فتور و سستی ، واژهی «فتور» یک واژهی قرآنی است، و دوبار در قرآن نقش آفرینی کرده است؛ یک بار در سورهی «زخرف» در آیهی (۷۵) [ لَا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ] که اشاره به عدم کاهش عذاب جهنمیّان دارد. امّا فتوری که محور بحث ماست و مصداق قرآنی آن آیهی (۲۰) سورهی انبیاء [یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لَا یَفْتُرُونَ] جای کنکاش و تدبّر است، کانون بحث ما میباشد.
واژهی فتور از مَنظر لغتشناسان به معانی «سستی و کُندکاری» پس از تلاش، «ایستادن» پس از پیش رفتن، و «ماندن، بعد از حرکت کردن» آمده است. در آیات (۱۹و ۲۰) سورهی انبیاء نمایش عظیمی از حرکت، تلاش، پویایی کاروان و قافلهی هستی به روی صحنه خودنمایی میکنند. رژهی غریزی و اتوماتیک کاروان هستی «لیل و نهار» در پهنهی گیتی و کیهان لایتناهی، التزام و اطاعت فراگیر این کاروان عظیم را در مقابل جلال و شوکت الهی، به نمایش میگذارد:
«وَلَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لَا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا یَسْتَحْسِرُونَ یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لَا یَفْتُرُونَ» [انبیاء/۲۰و۱۹]
«از آن او است هر که و هر چه در آسمانها و زمین است، (و لذا تنها شایسته پرستش او است) و کسانی که در پیشگاه وی هستند (و مقرّبان درگاه پروردگارند، یعنی فرشتگان) از پرستش او سر باز نمیزنند و خویشتن را بالاتر از عبادتش نمیدانند و (از بندگی شبانهروزی خود هرگز) خسته نمیگردند. شب و روز (دائماً به تعظیم و تمجید خدا مشغولند و پیوسته) سرگرم تسبیح و تقدیسند و سستی به خود راه نمیدهند.»
از دو آیه فوق در این نمایش فراگیر و جهان شمول نکات ذیل قابل تفکر و تدبّر است:
۱ـ هر آنچه در آسمان و زمین است، مُلک مالکی است که ربوبیّت و الوهیّت از آن او میباشد، و این کاروان بیانتها به صورت غریزی و فطری ربوبیّت و الوهیّت را پذیرفته، و لحظهای از اطاعت و تسبیح او فرو گذاری نمیکنند.
۲ـ یکی از جلوههای قدرت ربوبیّت خالق این است، که طوری مجموعه هستی را مدیریت فطری نموده، حقّ عبودیت را نسبت به معبود به گونهای اداء میکنند، که ذرّهای «تکبّر و استکبار» خللی در تقدیس و تسبیح آنان، ایجاد نمیکند.
۳ـ تسبیح، هر چند از واژگانی چند وجهی و معانی فراوانی دارد ولی شاید «انجام وظیفه» مناسبترین معنی برای آن باشد، لذا تمام هستی از «اتمی» گرفته تا «کیهان»، از بوتهی درختی تا «انسان»، در مدار فطرت، شب و روز در حال انجام وظیفه هستند و «سستی و فتور» در مدار آنان راه ندارد.
«لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» [یس/۴۰]
«نه خورشید را سزد (در مدار خود سریعتر شود و) به (مدار) ماه رسد، و نه شب را سزد که بر روز پیشی گیرد (و مانع پیدایش آن شود). هر یک در مداری شناورند (و مسیر خود را بدون کمترین تغییر ادامه میدهند).»
۴ـ انسان خلیفه الهی در زمین، هر چند مجموعهی هستی در تکریم اوست، ـ «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ » [اسراء/۷۰] «ما آدمیزادگان را (با اعطاء عقل، اراده، اختیار، نیروی پندار و گفتار و نوشتار، قامت راست، و غیره) گرامیداشتهایم،» و زمین و تمام متعلقاتش سفره رنگینی است در پیش پای او، «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ» [بقره/۲۹] «خدا آن کسی است که همه موجودات و پدیدههای روی زمین را برای شما آفرید،» و کاروان بیانتهای هستی خدمتگزار و تسخیر اوست، «سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ» [لقمان/۲۰] «خداوند آنچه را که در آسمانها و زمین است مسخّر شما کرده است (و در مسیر منافع شما به حرکت انداخته است)» ولی گاهی جایگاه خود را فراموش کرده و در بُعد ارادی و در حوزهی اختیار و آزادی؛ مسیر تمرّد و نافرمانی را در پیش میگیرد، و وادی و درّهی عصیان را میپیماید؛ افسوس!
۵ـ فتور و سستی در جسم، از نظر روانشناسی «افسردگی» نام دارد، و مرضی است که فعالیت و پویایی انسان را به چالش میکشد، «فتور» در «عبادت و بندگی» هم «افسردگی ایمانی» است، که چالشی میداندار بلامنازع، برای بندگی انسان است؛ که اگر «إجلِس بِنَا نُؤْمِن سَاعَه»، نباشد، ایمان انسان را به یغما میبرد. و تنها راه مبارزهی با آن «عبادت و دعوت» است، که خاشاک مسیر را جارو میکند.
۶ـ گام اوّل «فتور» ترک سنّتهای عبادی است، گام دوّم، بینظمی در واجبات، گام سوم، ترک واجبات عبادی، و گام چهارم ورود به شبهات، و سرانجام در مرحلهی پایانی و گام نهایی، همنشینی و اختلاط با حرام است، (پناه بر خدا).
بنابراین صفوف «عبادی» و «جمعی» محرّکی است که انسان را از فتور منع، و هر لحظه او را گامی به جلو میبرد و فرازها و فرودهای مسیر حرکت، او را از پویایی باز نمیدارد.
«رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنزَلَتْ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ » [آلعمران/۵۳]
نظرات