و می‌فرماید:
اِنْ هُوَ اِلاّ ذِکْرٌ لِلْعالَمین (تکویر: 27)
نیست آن مگر آگاهی و بینش برای جهانیان.

لِیکُونَ لِلْعالَمینَ نَذِیرًا (فرقان: 1)
تا اینکه هشدار دهنده‌ای برای جهانیان باشد.
قرآن، کتاب مخصوص به این نژاد یا آن نژاد نیست؛ از آنِ صاحبان این رنگ و پوست یا آن رنگ و پوست نیست؛ کتاب این اقلیم و سرزمین، یا آن اقلیم و سرزمین نیست؛ کتاب این گروه و این صنف، یا آن گروه و آن صنف نیست؛ نه فقط از آنِ عقلگرایان است، و نه بر عکس، فقط از آنِ احساس‌گرایان؛ نه فقط از آنِ بُرون‌گرایان است، و نه بر عکس، فقط از آنِ درون‌گرایان؛ نه کتاب ایده‌آلیست‌هاست، و نه بر عکس، کتاب رئالیست‌ها؛ نه از آنِ فردگرایان است، و نه برعکس، از آنِ جامعه‌گرایان؛ نه کتاب دولتمردان است، و نه برعکس، کتبا شهروندان؛ نه از آنِ ثروتمندان است، و نه برعکس، از آنِ مستمندان؛ نه کتاب مردان است، و نه بر عکس، کتاب زنان؛ قرآن کتاب همگان است، و قانون اساسی برای جهانیان، که از سوی خدای همگان و پروردگار عالمیان فرود آمده است.

قرآن برنامه‌ی جامع زندگی انسان است که صاحب آن، آفریدگار و پروردگار همه‌ی آفریدگان اینگونه آن را توصیف کرده و خطاب به پیامبرش که آن را بر او فرو فرستاده، فرموده است:

وَنَزَّلْنَا عَلَیکَ الْکِتَابَ تِبْیانًا لِّکُلِّ شَیءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ (نحل: 89)

ما قرآن را بر تو فرو فرستادیم که بیان‌کننده‌ی همه چیز و مایه‌ی هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است.

و در رابطه با شأن و منزلت قرآن می‌فرماید:

مَا کَانَ حَدِیثًا یفْتَرَى وَلَکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَینَ یدَیهِ وَتَفْصِیلَ کُلَّ شَیءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یؤْمِنُونَ (یوسف: 111)

(قرآن) سخنی ساختگی نیست، بلکه تصدیق‌کننده‌ی کتابهایی است که بیش از آن آمده‌اند و توضیح دهنده‌ی همه چیز و وسیله‌ی هدایت و رحمت برای گروهی است که ایمان می‌آورند.

عبدالله بن عباس مشهور به «ترجمان القرآن» می‌گوید: اگر افسار شترم را هم گم کنم، حکم آن را در کتاب خداوند خواهم یافت!

خداوند قرآن را تنها برای بیان اصول عقاید یا آیین‌های عبادت فرو نفرستاده است تا کتاب الهیات و متافیزیک باشد؛ و تنها برای توضیح دادن فضایل و ارزش‌های اخلاقی و آداب معاشرت نازل نشده است تا در ردیف کتاب‌های اخلاق جای بگیرد؛ و صرفاً کتابی نیست که در آن از قوانین و نظام‌ها سخن به میان آمده باشد، تا به عنوان کتاب قانون مورد توجه قرار گیرد؛ کتابی است که همه‌ی اینها و بیشتر از اینها را در بر دارد، آن هم با ساختاری بی‌نظیر و اسلوبی بدیع و دل‌انگیز.

