این یک تعریف دقیق است و به بحث و جدل نیازی ندارد؛ خواننده – در حین خواندن کتاب – خود را در برابر مجموعه‌ای از ضوابط مندرج در کتاب خدا و سنت رسول و سیره‌ی سلف صالح از اصحاب و تابعین و تابع آنان می‌یابد و نشاط روحی مسلمان را در مجرای درست و به دور از انحراف و بیهودگی قرار می‌دهد. در نتیجه داده‌های کتاب - به نوعی - در بستر میراث معنوی – عاطفی اسلام قرار می‌گیرد و با وجد و نشاط صوفیانه می‌آمیزد نه به صورت تبعیت خارج از ضابطه و قانون؛ بلکه در قالب دعوتی که باعث می‌شود نشاط صوفیانه از کتاب و سنت الهام گیرد و با مطالب آن هماهنگ شود و از انحراف به چپ و راست مصون بماند. 
مؤلف گاهی به این قیم جوزی متوسل می‌شود و آموزه‌هایش را به طور کامل از او دریافت می‌کند چنان که شیخ فیضی فیضی در یکی از مباحث خود از ابن تیمیه و نگرش‌های صوفیانه‌ی او الهام می‌گیرد در حالی که در این دو بزرگوار خود دو تن از استوانه‌های اندیشه‌ی سلفی و مخالف تصوف بوده‌اند.  
در حقیقت مرزی بین سلفیت و تصوف حقیقی و سازگار با معیارهای کتاب و سنت وجود ندارد؛ باعث شگفتی است که دو قطب سلفیت ابن تیمیه و ابن قیم، معلمان زهد و تصوف باشند و در کمالات روحی سیر ‌کنند. امام بزرگواری چون غزالی و صوفی برجسته‌ای مانند عبد القادر گیلانی از سلفی‌های طراز اول، روش تعامل درست با کتاب و سنت را به مردم می‌آموزند و نشان می‌دهند که هیچ چیزی قبل از این دو، با این دو و بعد از اینها وجود ندارد که در سفر زندگی و طی کردن مراحل آن راهنمای انسان باشد و تأکید می‌کنند که کلمه‌ی لا إله إلا الله مایه‌ی آرامش دل‌ها و پویایی روح است.  
اکنون بار دیگر زمان آن رسیده است که با اعمال خالص اسلامی که هدف از آن رسیدن به خدا و مبارزه با هوا و هوس است، همراه و همگام شویم؛ از بحث و جدل بیهوده فاصله‌ بگیریم که دیوارهای بین ندای مطلق توحید را فرو می‌ریزد و برای تحقق اخلاص در قلب و عقل و عاطفه تلاش می‌کند. 
اگر حق را می‌جویم همه‌ی اینها شاخه‌هایی از آب شیرین و گوارایی هستند که از جاهای گوناگون سرچشمه می‌گیرد و جویبارهایش با ریتم خاصی جریان دارد. هر یک طعم و شیرینی خاص خود را دارد اما همه در یک دریا می‌ریزند و به سمت هدف واحدی می‌روند و به اصل و اساس این دین که همانا شهادت لا إله إلا الله است می‌رسد؛ همان اساسی که گارودی آن را بزرگ‌ترین و حساس‌ترین پایه‌ی این دین می‌نامد؛ شهادتی که اگر به درستی ادا شود می‌تواند کوه‌ها را جابجا کند. 
این کتاب به نوعی به اصطلاحی به نام ادب رقائق گرایش دارد که نوعی ابداع ادبی است و می‌خواهد احساسات ایمانی را برانگیزد و آن را به گونه‌ای بپرورد که نسبت به تمام آفریده‌ها، پدیده‌ها و اشیاء شور و حس محبت الهی داشته باشد. از این راه به تعابیر و الفاظ شیرینی متوسل می‌شود و از فنون زیبای بلاغت عربی وام می‌گیرد و با تکیه بر داستان کوتاه، موعظه‌ی حسنه، رویداد مؤثر، تجربه‌ی گویا، واقعیت تاریخی و حکمت مأثور بافت خود را غنا می‌بخشد و کلماتش را برای تحقق هدف مورد نظر کارایی می‌دهد: شفافیت روح و درخشش عاطفه‌ی ایمانی در مقابل تراکم ماده و فشارهایی که انسان را محاصره می‌کند و تاریکی شب وحشی که دنیای خالی از ایمان را می‌بلعد!
