تدبّر جانشینی ندارد.[47]
اگر بپرسی که کمترین سرعت تلاوت قرآن چه مقدار است؟!
حسن بن علی (رض) پاسخ این سؤال را اینگونه بیان میدارد که: به شیوهای قرآن را تلاوت کن که تو را (از زشتیها) بازدارد پس هنگامی که تو را باز نداشت بدان که آن را نخواندهای.[48]
هنگامی که ابوجمره به ابن عبّاس گفت: من قرائتی تند و سریع دارم و در یک شب قرآن را ختم میکنم... ابن عبّاس گفت: من دوست دارم در همان مدّت زمان یک سوره را بخوانم... باید به گونهای قرآن را تلاوت کنی که گوشهایت آن را بشنود و کاملاً در قلبت جای گیرد.[49]
روش اصحاب در تلاوت قرآن: تکرار آیه ای که بر آنان تأثیر مینهاد از عبادبن حمزه نقل است که: وارد منزل اسماء رضی الله عنها شدم؛ مشغول نماز بود این آیه را تلاوت میکرد: «فَمَنَّ اللهُ عَلَیْنَا وَ وَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ» (طور: 27)
«سرانجام خداوند در حقّ ما لطف و مرحمت فرمود و از عذاب سراپای شعلهی دوزخ ما را به دور داشت.»
بارها آن را تکرار کرد، به بازار رفتم، کارم را انجام دادم و بازگشتم، دیدم هنوز همان آیه را تکرار میکند.[50]
عبدالله بن مسعود (رض) (شبی) تا صبح این آیه را تکرار میکرد: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً» (طه: 114)
«بگو: پروردگارا! (در پرتو قرآن) بر دانشم بیفزا و (از قرآن و ابعاد مختلف آن آگاهترم فرما.)».
عمر بن خطاب (رض) نیز شبی تا صبح فقط سورهی فاتحه را تکرار نموده و چیزی بر آن نیفزود.[51]
عامر بن قیس شبی سورهی «مؤمن» را قرائت میکرد هنگامی که به این آیه رسید: «وَاَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الاَزِفَةِ اِذِالْقُلُوبُ لَدَی الْحَنَاجِرِ کَاظِمِینَ» (غافر: 18)
«(ای محمّد!) آنان را از روز نزدیک بترسان (که قیامت است.) آن زمانی که دلها (از شدّت وحشت) به گلوگاه میرسند (و انگار از جای خود کنده و به بالا پرت شدهاند) و تمام وجودشان مملو از خشم و اندوز میگردد (خشم بر کسانی که ایشان را به چنین سرنوشتی دچار کردهاند و خشم بر خود که به حرف دیگران گوش فرا دادهاند و غم و اندوه بر روزگار هدر رفته و طلای عمر باخته شده).»
پیوسته تا هنگام سپیدهدم آن را تکرار نمود.[52]
6. عدم افراط در تلفّظ صحیح حروف قرآن
ابن ضریس در کتاب فضایل القرآن از حارث بن قیس نقل میکند که گفت: من لکنت زبان داشتم و در همان حال به فراگیری قرآن مشغول بودم. عدّهای به من گفتند: چرا (تلفّظ صحی حروف) زبان عربی را پیش از قرآن یاد نمیگیری؟! این موضوع را به عبدالله بن مسعود گفتم که: آنان مرا به باد تمسخر گرفته و میخندند و میگویند: ابتدا زبان عربی را یاد بگیر آنگاه قرآن را، عبدالله بن مسعود گفت: چنین مکن، تو در روزگاری به سر میبری که حلال وحرام و احکام قرآن رعایت میشود و زیاد در بند حفظ حروف آن نیستند، امّا پس از تو زمانی فرا میرسد که حروف آن به درستی ادا میگردد امّا حدود (و احکام) آن رعایت نمیگردد.[53]
گویی ابن مسعود با این سخن میخواهد که بیشترین توجّه را به سوی فهم معانی قرآن و تغییرات به وجود آمده در قلب سوق دهد، نه دقّت در تلفّظ صحیح حروف و این به معنای اهمال و بیتوجّهی به تلفّظ صحیح حروف نیست؛ بلکه به معنای قرار دادن آن در حجمی معقول متناسب با اهمّیّت آن است. در نتیجه شکل عبادت –هر عبادتی- برای ارتباط با خدا مهمّ و ضروری است و اگر عبادتی به سبکی جدید و اختراعی اجرا گردد ارزش و اعتباری ندارد، امّا به همراه اهتمام به شیوهی صحیح انجام هر عبادتی، شایسته است که بیشترین و گستردهترین توجّه صرف جوهر و روح عبادت و میزان تأثیرگذاریش بر قلب گردد.