دو آیه‌ی ذیل را بخوانید:

وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النَّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلاَ تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَارًا لَّتَعْتَدُواْ وَمَن یفْعَلْ ذَلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلاَ تَتَّخِذُوَاْ آیاتِ اللّهِ هُزُوًا وَاذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیکُمْ وَمَا أَنزَلَ عَلَیکُمْ مِّنَ الْکِتَابِ وَالْحِکْمَةِ یعِظُکُم بِهِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ *وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ أَن ینکِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْاْ بَینَهُم بِالْمَعْرُوفِ ذَلِکَ یوعَظُ بِهِ مَن کَانَ مِنکُمْ یؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ ذَلِکُمْ أَزْکَى لَکُمْ وَأَطْهَرُ وَاللّهُ یعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (بقره: 232-231)

و هنگامی که زنان را طلاق دادید و به (آخرین روزهای) عده‌ی خود رسیدند؛ یا به روش صحیح و عادلانه‌ای با آنان زندگی کنید و یا ایشان را به شیوه‌ی پسندیده‌ای رها سازید؛ و به منظور زیان رسانیدن به ایشان و تعدّی نمودن بر آنان هیچ‌گاه ایشان را نگاه ندارید. کسی که چنین کند، بی‌گمان به خویشتن ستم کرده است؛ و آیات خداوند را به باد استهزا نگیرید و نعمت خداوند را بر خود و آنچه را که از کتاب و حکمت بر شما نازل نموده است و شما را به آن پند می‌دهد، به خاطر بیاورید و از (خشم) خدا پروا کنید و بدانید که بی‌گمان خداوند بر همه چیز آگاه است. و هنگامی که زنان را طلاق دادید و مدّت عدّه‌ی خود را به پایان بردند، مانع از آن نشوید که با شوهران (سابق خود دوباره) ازدواج کنند، اگر در میان آنها به صورتی پسندیده رضایت متقابل حاصل گردد؛ با این پند و یادآوری، آن عدّه از شما به خود می‌آیند که به خدا و آخرت ایمان دارند؛ این برای شما پربرکت‌تر و پاکیزه‌تر است، و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.

به نظر شما، این دو آیه از قرآن را تحت چه عنوانی باید قرار داد؟ در واقع این دو آیه ضمن آنکه شامل قوانین و احکامی برای خانواده هستند، در کنار آن، دربرگیرنده‌ی مسائل تربیتی و تعالیم اخلاقی، و دستورالعمل‌های دینی و یادآوری خداوند و جهان پس از مرگ نیز هستند، و بر علم خداوند نسبت به همه چیز تأکید می‌نمایند، در حالی که انسان‌های از بیشتر چیز‌ها آگاه نیستند. آیا می‌توان این دو آیه را آیاتی در ارتباط با قانون‌گذاری یا تعلیم و تربیت، یا اصول عقاید، یا آداب معاشرت تلقّی نمود؟ حقیقت این است که این دو آیه همه‌ی این موضوعات را در آنِ واحد در خود جای داده‌اند.

یکی دیگر از جنبه‌های فراگیری و جامعیت قرآن این است که تنها عقل را مورد خطاب قرار نمی‌دهد، یا، روی سخن قرآن صرفاً با قلب انسان نیست بلکه تمامی کیان انسانی را مورد خطاب قرار می‌دهد، و در عین آنکه عقل را قانع می‌کند، همزمان قلب را نیز از جای بر‌می‌کَنَد. برای مثال وقتی انسان این آیات را قرائت می‌نماید، یا می‌شنود که خداوند می‌فرماید:

یا أَیهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ * الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ * فِی أَی صُورَةٍ مَّا شَاء رَکَّبَکَ (انفطار: 8-6)

ای انسان، چه چیز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته است؟! پروردگاری که تو را آفرید و سر و سامان داد و معتدل و متناسب گردانید. و آنگاه، به هر شکلی که خواست، تو را درآورد.

در می یابد که همه‌ی ابعاد وجودی انسان، اعمّ از عقل و وجدان و روح و روان او را مورد خطاب قرار می‌دهد، و مانند دیگر کتاب‌های دینی و الهیات پیش از قرآن به مخاطب قرار دادن قلب و ضمیر او اکتفا نمی‌نماید، یا همانند کتاب‌های فلسفی قدیمی و جدید، تنها با فکر و عقل انسان سخن نمی‌گوید؛ بلکه ذات و هویت انسانی را با همه‌ی ارکان و ویژگی‌ها و ابعاد آن مورد خطاب قرار می‌دهد.