از سوی دیگر هم دیدگاه جامعه اسلامی را نشان می‌دهد که همدلی شگفت‌انگیزی را نشان می‌دهد؛ همدلی بین تمام دوگانگی‌هایی را که زندگی انسان را از هم می‌پاشد و هیچ دین و فرقه‌ای جز اسلام نتوانسته آن را در یک بستر جمع کند و به آن وحدت و یگانگی ببخشد.
آسمان و زمین، دنیا و آخرت، روح و جسم، درون و بیرون، ایمان و عقل، فرد و جماعت، آزادی و عدالت و سایر دوگانه‌ها که در این دین فرصتی برای گذار از جنگ و درگیری پیدا می‌کند. 
ما در اینجا عباراتی را به خاطر می‌آوریم که خواننده را با شیخ احمد رفاعی متصوف معروف پیوند می‌دهد: "مانند برخی از متصوفه نگویید که ما اهل باطن هستیم و آنان اهل ظاهر؛ این دین جامع باطن و چکیده‌ی ظاهر است؛ ظاهرش ظرف باطن است و اگر ظاهر نبود باطنی وجود نداشت و اگر ظاهر نبود این دین درست نمی‌شد. قلب بدون جسم استوار نمی‌ماند بلکه اگر جسم نبود قلب فاسد می‌شد که قلب نور جسم است". 
سؤالاتی مطرح می‌کند با کلماتی که مفهوم آن همان چیزی که ما به دنبالش هستیم؛ "کدام حالت باطنی وجود دارد که شرع به عمل کردن به آن دستور نداده است؟ کدام حالت ظاهری وجود دارد که به اصلاح باطن آن امر نکرده است؟" سپس نتیجه می‌گیرد: بین ظاهر و باطن فرق نیندازید که این گمراهی و بدعت است.
همچنان که ما در اینجا دیدگاه خاور‌شناس هاملتون كب ورد درکتاب "پژوهش‌هایی در تمدن اسلامی" را نیز یادآوری می‌کنیم؛ از نگاه وی تصوف و عرفان اسلامی کاملا بر بینش‌های شهودی قرآن استوار است و در مواضع اولیه‌ی اسلام حرکت می‌کند و با این کار توحید کامل می‌شود.
بنابراین اسلام راه را برای فرمول‌ها و تمرین‌هایی باز می‌کند که در هماهنگی شریعت و عروج به بلندای روحی و ایمانی به مؤمن کمک می‌کند. 
در مسأله‌ی ذوق و احساس عبادی و اخلاقی که محور کتاب را تشکیل می‌دهد، ملاحظه می‌شود که اسلام بال‌های خود را بر روی انبوه الگوهای بشری گشوده است؛ برخی در حد توانمندی و آرزوها و تعهدات اخلاقی خاص خود می‌ایستند نه زیاد نه کم؛ در حالی که گروه دیگر با قدرت و همت روح بالا می‌روند و ایستگاه‌های ایمان و تقوا را می‌پیمایند و به احسانی که قله‌ی ارزش‌هاست می‌رسند؛ آنجا که انسان خود را در برابر خواست الهی می‌بیند و هیچ چیز در زمین و آسمان بر او پوشیده نمی‌ماند. 
اصطلاح سلفی و ادعای صوفی عنوان‌هایی هستندکه بعدها به وجود آمده‌اند و هر دو – در سایه‌ی این حقیقت – پیروان و یاوران این دین هستند و از جاده‌ی آن خارج نمی‌روند و نمی‌توان بر آنان حکم خروج زد مگر کسی که به واسطه‌ی وسوسه‌ی شیطان با گفتار و کردار خود از امر خدا سرباز زند. ابو زید بسطامی (صوفی) و شافعی (فقیه) هر دو بر این عبارت تأکید می‌کردند گویی مقصدشان یکی است: اگر کسی را دیدید که در هوا پرواز می‌کند یا بر روی آب می‌رود، فریبش را نخورید بلکه ببینید در امر و نهی الهی چه موضعی دارد.