حذیفه در این خصوص میگوید: قاریترین مردم منافقی است که قرآن را تلاوت میکند و «واو» و «الف»ی را از آن رها نمیکند و حتماً آن را تلفّظ میکند امّا معنا و مهفوم آن از گلویش پایینتر نرفته و بر قلبش تأثیر نمینهد همانگونه که گاوی زبانش را در فضای دهانش حرکت میدهد.[54]
در این سخن بیندیش که فضالةبن عبید انصاری به ابیسکینة میگوید: این قرآن را بگیر و آن را برایم نگه دارد و «الف» و «واو»ی نیز از من مخواه (قرائتش را از من مپذیر، بلکه فهمش را از من بخواه)؛ زیرا گروهی خواند آمد که قرآن را میخوانند و «الف» و «واو»ی از آن را نمیاندازند (امّا چیزی از آن فهم نمیکنند). سپس فضالة دستش را به سوی آسمان بلند کرده و گفت: خداوندا! مرا از زمرهی آنان قرار مده.[55]
این عبدالله بن مسعود است که روزگار خود را توصیف کرده و آن را با دیگر زمانها مقایسه نموده و میگوید: تو در روزگاری به سر میبری که قاریان آن کم امّا کسانی که آن را نمیفهمند بسیارند... حلال و حرام و حدود قرآن در آن حفظ شده امّا حروفش به درستی تلفّظ نمیگردد... کسانی که چیزی میطلبند، کم؛ کسانی که چیزی میبخشند، بسیارند؛ نمازهایشان طولانی و خطبههایشان کوتاه است... کارهای نیکشان برخواهشهایشان برتری دارد... امّا روزگاری خواهد آمد که قاریان آن بسیار امّا کسانی که آن را بفهمند کماند... حروف قرآن به درستی تلفّظ میشود امّا حلال و حرام و حدود آن رعایت نمیگردد... بسیارند کسانی که چیزی میطلبند و کماند کسانی که چیزی میبخشند... خطبههایشان طولانی امّا نمازشان کوتاه است... خواهشهایشان بر کارهای نیکشان برتری دارد.[56]
شخصی نزد عمر بن عبدالعزیر سورهای از قرآن را تلاوت کرد عدّهای نیز در اطراف او بودند... یکی از آنها گفت: قاری در تلاوت اشتباه کرد.
عمر گفت: چرا تدبّر در آنچه شنیدی تو را از سرگرمشدن به اشتباهات لفظی قاری بازنداشت؟[57]
7. خودت را به قرآن بسپار و بدان تمسّک جوی:
از ابی قلابه نقل است که شخصی از اهالی کوفه به دیدار ابودرداء آمده و گفت: برادرانت در کوفه به تو سلام رساندند و از تو خواستند که آنان را نصیحتی بکنی. ابودرداء گفت: سلام من را نیز به آنان برسان و به آنها بگو: با تمام توان قرآن را بگیرند و دنبالهرو آن گشته و بدان عمل نمایند؛ زیرا قرآن آنان را به میانهروی و آسانگیری واداشته و از ظلم و فساد و تباهی دورشان میگرداند.[58]
این توصیه از مهمّترین توصیههایی است که دربارهی قرآن گفته شده است. کسی که با تمام وجود خود را در اختیار قرآن بگذارند تا او را راهنمایی و ارشاد نماید از راهی امن و آسان بهره میبرد که از خشوند و سختگیری و تجاوز به حقوق دیگران به دور است... راه محمّد مصطفی (ص) و یاران گرامیاش.
