مقدمه:

بدون شک قرآن کریم تنها برنامه‌ی زندگی است که سعادت و خوشبختی را برای هر فرد تضمین می‌کند؛ در این اساسنامه که از سوی خالق و آمر انسان تنظیم شده، نیازهای ریز و درشت او برای رسیدن به کمال سعادت و خوشبختی مطرح شده است.

دین اسلام مجموعه‌ای از عقاید و تعالیم و دستورات عملی می‌باشد که در قالب تعالیمی هدایت‌بخش بر قلب پیامبر –صلّی‌الله علیه و سلّم– از جانب خالق حکیم وحی شده است و نظام اخلاقی را به صورت مجموعه آموزه‌هایی که راه و رسم زیستن به نحو شایسته و بایسته را در آن ترسیم کرده، بایدها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را تبیین نموده است، در نتیجه بخوبی به رابطه‌ی تنگاتنگ دین و اخلاق پی خواهیم برد و اخلاق را پاره‌ای ناگسستنی از دین به شمار خواهیم آورد. از این رو سخن گفتن از نظام اخلاقی منسوب به اسلام، امری موجه و گفت‌وگو‌ درباره‌ی ساختار کلی حاکم بر این نظام، امری در خور تأمل و اندیشه خواهد بود. ‌

قطعاً خاستگاه بنیادین دستورات اخلاقی در اسلام، نه لذت‌طلبی است و نه سودجویی، نه خرد و نه وجدان، نه عرف و نه جامعه و نه تجدّد‌مآبی و نه دیگر چیزهایی که مکاتب اخلاقی مطرح کرده‌اند، بلکه منبع فرامین و ملاک عمل و دستور اخلاقی –در اساس کار– همان وحی الهی است.

بر همین مبنا؛ خیر، آن چیزی است که خداوند فرمان انجام آن را صادر نموده است و شر و بدی، آن چیزی است که خداوند از آن نهی فرموده است، به عبارت دیگر شریعت اسلام شریعتی است همنوا با سرشت سالم، و موافق با اندیشه‌ی بالنده و رشد یافته. و جای شگفتی نیست که قرآن وارستگان و صاحبان اخلاق نیکو را با صفت «أُولِيْ الأَلْبَاب» توصیف می‌کند، همچنان‌که در پایان برخی اوامر و نواهی به همین نکته اشاره می‌کند، از جمله در این فرموده: ﴿ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ١٥١﴾ [الأنعام: ١٥١]

«... این‌ها اموری هستند که خدا به گونه‌ی مؤکد شما را بدان‌ها توصیه می‌کند تا آن‌ها را بفهمید و خردمندانه عمل کنید.»

به همین دلیل می‌بینیم که اخلاق در اسلام فقط بر فرمان قاطع و تکلیف تعبّدی‌ تکیه نمی‌کند، بلکه بر مخاطب‌ ساختن اندیشه‌ها و تحریک وجدان‌ها، در مورد یک نظام اخلاقی قابل فهم و برهان دارای پیامدهای دنیوی و اخروی مشخص نیز تکیه می‌نماید؛ از جمله در مورد سفارش‌های لقمان به فرزندش:

 ﴿يَٰبُنَيَّ أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَٱنۡهَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَآ أَصَابَكَۖ إِنَّ ذَٰلِكَ مِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ١٧ وَلَا تُصَعِّرۡ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمۡشِ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ١٨ وَٱقۡصِدۡ فِي مَشۡيِكَ وَٱغۡضُضۡ مِن صَوۡتِكَۚ إِنَّ أَنكَرَ ٱلۡأَصۡوَٰتِ لَصَوۡتُ ٱلۡحَمِيرِ١٩﴾ [لقمان: ١٧-١٩]

«ای فرزند عزیزم! نماز را چنانکه شاید، بخوان و به کار نیک دستور بده و از کار بد نهی کن و در برابر مصائبی که به تو می‌رسد شکیبا باش. این‌ها از کارهای (اساسی و مهمی) است که باید بر آن عزم را جزم کرد و ثبات ورزید. و با تکبر و بی‌اعتنایی از مردم روی مگردان و مغرورانه بر زمین راه مرو؛ چرا که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست نمی‌دارد. و در راه ‌رفتن اعتدال را رعایت کن و (در سخن‌ گفتنت) از صدای خود بکاه (و فریاد مزن) چرا که زشت‌ترین صداها، صدای خران است.»

