فقدان محبت بین افراد خانواده
پیشتر به برخی از بیماریهای کشنده امت اسلام که آفات و امراض زیادی را به همراه آورده و مقاومت امت را در برابر دشمنانش کم کرده است اشاره کردیم؛ اکنون یکی دیگر از این بیماریها را که اخیرا به پیکره آن اصابت کرده است یادآور میشویم؛ این بیماری همزمان با حملات استعماری و تهاجم اجتماعی و فرهنگی غرب به امت اسلام پدیدار شد. این مرض یا بیماری عبارت است از اختلال در روابط خانوادگی و فقدان محبت بین اعضای یک خانواده.
تلاش اسلام در راستای ایجاد خانواده مستحکم
اسلام احکام و آموزههایی دارد که اگر مسلمانان کاملا آن را مورد توجه قرار دهند و نسبت به آن باور قلبی و همت عملی داشته باشند میتواند یک خانواده خوشبخت و منسجم با کانون گرم خانوادگی ایجاد کند؛ در چنین خانوادهای هر فرد به منزله یک سلول یا یک عضو از بدن است. آموزههای اسلامی در کتاب و سنت بر ایجاد خانواده مستحکم تأکید دارد.
نظام خانواده در اسلام با غرب تفاوت زیادی دارد؛ در غرب خانواده متشکل است از زن و شوهر و تعدادی فرزندان زیر سن بلوغ که این فرزندان خواه دختر یا پسر هرگاه به سن بلوغ برسند هر یک راه خود را در پیش میگیرند و هیچ ارتباطی بین والدین با فرزندان بالغ وجود ندارد. اسلام خانوادهای میخواهد که متشکل از زن و شوهر و سپس پدر و مادر و فرزندان و نوادگان و نیز برادران و خواهران و عموها و عمه و داییها و خالهها باشد. خانواده در اسلام گسترده و باز است و پسرعموها و پسرداییها را نیز شامل میشود.
اسلام با وضع مجموعه احکام و قوانینی روابط خانوادگی را تقویت میکند و در این باره میتوان به برخی از آنها اشاره کرد:
احکام نفقه: نفقه نزدیکان نیازمند بر نزدیکان ثروتمند.
احکام دیه: هر کس به خطا کسی را به قتل برساند دیه مقتول بر عهده اقوام پدری و قبیله اوست.
احکام میراث: خداوند ارث را حق نزدیکان قرار داده است که با توجه به درجات و سطوح مشخص از آن برخوردار میشوند. همه این احکام و قوانین برای پیوند دادن خانواده به این مجموعه قوانین است بنابراین استحکام خانواده هیچگاه از همه گسسته نمیشود.
نیکی به والدین
اسلام به مسأله نیکی به والدین شدید تأکید کرده است و آن را از اصول فضایل و در مرتبه پس از حق خداو توحید الهی قرار داده است:
«وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا» [نساء: ۳۶] (تنها) خدا را عبادت کنید و (بس. و هیچ کس و) هیچ چیزی را شریک او مکنید. و نیکی کنید به پدر و مادر.
«وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا» [إسراء: ۲۳] پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکی کنید.
«أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ» [لقمان: ۱۴] هم سپاسگزار من و هم سپاسگزار پدر و مادرت باش، و (بدان که سرانجام) بازگشت به سوی من است (و نیکان را جزا و بدان را سزا میدهم).
«وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا» [أحقاف: ۱۵] ما به انسان دستور میدهیم که به پدر و مادر خود نیکی کند. چرا که مادرش او را با رنج و مشقّت حمل میکند، و با رنج و مشقّت وضع میکند، و دوران حمل و از شیر بازگرفتن او سی ماه طول میکشد.
«حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ» [لقمان: ۱۴] مادرش بدو حامله شده است و هر دم به ضعف و سستی تازهای دچار آمده است. پایان دوران شیرخوارگی او دو سال است.
صله رحم
اسلام نیکی به والدین و صله و رحم و نیز رعایت حق خویشاوندان را مورد تأکید قرار داده است:
«فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ» [روم: ۳۸] پس حق نزدیکان (که نیکوئی و صلهی رحم است) و حق مستمندان و واماندگان در راه (که صدقه و زکات است) بده.
«یَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ فَلِلْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ» [بقرة: ۲۱۵] از تو میپرسند: چه چیز را صدقه و انفاق کنند؟ بگو: آنچه از (مال و دارائی پاکیزه و) پسندیده صدقه و انفاق میکنند از آن پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بیچارگان و واماندگان در راه
«کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِین» [بقرة: ۱۸۰] هنگامی که یکی از شما را (امراض مخوف و اسباب و علل) مرگ فرا رسد، اگر دارائی فراوانی (با توجّه به عرف محلّ) از خود به جای گذاشت، (از سوی خدا قانون) وصیّت بر شما واجب شده است (و باید) برای پدر و مادر و نزدیکان به طور شایسته وصیّت کند. این حق (واجبی) است بر پرهیزکاران (مؤمن به کتاب خدا).
«لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیبًا مَفْرُوضًا» [نساء: ۷] برای مردان و برای زنان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود به جای میگذارند سهمی است، خواه آن ترکه کم باشد و یا زیاد. سهم هر یک را خداوند مشخّص و واجب گردانده است (و تغییرناپذیر است).
«وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَى» [نساء: ۳۶] تنها) خدا را عبادت کنید و (بس. و هیچ کس و) هیچ چیزی را شریک او مکنید. و نیکی کنید به پدر و مادر، خویشان، یتیمان، درماندگان و بیچارگان، همسایگانِ خویشاوند،
«وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا» [نساء: ۱] و از (خشم) خدائی بپرهیزید که همدیگر را بدو سوگند میدهید؛ و بپرهیزید از اینکه پیوند خویشاوندی را گسیخته دارید
«فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ أُولَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ» [محمد: ۲۲] آیا اگر (از قرآن و برنامهی اسلام) رویگردان شوید، جز این انتظار دارید که در زمین فساد کنید و پیوند خویشاوندی میان خویش را بگسلید؟
فضایل صله رحم
عبدالرحمن بن عوف میفرماید: از رسول خدا شنیدم که فرمود: «قال الله عزَّ وجلَّ: أنا الله، وأنا الرحمن، خلقتُ الرحم، وشققتُ لها من اسمی، فمَن وصلها وصلتُه، ومَن قطعها بتتُه» خداوند عز و جل فرموده است: من الله هستم، من رحمن هستم، رحم را آفریدم و آن را از نام خود [رحمن] گرفتهام پس هر کس آن را به جای آورد من با او هستم و هر کس آن را قطع کند من نیز از او فاصله میگیرم.
صدقه بر نزدیکان اجر دوچندان دارد
صدقه بر نیازمندان صدقه محسوب میشود اما بر نزدیکان دو اجر دارد: اجر صدقه و اجر صله رحم. همچنین در حدیث آمده است: بهترین صدقه، صدقه بر خویشاوندانی است که با انسان دشمنی دارند. بهترین صدقه و بالاترین آن از لحاظ اجر و پاداش صدقهای است که به آن دسته از خویشان پرداخت میشود که با انسان دشمنی دارند و محبت و صفا در بین آنان وجود ندارد. زیرا با این کار انسان بر نفس خود غلبه میکند و با وجود کدورت فیمابین برای غلبه بر نفس و شیطان به چنین شخصی صدقه میدهد.
ارتباط خانواده مسلمان در طول تاریخ
اینها آموزههای اسلامی است و مسلمانان قرنهای متوالی با چنین فرهنگی زندگی کردهاند؛ مردم در یک خانواده واحد و در کنار هم زندگی میکردند؛ فرزندان با پدران و نوادگان با نیاکانشان. ما در کودکی اینها را دیده بودیم؛ فرزندان و نوادگان در خانواده بزرگ همراه با پدربزرگ و مادربزرگ زندگی میکردند، هر فرد پس از ازدواج در خانواده پدری میماند و تمام مایحتاج او اتاقکی بود که در آن با همسرش بیاساید؛ همسر وظیفهاش پرورش و تربیت فرزندان بود همه با هم بر سر یک سفره مینشستند و برکت و محبت بر سفره و کانون گرم خانوادگی آنان حاکم بود.
تمدن مادی پیوند خانوادگی را سست کرده است
پس از آن تمدن مادی معاصر با فلسفه و آموزههای اخلاقی و رفتاری خود پا به عرصه گذاشت؛ در چنین فضایی بود که هر کس پرچم استقلال طلبی بالا برد؛ خانه مستقلی تدارک دید و با زن و فرزندش جداگانه در آن زندگی کرد؛ مسأله این است که با وجود این تغییرات مشکلات پایان نیافته است و همچنان به قوت خود باقی است؛ در عوض رشته محبت گسسته شد و ناسازگاری در خانوادهها گسترش یافت؛ ناسازگاری در بین پسر و پدر، بین فرزندان با خانوادههایشان. بستگان زن تلاش میکنند روابط بین شوهر با خانوادهاش را برهم زنند و او را بر ضد اقوامش تحریک کنند. رسول خدا صلی الله علیه و سلم یکی از اسباب بلای این امت را فرمانبرداری مرد از زن میداند و این امر باعث میشود از مادرش نافرمانی کند، رفته رفته با با دوستان قطع ارتباط میکند و از پدرش فاصله میگیرد.