شخصی به نزد عبدالله بن مسعود آمد و گفت: به من سخنانی فراگیر و سودمند بیاموز، عبدالله گفت: به روی چشم، خدا را بپرست و چیزی را شریک او مگردان و تا قرآن هست همواره با قرآن باشد. کسی که با سخنی راست و درست به نزدت آمد، کوچک بود یا برگ هرچند دور و دشمن بود از او بپذیر، امّا اگر کسی با سخنی دروغ به نزدت آمد، هرچند دوست و نزدیکت بود، آن را از نپذیر.[59]
حذیفه بن یمان به عامر بن مطر گفت: اگر همهی مردم به راهی روند و قرآن به راهی دیگر رود تو با کدام یک خواهی بود؟ عامر گفت: من به همراه قرآن خواهم بود و به همراه آن مرده و با آن زنده خواهم شد، حذیفه گفت: بنابراین تو همانی که من انتظار داشتم.[60]
هدف از همراهی با قرآن آن است که پیش روی ما باشد و ما پشت سر او حرکت کنیم و او فرمانده و سوقدهندهی ما به سوی خدا و بهشت برینش باشد.
عبدالله بن مسعود میگوید: قرآن شفاعتکنندهای است که شفاعتش پذیرفته میشود و اگر در دلی جای بگیرد آن دل را کاملاً تصدیق خواهد کرد و هر کس آن را در پیش روی خود قرار دهد (و دنبالهرو قرآن گردد) قرآن او را به سوی بهشت رهبری میکند و هر کس آن را پشت سر خود اندازد (و قرآن را دنبالهرو خود گرداند) قرآن او را به سوی آتش میراند.[61]
شعبی معنای پشت گوش انداختن قرآن را به روشنی توضیح داده و در مورد این سخن خداوند که میفرماید: «فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ» (آل عمران: 187)
«امّا آنان آن را پشت سرافکندند.»
چنین میگوید: در واقع کتاب پیشروی آنان بود امّا نسبت بدان اهمال و سهلانگاری کرده و تعالیم آن را به کار نبستند و این روشن میگرداند که هر که چیزی را (به خصوص قرآن) به کار نبندد در واقع آن را پشتگوش انداخته و بدان بیتوجّهی نموده است.[62]
ارتباط ما با قرآن
خوانندهی گرامی میدانی که این قرآنی که پیش روی ماست همان قرآنی است که در دسترس یاران گرامی پیامبر (ص) بود و آن نسل بینظیر را از آنان ساخت.
همچنین میدانی که ابزارهای ما نیز همان ابزارهای آنهاست. چو چشم، زبان، لب، عقل، قلب و دیگر اندامها.
چه چیزی روی داد؟
چرا قرآن تولیدی همچون آن تولیدات ندارد؟ در حالی که بیشتر از هر زمانی در میان مسلمین وجود دارد؟
در هر خانهای از خانههای مسلمانان یک یا چند قرآن وجود دارد، رادیو را که روشن میکنی بر روی فرکانسهای مخصوصی صدای قرآن را میشنوی (و خیلی از کشورهای اسلامی رادیو و تلویزیون مخصوص قرآن دارند). بیشتر از هر زمان دیگر میتوان به سادگی قرآن را تلاوت کرد. (به عنوان مثال بر روی گوشیهای موبایل نیز میتوان متن قرآن و صدای یک یا چند قاری را نصب کرد)، مؤسّسههای قرانی (دارالقرآنها) و حافظان قرآن اعمّ از زن و مرد در هر جایی وجود دارند. پس چرا قرآن ما را همچون نسل صحابه زنده نمیگرداند و چرا ما را همچون آنها رفعت و عزّت ارزانی نمیدارد؟
آیا کسی نیست که قرآن بر او تأثیر نهد؟ یا چه روی دادهاست؟
شیخ محمّد غزالی –رحمهالله- به این سؤالها پاسخ داده و میگوید: کلّیّهی کوششها و اهتمام مسلمانان پس از قرون اوّلیّه متوجّه جنبهی تلاوت، کنترل مخارج حروف، ادای دقیق غنّهها و مدها و دیگر جنبههای مربوط به الفاظ قرآن و حفظ تواتر آنچه از نظر ادا و چه از نظر قواعد تجوید و تلاوت، شده است. ولی آنان نسبت به تعامل خویش با قرآن، مرتکب عملی شدهاند که ممکن است هیچیک از ملّتهای دیگر مرتکب آن نشده باشند؛ چرا که واژهی قرائت (خواندن) را زمانی که انسان میشنود یا بر زبان میآورد، این مقصود را در نظر دارد که نامهای به او رسیده یا اینکه کتابی بدستش رسیده، او در آن نگریسته و مقصود آن را درک نموده است. از نظر دلالت هیچ تمایزی میان فهم و خواندن یا شنیدن و درک نمودن نمیبینم.