بنابراین نظام اخلاقی اسلام تنها وعظ و چند مورد دستور و حکم نیست که احکام اخلاقی غیر از نظام اخلاقی است. این نظام با شناخت‌ها، شروع می‌شود و به عشق‌ها گره می‌خورد... عظمت این نظام اخلاقی این است که دستور نمی‌دهد، بلکه تبدیل می‌کند.

پس ضرورت دارد که درباره‌ی اساس صحیحی که ممکن است اخلاق انسانی بر اساس آن محکم و استوار، بنا شود، بحث و کاوش کنیم؟ حقیقت این است که این تنها بحث و کاوش علمی نیست، بلکه ضرورتی واقعی از ضروریات روزمره‌ی زندگی می‌باشد. خصوصاً در این عصر پرآشوب که بر ضرورت و اهمیت مسائل اخلاقی افزوده است، قطعاً بحث از چنین اساس اخلاقی از مهم‌ترین و ضروری‌ترین مسائل زندگی به شمار خواهد آمد.

 

معنای لغوی اخلاق

اخلاق در لغت به معنای طبیعت و سرشت است. دکتر عبدالکریم زیدان در این مورد چنین می‌فرماید: «اخلاق، مجموعه‌ای از معانی و ویژگی‌های مستقر و ثابت در نهان انسان است که در پرتو آن، رفتار در نظرش نیک یا زشت نشان داده می‌شود و از این رو، فرد یا به انجام آن اقدام می‌نماید یا از انجام آن خودداری می‌ورزد.»[١]

 

معنا و مفهوم اخلاق از دیدگاه اسلام

اخلاق، مجموعه‌ای از اصول و ارزش‌هایی است که رفتار انسان را تنظیم می‌نماید و تعالیم وحی، آن‌ها را تعیین فرموده و جهت تحقق هدف وجود انسان در کره‌ی خاکی، اصول و ضوابطی را برای آن‌ها قرار داده است.»[٢]

امام محمد غزالی در بحث زیبایی راجح به اخلاق می‌فرماید: «اخلاق، وضعیت و حالت پایدار و استواری در نهان انسان است، که رفتار و کردار آدمی به آسانی –و بدون نیاز به اندیشه و تأمل– از آن فرمان می‌گیرد. اگر این حالت و وضعیت به گونه‌ای باشد که کردار و رفتاری که از دیدگاه عقل و شرع شایسته است، از آن سر زند، در این صورت، این حالت و وضعیت به نیک رفتاری قلمداد خواهد شد؛ و اگر کردار صادره از آن، زشت باشد، در این صورت، آن حالت به «بد رفتاری» نام گذاری خواهدشد.»[٣]

هم‌چنین امام غزالی می‌فرماید: «الخُلُق و الخَلق» با هم به کار می‌روند، گفته می‌شود: «فُلانً حَسَنُ الخُلُقِ وَ الخَلقِ» یعنی باطن و ظاهر وی نیک وخوب است؛ منظور از « خَلق» همان صورت ظاهری و مراد از «خُلُق» صورت باطنی است.»[٤]

 

جایگاه و اهمیت اخلاق و قوانین آن در اسلام

 هر جامعه‌ای برای برقراری استقرار و ثبات، نیاز به برخی ضوابط و قوانین اخلاقی دارد که ضایع شدن آن‌ها باعث پاره شدن نخی می‌گردد که افراد جامعه را بهم پیوند داده است. در این میان اسلام مجموعه‌ای از قواعد و اصول اخلاقی را در این زمینه وضع کرده که هر فطرت و سرشت پاکی در مقابل آن‌ها به پاس احترام، خواهد ایستاد.

 هم‌چنین قرآن کریم اساسنامه‌ی‌ اخلاقی برای هر فرد مسلم مقرّر‌ نموده تا در تمامی مراحل زندگی شخصی عملاً‌ تطبیق گردد، مسائلی که در ظاهر بسیار شخصی و خاص فرد است ولی در ساختار سلوکی و رفتاری او بسیار مؤثر و بیان‌گر و تکوین دهنده‌ی شخصیت اسلامی و انسانی او می‌باشند، مواردی از قبیل:

اجازه گرفتن قبل از دخول بر حوزه دیگران: (النور: ٢٧ ـ ٢٩. النور: ٥٨ ـ ٥٩)، آرام سخن گفتن: (الحجرات: ٢ ـ ٤)، سلام قبل از داخل شدن: (النور: ٦١)، جواب سلام با عباراتی بهتر از سلام: (النساء: ٨٦)، احترام مجلس: (المجادلة: ١١)، سخن شیرین و مؤدبانه: (الإسراء: ٥٣)، اجازه گرفتن قبل از انصراف: (النور: ٦٢)

از بین سوره‌های بزرگ قرآن کریم که حقایق عقیده، برنامه‌ی شریعت، راه و رسم انسانیت، مرام ادب و الفبای اخلاق را در لابلای محتوای خود دارد، سوره‌ی «حجرات» می‌باشد.

