ترا قناعت می‌دهند که فقر عیب نیست، خداوند فقرا را دوست دارد، پیامبر فقیرانه زیست، قناعت گنج شایگان و نابودنشدنی‌ انسان است، زیاده‌خواهی رذیلت است و دنیاگریزی و دنیاستیزی فضیلت، دنیا زندان مسلمان و زندگی دنیوی چند روزی بیش نیست؛ پس نباید بدان دل بست و باید در آن مسافرانه زیست.

این نوع برداشت ترفند جدیدی جهت تخدیر عقلی و فکری مسلمانان است و انسان مؤمن را عجول، عاطفی و مسئولیت‌نشناس بار می‌آورد، تا از فقرش لذت ببرد و به ضعف و ناتوانی تن در دهد. جهان را به نام و کام دیگران ببیند و خودش تماشاگر بازی زندگی و سرنوشت محتوم و مختوم خود باشد. 

اگر این ترفند و فریب نیست؛ چرا از سرمایۀ حضرت عثمان و تجهیز یک لشکر «جیش العسرة» توسط او چیزی نمی‌گویند. چرا از طلحه و باغ‌هایش سخنی به میان نمی‌آورند. چرا از زبیر و زمین‌هایش یادی نمی‌کنند. چرا از تجارت ابن عوف و صدقات ابن أبی وقاص چیزی به زبان نمی‌آورند. چرا دعای مسنونی که روزانه ورد زبان پیامبر ما بود و هموار از کفر و فقر به خدا پناه می‌جستند «أللهم إني أعوذ بك من الکفر والفقر» نمی‌خوانند. چرا از حدیث «الید العُلیا خیر من الید السفلي_دست بالا و نیازبرآور بهتر از دست پایین و نیازمند است» و حدیث «المؤمن القوي خير عند الله من المؤمن الضعيف_مسلمانِ قوی در نزد خدای از مسلمان ضعیف بهتر است» یادآوری نمی‌کنند. 

می‌دانی چرا چنین می‌گویند و ترا چنین می‌خواهند؛ تا نیازمند و درمانده بمانی؛ تا تو به فقرت فخر بورزی و آنان مال و منال ترا به یغما ببرند؛ تا چنان زار و ضعیف بمانی که از حقوق حقۀ خویش مطالبه نتوانی؛ و تا چنان درگیر ضرورت‌های روزانه‌ات بمانی که از فردا غافل شوی و فرصتی برای دادخواهی نداشته باشی. 

خوب است که فلسفۀ زندگی را درست درک نماییم. مفاهیم دینی را عجولانه و سطحی برداشت و تفسیر نکنیم. از صحت و شأن ورود روایات دینی کاملا آگاه و مطمئن شویم. دینِ خود را از هر کس و ناکسی فرا نگیریم. در برخورد با مفاهیم و مسائل مهم زندگی کمی از چاشنی عقل خدادادِ خویش نیز استفاده کنیم.