1-5. مفهوم تغییر آگاهی‌ها؛

منظور از تغییر آگاهی‌ها، تغییر دانستنی‌ها در زمینه‌ی شریعت یا درباره‌ی رخ‌دادهای زندگی است. از نمونه‌های تغییر آگاهی‌ها در زمینه شریعت این که، فقیه یا مفتی، حکم یا فتوای خود را بر حدیثی مشخص بنا می‌کند؛ و پس از روشن‌شدن ضعف حدیث برای وی، فتوای خود را در پی آن تغییر می‌دهد. گاهی نیز قضیه بر عکس است؛ یعنی مفتی یا فقیه، حدیث روایت شده را ضعیف می‌داند؛ سپس درستی آن حدیث برایش روشن می‌گردد.

گاهی می‌پندارد که هیچ حدیثی درباره‌ی موضوع وجود ندارد؛ سپس حدیث مفصلی از راویانی موثق دریافت می‌نماید؛ و آنگاه رأی و فتوای خود را به تناسب آن تغییر می‌دهد. همچنان که، برخی امامان سلف چنین می‌کردند؛ از جمله این که، شاگردان ابوحنیفه (ابویوسف و محمّد و زفر) بعضی فتاوا و احکام خویش را به این سبب تغییر دادند؛ و در یک‌سوّم مسایل مذهب حنفی یا بیش‌تر با امام خود مخالفت کردند. از دلایل این تغییر نگرش، گاهی اختلاف در زمان و گاهی نیز تغییر در آگاهی‌ها بود.[39]

ابویوسف در مدینه با امام مالک دیدار کرد؛ و برای مثال درباره‌ی صاع (پیمانه) با وی سخن گفت، که آیا پنج و یک سوّم رطل است؛ یا هشت رطل. در آن هنگام، پیمانه‌های مدینه را –که از دوره‌ی نبوت و اصحاب به جای مانده بود- عرضه نمودند؛ و ابویوسف با دیدن آن‌ها، نظر خود را تغییر داد؛ هم‌چنین، وی با تغییر نگرش خود درباره‌ی مسأله‌ی اوقاف گفت: اگر استادم –ابوحنیفه- آن‌چه من دیده‌ام، می‌دید، نظری هم چون نظر من داشت. این نمونه‌یی از تغییر فتوا با تغییر آگاهی‌هاست.

2-5. تغییر دیدگاه شافعی با تغییر آگاهی‌هایش؛

مردم، پس از اینکه، امام شافعی به مصر رفت؛ و مذهب جدید خود در آن دیار –که برخی احکام جدید و مخالف دیدگاه‌های قدیمی‌یش را دربرداشت- تأسیس کرد، چنین تغییری را در رویکرد وی از تغییر محیط‌اش ناشی دانستند؛ ولی واقعیت این است، که تغییر محیطی، اگر چه از عوامل چنین تغییری محسوب می‌شد، نمی‌توان آن را تنها عمل تأثیرگذار در این زمینه دانست. امام شافعی در مصر، مسایلی را شنید؛ و دید، که پیش از این نشنیده؛ و ندیده بود. آن‌چه از عالمان مصری شنید؛ همچنین بالا رفتن سن و سال‌اش، رشد فکری‌یش را سبب گردید؛ و وی را بر آن داشت، تا در اجتهادات خود تجدید نظری کند؛ و با تغییر مذهب قدیم، مذهب جدید خود را بنیان نهد. این باعث شد، که امروزه بگوییم: شافعی در مذهب قدیم خود، آنچنان گفت؛ یا در مذهب جدیدش این چنین گفت...

3-5. تغییر آگاهی‌ها در عصر کنونی؛

عصر کنونی برای فقیه یا مفتی معاصر، امکاناتی را –چه در میزان دانستنی‌های در دسترس، چه در سرعت رسیدن به این دانستنی‌ها- فراهم آورده، که این امکانات برای پیشینیان میسّر نبود. امبروزه چنین امری با دستگاه شگفت‌آور «کامپیوتر» فراهم گردیده؛ و عالم یا پژوهشگر می‌تواند، تنها با لمس دکمه‌ای از این دستگاه، به آگاهی‌های فراوانی برسد؛ حتّی در بسیاری از موارد، رأی و نظر خود را –که بر پایه‌ی دانستنی‌های گذشته‌اش بوده- تغییر دهد؛ به ویژه پس از راه‌اندازی شبکه‌ی شگفت‌آور اینترنت که بسیاری از علوم و موازین سنتی را دگرگون ساخت. پژوهشگر اسلامی می‌تواند تنها با لمس سریع دکمه‌یی، درجه‌ی درستی یا ضعف حدیثی را بشناسد؛ و با آرای عالمان در زمینه‌های گوناگون آشنا شود. 

عالمان پژوهشگر کتاب‌های بسیاری را با تلاش تحقیق و برّرسی کرده‌اند؛ و احادیث فراوانی –که سالها ضعیف شمرده می‌شد- اکنون صحیح می‌یابیم؛ و آنهایی را که صحیح به شمار می‌آوردیم، حال متوجّه ضعف‌شان می‌شویم. همه‌ی این امور در تغییر آگاهی‌های شرعی در نزد مفتیان، نقش شایانی ایفا می‌کند.

4-5. تجربه‌های شخصی من؛

نمونه‌یی از تجربه‌های شخصی من چنین است: چند سال پیش فتوا دادم که اگر زنی مسلمان شود؛ و شوهرش هم‌چنان بر دین خود باقی بماند، واجب است، که زن از شوهر خود جدا گردد. این نظری بود، که در آن زمان آن را دریافت نموده بودم. سپس فرصتی برایم دست داد، که کتاب "احکام اهل الذمة" امام ابن قیم را بخوانم. در این کتاب دریافتم، که وی نه دیدگاه درباره‌ی این مسأله دارد؛ از جمله این که، حضرت عمر، زن را در دو انتخاب، یعنی ماندن با شوهر خویش یا جدا شدن از وی، آزاد گذاشته است؛ هم‌چنین حضرت علی درباره‌ی این فرموده: مرد تا زمانی که زن خود را از شهرش بیرون نکرده، آن زن به ماندن پیش شوهرش سزاوارتر است. هم‌چنین امام زهری نیز عقیده داشت: مادامی که سلطان آن دو را از هم جدا نکرده، هر دو می‌توانند بر عقد و نکاح خود باقی بمانند. و دیگر دیدگاه‌های نه‌گانه درباره‌ی این که در این کتاب بیان شده بود.