این کتاب تمام کلمات ذکر را شامل می‌شود و در هر جایی آنها را جستجو می‌کند: در کتاب و سنت و آثار قدما و معجم‌های لغت؛ فرازهایی را به تأثیر ذکر در زندگی مؤمن و شفای روح و اصلاح قلب اختصاص می‌دهد و از شیوه‌های ذکر با جزئیات آن و نقش مرشد یا معلم در راهنمایی انسان می‌گوید و در همه‌ی این مراحل از مفاد قرآن و سنت و کتاب‌ها و معجم‌های پیشنیان الهام می‌گیرد. 
عنوان کتاب بدون شک حاوی مفاد آن است؛ زاد و توشه‌ی ذاکران. زن و مرد را هم‌زمان و به طور یکسان مورد خطاب قرار می‌دهد و خاطر نشان می‌کند در بینش اسلامی هیچ گروهی از دیگری بالاتر یا پایین‌تر نیست و در خطاب الهی که متوجه بشریت است همکان برابر و یکسان هستند. 
حجم کتاب مناسب و ضروری است؛ در غرب این نوع کتاب‌ها را کتاب جیبی می‌نامند که انسان می‌تواند هر جایی که می‌رود آن را با خود ببرد تا هر جا که فرصتی دست دهد در وقت‌های اندک و در هنگام نیازهای مبرم آن را بخواند. بنابراین این گونه کتاب‌ها بیشتر رواج خواهند یافت و مؤلف با کتاب قبلی خود "دعای درماندگان" آن را تجربه کرده است؛ به طوری که ظرف چند هفته در بازار نایاب شد و دو سه بار دیگر تجدید چاپ شد. 
آنچه اهمیت کتاب را بیشتر می‌کند آن است که مؤلف برای نخستین بار دست‌نوشته‌ی مختصری با عنوان "بشارت‌های خیر" منسوب به شیخ عبد القادر گیلانی به آن افزود که مجموعه‌ای از دعاها و اذکار را در بر دارد و هر فراز آن با درود و صلوات بر پیامبر آغاز می‌شود؛ صلواتی که به منزله‌ی بشارت برای مؤمنان توبه‌کار، پاکباز، فروتن، بردبار، پارسا، محسن، شاکر و دیگر صفات زیباست؛ صفاتی که مؤمن را پرچم هدایت رهروان راه قرار می‌دهد. راه را روشن می‌کند و از سرگردانی رهایی می‌بخشد نه با کلمات و عبارات صرف بلکه با عمل و تلاش و بذل و بخشش و ارائه‌ی الگویی زیبا. این یک عمل مستمر در مسیر تغییر اخلاقی و روحی و عاطفی است همان روشی که غرب مسیحی ما را به فقدان و انحطاط در آن متهم می‌کند و از زبان شماری از حامیان‌شان می‌شنویم که می‌گویند بازده آن با آنچه مسیحیت به پیروانش داده است بسیار ناچیز است. 
دروغ می‌گویند؛ چه بسیار است کتاب‌های رقائق که قفسه‌های کتابخانه‌های ما را پر کرده است. این شیخ گیلانی است که از میان ده‌ها و صدها و هزاران نفر از اساتید خبره‌ی روحی که در کتاب‌های تراجم از آنان بحث شده است، با دعای شیرین و زیبای خود (بشارت‌های خود) تلاش می‌کند خود و پیروان و مؤمنان را دنباله‌روی رسول معلمی قرار دهد که تجربه‌ی روحی و عاطفی او از اسرار جهان پرده برداشته است و پرده‌های ملکوت را گشوده است و به بلندای سدره‌ المنتهی راه یافته است. آنجا که می‌گوید: اگر آنچه من می‌دانم می‌دانستید کمتر می‌خندید و بیشتر می‌گریستید. 
این سرود زیبای گیلانی را بارها بخوانید و در کلمات آن تأمل کنید؛ شما هیچ لغو و انحرافی در لابلای آن نمی‌بینید و از اشراقات عرفانی و توصیفات نوافلاطونی که اندیشه‌ی بت‌پرستانه‌ی یونان را با هوس مدعیان این دین با تحریفات قدیس پولس آمیخته است خبری نیست. ما اینجا در قلب توحید هستیم در مقابل دو چیزی که سومی ندارد: کتاب خدا و سنت رسول گرامی او که بشارت‌های خود را از خداوند الهام می‌گیرد. 