خداوند در این سوره‌ی مبارکه در کمال صراحت و وضوح به مسلمانان ارشاد می‌فرماید: «شیوه‌ی زندگی شما با سایر انسان‌ها فرق دارد؛ یعنی مسلمانان باید در جامعه بشری اسوه و نمونه‌ی اخلاق الهی و قرآنی باشند و جامعه‌ی اسلامی باید نمادی از عدالت اجتماعی و در نهایت احترام و ادب با پروردگار عالم و رسول برگزیده‌ی او  –صلّی‌الله علیه و سلّم– و در مقابل سایر انسان‌ها باشد. از این رو می‌توان این سوره‌ی مبارک را «سوره‌ی اخلاق» نامید و این حقیقت را دریافت که درجات ایمان به درجات اخلاق نیک وابسته است، چنان‌چه رسول الله –صلّی‌الله علیه و سلّم– فرموده‌اند: «أَكْمَلُ المُؤْمِنِينَ إِيمَانًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا»[٥]: «کامل‌ترین مؤمنان در ایمان، خوش‌اخلاق‌ترین‌شان می‌باشند.»

اخلاق نیکو پیرایه‌ای نیست که بی‌نیازی از آن ممکن باشد، بلکه جزو اصول زندگی است که دین، آن را می‌پسندد و صاحبان آن را محترم می‌شمارد.

هم‌چنین از ایشان –صلّی‌الله علیه و سلّم– روایت شده که فرمودند:

«إِنَّ مِنْ أَحَبِّكُمْ إِلَيَّ وَأَقْرَبِكُمْ مِنِّي مَجْلِسًا يَوْمَ القِيَامَةِ أَحَاسِنَكُمْ أَخْلَاقًا»[٦]: «همانا از محبوب ترین و نزدیک ترین شما در مجلس من روز قیامت خوش اخلاق‌ترین شما می‌باشد»[٧]

در سایه‌ی نظام اخلاقی اسلام و در آغوش تعلیم و تربیت پیامبر بزرگ اسلام و مکتب و مدرسه‌ی قرآن حکیم چنان نسلی تربیت گردید که به نیکوترین صفات و بهترین اخلاق متصف بودند و از اخلاق پست و عادات زشت و صفات بد رهایی جستند و توانستند در مدت زمان اندکی این دین بر حق را به اقصی نقاط عالم برسانند.

پیامبر اکرم –صلّی‌الله علیه و سلّم– از همان ابتدای دعوت دینی، نخستین هدف و غایت بعثت خویش را چنین معرفی نمودند:

«إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق»: «بدان جهت خداوند مرا به رسالت برگزیده است که مکارم اخلاق را تکامل بخشم و انسان را با اخلاق حسنه بیارایم»[٨]

و در مورد دین وشیوه زندگی خود چنین فرمودند: «الدین المعاملة»: «دین تنها و تنها نحوه‌ی برخورد و رفتار با دیگران است»[٩]

از این رو می‌توان گفت؛ اسلام دین اخلاق پسندیده است[١٠] و داعی انسان‌ها به داشتن اخلاقی نیک بر اساس آموزه‌های وحی بوده و به تربیت جامعه‌ی اسلامی بر آن علاقمند و مصّر می‌باشد. وخداوند نیز پیامبر خود را چنین تمجید می‌نماید:

﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ٤﴾ [القلم: ٤]: «‏تو دارای خوی سترگ (صفات پسندیده و افعال حمیده) هستی.»

بدون شک پیامبر اسلام –صلّی‌الله علیه و سلّم– در میان یاران خود مَثَل اعلای اخلاق نیکویی بود که آنان را به سوی آن دعوت می‌فرمود و او پیش از آنکه با پند و اندرزهای حکیمانه‌اش نهال اخلاق نیکو و رفتار و کردار نیکو را در نهاد یارانش بنشاند، با اخلاق نیکو و سیرت معطر خویشتن این نهال را می‌کاشت و آن‌گاه با آب پند و اندرز بارورش می‌ساخت.