هم‌چنین دریافتم، که برادر و دوست ما، شیخ عبدالل جُدیّع در "المجلس الاوروبی للإفتاء" و به هنگام جست و جو در میراث فقه پیشینیان، سیزده دیدگاه فقهی را در این زمینه استخراج کرده است. همین امر موجب شد از میان این آرای عرضه شده، دیدگاهی را برگزینیم، که به مقاصد شریعت و مصالح مردم نزدیک تر باشد؛ از همین رو، برای زن در چنین حالتی، می‌توان همانند دیدگاه حضرت عمر یا حضرت علی یا زهری یا دیگران فتوا دهیم. پس می‌گویم: اگر حکمی از طرف دادگاه برای جدایی زن و شوهر صادر نشده، به‌تر است زن همچنان در نکاح شوهر خود باقی بماند. بدین شکل بود، که فتوای من به تناسب تغییر آگاهی‌هایم تغییر کرد.[40]

نمونه‌ی دیگر، ارث بردن مسلمان از نامسلمان است. پیش از این، فتوای من، همانند دیدگاه مذاهب رایج چهارگانه بود؛ و معتقد بودم از دو غیر هم کیش، هیچ میراثی به هم وجود ندارد. پس نه کافر از مسلمان، نه مسلمان از کافری ارث نخواهد برد؛ ولی پس از مدتی پی بردم، که رویکرد وسیعی درباره‌ی این برای مفتی وجود دارد؛ و دریافتم که برخی اصحاب، مانند معاذ بن جبل و معاویه، نیز برخی تابعان، همچون: محمّد بن حنیفه و محمّد بن علی بن حسین (ابوجعفر باقر) و سعین بن مسیب و مسروق بن اجدع و عبدالله بن مغفل و یحیی بن یعمر با این نظر رایج مخالفت کرده‌اند. اسحاق بن راهویه نیز بر همین رأی بوده است. همه‌ی اینان به مسلمان اجازه داده‌اند، که از کافر ارث ببرد؛ و شیخ الاسلام، ابن تیمیه نیز این دیدگاه را ترجیح داده؛ و آن را تأیید کرده است. همچین شاگرد وی، یعنی ابن قیم، همین دیدگاه را دارد؛ و به واقع چنین رویکردی دارای برکت و مصلحت است.[41]

5-5. تغییر آگاهی‌های واقعی در زندگی؛

حکم سیگار کشیدن:

گاهی آگاهی‌های غیر شرعی و واقعی در زندگی نیز تغییر می‌یابد. هنگامی که توتون یا تنباکو به بازار آمد، عالمان شرع درباره‌ی حکم استفاده از آن با هم اختلاف نظر داشتند؛ برخی آن را مکروه و گروهی حرام و بعضی نیز مباح دانستند. گروهی نیز معتقد بودند، که احکام پنجگانه‌ی شرعی در مصرف کننده‌ی آن منطبق می‌گردد؛ ولی آگاهی‌های جدید در عصر کنونی روشن نموده است، که کشیدن سیگار به تندرستی انسان زیان می‌رساند؛ و افزون بر خطر مبتلا شدن به سرطان ریه، انسان را به چندینی بیماری دچار می‌کند. این مسأله امروزه برای هر کسی آشکار شده؛ بدین ترتیب تغییر در آگاهی‌ها رخ می‌دهد؛ و به تناسب آن، باید حکم پیشین را نیز تغییر داد. به عبارتی دیگر، باید درباره‌ی این مطلب، فتوای شرعی را با گزارش‌های پزشکی هماهنگ کرد؛ زیرا وقتی پزشک می‌گوید: این امر به انسان آسیب می‌رساند، واجب است، که مفتی بگوید: من هم آن را حرام می‌دانم.[42]

(وَ لا تَقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ إنَّ اللهَ کَانَ بَکُمْ رَحِیماً)

(و یکدیگر را نکشید، که البته خدا به شما بسیار مهربان‌است).[43]

کشیدن سیگار، نفس آدمی را می‌کشد؛ البته کشتنی تدریجی یا نوعی خودکشی آرام. رسول خدا (ص) فرموده است: 

«لا ضَرَرَ و لا ضِرارَ.»

(ضرر رساندن به خود و دیگران جایز نیست.)[44]

چگونه معقول است، که انسان با اراده‌ی خویش به خود آسیب رساند؟ یا چگونه ممکن است که آسیب‌ و زیان را با دارایی خود بخرد؟!

6-5. مدت بارداری؛

از مسایل دیگری که می‌توان در مقوله‌ی تغییر آگاهی‌ها به آن اشاره کرد، مدت بارداری است. برخی عالمان –که دیدگاه حنفی‌ها نیز چنین است- مدت ماندن جنین را در شکم مادر، دو سال می‌دانند. گروهی نیز –که مذهب امام مالک هم بر آن است- مدت بارداری را تا پنج سال دانسته‌اند؛[45] البته آگاهی‌ها در این زمینه در زمان‌های گذشته، ناقص و اشتباه بود.

دار قطنی و بیهقی در سنن الکبری از ولید بن مسلم روایت کرده‌اند که وی گفت: به مالک بن انس گفتم: از عایشه به من خبر رسیده، که گفته است: «مدت بارداری زن به اندازه‌ی سایه‌ی دوک نخ‌ریسی، از دو سال بیش‌تر نخواهد شد.» مالک گفت: سبحان‌الله! چه کسی این حرف را می‌زند؟! همسایه‌ی ما، زن محمّد بن عجلان است؛ و هم زن، هم شوهرش، انسان‌های راستگویی هستند. او سه بچه‌ی خود را در دوازده سال به دنیا آورد؛ و هر بار بارداری او، چهار سال به طول انجامید![46]

به راستی، امام مالک چنین سخنی را از کجا نقل کرده است؟! وی این سخن را از زبان آن زن و شوهر نقل کرده. حال آن‌که، خداوند متعال فرموده است:

(وَ حَمْلُهُ و فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً)

(و سی ماه تمام مدت حمل و شیرخواری او بود.)[47]

اگر بارداری و از شیرگرفتن کودک، سی‌ماه می‌شود، چگونه ممکن است مدت بارداری آن زن، چهار یا پنج سال به درازا بکشد؟! آیا چنین امری مخالف با قرآن کریم نیست؟

آگاهی‌هایی که دانش پزشکی امروز[48] به ما داده است، تفسیر این وقایع را برای ما روشن‌می‌کند؛ و این قضیه را در چارچوب دایره‌یی به نام «بارداری دروغین» می‌گذارد. مفهوم بارداری دروغین چسیت؟ بارداری دروغین، یعنی زن گمان و وهم می‌برد، که باردار است؛ زیرا شوق و رغبت بارداری در او وجود دارد. همین امر موجب می‌شود، نشانه‌های بارداری، هم‌چون بالا آمدن شکم و جنب و جوش چیزی داخل آن را احساس کند؛ و حالت تهوع و دیگر نشانه‌های بارداری را در خود گمان می‌برد؛ ولی در حقیقت وی باردار نیست!! البته روزی که بارداری واقعی زن آغاز می‌شود، می‌توان آن را با وسایل دقیق آزمایشگاهی تشخیص داد؛ ولی در زمان‌های گذشته دسترسی به چنین امکاناتی میسّر نبود؛ برای همین گاهی زن تا یک یا دو یا سه سال هم در خود، نشانه‌های بارداری را احساس می‌کرد، تا این که به خواست الهی لحظه‌یی فرا می‌رسید؛ و بارداری واقعی شکل می‌گرفت. به این دلیل گمان برده می‌شد، که زن، تمامی این مدت را باردار بوده است!! حتّی گاهی کسی گواهی می‌داد، که واقعاً حالت تهوع و استفراغ به آن زن دست داده است، تا سرانجام بچه‌اش به دنیا می‌آمد!!