زاد ذاکران در حقیقت تلاشی است در راه دیدار موعود که پیروان این دین از اقشار گوناگونش از آن گریزی ندارند تا زمانی که رضای خدا را می‌جویند و به او متوسل می‌شوند... تا زمانی که می‌کوشند در حد توان راه رسول معلم را بپیمایند و روش او را بجویند... تا زمانی که به خوبی می‌دانند که شهادت لا إله إلا الله امانتی بزرگ بر گرد‌ن‌شان است و هر گونه انحراف از آن هر چند کم و ناچیز و پنهان، آنان را به سمت زیان و خسران می‌برد. آنان در عبادت و در اذکار و تحولات قلبی و روحی خود نیایگشر و تسبیح‌گوی و شکرگزار درگاه او هستند؛ او را به یکتایی می‌پرستند و در یک مسیر هستند و برادران هم‌دیگرند. برخی این راه و برخی راه دیگر را می‌پیمایند اما سرانجام این راه‌ها همه به یک هدف می‌رسد و در یک نقطه‌ی مرکزی توقف می‌کند که هستی بر آن استوار است و افلاک به دور آن می‌گردند: 
لا إله إلا الله برای چندمین بار و تعبیر گارودی کلمه‌ای است که به لحاظ قدرت روحی می‌تواند کوه‌ها را از جای بجنباند. 
آیا هنوز زمان آن نرسیده است که از جدال بیهوده بگذریم و به جای آن به گفتگوی همراه با ادب خلاف که از نیاکان‌مان آموخته‌ایم متوسل شویم و در راستای صلح و سازش و همدلی بین پیروان این دین در مقابل نیروهای مخالفی که قصد پراکندن ما را دارند بکوشیم؟
عباراتی درباره‌ی تصوف اثر شیخ فیضی فیضی با توجه به حجم اندک کتاب؛ کلماتی که آدمی ارزش‌های والای اسلامی را در آن می‌بیند و گاهی نیز مؤلف آن را برای انسانی که جهالت و هوا و هوس او را احاطه کرده است آشکار می‌سازد.
همچنان که عارفان معروفی مانند شیخ عبد القادر گیلانی به صراحت اعلام می‌کند کسی که عبادات فرض را ترک کند زندیق است. ارتکاب حرام معصیت است و فرایض به هیچ وجه از انسان ساقط نمی‌شود. 
این همان چیزی است که مؤلف در صدد بیان و اثبات آن است. او با موضع ابن تیمیه در تصوف هماهنگ است؛ به عبارت دقیق‌تر ابن تیمیه هم می‌خواهد همین را بگوید. این کتاب با این بینش زیبا یکی از حقایق مهم متعلق به شخصیت و اندیشه‌ی این امام بزرگوار را آشکار می‌سازد؛ اندیشه‌ای که می‌رود در غبار اختلاف بر سر جزئیات و فرعیات از نظرها پنهان شود. یقینا بسیاری از مردم تا لحظه‌ی انتشار کتاب شناخت درستی از موضع ابن تیمیه نسبت به تصوف نداشته‌اند. 
پس از همه‌ی این‌ها این کتاب می‌کوشد بار دیگر بین دو جریان دین سازگاری ایجاد کند؛ دو جریانی که متأسفانه سال‌هاست با هم نزاع دارند و هر یک با دید یک‌جانبه بر اصل "یا این یا آن" پافشاری می‌کنند و یکی از این دو نمی‌گوید "این و آن"؛ پایبندی و تصوف... گذشتگان و پیروان واقعی آنان تا زمانی که بر آیین خدا هستند و به آموزه‌های پیامبرش عمل می‌کنند.