اساساً اسلام بدین منظور آمده است تا انسان و بشریت را بسوی زندگی درخشان با فضایل اخلاقی و تربیت‌های نیکو با گام‌هایی گسترده به پیش ببرد.

چه نیکو گفته است احمد شوقی:

«وَ إنَّما الأُمَمُ الأخلاقُ مَا بَقِیَت فإن هُمُ ذَهَبَت أخلاقُهُم ذَهَبُــوا»

«بی‌گمان آنچه که ملت‌ها را نگه می‌دارد، اخلاق آن‌هاست هرگاه اخلاق نیکو از میان آن‌ها رخت بربندد، آنان نیز به دنبال آن از میان می‌روند.»

 

دیدگاه دیگران در مورد اخلاق

راستی افکار و تصوراتی که امروز درباره‌ی اخلاق مطرح‌اند، چیست؟

با تحقیق موشکافانه در مورد نظام اخلاقی انسان معاصر، خواهیم دید که این افکار از نقطه نظر پایه و اساس، حاوی دو نوع طرز فکر مختلف است:

نوع اول: افکاری است که بر اساس ایمان به خدا و اعتقاد به معاد و زندگی اخروی پایه‌ریزی شده است.

نوع دوم: افکاری بر مبنای تفکرات و نظریاتی غیر از دو اعتقاد مزبور.

در مورد نوع اول باید گفت: بر صاحبان دانش و پاک نهاد پوشیده نیست افکاری که براساس ایمان به خدا و زندگی اخروی استوار است طبعاً بر محور ایمان و اعتقادات مردم نسبت به خدا و روز جزا شکل گرفته‌اند و از نظر حدود با مقتضیات آن موافق خواهد بود.

امروزه می‌بینیم که مفهوم دین و اوامر الهی به طور کلی دائره‌ی بسیار تنگی از شؤون زندگی انسانی را در برگرفته و عبادت‌های معدودی به جای آورده و شعارهای معینی به پا می‌دارند (مرجع ضمیر مشخص نیست) و از حدود معلومی پرهیز کرده و به پندار خویش تمام آنچه را خدا از ایشان خواسته همین امور مزبور بوده و آن نهایت چیزی است که خداوند در دائره‌ی تنگ زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی به آنان امر فرموده است.

 در حقیقت همین تصور ناقص و غلط از دین، مانع اصلی تطبیق قواعد اخلاقی در شؤون مختلف زندگی انسان شده است که خداوند در شرائع و ادیان آسمانی تشریع نموده‌اند و سبب کاهش تأثیر آن‌ها در نشاط اجتماع انسانی گشته است.

در نتیجه تمام طوائف بشری و جوامع انسانی از هر هدایت و ارشاد الهی در این زمینه بی‌بهره مانده و خویشتن را از تمامی قیود اخلاقی رها ساخته‌اند. در صورتی که شایسته و ضروری بود، همین ادیان الهی که بشر امروزی اعتقاد به آن‌ها را ادعا می‌کند، اصول اخلاقی را برای جامعه‌ی انسانی تنظیم و تبیین می‌کرد.

 همچنین کج فهمی و کوتاهی در عمل به مقتضیات ایمان به خدا و روز جزا، سبب شده است تا افرادی که می‌خواهند خود را از قیود و چارچوب نظام اخلاقی رها سازند به آسانی بتوانند گریزگاه‌هایی برای خویش بیابند.

 اما افراد متدین و کسانی که از نظر اعتقاد و ایمان به مبدأ و معاد، وضع بهتری دارند، بی‌شک مردمی با اخلاق نیکو و نفس‌های پاک بشمار می‌آیند و در میان آن‌ها افراد بسیار نیک رفتار با اخلاق پسندیده و کردار نیکو، دیده می‌شوند.