همه‌ی این آگاهی‌ها ما را بر آن می‌دارد، که بگوییم: سخن فقیهان در آن عصر درباره‌ی این مسأله، نه تنها راجح، بلکه حتّی پذیرفتن نیز نبوده است؛ زیرا افزون بر مخالفت با دیدگاه قرآن کریم، با حقیقت علم نیز هم‌خوانی ندارد. در نتیجه می‌گوییم: تغییر آگاهی‌های در این زمینه از عوامل بسیار مهم در تغییر فتوا در عصر کنونی به حساب می‌آید. از این رو، قانون احوال شخصیه در مصر، دیدگاه ابن عبدالحکم را برگزیده، که بیش‌ترین مدت بارداری را یک سال دانسته است؛ البته وی آن را یک سال قمری دانسته؛ ولی این قانون، یک سال شمسی را برگزیده است.

7-5. دانش ستاره‌شناسی و اثبات هلال ماه‌ها؛

ادعای دیدن هلال پیش از «اقتران» مردود است:

از نمونه‌های دیگر تغییر آگهی‌ها در جهان واقع، لحظه‌ی نو شدن ماه قمری ست، که ستاره‌شناسی به آن پی برده است؛ و کارشناسان بر آن اتفاق نظر دارند. به این لحظه، ستاره‌شناسان در اصطلاح، اقتران، یا اجتماع می‌گویند؛ یعنی زمانی که خورشید و ماه و زمین در یک خط عرضی و به موازات هم قرار بگیرند. چنین امری در یک لحظه‌ی واحد در همه‌ی هستی-از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب-رخ می‌دهد؛ و ممکن است چنین رخ‌دادی، در شب یا روز صورت بگیرد. از لحاظ علمی محال است، که پیش از چنین اقترانی، هلال ماه در هر نقطه‌یی از جهان دیده شود.

بر این مسأله، ستاره‌شناسان مسلمان و نامسلمان سراسر جهان اتفاق نظر دارند؛ و امری بدیهی است. دانش ستاره‌شناسی، از جنس دانشی ریاضی ‌ست؛ و بر رصد و برّرسی و محاسبه تکیه دارد. مسلمانان در عصر شکوفایی تمدّن اسلامی، پیشرفت چشمگیری در این دانش داشتند. امروزه نیز گام‌های بزرگی در این باره برداشته شده؛ و انسان به کمک پیشرفت در این دانش توانسته است به کره‌ی ماه برسد؛ و در تلاش برای رسیدن به دورترین سیاره‌ها برآمده است. پس هرگاه دانش ستاره‌شناسی درباره‌ی دیدن یا ندیدن و یا عدم رؤیت هلال ماه بگوید: هیچ اقترانی صورت نگرفته است، ادعای برخی مسلمانان مبنی بر دیدن هلال پذیرفته نیست؛ و هیچ توجیهی برای باز شدن دادگاه‌های شرعی یا دارالافتاء به منظور شنیدن گواه شاهدان دیدن هلال باقی نمی‌ماند؛ زیرا هر کسی در این حالت، ادعای دیدن ماه نماید، یا دچار وهم یا اشتباه شده؛ یا این که سخن‌اش دروغ و کذب است! بنابراین، فراخواندنی مردم برای تلاش در دیدن هلال، هیچ توجیه شرعی ندارد؛ و به نوعی تشویق گواهان بر پیروی از خیالات یا دروغ‌تراشی است!

چنین موضوعی در زمان‌های گذشته برای مفتیان و قاضیان شریعت جز اندکی از آن‌ها که برداشتن ستاره‌شناسی یا آن‌چنان که پیش‌تر می‌گفتند، دانش هیأت و ریاضیات آگاهی داشته‌اند[49]، روشن نبوده است. برای همین، آنان در فراخواندن همه‌ی مسلمانان برای دیدن هلال ماه پس از غروب خورشید در روز بیست و نهم، معذور بوده‌اند؛ ولی با شناخت موضوع اقتران و قطعی بودن آن، هیچ معنایی برای این فراخوانی عالمان شرع باقی نمی‌ماند؛ و تا زمان اثبات اقتران-که همه‌ی ستاره‌شناسان سراسر گیتی به آن یقین دارند-، چنین فراخوانی توجیه ناشدنی است. در کشورهای اسلامی هم این قضیه جریان دارد؛ و هیچ کشور اسلامی یی نیست، که از وجود تعدادی ستاره شناس زبردست خالی باشد.

بر همین اساس تأکید می‌نمایم، که آگاهی‌ها و دانش‌های جدیدی به عصر ما افزوده شده است؛ و رویکرد شرعی نیز –که باید بر جهت‌گیری واقعی بنا گردد- بر پایه‌ی چنین معلوماتی تغییر خواهد کرد؛ و با تصحیح دانستنی‌های گذشته، فتوا نیز به موازات آن تغییر می‌یابد.

6. تغییر نیازمندی‌های مردم

تغییر نیازمندی‌های مردم از دیگر عوامل تغییر فتواست.

نیاز‌مندی‌ها در دوره‌ی کنونی، پیوسته در حال تغییر است. پیش از این، مردم بسیاری چیزها را مازاد بر نیاز می‌دانستند؛ ولی امروزه از نیازمندی‌های زندگی شمرده می‌شود؛ برای نمونه اکنون که من در کشورهای خلیج فارس و در آب و هوایی بسیار گرم زندگی می‌کنم، نمی‌توانم بگویم یخچال از وسایل مازاد بر نیاز من است!! زیرا نیاز به آن ضروری است. هم‌چنین کولر و دستگاه تهویه و مانند آن‌ها، همگی جزو ضروریات زندگی این سرزمین است؛ و مردم نمی‌توانند در آب و هوایی –که گاه تا پنجاه درجه بالای صفر می‌رسد- از این گونه وسایل بی‌نیاز باشند. هرگاه که من از حد نصاب زکات سخن می‌گویم، نمی‌توانم نیازهای اساسی مردم را در غذا و آب و لباس و مسکن محدود نمایم؛ زیرا نیازهای تازه‌یی برای مردم پدید آمده است، که بایست احکام جدیدی بر پایه‌ی آن بنا نمود.

