود كه اگر بخواهیم مدرنیته ایرانی را بفهمیم، آیا كافی است كه سراغ اندیشه‌ها برویم و به مطالعه این بپردازیم كه چگونه افكار فلسفی وارد ایران شده است؟ آیا به همان اندازه مهم نیست كه بفهمیم چیزها چطور وارد زندگی ما شدند و زندگی ما را تغییر دادند و عملا ما را مدرن كردند؟ اشیایی كه در عمل ما را درگیر تجربه‌های جدید كردند و به تعبیر نوربرت الیاس، نظم جدید را ممكن كردند. اشیاء به رفتارهای ما انضباط می‌بخشند، آنها شیوه قدم زدن، نشستن، خوابیدن و... ما را تعیین می‌كنند، مبل، صندلی، تخت و... با ما چنین كرده‌اند. ما تا 70-60 سال پیش روی مبل‌ها نمی‌نشستیم، روی تخت نمی‌خوابیدیم، با میز و صندلی مطالعه نمی‌كردیم یا غذا نمی‌خوردیم. كافی است تفاوت رستوران‌های مدرن و سنتی را در جامعه ایران که هر دو با هم رقابت دارند درنظر بگیرید. دو شكل متفاوت تعامل از طریق مواجهه ما با اشیایی چون تخت و میز و صندلی ممكن شده است. بنابراین اشیاء، شیوه تعامل اجتماعی را تعیین می‌كنند. بنابراین، این پروژه تلاشی است برای فهم مدرنیته ایرانی از خلال توجه به اشیاء. این امر ممكن نمی‌شود جز با بازگشت به تاریخ. تاریخ خرد یا تاریخ چیزهای بی‌اهمیت یا تاریخ ناچیزها، محملی فراهم می‌كند كه بتوانیم چیزهایی را ببینیم كه تا الان به آنها توجه نمی‌كردیم.

از این مجموعه تاكنون راجع به خزینه، توالت، لب‌آرایی و تقویم منتشر شده است. انتخاب این اشیاء بر چه مبنایی صورت می‌گیرد؟

من و آقای علی‌اصغر سیدآبادی چند ماه قبل از همه‌گیری كرونا، فكر كنم در سال 1398 كارگاهی در نشر اگر گذاشتیم با موضوع فهم زندگی روزمره جدید ایرانی از خلال اشیاء و فراخوان دادیم. در این جلسات راجع به برخی اشیاء بحث كردیم و در این زمینه اندیشیدیم كه كدام یك از اشیاء قدرت بازنمایندگی بیشتری دارند و بیشتر می‌توان از خلال آنها حرف زد. در آن كارگاه لیستی تهیه شد و حدود 16-15 نفرشركت كردند و همین تعداد موضوع انتخاب شد كه خوشبختانه تاكنون تعدادی به سرانجام رسیده است. اما در این میان من پروژه اشیاء را زمانی ‌كه در دانشگاه علم و فرهنگ بودم نیز دنبال می‌كردم كه برخی از آنها هنوز چاپ نشده‌اند. موضوع خزینه نیز كه از ابتدا بخشی از كارگاه مطالعات اشیاء نبود بلكه پایان‌نامه‌ای بود كه در دانشگاه علم و فرهنگ انجام شده بود با تغییراتی در چارچوب این پروژه جای گرفت.

نویسندگان این مجموعه چه تخصصی دارند؟ تاریخ خوانده‌اند یا علوم اجتماعی یا انسان‌شناسی یا ...

از رشته‌های مختلف علوم انسانی هستند. برای چنین مطالعاتی قلمروهای متفاوتی از تاریخ، انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی سودمندند.

این مجموعه تا كجا ادامه پیدا می‌كند؟

قرار است كارگاه‌های جدیدی بگذاریم. البته برخی موضوعات چون ساعت، تلویزیون در حال انجام است. لازم به ذكر است كه این پروژه بلندمدت است و موضوعات بیشتری كار خواهند شد.

بازخوردها چطور است؟

از این مجموعه استقبال شده است و برای مخاطبان جالب بوده، زیرا بخشی از این اشیاء با زیست روزمره مردم سر و كار دارند. آنها با خواندن این كتاب‌ها در می‌یابند كه می‌توان راجع به اشیاء فكر كرد.

از جانب پژوهشگران تاریخی بازخوردی داشتید؟

بیشتر بازخوردها در سطح دانشجویان تحصیلات تكمیلی است و بخشی از همكاران‌مان نیز واكنش مثبتی نشان دادند. به‌ طور كلی مطالعات نوظهور چندان در دانشگاه استقبال نمی‌شود اما دانشجویان جلوتر از همه مسیر جدید را باز می‌كنند. در حال حاضر مطالعات اشیاء نیز مانند مطالعات زندگی روزمره در حال تبدیل شدن به یك خط پژوهشی معنادار برای دانشگاه است.