بزرگ‌ترین صدمه و ضرری که این افکار ناقص و خرافی درباره‌ی دین و سیستم اخلاقی و مسائل معنوی به جهان بشریت وارد کرده‌اند، این است که مردمان پاک و صاحبان اخلاق و خصال نیک را از میدان زندگی و مبارزه کنار زده و آن‌ها را در گوشه‌های خلوت و دور از اجتماع منزوی نگاه داشته و در نتیجه، میدان برای افراد دیگری که دارای اخلاق و خصال پست و صفات رذیله‌اند، خالی گشته و گوی و میدان بدون مزاحمت در انحصار آن‌ها قرار گرفته است.[١١]

در مورد نوع دوم:

همان‌طور که دیده می‌شود، نظام اخلاقی در غرب بر پایه‌ی افکار مادی و نفی دین و سکولاریسم تدوین و تنظیم شده و همان کسانی که امروز زمام تمدن بشری را در دست گرفته و آن را مدیریت می‌نمایند، اصول و اندیشه‌های اخلاقی‌شان عاری از ایمان به خدا و اعتقاد به روز رستاخیز است و بر پایه‌ی ایمان به مبدأ و معاد استوار نمی‌باشد، بلکه آنان سعی می‌کنند حدود و آثاری را که در اثر دو اصل عقیدتی مذکور در اخلاق مردم به وجود می‌آید، از مبادی اخلاقی‌شان جدا کرده و قوانین و دستوراتی غیر از آنچه ادیان آورده‌اند تنظیم کنند! کبر و غرور آنان را واداشته تا از خود ابتکار و خلاقیت نشان دهند تا فلسفه‌ی اخلاقی نوینی را به وجود آورند و بی نیازی خود را از رهنمودهای الهی در باره‌ی اخلاق اعلام نمایند.

اگرچه اکثریت این گروه، ظاهراً معتقد به دینی از ادیان هستند ولی تصور می‌کنند که دین یک مسئله‌ی شخصی بیش نیست و ارتباطی با جوامع بشری نداشته و تنها با فرد، سر و کار دارد! به عقیده‌ی این گروه، دین باید مخصوص احوال شخصیه‌ی فرد بوده و تنها منحصر به اعمال و زندگی فردی می‌باشد و ادعا می‌کنند در صورتی که ادیان کمترین نفع و کارایی در امور زندگی انسان ندارند چه ضرورتی دارد که در تدبیر شؤون زندگی به هدایت آسمانی ادیان متوسل شویم و در تنظیم امور اجتماعی از آموزش‌های الهی هدایت بجوییم!؟

 

دیدگاه اسلام در مورد نظام اخلاقی

این واقعیتی انکار ناپذیر است که امروزه جهان به طور کلی در معرض تزلزل اخلاقی شدیدی واقع گشته و به آشوب سختی گرفتار آمده و انسان پس از آن‌که خویشتن را از خدا و رهنمودهای او بی‌نیاز دانست، بالطبع توانایی علمی و عملی پی‌ریزی اساس محکمی را که آن را زیربنای اخلاقیات فردی و اجتماعی قرار دهد و ساختمان زندگی بهتر و مطلوب بر روی آن استوار گرداند، به طوری که اطمینان آور و رضایت‌بخش باشد، از دست داده است.

بشر امروز هرگز نتوانسته جوابی روشن و قانع کننده برای سؤالات اساسی در زمینه‌ی اخلاق پیدا کند و هم‌چنین خیر و نیک مطلقی که سزاوار است هدف زندگی انسان باشد و تمام کوشش‌ها و کردارهایش بر محور آن بچرخد و میزان سنجش اعمال خیر و شر باشد و بر اساس آن نیک و بد و صحیح و ناصحیح را بشناسد، به دست آورد.

زیرا انسان مغرور و سرکش امروز خواسته این مسائل را به تنهایی و بدون بهره‌گیری از برنامه‌ی هدایت ربانی حل کند، هرچند به زعم خویش راه حل‌هایی را پیدا نموده، ولی حقیقت این است که موج خطرناک و مهلک انحطاط اخلاقی که امروز دامن‌گیر زندگی جوامع بشری شده، نزدیک است تمام ارکان تمدن و حیات او را مورد تهدید قرار دهد و نابود سازد و همه‌ی این مشکلات و نابسامانی‌ها در زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی انسان امروزی چیزی جز عوارض و دست‌آوردهای اندیشه‌های سست و افکار باطل بشری و دین گریزی او نیست.