1-6. بهره‌گیری از سگ‌های نگهبان در دیدگاه قدیم و جدید؛

فقیهان در این زمینه روایت کرده‌اند: روزی، گروهی فقیه به دیدار امام ابن ابوزید قیروانی، صاحب کتاب مشهور «الرساله» -که بر پایه‌ی مذهب مالکی نوشته شده؛ و بسیاری آن را شرح کرده‌اند- رفتند. سگی را بر آستانه‌ی خانه‌اش دیدند، که نگهبانی می‌داد. به وی گفتند: مالک (رض) با نگه‌داری سگ در منازل مخالف است. وی در پاسخ به اعتراض آنان گفت: اگر مالک در زمان ما می‌زیست، شیری درنده و وحشی را [به جای سگ] به کار می‌گرفت.[50]

نیازهای مردم تغییر می‌کند. آن‌چه در زمان ابوزید قیروانی به آن نیاز می‌افتاد، با نیازمندی‌های زمان مالک (رض) فرق می‌کند؛ برای همین، مردم برای در امام بودن از دست دزدان و راهزنان، از سگ‌های نگهبان استفاده می‌کنند؛ زیرا نیازها تغییر کرده است؛ و باید حکم مبتنی بر نیازهای گذشته نیز تغییر نماید.

اکنون غربی‌ها در اروپا و آمریکا و استرالیا هنگامی که به سن پیری می‌رسند، سگ نگه می‌دارند؛ چون این سگ‌ها مدتی طولانی در خانه‌های می‌مانند، گاهی صاحبانشان به هشتاد[51] سالگی می‌رسند. این سگها مایه‌ی انس سالخوردگان، هنگام تنهایی هستند؛ زیرا بسیاری از آنان به تنهایی زندگی می‌کنند؛ و رفیق و مونسی، جز سگ نمی‌یابند. پس با رفتن فرزندان و نوه‌هایشان از خانه، سگ‌ها به نیازی از نیازمندی‌های آنان تبدیل شده‌اند.

2-6. تحصیل و تعلیم برنامه‌ریزی شده و ضرورت آن؛

نمونه‌یی دیگر آن‌که، درس خواندن برنامه‌ریزی شده و کلاسیک در مدرسه و دانشگاه، جزو نیازها و خواسته‌های اساسی پیشینیان ما نبود؛ ولی امروزه از نیازهای مهم مردم و خانواده‌ها به شمار می‌آید؛ و از واجبات و وظایف مهم حکومت‌هاست؛ از این رو، بایست هزینه‌یی برای آن در نظر گرفت. همان‌گونه که، دولت‌ها باید خوراک و آب و مسکن انسان‌ها را تأمین نمایند، باید فضای مناسب برای تحصیل علم و دانش‌شان نیز، متناسب با پیشرفت جوامع فراهم آورند.

هم‌چنین واجب است، که آموزش –دست کم در مرحله‌ی ابتدایی- جزو نیازمندی‌های انسان در زمینه‌ی زکات و از امور مایحتاج زندگی به حساب آید؛ به گونه‌یی که، دسترسی بدان برای هر کسی –چه مسلمان، چه نامسلمان- درون جامعه‌ی اسلامی فراهم آید؛ زیرا چنین امری، لازمه‌ی انسان در زندگی اسلامی ست؛ و باید هزینه‌ی آن را در مسأله‌ی زکات به شمار آورد.

2-6. شرط گذاشتن زن در عقد ازدواج؛

از من پرسیدند: آیا جایز است، که زن مسلمان به هنگام عقد ازدواج برای شوهر خود شرط بگذارد، که شوهرش نباید از تحصیلات دانشگاهی زن جلوگیری نماید؟ و آیا بر شوهر واجب است، که چنین شرطی را بپذیرد؛ و به آن وفا نماید؟

پاسخ من، این است:‌آری، برای زن جایز است که چنین شرطی را هنگام عقد ازدواج مطرح نماید؛ زیرا چنین امری از حقوق وی شمرده می‌شود؛ به ویژه این که اگر زنی محترم و تیزهوش باشد. شوهر وی نیز باید به شرط وفا کند؛ هم‌چنان که در حدیث آمده است:

«المسلون عند شروطهم.»

(مسلمانان باید پای‌بند شرط‌های خود باشند.)[52]

چنین مسأله‌ی نیز، گونه‌یی وفای به عهد است؛ و از واجبات اسلام شرط‌های ضمن عقد نیز مهم‌ترین شروطی است، که باید به آن پای‌بند بود؛ زیرا اسلام بر بنای شایسته و همیشگی ساختار ازدواج تأکید فراوانی دارد.

به مانند چنین موضوعی، حق کار بیرون از خانه برای زنان است. اگر زنی به هنگام عقد ازدواج یا جدای مسأله‌ی عقد، چنین امری را با شوهر خود شرط نماید؛ و شوهر نیز آن را بپذیرد؛ یا این که پس از ازدواج، زن هم‌چنان به کار خود ادامه دهد؛ و شوهرش بر وی شرط نگذاشته باشد، که کارش را ترک کند؛ البته باید عرف جامعه نیز به کار کردن زن، پس از ازدواج احترام بگذارد.

4-6. خانه‌های مسکونی و نیازمندیهای شغلی؛

خانه‌های مسکونی در زمان‌های گذشته با خانه‌های کنونی متفاوت است یک خانه در گذشته، کافی بود، به تعداد کسان خانواده، چند اتاق حجره مانند با کیفیت نور و هوای لازم وجود داشته باشد؛ و به تناسب آن دوره، لوازم ضروری زندگی را هم در آن بگذارند.

ولی امروزه برای خانه‌یی که شوهر برای همسر خود یا دولت برای کارگر خویش یا اداره برای کارمند خود فراهم می‌کند، باید به شبکه‌ی آب و برق وصل باشد؛ و سرویس‌های بهداشتی و اساسی را برای آشامیدن و شست‌وشو و نظافت و پخت و پز و ... و دستگاه‌های گرمازا و خنک کننده، متناسب با زندگی مردم این دوره، داشته باشد، تا نیازمندیهای جامعه را پاسخ بگوید.

گاهی در برخی شهرها، وسیله‌ی نقلیه‌ی شخصی، مانند اتومبیل نیازی ضروری برای رفت و آمد مردم به محل کارشان به شمار می‌آید، که در برخی شهرهای بزرگ این چنین است؛ زیرا وسایل نقلی ی همگانی برای جابه‌جایی مردم به آسانی در دسترس نیست.