من نمیدانم امّت اسلام با چه دستاویزی میان خواندن و اندیشیدن تمایز قائل شده است. مسلمان کنونی قرآن را صرفاً جهت تبرّک میخواند، گویی آنچه مفید و مقصود است، تکرار الفاظ بدون درک مفاهیم و مقاصد آنها میباشد. زمانی که میکوشم موضع مسلمانان را در قبال این عملکرد درک کنم، میبینم که از ناحیهی شرعی موضعی نادرست و مردود است. خداوند میفرماید: « كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیكَ مُبَارَكٌ لِّیدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَلِیتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» (ص:29)
«(ای محمّد! این قرآن) كتاب پرخیر و بركتی است و آن را برای تو فرو فرستادهایم تا درباره آیههایش بیندیشند، و خردمندان پند گیرند.»
این آیه خواستار درک و پندگیری و تدبّر است. امّا همراه با این تلاوت سطحی که معنی در آن احساس نمیشود، مقصد قابل درک نیست، در آن سوی مفهوم قریب آیه تعمّق صورت نمیگیرد، تا پایههای روانی و اجتماعی مطلوب استنتاج شوند واز طریق این دریافتها امّت بتواند نقش از دسترفتهی خویش را در رهبری بشر بازگرداند، تدبّر و پندپذیری کجا صورت میگیرد؟[63]
تاریخ رها کردن قرآن
منظور از رها کردن قرآن؛ یعنی رها کردن بهرهگیری و بهرهبرداری از آن و وارد نشدن به کارگاه انسانسازیش، این کار اوست که فرد را تغییر دهد –هرفردی- تا از او مؤمنی عابد بسازد، مؤمنی که در هر کار و حالی خداوند را عبادت مینماید.
تاریخ رها کردن قرآن از قرنها پیش آغاز شده، از زمانی که مسلمین به بعضی از جنبههای علم اهتمام بیشتری داده و آن را توسعه دادند علومی چون علم کلام و فقه، برای این علمها قواعدی وضع کردند، سپس شرحی بر این این قواعد نگاشتند سپس حواشی و مختصراتی بر این مطالب افزودند، همهی اینها به حساب قرآن صورت میگرفت قرآنی که فقط در عزاداریها و بر بستر بیمار و به هنگام ماه رمضان تلاوت میشد.
شیخ محمّد غزالی –رحمهالله- میگوید: مسلمانان قرآن را رها کرده، و به احادیث دل بستند و گرویدند.
بعد از آن، احادیث را ترک نموده، به اقوال پیشوایان رو آوردند.
سپس از گفتار پیشوایان هم بریدند، به سلوک و روش تقلیدی رو کردند.
پیشرفت اسلام به این صورت، واقعاً برای اسلام و مسلمین مصیب و وبال بود.