محمد قطب در زمینه‌ی نظام اخلاقی اسلام و مقایسه‌ی آن با نظام اخلاقی موجود در غرب چنین می‌گوید: «به اعتقاد ما غرب فاقد اخلاقی حقیقی و اصیل است؛ زیرا اخلاقی که در معاملات و زندگی روزمره‌ی غربیان دیده می‌شود، اخلاقی سودجویانه است که هدفش جلب منفعت در زندگی دنیوی است و بس. غربیان از تاجران زیرک یهود که در دو قرن أخیر بر مقدّرات اروپا مسلط شده بودند، آموختند که اظهار دوستی و مهربانی با «مشتری» راستی با وی وامانت در رفتار موجب دوام بیشتر بازار وسودشان می‌باشد تا فریب و دروغ و خلف وعده و...

لذا خود را به این اخلاق سودآور عادت دادند و فرزندان‌شان را هم با این اخلاق به خوبی بار آوردند که تلاشی حقیقی، بررسی شده و منظم برای آن به عمل آورده شده و می‌شود و عملاً در متن زندگی مردم خوش سیما و نیکو می‌نماید.

ولی اخلاق در اسلام – در صورت صحیحش– ارزش‌های حقیقی اصیلی است که نه هدف آن سود مادی است و نه بر اساس آن استوار است. وهدفش تنها وفا به «عهد» بسته شده با خداوند است و بر اصل «عبادت» خدا استوار است. و هم‌چنین جزو ارزش‌های اصیل مربوط به تمدن به حساب می‌آید؛ چون دارای رنگ «انسانیت» است بدون این‌که به جنس یا رنگی منحصر و محدود شده باشد؛ این اخلاق از انسان به اعتبار این‌که انسان –مؤمنی– است صادر می‌شود و برای « انسان» است حتی اگر بدان‌چه مسلمانان به آن ایمان دارند، ایمان نداشته باشد.» (قطب محمد،١٣٧٩،ص ٢٠٠ – ٢٠٢).

بنابراین می‌توان با شهامت و قطعیت بر پایه‌ی تحقیق و کاوش علمی و اعتراف همه‌ی روشن‌فکران منصف ادعا کرد تنها قوانینی که صلاحیت دارند زیربنای تدوین نظام اخلاقی قرار گیرند، تعالیم هدایت بخش اسلام است.

اسلام پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای را در باره‌ی تمام پرسش‌های اساسی و اصلی فلسفه‌ی اخلاق ارائه کرده و ضعف و سستی و تناقضاتی که در پاسخ‌های پیروان فلسفه‌های مختلف اخلاقی مشاهده می‌شود، در هیچ‌کدام از پاسخ‌ها و راه حل‌های اسلامی وجود ندارد.

اسلام با تدوین نظامی پویا در مورد اخلاق، در پی پایه‌ریزی جامعه‌ای پارسا و با تقوا است که حرکات و سکنات آن برای رسیدن به اوج ارزش‌های اخلاقی و مثال‌گرایی است. جامعه‌ای که بشریت می‌تواند با دیدن آن، پروردگار و خالق خود را بشناسد.

 

مراجع:

[١] - زیدان عبدالکریم، ١٩٧٥م، ص: ٧٥.

[٢] - عبدالحلیم محمود، ١٩٩٠م، ص: ٨٥.

[٣] - الشرباصی مصری احمد، ١٣٧٩، ص: ١٠.

[٤] - الشرباصی مصری احمد، ١٣٧٩، ص: ١٠.

[٥] - به روایت ترمذی.

[٦] - به روایت ترمذی.

[٧] - الغزالی مصری، ١٣٧٨، ص: ٢٤.

[٨] - الغزالی مصری محمد، ١٣٧٨، ص: ١٦.

[٩] - علامه البانی گفته: این عبارت، حدیث نبوی نیست، حتی در بین احادیث جعلی و موضوع هم وارد نشده!. نگاه کنید به: مقدمه کتاب " سلسلة الأحادیث الضعیفة " (ج: ٥، ص: ١١). مصحح

[١٠] - البته نمی‌توان اسلام را تنها در اخلاق پسندیده حصر نمود، بلکه در وحله‌ی نخست ایمان آن‌گونه که خدا و رسولش می‌خواهند ضرورت دارد؛ بعد از آن اخلاق، برای همین است در جای جای قرآن عمل صالح بعد از ایمان ذکر شده، بعنوان مثال می‌فرماید: ﴿وَبَشِّرِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ﴾ «به کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، بشارت ده که باغ‌هایى از بهشت براى آن‌هاست.» مصحح

 

[١١] - مودودی ابوالأعلی، بی تا، ص: ١٦ – ١٧.