بعضی شغل‌ها نیز امروزه نیازمند شرایطی‌یند که در گذشته به آن نیاز نبوده است؛ برای نمونه، می‌توان به آماده‌سازی آموزگاران، از نظر پرورشی –جدا از جنبه‌ی آموزشی- اشاره کرد؛ زیرا این گونه، می‌تواند به شیوه‌یی درست و تشویقی، تخصص علمی خود را به شاگردان‌اش انتقال دهد. امروزه چنین وظیفه‌یی را مراکز گوناگون تربیت معلّم برعهده دارند؛ و با آموزش تربیتی به معلّمان، آنان را در انجام هر چه بهتر رسالت خود در جامعه یاری می‌نمایند.

5-6. خرید خانه‌های مسکونی در غرب با کمک وام‌های بانکی؛

از نمونه‌های دیگر تغییر نیازمندیهای مردم، نیاز اقلیت‌های مسلمان در اروپا و آمریکا و جاهای دیگر برای خرید خانه‌یی شخصی به جای خانه‌ی اجاره‌یی، برای خود و خانواده است؛ زیرا خانه‌ی شخصی امتیازاتی دارد، که خانه‌ی اجاره‌یی ندارد. در حقیقت، چنین مزیت‌هایی، به ویژه در کشورهای غربی، از جمله اموری هستند، که انسان معاصر به آن نیاز دارد.

هر کسی به خانه‌یی نیاز دارد، که در آن آرامش یابد؛ و صاحب خانه نتواند به وی امر و نهی کند؛ و اگر تعداد فرزندان‌اش بیش‌تر شد، او را به بیرون کردن از خانه تهدید نماید. خانه‌ی شخصی جایگاه اجتماعی صاحب آن را بالا می‌برد؛ زیرا به طور معمول، جایگاه اجتماعی صاحبان خانه‌های شخصی، از نقطه نظر خدمات و نگاه مردم و احترام جامعه، از اجاره‌نشینان به مراتب بیش‌تر است.

همه‌ی شهروندان، برای تهیه‌ی خانه به مزایای بانکی نیاز دارند؛ مزایایی، هم‌چون: معاف شدن از میزان معیّن مالیات و ... و وام‌هایی مشخص.

به دلیل چنین نیازهایی و مانند آن، شورای افتای اروپا (مجلس الاروبی للإفتاء) برای بیش‌تر مسلمانان ساکن اروپا فتوا داده است، که برای مسلمان جایز است، خانه‌یی مسکونی و شخصی با کمک بانکهای ربوی برای خود بخرد؛ زیرا مبلغ ماهانه‌یی را که وی باید در خانه‌ای اجاره‌یی بپردازد، همین مبلغ را تا مدتی معیّن برای خانه‌ی خریداری شده با کمک بانک می‌پردازد.

آن‌چه این شورا آن را مبنای فتوای خود قرار داده، در نظر گرفتن نیازهای شدید مسلمانان است، که فقیهان آن را جزو ضروریات دانسته‌اند؛ هم‌چنان که، قاعده‌ی فقهی زیر، آن را بیان کرده است:

«الحاجةُ تنزلُ منزلة الضرورة خاصةً أو عامّةً.»

(نیازمندی‌های شخصی یا عمومی، به سان ضرورت است).[53]

6-6. طواف زن حائض و ترس جاماندن از همراهان؛

نمونه‌یی دیگر، طواف زن حائض و مسائلی همانند این که، زن ترس جاماندن از همراهان خود را داشته باشد. در چنین حالتی بهتر است، که به تغییر نیازها توجّه کنیم. زن معاصر، هنگام سفر به حج –خواه سفر از راه خشکی باشد، خواه دریا- با گروهی مسافر همراه هم‌سفر می‌شود؛ و باید در این سفر همواره با همراهان خود باشد. از سویی، دیگر به مانند گذشته نیست، که هرحاجی، خود زمان سفر خود را تعیین نماید، بلکه امروزه به دقت برای سفرهایی این چنینی زمان‌هایی مشخص را برنامه‌ریزی کرده‌اند؛ به ویژه در موسم حج، انسان نمی‌تواند زمان مسافرت خود را پس و پیش نماید. پس اگر فرض شود، که مدت قاعدگی زنی به درازا کشیده می‌شود؛ و نمی‌تواند طواف افاضه را به جای آورد؛ و پس از روز ول و دوّم و سوّم عید نیز باز قاعدگی وی قطع نمی‌گردد، در این حالت برای چنین زنی جایز است، که با رعایت بهداشت و احتیاط، به طواف بپردازد؛ و حرج و گناهی برایش نیست؛ حتّی دیدگاه امام ابن تیمیه و شاگردش، امام ابن قیم بر این است، که در این حالت کفاره‌یی نیز بر زن نیست؛ و ما نیز با پذیرش به چنین رخصتی، سختی و فشاری بر این زن و همراهان‌اش نمی‌آوریم.

به همین ترتیب، نیازمندی‌های فراوانی را در عصر خود می‌بینیم، که همواره در حال تغییر و تحوّل‌اند؛ و بر فقیه است، که چنین نیازهای متغیری را در فتوای خود مراعات نماید.

7. تغییر وسایل و امکانات زندگی مردم 

تغییر وسایل و امکانات زندگی نیز بر تغییر فتوا تأثیرگذار است. امروزه مردم، امکانات بیش‌تری نسبت به پیشینیان خود دارد؛ زیرا علوم جدید به انسان معاصر توانایی خیره‌کننده‌یی بخشید، که پیش از این برای بشر میسّر نبود. همین امر بر احکام فقهی نیز تأثیر می‌گذارد. چنین قدرت و امکاناتی با هفت انفجار و انقلاب عملی زیر پدید آمده است:

انلاب تکنولوژی، انقلاب بیولوژی، انقلاب فضایی، انقلاب هسته‌یی، انقلاب الکترونیکی، انقلاب اکتشافی و انقلاب ارتباطات.

1-7. پیشرفت علم پزشکی و نگرش فقیهان به مقوله‌ی درمان؛

احکامی وجود دارد که گونه‌یی توانایی مشخص برای انسان و جامعه به شمار می‌آید؛ و با تغییر این توانایی، حکم مربوط نیز تغییر پیدا خواهد کرد؛ برای نمونه به رویکرد گذشته‌ی فقیهان به مسأله‌ی دوا و درمان اشاره می‌کنم.[54] آن‌ها درمان بیمار را امری مطلوب و واجب و مستحب نمی‌دانستند، بلکه درمان پزشکی بیمار را از امور مباح می‌شمردند؛ تا آنجا که، برخی فقیهان پیشین گفته‌اند: بهتر است درمان پزشکی انجام نشود(!) چنین مسأله‌یی در آن زمان، برای این بوده، که درمان با یقین صورت نمی‌گرفته؛ و بسیاری از درمان‌ها و تشخیص‌های پزشکی، حدسی و تخمینی بود.