ابن عبدالبر از ضحاک بن مزاحم نقل کردهاست که: روزگاری میآید، مردم قرآن را در طاقچهها نهاده و آن را باز نمیکنند تا عنکبوت بر آن لانه میسازد، از محتوا و مندرجات آن استفاده نمیکنند، و اعمال مردم بر مبنای روایت و احادیث صورت میگیرد.[64]
بنابراین تعامل عجیب و غریبی که امروزه با قرآن انجام میگیرد نتیجهی میراثی است که ما از قرنهای گذشته به ارث بردهایم، مسلمانان به تدریج از (مسیر) قرآن منحرف گشتهاند تا به وضعیّت امروز رسیدهاند. هنگامی که گروهی از ما، علّت ناتوانی ما را در بهرهگیری از قرآن میپرسند -در حالی که صحابه بهرهها از آن بردند- ناگزیر باید پاسخ را از تشخیص حال ما با قرآن آغاز کرد.
تشخیص:
هدف والا و برجستهی نزول قرآن، هدایت مردم به سوی خداوند عزّ و جلّ است؛ زیرا خداوند میفرماید: «قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفَاءٌ» (فصلت: 44)
«بگو: قرآن برای مؤمنان مایهی راهنمایی و بهبودی است. (ایشان را از راههای گمراهی و سرگشتگی میرهاند و از بیماریهای شک و گمان نجات میبخشد.)».
آیا تعامل ما با قرآن از همین مسیر صورت گرفته است و آیا از همین نقطه شروع کردهایم و اوامرش را از همان جایی که قرآن مدنظر داشته (یعنی هدایت مردم به جا آوردهایم؟ یا چه کار کردهایم؟ کسی که در حال و روز ما بیندیشد، در مییابد که ما درتعامل با قرآن بسیار از هدفی که به خاطرش نازل شده، دور گشتهایم. قرآن را که میبایستی همچون سرچشمهای برای هدایت و توجیه باشد رها کردهایم و این هدایت را در چیزهای دیگری میجوییم در نتیجه دچار تفرقه و چنددستگی گشتهایم.
وقتمان را در اختیار قرآن قرار ندادهایم و هنگامی که آن را تلاوت میکنیم فقط در گلویمان است، این فرصت را به قرآن ندادهایم که تصوّرات و بینشما را شکل دهد و شخصیّت ما را رنگ و بویی بخشد و اوّلین منبع تعلیم و تربیت ما باشد.
بعضی از ما بر کسانی که احکام تجوید (قرآن را به خوبی ادا نمیکنند، ایراد گرفته و حتّی گاهی همینکارش را به تمسخر میگیرند امّا نسبت به کسانی که تفقهی در معانی قرآن ندارند، هیچ ایرادی وارد نمیکنند!؟
پیامبر (ص) میفرماید: "بهترین شما کسی است که قرآن را یادگرفته و به دیگران میآموزد"[65] درک ما از این حدیث ناقص بوده و آن را فقط به یادگیری تلاوتش محدود کردهایم! در حالی که هدف این حدیث همچنان که ابن تیمیه -رحمهالله- میگوید: یادیگری حروف و معانی آن هر دو باهم مدنظر است.
حتّی یادیگری معانی آن بر یادگیری حروف آن مقدّمتر است چرا که همین معانی است که سبب افزایش ایمان میشود.[66]
بیشترین اهتمام ما به هنگام تلاوت قرآن رسیدن به پایان سوره بدون تلاش برای فهم چیزی است که میگوییم، حتّی گاهی یکی از ما سورهای را به پایان رسانده و وارد سورهای دیگر میشود بدون آنکه متوجّه این جابهجایی شود. اگر در مورد آیاتی که ما را از تلاوت متوقّف کردهاند (تا در آن بیندیشیم) سؤال شود، هیچ جوابی نداریم که بدهیم! (و در مورد هیچ آیهای نیندیشیدهایم.)
-به هنگام ماه رمضان- که خداوند با نزول قرآن در آنف آن را مقام و منزلتی خاصّ عطا فرموده –مسابقهی تعداد ختم قرآن در این ماه، میان ما روی میدهد.