این سرآغاز مبارکی است برای تسویه حسابی قدیمی که سرزمین‌های اسلامی از دیرباز تا کنون از آن رنج می‌برند. اگر خود ابن تیمیه، این استاد بزرگ درباره تصوف چنین گفته است - آنچه در کتاب پیش روی خود می‌بینید – آیا توجیهی برای اختلافی که از دایره‌ی مباح فراتر می‌رود و به نفرت و دشمنی می‌رسد پیدا می‌شود؟
شاید با انتشار کتابی که نویسنده در مورد امام ابن تیمیه وعده داده است و این جزوه به اندازه‌ی یک فصل از آن نیست، فرصت بیشتری برای خواننده فراهم شود. آن وقت است که خود را در برابر یکی از الگوهای برجسته‌ی انسانی پرورده‌ی این دین می‌بینیم. دینی که می‌تواند چنین الگوهایی را در هر زمان و مکانی به جهانیان عرضه کند. حقیقتا این یک فرصت جدید برای تسویه‌ی حساب‌های قدیمی در این شهر و تمام شهرهای اسلامی است تا با هم به توافق برسیم؛ اسباب موجود است و هدف یکی است. در این جا یک گام لازم است که ممکن است ما را به آنچه همگان آروز داریم برساند: وحدت در دایره‌ی عقیده‌ی بزرگ و فراگیری که می‌داند چگونه بر نظام و آزادی، شریعت و حقیقت، التزام و حرکت و قاطعیت و نرمش بال بگسترد و این بخشی از آموزه‌هایی است که ما از این استاد بزرگ آموخته‌ایم.

نظام اسلامی از نگاه شیخ محمود آلوسی
این کتاب همان‌طور که از عنوان آن مشخص است به جنبه‌هایی از نظام اسلامی می‌پردازد که ریشه در ایمان دارد؛ از توحید باری تعالی و عبادت و بندگی او و تأثیر آن در بر نظام و حیات اسلامی آغاز می‌شود و با پرداختن به مسأله‌ی زن، ارزش‌های اخلاقی، موضع‌گیری نسبت به دوگانه‌های علم وجهل، کار و تنبلی به منابع قانون‌گزاری و راهکارهای آن می‌پردازد و در برابر کردار نادرست و انحرافی مانند زنا، شرابخواری و دزدی که تأثیر مخربی بر زندگی بشری می‌گذارد موضع‌گیری می‌کند.
بنابراین، هدف این کتاب بررسی جامع و دقیق نظام اسلامی نیست؛ بلکه چنان که عنوانش گواهی می‌دهد می‌خواهد برخی از ابعاد این نظام را نشان دهد که ممکن است با تلاش‌های دیگری که در پی می‌آید، به جنبه‌های چندگانه‌ی این نظام شگفت‌انگیز الهی بپردازد و در سیر زندگی بشری از هیچ ریز و درشتی فروگذار نکند. 
تحلیلگر به منابع مبارکی مراجعه می‌کند که در پیگیری جنبه‌های گوناگون به او کمک می‌کند؛ جنبه‌هایی که به صورت دقیق به بررسی و تنوع آنها پرداخته است. تنها به نص اکتفا نمی‌کند بلکه گاهی برای مقایسه و تحلیل و نتیجه‌گیری یا انتقاد و برآورد مداخله می‌کند. اگر چه خواننده آرزو می‌کند که حضور او در مباحث بیشتر و گسترده‌تر باشد. شاید این امر با تحقیقات مستمر و در کارهای آتی که این شیخ جوان وعده داده است محقق شود؛ کسی که عشق عمیق او به تحقیق و اشتهای سیری‌ناپذیرش به خواندن و درک مطلب زبانزد است.
در حقیقت موضوعاتی که در کتابش انتخاب کرده است، از اهمیت بالایی برخوردار است و در لیست اولویات جایگاه بلندی دارد؛ نه فقط در دایره‌ی نظام اسلامی بلکه در نظم و تمام فعالیت‌های بشری؛ امروز چه کسی می‌تواند اهمیت قابل توجه مسأله‌ی زن را انکار کند؟ مسأله‌ای که کج‌روان آن را به بیراهه کشانده‌اند و مهندسی اسلامی آن را به راه راست سوق داده است. یا مسأله‌ی ارزش‌های اخلاقی که در زندگی غربی به تباهی رفت و فرو پاشید و این دین توانست از آن حمایت کند و با ریشه‌دار کردن آن در عقیده، ثباتش را حفظ نماید. چه کسی اهمیت علم و دانشی را انکار می‌کند که امروز غربی‌ها با افسارهای محکم آن، گردن ما را گرفته‌اند؟ همان علمی که کتاب و سنت چنان بر آن تأکید کرده‌اند که گویی هر کس در آن کوتاهی کند، امت را به تباهی می‌کشاند. همین امر نسبت به عمل هم که پایه و اساس کار فرهنگی است و با فقدان آن تمدن‌ها از بین می‌روند و از تاریخ محو می‌شوند صادق است.