ولی امروزه و پس از پیشرفت دانش پزشکی و اختراع دستگاه‌هایی که حتّی به ذهن گذشتگان نیز خطور نمی‌کرد؛ و نیز پیشرفت دانش داروسازی –که داروهایی سودمند و آزمایش‌شده را به مردم عرضه می‌کند- چگونه می‌توانیم به انسان بگوییم: با وجود قرص آسپرین و مانند آن، که سردرد را کاهش می‌دهد، هم‌چنان بر سردرد خود، بردباری نماید؟ یا چگونه به بیمار گفته شود، که بر دندان درد، قولنج کلیوی...، دردهای بواسیر شکیبایی ورزد؟! حال آن‌که، برای هر یک داروهای مفید و سودمندی وجود دارد؛ و مادامی که درمان بیماری یقینی و مفید است، برای انسان جایز نیست، که بر بیماری خود که به آسانی می‌تواند از آن رهایی یابد، تحمّل و بردباری نماید؛ زیرا بی‌هیچ توجیهی به بدن خود آسیب رسانده است؛ و بی‌سبب خود را به رنج افکنده؛ از قواعد شرعی مورد اتفاق فقهی نیز این است:

«لاضَرَرَ و لا ضِرارَ.»

(آسیب رساندن به خود و دیگری جایز نیست.)[55]

بنابراین هرگاه آسیبی پیش آمد، واجب است برای رفع آن تلاش نمود. از این رو، فقیهان در قواعد خویش گفته‌اند: آسیب و زیان به قدر امکان و توانایی باید رفع گردد؛ و نبایست آن را با آسیبی مانند یا بزرگ‌تر از آن برطرف نمود.

اکنون اموری در توانایی مردم است، که هیچ‌گاه در باور پیشینیان چنین مسایلی نمی‌گنجید؛ اموری همچون پیوند اعضا که مردم گذشته در خواب هم آن را نمی‌دیدند؛ ولی پیشرفت پزشکی و علمی آن‌چه در گذشته از محالات بود، به واقعیت نزدیک کرد. چنین تغییری در میزان توانایی مردم، باید در نوع احکام نیز تأثیر بگذارد.

2-7. پیشرفت ارتباطات و قضیه‌ی واردشدن شبانه‌ی مرد مسافر نزد خانواده‌ی خود؛

حدیثی از پیامبر خدا (ص) روایت شده، که آن حضرت (ص) مرد را از آمدن شبانه‌ی نزد خانواده‌اش نهی فرمود[56]؛ یعنی اگر مرد از سفر برگشت، روا نیست، که سرزده و نیمه شب بر خانواده‌اش وارد شود؛ و سزاوار است، تا صبح صبر نماید. چنین منعی از داخل شدن سرزده‌ی مرد مسافر به خانه‌ی خود، برای این بوده، که وی نتوانسته خانواده‌ی خویش را به آمدن خود آگاه سازد؛ و با چنین آمدن ناگهانی، شاید شوهری همسر خود را متهم می‌گرداند؛ یا جاسوسی سرزده بر او می‌گماشت. افزون بر این، شایسته‌تر آن‌که، زن با آرایش و زیور و زیبایی به پیشواز شوهر خویش برود؛ ولی سرزده وارد شدن شوهر، این امکان را از او می‌گرفت؛ البته امروزه، که مرد می‌تواند با خانواده‌اش از مکانی دور ارتباط برقرار کند، وضعیّت فرق کرده. مرد می‌تواند با دورنما یا تلفن یا موبایل خانواده را از آمدن خود آگاه سازد؛ و سرزده و خوفناک داخل خانه‌ی خود نگردد. این از جمله امکاناتی است، که تغییر کرده؛ و متحوّل شده است؛ پس حکم نیز به تناسب آن تغییر می‌کند؛ و با آگاهی یافتن خانواده از آمدن شوهر، دیگر برای آمدن وی در هر لحظه از شب یا روز منعی باقی نمی‌ماند. 

افزون بر این، امروزه زمان رسیدن مسافر در اختیار وی نیست؛ و زمان آن را ساعت پرواز هواپیماها و... و حرکت کشتی‌ها تعیین می‌نمایند.

3-7. همراهی زن با شوهر خود در نقل مکانها؛

فقیهان حنفی گفته‌اند: اگر زن مهریه‌ی کامل خود را از شوهر خویش دریافت نموده باشد، باید از وی پیروی نماید؛ حتّی اگر شوهرش برای کار از شهری به شهر دیگر می‌رود، زن نیز باید به دنبال وی نقل مکان نماید؛ و سرزمین خود را رها سازد.

ولی علمای متأخر حنفی گفته‌اند: این امر در زمانی بود، که همسر و خانواده‌اش به مرد اعتماد داشتند؛ امّا اکنون اگر زن با شوهر خود به شهری دیگر رود؛ و از خانواده و خویشاوندان‌اش دور بیفتد، ممکن است شوهر به وی ستم کند؛ و کسی را نیابد، که از او دفاع نماید؛ پس حق زن است، که در این زمینه شوهر خود را همراهی ننماید؛ ولی باید دانست، که این نظر متأخران حنفی، به زمانی بر می‌گردد که ارتباط با خانواده مشکل بود، حال آن‌که زنان امروزی می‌توانند در هر شهری و به دور از سرزمین خویشاوند خود شوهر را همراهی نمایند؛ زیرا به آسانی می‌توانند با خانواده‌ی خود تماس داشته باشد. جهان امروی به دهکده‌یی کوچک تبدیل شده است. اکنون ما می‌توانیم پس از چند لحظه از هر آن‌چه در جهان می‌گذرد، آگاه شویم. پس تغییر امکانات و توانایی‌ها، تغییر فتوا و دگرگونی احکام را سبب می‌شود.

8. تغییر اوضاع اجتماعی و اقتصادی و سیاسی

تغییر و تحوّل در اوضاع اجتماعی و سیاسی نیز –که از سنّت پیشرفت جوامع برآمده است- بر نوع فتوا تأثیر می‌گذراد؛ زیرا بسیاری از امور بر یک حالت باقی نمی‌ماند، بلکه همواره در حال دگرگونی‌یند؛ و نگاه مردم به آن‌ها تغیر می‌کند.