استاد عباس العقاد (رح) می‌فرماید: «اسلام عقل انسان را مورد خطاب قرار می‌دهد، اما در مورد سخن گفتن با وجدان و روان او نیز کوتاهی نمی‌کند، و از دیدگاه اسلام، کنکاش عقلی راهی است که از طریق آن وجدان و قلب انسان به حقیقت می‌رسد، و اندیشیدن بابی از ابواب هدایت است که به وسیله‌ی آن ایمان تحقق پیدا می‌نماید:

قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا (سبأ: 46)

بگو: من شما را تنها یک نصیحت می‌کنم و آن این است که خالصانه برای خداوند دو به دو یا یک به یک از جای برخیزید (و اندیشه‌ها و دلهای خفته را بیدار کنید و) سپس بیندیشید.

کَذَلِکَ یبینُ اللّهُ لَکُمُ الآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ (بقره: 219)

اینگونه خداوند آیاتش را برای شما بیان می‌نماید شاید که بیندیشید.

گستردگی و فراگیری در عقیده هیچ‌گاه از این فراتر نمی‌تواند برود که همزمان روح و جسم و عقل و ضمیر انسان را مورد خطاب قرار دهد، و در حقّ هیچ‌یک از مَلَکات و ابعاد وجودی انسان اجحاف ننماید، و راه افراط را نیز در پیش نگیرد».[1]

قرآن گروه خاصی از انسان‌ها را با توجه به نگرش فکری یا روانی معینی مورد خطاب قرار نمی‌دهد و از دیگر رویکرد‌ها و نگرشها غفلت نماید، بلکه همه‌ی قشرها را همزمان مورد خطاب قرار می‌دهد و همه‌ی گرایش‌های سالم انسانی را، با آنچنان هماهنگی و موازنه‌ای که تنها در توان نازل کننده‌ی قرآن و آفریدگار انسان است، پاسخگویی و تغذیه می‌نماید.

الف- جویندگان حقایق عقلی مطالبی را که منطق آنان را راضی گرداند در قرآن می‌یابند، و زمانی که می‌شنوند قرآن با صدای بلند، عقل انسان را به اندیشیدن در ملکوت آسمان‌ها و زمین و آفریدگان خداوند، و آنان را در عرصه‌ی عقلیات به اعتماد بر دلیل و برهان فرا می‌خواند، از اعماق درونشان به آن دلبستگی پیدا می‌نمایند:

قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (بقره: 111)

بگو: اگر راستگو هستید، دلایل خود را ارائه بدهید.

همچنین، در عرصه‌ی محسوسات و تجربیات، قرآن انسان را به مشاهده و تجربه فرا می‌خواند:

أَوَلَمْ ینظُرُواْ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَیءٍ (اعراف: 185)

چرا به ملکوت آسمان‌ها و زمین و آن چیزهایی که خداوند آفریده است، نگاه نمی‌کنند (و در آنها نمی‌اندیشند).

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیفَ بَدَأَ الْخَلْقَ (عنکبوت: 20)

بگو: در سراسر زمین بگردید (و تحقیق کنید) که خداوند آفرینش مخلوقات را چگونه آغاز کرده‌است.

وَجَعَلُوا الْمَلَائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثًا أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ (زخرف: 19)

و فرشتگانی را که بندگان خدای رحمان هستند مؤنث قلمداد می‌کنند، مگر اینان شاهد آفرینش فرشتگان بوده‌اند؟

در زمینه‌ی منقولات، قرآن به انسان توصیه می‌کند که از راستی و درستی آنها اطمینان حاصل کند:

اِئْتُونِی بِکِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (احقاف: 4)

نوشته‌ای را پیش از این، یا یک اثر علمی (باستانی) را برایم بیاورید، اگر شما راستگو هستید؟

قرآن، عقل و اندیشه‌ی انسان را ترغیب و تشویق می‌کند که بر اساس حدس و گمان و تخمین و تبعیت از کشش‌های ناروا و تقلید‌های کورکورانه از آباء و اجداد یا بزرگان و رؤسا، مطالب را نپذیرند.[2]