خداوند به برادر تحلیلگر توفیق بیشتری عنایت کند تا بتواند آثار دیگری را تقدیم کند و جنبه‌های دیگری از نظام بی‌همتای اسلامی را کامل کند.

تمجید از کتاب "دیدگاه اسلامی نقد بین تخریب و اصلاح" دکتر رائد امیر راشد
این کتاب در چارچوب (ادبیات اختلاف) که اجداد ما بنا نهاده‌اند، تألیف شده است سپس معاصران چیزهایی را به قصد تعمیق و ریشه‌یابی به آن افزوده‌اند. عنوان کتاب خود کلید ورودی را به خوانندگانش می‌دهد؛ زیرا نقدی است بین اصلاح و تخریب از دیدگاه اسلامی؛ به طوری که از تعریف مفهوم (خطا) که محور کل موضوع است آغاز می‌شود و سپس به تحلیل انتقاد سازنده به لحاظ اصطلاحی، تعریف، انواع، ضرورت، شروط و آداب آن می‌پردازد. سپس به نقد مخرب و  علائم، علل، آسیب‌ها و راه‌های علاج آن می‌پردازد.
به این ترتیب همه‌ی جوانب موضوع را با واژگان و پایه‌ و اساس آن بررسی و اسباب علاج را تعیین می‌کند؛ درست مانند پزشک ماهری که به خوبی می‌داند چگونه بیماری را تشخیص دهد.  
نویسنده برای پیگیری تک‌تک کلمات موضوع خود زمان زیادی را صرف می‌کند و چیزی را بدون تأمل در آن رها نمی‌کند و برای ارائه، فرمولی هنری را در بر اساس شماره‌گذاری اتخاذ می‌کند تا به دقت کنترل کند و از هیچ چیزی فروگذار نکند.
وی در سخنان خود درباره‌ی مفهوم خطا به حقایقی که باید مورد توجه قرار گیرد، اشاره می‌کند و چهار مورد از آنها را برمی‌شمارد و در بررسی شرایط نقد به شش مورد از آنها می‌پردازد و در ادامه‌ی آداب نقد بر هشت مورد تأکید می‌کند.
امروز ما - به ویژه در شهر موصل - نیاز مبرمی به تعریف قواعد نقد داریم، تا از مسیر فاصله نگیریم و به جای اصلاح به تخریب نپردازیم. چه بسیارند کسانی که در گام نخست انتقاد همه چیز را از ریشه می‌کنند. در نتیجه در کنار دیگران خودشان را هم آزار می‌دهند و - قبل از این و آن - حقیقت عینی را که آنها با آن برخورد می‌کنند می‌آزارند و تحریف می‌کنند و داده‌های آن را از مسیر صحیح خارج می‌سازند.
در اینجا نویسنده تلاش شایان خود را با دیدگاه اصیل اسلامی انجام می‌دهد تا ویژگی‌ها و مسیرهای فرآیند انتقادی را در دو جهت آن مشخص کند و معیارهای صحیح و منصفانه‌ای را در اختیار ما قرار دهد که بر اساس آن باید با توجه با پدیده‌ها و اشیاء با دیگران برخورد کنیم. 
تا زمانی که این دین با ارائه‌ی معیارهای نقد اصیل و هدفمند از ما کوتاهی نمی‌کند، راه برای گفتن همچنان باز است.
کتابی که پیش رو دارید و چنان که نویسنده در مقدمه‌اش می‌گوید، تلاشی است برای ارائه‌ی ویژگی‌های نقد در اسلام، در پرتو اصول و قواعد اساسی در فرآیند تغییر و اصلاح و هدف از آن هماهنگی بین اصول و مفاهیم و حرکت در جاده‌ی راست و درست است.