1-8. نامسلمان در جامعه‌ی اسلامی؛

امروزه در جامعه‌ی اسلامی به نامسلمانان (اهل ذمه)، "اقلیت‌های دینی"  می‌گویند؛ امّا پرسشی درباره‌ی این موضوع، نیز مسأله‌ی اقلیت‌های مسلمان در جوامع غیراسلامی و رابطه‌ی امّت اسلامی با دیگر امّت‌های مطرح شده است: آیا چنین رابطه‌یی، رابطه‌یی صلح‌جویانه است؟ یا در آن، جنگ و دشمنی وجود دارد؟ هم‌چنین موضوع مسافرت تنهایی زن و آموزش و کار زن، نیز مشارکت او در امر سیاست و همه‌ی این گونه مسایل، فضای وسیعی را در جهان پر کرده است؛ و نمی‌توانیم در نگاه به این مسایل، هم‌چنان بر فقه سنتی خود راکد و ایستا بمانیم.

واجب است مقاصد شارع حکیم را در این گونه موارد مراعات نماییم؛ و نصوص جزیی را در پرتو مقاصد کلی تفسیر کنیم؛ و پیوندی حکیمانه میان نصوص برقرار نماییم؛ قرآن کریم فرموده است: 

«لا یَنْهَاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ و لَمْ یُخْرِجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ اَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ»

(خدا شما را از آنان که با شما در دین قتال و دشمنی نکردند؛ و شما را از سرزمین‌تان بیرون ننمودند، نهی نمی‌کند، که با آنان نیکی کنید؛ و به عدالت و انصاف رفتار نمایید. خدا مردم با عدل و داد را بسیار دوست می‌دارد.)[57]

این اصل و قانون است. حال اگر اهل ذمه از به‌کار بردن عبارت "اهل ذمه"  بر خودشان ناراحت بشوند؛ و بگویند: «نمی‌خواهیم ما را "اهل ذمه" بنمامید، بلکه با عبارت "هم‌میهن" ما را بخوانید» در این حالت باید چه پاسخی به آنان داده شود؟

پاسخ ما، پاسخ همه‌ی فقیهان مسلمان است: اهل ذمه از ساکنان دارالسلام هستند. مفهوم چنین سخنی به بیان امروزی این است، که آنان «هم‌میهن»اند. چه اشکالی دارد، که به جای «اهل ذمه» -که آزرده خاطرشان می‌نماید- به آنان «هم‌میهن» بگوییم؟! در حالی که، می‌بینیم که حضرت عمر (رض) از عبارتی مهم‌تر از عبارت «ذمه» کوتاه آمد؛ و آن عبارت «جزیه» بود، که در قرآن کریم، آشکارا بدان اشاره شده است. آن هنگام که عرب بنی تغلب به نزد وی آمدند؛ و گفتند: «ما قوم عرب‌ایم؛ و از کاربرد واژه‌ی «جزیه» بر خود بیزاریم. آن‌چه از ما می‌گیری، حتّی اگر چندین برابر آن باشد، به نام صدقه از ما بگیر؛ زیرا ما برای پرداخت چنین مبلغی آمادگی داریم.» عمر در آغاز تردید به خود راه داد؛ ولی اصحاب به وی گفتند: آن‌ها قومی نیرومندند؛ و اگر آنان را به حال خود رها نماییم، به رومیان ملحق می‌شوند؛ و این به زیان ماست؛ در نتیجه پیشنهاد بنی‌تغلب را پذیرفت؛ و گفت: اینان قومی بی‌خردند! به معنای جزیه (پرداخت آن) راضی هستند؛ ولی از نام آن بیزارند.[58]

بنابراین احکام فقهی نه بر نام و عنوان، بلکه بر مسمی و مضامین می‌چرخد؛ و در مسایل مربوط به نامسلمانان، هم‌چنین امور زنان بایست نگاه جدیدی داشت؛ و برای مراعات تغییر اوضاع باید فقه آسان و رویکرد تدریجی را در امور برگزینیم.

بسیاری از عالمان و مشایخ، نه در واقعیت، بلکه لابه‌لای کتاب‌ها زندگی می‌کنند؛ و از فقه واقع بیگانه هستند؛ به عبارت دیگر، فقه واقع از آنان غایب است؛ زیرا آنان همزمان با خواندن و برّرسی کتاب‌های پیشینیان، کتاب زندگی را ورق نمی‌زنند؛ از این رو، فتوایی را صادر می‌کنند، که گویی از دل گور بیرون آمده است!

رویارویی با جهان ناممکن است:

منادیان چنین نظری کسانی هستند، که به جوانان «سلفی جهادی» و جوانان سازمان القاعده و سازمان الجهاد در مصر و برخی کشورهای فتوا داند، که باید با تمام جهان و شرق و غرب آن –خواه بت‌پرست باشند، خواه مسیحی- پیکار نمود؛ چون اهل کتاب و بت‌پرست‌ها و... و بی‌دین‌ها، همگی در سایه‌بان کفر به سر می‌برند؛ و باید با آنان جنگید. استدلال چنین کسانی آیات زیر است:

(وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّیَْ لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ للهِ)

(و با کفار جهاد کنید، تا فتنه و فساد از روی زمین برطرف شود؛ و دین خدا حاکم باشد؛ و بس.)[59]

(وَ قَاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَافَّةً)

(و متّفقاً همه با مشرکان قتال و کارزار کنید؛ چنان که مشرکان نیز همه متّفقاً با شما به جنگ و دشمنی بر می‌خیزند.)[60]

و بسیاری آیات دیگری از این دست، که به «آیه‌های السیف» مشهورند.

هم‌چنین تأکید کرده‌اند، که در کتاب‌های فقهی، جهاد با کافران فرض کفایه بر امّت است؛ و چنین فرضی متحقق نخواهد شد، مگر این که، دست کم، سالی یک بار به سرزمین کافران و به درون خانه‌هایشان یورش برند، هر چند هیچ‌گونه زیانی از آنان به مسلمانان زده نشده باشد!

این گونه کسان گویا نمی‌دانند نزدیکی مردم جهان به هم به جایی رسیده، که جهان، دهکده‌یی بیش نیست. هم‌چنین بنیادهای بین‌المللی در زمینه‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و قضایی شکل گرفته؛ و عهدنامه‌های و قراردادهایی تنظیم شده؛ و قانون‌ها و دادگاه‌های بین‌المللی پدید آمده است؛ و جهانیان، هر کشوری را که بی دلیل بر کشوری دیگر حمله کند، مجرم و گناهکار می‌شناسند. باید به مرزهای کشورها احترام گزارد؛ و درگیری و اختلاف میان حکومت‌ها باید از راه‌های دیپلماتیک حل و فصل گردد. معاهده‌های بین‌المللی نیز، بر شیوه‌ی جنگ‌ها و مسایل مربوط به اسیران جنگی و سرنوشت آنان نظارت دارد.