-گروهی از ما چنین میپندارد که پرداختن به قرآن فقط به معنای پرداختن به حفظ و تکرار حروف آن است؛ آن هم بدون اندیشیدن در آیات و فهم منظور خداوند از آن، هزاران هزار نفر فقط به حفظ آن میپردازند.
-تغییر مفهوم حامل قرآن نزد ما، به گونهای که میبینیم یکی از ما اخلاق و رفتارش چه قبل از حفظ قرآن و چه بعد از آن، هیچتغییری در آن روی نمیدهد.
-رادیو را روشن کرده و روی موجی قرار میدهیم که صدای تلاوت قرآن از آن میآید سپس آن را رها میکنیم تا گوشه گوشهی آن مکان از آن نوا پر شود امّا خود به دنبال کارهایمان میرویم و گویی که اصلاً ما مخاطبان این قرآن نیستیم.
به راستی ما کتابمان را پشت گوش انداخته و آن را بدل به آروزهایی ناروا کردهایم، همچنان که ابن تیمیه رحمهالله از ابن عبّاس و قتاده در تفسیر این سخن خداوند « وَمِنْهُمْ أُمِّیونَ لاَ یعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلاَّ أَمَانِی»(بقره:78)
«و پارهای از آنان افراد بیسوادی هستند كه (از) كتاب (خدا تورات) جز (یك مشت خرافات و دروغهائی كه احبارشان به هم بافتهاند و با) آرزوهای (آنان سازگار است) نمیدانند.»
نقل میکند که: ابن عبّاس و قتاده میگویند: یعنی نسبت به معنا و مفهوم کتاب ناآشنایند، حفظ و قرائت را میدانند امّا آن را نمیفهمند و نمیدانند چه چیزی در آن است.
با این شیوه برخورد با قرآن چه دستاوری حاصل نمودهایم؟
واقعیّت امّت اسلامی
زن و مرد و پیر و جوان و خلاصه همه و همه میدانند که امّت اسلامی به چه نابودی و انحلالی گرفتار آمده و شب و روز جرعهجرعه جام تلخ پستی و خواری را سر میکشد.
توسّط کفّار لگدمال شدهایم و هر آنچه را بخواهند بر سرمان میآورند... از همهی ملّتها خوارتر گشتهایم... خوارترین افراد اهل زمین... هیچ ارزشی نداریم و منزلتی برایمان باقی نمانده است!!
ما از سرچشمهی عزّت و شوکتمان چشم پوشیدهایم و دشمنانمان نسبت به این موضوع اطمینان دارند، تمسخرشان نسبت به ما به جایی رسیده است که بعضی از رادیو و تلویزیونهایشان برنامهها را با تلاوت قرآن آغاز میکنند؛ زیرا میدانند که ما قرآن مورد بیمهری قرار دادهایم. هنگامی که پرتوهای نور و جلوههای آرزو در این کتاب تاریکی قیرگون، در پیدایش بیداری اسلامی نمود یافت، این نسل جوانِ وعده داده به قرآن، در زمینهی فهم و عمل به قرآن حقّش را ادا ننمود و با قرآن همچون مصدر هدایت و ارشاد برخورد ننمود، بلکه قرآن را رها کرده و به جست و جوی دیگری پرداخت، در نیتجه در زمینهی مصدرها دچار اختلاف شده و راه و روشها گوناگون شد و آنچه نمیبایست روی دهد، روی داد و در خصوص مسایل مختلف و امور اساسی دچار اختلاف بینش شد و بر گرد یک نفر جمع نگشت... و چون ما بدرفتاری کردیم خداوند نیز به وعدهی خود وفا نکرد و سنّت یاری و پیروزی را در ما متحقّق نگردانید. سنّتی که به هنگام رفتار پسندیدهی نسل اوّل با قرآن در مورد ایشان متحقّق گردانیده بود و به وعدهی خود در یاری و پیروزی ایشان وفا نموده بود.