همین کافی است که مشتقات عقل، مانند «یعقِلون» و «تعقِلون» پنجاه و هشت بار و مشتقات فکر هفده بار در قرآن آمده‌اند، و کلمه‌ی «اَلباب» به معنای عقول، شانزده بار در قرآن ذکر شده است. اینها غیر از آیاتی است که کلمات و تعبیرات دیگری مانند: نظر و اعتبار و تدبّر و حجّت و برهان و نُهی و حکمت و علم و امثال آن را دربردارند؛ مسائلی که جویندگان حقایق و معارف عقلی آنها را در هیچ کتاب دینی غیر از قرآن نمی‌یابند.

ب- جویندگان حقایق معنوی و روحانی نیز، مطالبی را که ذوق و عرفان و وجدان آنان را تغذیه و اِرضا می‌کند و رغبت و شوق ایشان را به سیر در آفاق روح و معنویت پاسخ می‌گوید، در قرآن می‌یابند. در ماجرای موسی و عبد صالح خداوند در مورد آن می‌فرماید:

فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَینَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا (کهف: 65)

آنگاه بنده‌ای از بندگان (صالح) ما را (بنام خضر) یافتند که او را مشمول رحمت خویش ساخته و از جانب خود به او علم فراوانی داده بودیم.

آنان که در گفتار قرآن به دنبال «ایمان» هستند، در پیامهای قرآنی مباحث و مطالبی را که باعث پدید‌آمدن ایمانی آگاهانه به خدا و پیامبران و لقاءالله و حساب و کتاب پس از مرگ می‌شوند، در قرآن می‌یابند، دلایلی که انکار و شکّ و نفاق را از میان می‌برند، و برای اثبات وجود خداوند و وحدانیت و عظمت و قدرت و منتهای حکمت و گستردگی رحمت او و بعثت پیامبران صاحب رسالت از جانب او، براهین روشن و قاطع ارائه می‌دهند.

رُّسُلاً مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ (نساء: 165)

پیامبرانی بشارتگر و هشداردهنده، تا اینکه پس از آمدن پیامبران مردم حجّت و عذر و بهانه‌ای در برابر خداوند نداشته باشند.

همچنین، دلایلی که عدالت کیفر و پاداش را در آخرت اثبات می‌نمایند؟

لِیجْزِی الَّذِینَ أَسَاؤُوا بِمَا عَمِلُوا وَیجْزِی الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى (نجم: 31)

تا آنهایی را که کار بد انجام داده‌اند، بر اساس عمل خودشان مجازات نماید و آنان را که خوب عمل کرده‌اند به نیکی پاداش بدهد.

قرآن برای چنین اشخاصی، سرنوشت اهل ایمان را که در دنیا زندگی بی‌آلایش و افتخار آمیز، و در آخرت نجات و سعادت است، و در مقابل، فرجام و سرانجام آنان را که راه تکذیب م‌پیمایند، و در دنیا عبارت از خواری و شقاوت، و در آخرت عبارت از ذلّت و عذاب است، روشن می‌نماید.

ویژگی ایمان قرآنی آن است که سازنده است نه ویرانگر؛ وحدت‌آفرین است نه تفرقه‌انگیز؛ و اهل مداراست نه اهل تعصُّب. قرآن باور داشتن همه‌ی کتابهای نازل شده از آسمان، و ایمان به همه‌ی پیامبران فرستاده شده از جانب خدا را لازم می‌داند:

کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ (بقره: 285)

همه‌ی آنان به خداوند و ملائک و کتاب‌ها (ی آسمانی) و پیامبران او ایمان آورده‌اند؛ ما میان هیچ‌یک از پیامبران الهی تفاوتی قائل نیستیم.