از سویی دیگر، ما مسلمانان جزیی از این جهان هستیم؛ و نمی‌توانیم مسایل آن را نادیده بگیریم؛ و به تنهایی زندگی کنیم. هم‌چنین هرگاه در میراث فقهی و شرعی خود نگاهی بیفکنیم، نصوص و نظراتی را خواهیم یافت، که گرایش جهان به سوی آشتی و صلح را تأیید کرده است؛ و با اندک برّرسی و تأمّلی در می‌یابیم، که چنین رویکردی، دلایل برتری دارد؛ و در راه راست است. همین گرایش را در کتاب خود، «فقه الجهاد» که زیر چاپ است برگزیده‌ام.

امّا بهترین تفسیر از آن‌چه فقیهان، فرض کفایه نامیده‌اند، نزد فقیهان شافعی مذهب است. آنان فرض کفایه را به مفهوم‌سازی نیروهای نظامی توانا بر بازدارندگی و پاس‌داری از مرزهای و مواضع تهدید شونده ی دشمن دانسته‌اند سپاهی آموزش دیده و سربازانی شایسته و آماده در همه‌ی اقلیم‌ها، از خشکی دریا گرفته، تا هوا؛ آن گونه که، اگر دیگران در فکر تجاوز بر مابرآیند، واکنش ما را کوبنده بیابند؛ و امنیت کشور و بندگان خدا تأمین گردد.

2-8. گفتن تبریک عیدهای مسیحی به آنان؛

رعایت تغییر و تحوّل در اوضاع کنونی جهان مرا بر آن داشت، تا با نظر شیخ الاسلام، ابن تیمیه درباره‌ی تحریم تبریک گفتن به مسیحیان و دیگر ادیان به مناسب اعیادشان مخالفت ورزم؛[61] و چنین تبریک گفتنی را برای آنان –که در آشتی با مسلمانان به سر می‌برند- جایز بدانم؛ و به ویژه اگر میان مسیحی و مسلمان، نوعی پیوند نزدیک، مانند خویشاوندی و همسایگی و همکلاسی و... و همکاری، وجود داشته باشد. چنین مسأله‌یی نیز از کارهای نیکی‌ست، که خداند متعال ما را از آن منع نفرموده، بلکه به آن سفارش نموده است؛ همچنانکه، انصاف ورزیدن نسبت به اهل کتاب را روا داشته؛ و فرموده:

(اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ)

(خدا مردم با عدل و داد را بسیار دوست می‌دارد.)[62]

افزون بر این، اگر آنان اعیاد مسلمانان را به آنان تبریک می‌گویند، باید ما نیز چنین کنیم؛ زیرا خدای متعال، فرموده:

(وَإِذَا حُييتُمْ بِتَحِيةٍ فَحَيوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا)

(هرگاه شما را تحیت و سلامی گفتند، شما نیز باید به تحیت و سلامی بهتر از آن یا مانند آن پاسخ دهید.)[63]

3-8. ضرورت آسان‌گیری در مناسک حج؛

از امور دیگری که به دلیل تغییر اوضاع شایسته است، که رویکردی جدید به آن داشته باشیم، مناسک حج است. عبادات در اسلام بر پایه‌ی آسانی بنا شده است. خداوند سبحان فرموده است:

(یُرِیدُ اللهُ بَکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ)

(خداوند برای شما حکم را آسان خواسته؛ و تکلیف شما را مشکل نگرفته است.)[64]

باز فرموده:

(وَمَا جَعَلَ عَلَيكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ)

(و در مقام تکلیف به شما مشقّت و رنج ننهاده.)[65]

پیامبر اکرم (ص) نیز به هنگام فرستادن ابوموسی و معاذبن یمن، به آن‌ها فرمود:

«یَسِّرا و لا تُعَسِّرا.»

(بر مردم آسان بگیرید؛ و سخت مگیرید!)[66]

همین سفارش را آن حضرت (ص) بنابر روایت انس، به همه‌ی امّت کرد؛ و فرمود: 

«یَسِّروا و لا تُعَسِّروا.»

(آسان بگیرید؛ و سخت گیری نکنید!)[67]

بی‌شک حج نوعی عبادت ویژه است، که به چندینی دلیل از دیگر عبادات، نیاز بیش‌تری به آسان‌گیری دارد؛ از آن جمله: 

1. بسیاری از مردم چنین شعائری را در شرایط مادّی و بدنی ناقصی انجام می‌دهند؛ و از منطقه‌ی خود بار سفر می‌بندند؛ و خانواده و میهن خویش را ترک می‌کنند؛ مسافرت نیز بخشی از عذاب و سختی است.

2. شدّت ازدحام و شلوغی در موسم حج –که در سال‌های اخیر، مسلمانان بیش‌تر از آن گله می‌کنند؛ البته چنین ازدحامی از فضل خداوند متعال بر امّت اسلامی ست- به ویژه به هنگام بازگشت از عرفات و بیتوته در مزدلفه و بیتوته در منی و طواف افاضه و نیز جمرات. از سویی دیگر، به علّت آگاهی اندک بسیاری از حاجیان، هر اندازه بر آن‌ها در انجام مناسک خود آسان بگیریم، آن‌ها را در انجام بهتر عبادت برای پروردگارشان یاری داده‌ایم؛ و این برای آنان خیر و برکت بسیاری دارد.

3. پیامبر گرامی (ص) به ویژه در امور حج، بسیار آسان می‌گرفت؛ از جمله این که، وقتی در روز عید قربان از تقدیم و تأخیر اعمال گوناگون از آن حضرت (ص) پرسیدند، فرمود: 

«اِفْعَل و لا حَرَجَ.»

(هر چه می‌خواهی انجام بده! اشکالی ندارد.)[68]

همچنان که، به ویژه در مسایل حج، از غلو در دین نهی می‌کرد؛ و به فضل بن عباس، آن‌گاه که سنگ‌هایی برای رمی جمره بر می‌داشت، فرمود:

«بِمثلِ هذا فارموا و ایاکم و الغلوَّ فی الدین، فانما هَلَکَ مَن کان قبلکم بالغلوِّ فی الدین.»

(بدین گونه رمی نمایید؛ و از غلو در دین بپرهیزید؛ زیرا پیشینیان شما به دلیل غلو در دین هلاک شدند.)

از این رو، به مانند مذهب شافعی، بازگشت از عرفات را پیش از مغرب جایز دانستیم. هم چنین بیتوته نکردن در مزدلفه و رمی جمره‌ی عقبه و طواف افاضه را در کعبه پس از نیمه شب، نیز شب عید بیتوته نکردن در منی در ایّام رمی و رمی پیش از زوال و دیگر تخفیفات را به مقتضای حال در زمان حج جایز شمرده‌ایم.[69]

ادامه دارد ....