همان نسل اوّل پیش از ایمان آوردن به اسلامی قومی ذلیل، نیازمند، ناآگاه و عقبتر از دیگر ملّتها بود، امّا به ناگاه و با استقبال خوب و صحیح از قرآن جلوتر از دیگر ملّتها قرار گرفته و رهبری جهان را در دست گرفته و نظر همگان را به خود جلب کرد: «وَ مَنْ اَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللهِ» (توبه: 111)
«و چه کسی از خدا به عهد خود وفاکنندهتر است؟»
امّا هنگامی که ما از این چراغ هدایت صرف نظر کرده و دارو را ریختیم و هدایت و سعادت را از غیر قرآن طلب کردیم، خداوند نیز ما را به حال خود رها کرد و بعد از آنکه صاحب عزّت بودیم ما را به خاک مذلت نشاند و اهل کتابی را بر ما مسلّط گردانید که خود پیشتر خوار و ذلیل بودند ، خداوند یهودیان و مسیحیان را همچون تازیانهای جهت تأدیب ما قرار داد تا شاید (از خواب غفلت بیدار گشته) به سوی او و کتابش بازگردیم.
خداوند میفرماید: «وَاَخَذْنَا هُمْ بِالْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (زخرف: 48)
«ایشان را به انواع بلایا گرفتار کردیم تا اینکه (از گمراهی خود) برگردند و توبه کنند.»
آیا ما (به سوی خدا و قرآن) باز میگردیم؟!
---------------
ارجاعات:
[1] - رواه احمد فی المسند (6، 163، 91) مسلم؛ رقم (746) فی صلاةالمسافرین و ابوداود فی الصّلاة و النسایی فی قیام الیل.
[2] - تفسیر القرآن العظیم؛ لابن کثیر (1/4). رسول خدا (ص) فرمودهاند: «بدانید که قرآن و همانند آن به همراه آن (یعنی سنّت) به من داده شده است.» سنّت نیز همچون قرآن بر آن حضرت وحی شده است، با این تفاوت که مانند قرآن تلاوت نمیشود و به همین سبب آن را «وحی غیر مَتلُوّ» مینامند. نقل از: قرآن منشور زندگی: قرضاوی: ص 371). (مترجم)
[3] - رواه مسلم؛ باب صلاةالمسافرین، برقم (733).
[4] - رواه مسلم: برقم (1764)، النسایی؛ (1633) ابوداود؛ (871)، الترمذی؛ (262).
[5] - رواه الامام احمد؛ ابن ماجه؛ النسایی؛ حسنه الألبانی؛ فی صحیح النسایی رقم (1010).
[6] - رواه ابن حبان؛ فی صحیحه، ابن المبارک؛ فیالزهد.
[7] - رواه الامام احمد فی مسنده و صححه الألبانی فی السلسلةالصحیحه ح (1513).
[8] - رواه الترمذی و قال: حسن غریب ح،(277).
[9] - مختصر صحیح بخاری؛ ج2، (ص) 485-ترجمه عبدالقادر ترشابی.
[10] - الذل و الانکسار، لابن رجب، ص(46).
[11] - رواه مسلم.
[12] - اخرجه الامام أحمد فی مسنده.
[13] - مختصر صحیح بخاری؛ ج 2، ص 485، ح 1805، ترجمه: عبدالقادر ترشابی. (مترجم)
[14] - أخرجه الإمام احمد؛ فی مسنده و عبدالرّزاق و ابن ابی شیبه و الدارمی؛ حسنه الألبانی؛ فی الإرواء (1589).
[15] - 1
[16] - فضایل القرآن؛ للفریابی، ص(152-151).
[17] - جامع بیان العلم و فضله؛ (2/999/1000).
[18] - المصدر السابق؛ (1/272).
[19] - فقه السیره؛ تألیف: محمّد غزالی مصری، ترجمه سید محمدطاهر حسینی، ص 56. (مترجم)
[20] - رواه الدارمی؛ فی سننه برقم (3333).
[21] - تفسیر القرآن العظیم؛ لابن کثیر- المدقدمة (1/4).