ج- کسانی که به ارزش‌های اخلاقی عشق می‌ورزند نیز، مطلوب و گمشده‌ی خود را در قرآن می‌یابند. موضوع اخلاق خیر و فضیلت است، قرآن نیز، همچنان که انسانها را به حق راهنمایی می‌نماید، آنان را به خیر و نیکی هم فرا می‌خواند، و عمل نیک و کار خیر را یکی از مسئولیت‌های سه‌گانه‌ی جامعه‌ی اسلامی دانسته است؛ چنانکه می‌فرماید:

وَ افْعَلُوا الخَیرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون (حج: 77)

از این گذشته، قرآن از انسان مسلمان صرفاً به انجام کارهای نیک خشنود نمی‌گردد، بلکه از او می‌خواهد تا دیگران را نیز به کارهای نیک فرا بخواند و راهنمایی کند:

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّةٌ یدْعُونَ اِلَى الخَیرِ (آل عمران: 104)

اخلاق بخش وسیعی از قرآن را به خود اختصاص داده است که در این مقام گنجایش سخن گفتن پیرامون آن وجود ندارد. توصیه می‌کنیم، برای تفصیل بیشتر در این‌باره به کتاب ارزشمند «دستور الاخلاق فی القرآن» نوشته‌ی استاد ما علاّمه دکتر محمّد عبدالله درّاز (رح) مراجعه شود.

د- آن دسته از انسان‌ها نیز که به ارزش‌های زیبا‌شناختی و امور هنری اهتمام می‌ورزند، مطالب بسیاری را در قرآن می‌یابند که احساس زیباشناسانه‌ی آنان را رشد و نموّ می‌بخشد

و گرایش و روحیه‌ی هنری ایشان را تقویت می‌نماید. قرآن توجه آنان را به بهره‌گیری از زیبایی منظره‌ی آسمانها فرا می‌خواند که:

وَ زَینَّاهَا لِلنَّاظِرین (حجر: 16)

وَ لَقَدْ زَینَّا السِّماءَ الدُّنیا بِمَصابیحَ (مُلک: 5)

براستی ما آسمان دنیا را با چراغ‌هایی درخشنده آذین بسته‌ایم.

قرآن توجه انسان را به زیبایی‌های طبیعت در زمین، و بیش از همه گیاهان و درختان، جلب می‌نماید و می‌فرماید:

وَ اَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ (حج: 5)

... و انواع گیاهان زیبا و شادی‌بخش را می‌رویاند.

فَاَنْبَتْنَا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ (نمل: 60)

به وسیله‌ی آب باران، باغهای سرسبز و شادی‌بخش را می‌رویانیم.

و زیبایی‌های موجود در جانداران:

وَ لَکُمْ فیهَا جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ (نحل: 6)

برایتان در آنها زیبایی است، آنگاه که آنها را شامگاهان از چرا باز می‌آورید و بامدادان به چرا می‌برید. و زیبایی‌هایی که در خلقت انسان تدارک دیده است:

وَ صَوَّرَکُمْ فَاَحْسَنَ صُوَرَکُمْ (تغابن: 3)

و شما را تصویر نمود و در بهترین صورت آفرید.

همچنین، در رابطه با زیبایی‌های موجود در دیگر مخلوقات می‌فرماید:

صُنْعُ اللهِ الّذِی أتْقَنَ کُلَّ شَیء (نمل: 88)

صنعت و آفرینش الهی که هر چیزی را در نهایت انسجام و استحکام آفریده است.

افزون بر همه‌ی اینها، زیبایی‌های بیانی و معجزاتی در نظم و اسلوب و شکل و مضمون قرآن وجود دارد؛ تا آنجا که حتی مشرکین درباره‌ی آن می‌گفتند: «براستی سراسر حلاوت و شیرینی و زیبایی و درخشندگی است؛ سرآغاز آن سودمند و سرانجام آن سعادتبخش، و هر زمان فروغش فروزان‌تر، و برتری‌اش نمایان‌تر می‌گردد».




پاورقی‌ها
--------------------

[1] - حقایق الاسلام و اباطیل خصومه، عباس محمود العقّاد، چاپ اول، ص 24.

[2] - در این مورد به کتاب: «العقل و العلم فی القرآن الکریم» - از همین نویسنده- مراجعه شود که در آنجا به این مبحث در حد کفایت پرداخته‌ایم.