[22] - فضایل القرآن؛ للغریابی، ص (241).
[23] - اقتضاء العلم للعمل؛ ص(71).
[24] - (فلان یتلو فلان) ای یتبعه.
[25] - مقدّمه فی اصول التفسیر؛ لابن تیمیه، ص (99.)
[26] - تدبّر القرآن للسنیدی، ص(99).
[27] - منظور: 1-ابوبکر (رض) 2- عمر (رض) 3- عثمان (رض) 4- علی (رض) 5- طلحه (رض) 6- زبیر (رض) 7- عبدالرحمن بن عوف (رض) 8- سعد بن ابی وقاص (رض) 9- سعید بن زید (رض) 10- ابوعبیدةبن الجراح (رض) است، این حدیث را امام احمد و ترمذی روایت کرده و آلبانی آنرا صحیح دانسته است.
[28] - طبقات؛ ابن سعد، (3/224).
[29] - الحسن الصری لابن الجوزی ص (98).
[30] - الجامع لأحکام القرآن (1/30).
[31] - رواه الدارمی و ابونعیم فی الحلیة و اسناده حسن؛ بنگر به اخلاق حملة القرآن، ص (20).
[32] - التذکار فی افضل الأذکار، ص (78).
[33] - فضایل القرآن؛ لأبی عبید، ص (112).
[34] - المصدر السابق.
[35] - التذکار فی أفضل الأذکار؛ للقرطبی، ص (196).
[36] - فتح البای، کتاب فضایل القرآن (9/62)، فضایل القرآن؛ لأبی عبیده ص (133).
[37] - رواه بان ماجه؛ بإسناد حسن.
[38] - اخرجه الحاکم و صححه علی شرط شیخین.
[39] - المصدر السابق، ص (210-209).
[40] - فضایل القرآن؛ لأبی عبید، ص (157).
[41] - مختصر قیام الیل؛ لمحمد بن نصر، ص (131).
[42] - المصدر السابق؛ ص (149)
[43] - الاتقان فی علوم القرآن للسیوطی (1/104)
[44] - مختصر قیام الیل، ص (149).
[45] - أخرجه ابن المبارک فی الزهد (1196)، ص (421).
[46] - صحیح مسلم؛ به شرح النووی (6/345).
[47] - تدبّر به معنای فعّالیّت قلب یا عقل با توجّه به عواقب و پیامدهای امور است. به نقل از قرآن منشور زندگی؛ ص (279). (مترجم)
[48] - فضایل القرآن، لأبی عبید، ص (134).
[49] - فتح الباری، (110/109).
[50] - مختصر قیام اللیل؛ ص (149).
[51] - منبع پیشین؛ ص (147).
[52] - منبع پیشین؛ ص (147).
[53] - فضایل القرآن؛ لأبن الضریس، ص(27).
[54] - فضایل القرآن؛ لأبی عبید، ص (211).
[55] - همان، ص (212).
[56] - فضایل القرآن؛ للفریابی، ص(203-202).
[57] -سیره و مناقب عمر بن عبدالعزیز؛ لابن الجوزی، ص(253).
[58] - فضایل القرآن؛ لأبی عبید، ص(72).
[59] - فضایل القرآن؛ لأبی عبید، ص(74).
[60] - المصدر السابق؛ ص(142).
[61] - فضایل القرآن؛ لأبی الفضل الرازی، ص(153).
[62] - فضایل القرآن؛ لأبی عبید، ص(131).
[63] - نگرشی نو در فهم قرآن؛ تألیف: محمّد غزالی، ترجمه: داود نارویی، ص(47-48). (مترجم)
[64] - فقه السیره؛ تألیف: محمّد غزالی مصری، ترجمه: سید محمّد طاهر حسینی، ص(62). (مترجم)
[65] - أخرجه البخاری عن عثمان بن عفان، و الترمذی و أبوداود.
[66] - تدبّر القرآن للسنیدی به نقل از الفتاوی لأبن تیمیه (13/304)
نظرات