این واقعیتی است که امروزه وجود دارد و نافرمانی فرزندان از پدر و مادر فراگیر شده است و در روزگار ما کاملا مشهود است؛ ما از جوامع غربی ایراد میگیریم که دچار منیت و خودخواهی شدهاند نه پدر از پسر میپرسد و نه دختر از مادرش جویا میشود. روزی را به مادر اختصاص دادهاند و روزی را به پدر و فرزندان تلاش میکنند در این روزها هدایایی از قبیل یک شیشه عطر یا امثال آن را به والدین خود تقدیم کنند و چه بسا چنین هدیهای را با پست بفرستند! کسانی که ما از آنان عیبجویی میکردیم کم کم در حال نزدیک شدن به آنان هستیم.
نیاز انسان به احساسات و عواطف
کسانی هم هستند که پدر یا مادرشان را در درمانگاه یا آسایشگاه دیدار میکنند و در غیر این این اماکن کمتر به خاطرشان خطور میکند که والدینی دارند. انسان تنها به آب و غذا نیاز ندارد که بگوییم آسایشگاه سالمندان آب و غذا و پوشاک آنها را فراهم میکنند؛ انسان به احساسات و عواطف و روابط نیاز دارد؛ اگر از کسی فرزندان و نوادگانش جدا شود زندگی برایش چه ارزشی دارد؟ متأسفانه ما در حال نزدیک شدن به کسانی هستیم که از آن عیبجویی میکنیم.
حق والدین سرپرستی و مراقبت فرزندان از آنان است
روابط خانوادگی تیره شده است بسیاری از پدران و مادران انتظار نیکی و احسان دارند و آن را حق خود میدانند اما کسی از آنان دلجویی نمیکند و به حال آنان نمیپردازد. بسیاری از والدین هم گمان میکنند که باید فرزند به دنیا آورند و پس از آن هیچ توجهی به آنان کنند فراموش کردهاند که خداوند درباره هر امانتی از انسان سؤال میکند که آیا در مراقبت و نگهداری از آن کوشیده است یا خیر.
هر سرپرستی درباره زیردستان خود مورد سؤال واقع میشود در حدیث نبوی نیز آمده است: «کلکم راع فمسئول عن رعیته، فالأمیر الذی على الناس راع وهو مسئول عنهم، والرجل راع على أهل بیته وهو مسئول عنهم، والمرأة راعیة على بیت بعلها وولده وهی مسئولة عنهم، والعبد راع على مال سیده وهو مسئول عنه، ألا فکلکم راع وکلکم مسئول عن رعیته» همه شما نسبت به زیردستان خود مسؤلیت دارید، حاکم مسؤل افراد تحت امر خود است؛ مرد در خانه مسؤل خانواده است؛ زن سرپرست و مسؤل خانه شوهر و فرزندانش است؛ برده مسؤل مال سید و آقای خود است بدانید که همه شما نسبت به زیردستان خود مسؤلیت دارید.
مسؤلیت پدر به مسأله مادی خلاصه نمیشود
خداوند هر انسانی را مورد سؤال قرار میدهد؛ از پدر سؤال میکند که آیا فرزندانش را از آتش جهنم مصون داشته است یا خیر؟ و در این باره میفرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ» [تحریم: ۶]ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتش دوزخی بر کنار دارید که افروزینهی آن انسانها و سنگها است.
آیا آنان را از آتش مصون داشتهای؟ میگویی: من برای آنان مال و دارایی فراهم کردم تا هر چه بخواهند مصرف کنند؛ اما دارایی همه چیز انسان نیست و نیازهای انسان تنها به جنبههای مادی محدود نمیشود؛ فرزندان به عاطفه نیاز دارند، به دلسوزی نیاز دارند به سرپرستی به لبخند پدرانه و... سؤال این است که چه کردهای و چه خواهی کرد؟ پدر صبحدم از خانه بیرون میرود و فرزندان هم راهی مدرسه میشوند و زمانی به خانه برمی گردد که فرزندان در خواب هستند او نمیداند فرزندانش چه کردهاند پس مسؤلیت پدری چه میشود؟ پدران مسئول هستند.
برخی از پدران در مسئولیت مادی هم کوتاهی میکنند
برخی از پدران حتی از جهت مادی نیز وظیفهشان را به درستی انجام نمیدهند؛ گاهی زن دوم اختیار میکنند و زن اولی را که دوران جوانی و سالهای فقر و تنگدستی را با او سپری کرده است به فراموشی میسپارند و او را رها میکنند؛ نه طلاقش میدهند و نه با او زندگی میکنند و فرزندانش را هم رها میکنند؛ نفقهشان را پرداخت نمیکنند مگر بسیار ناچیز. اما زن دوم و فرزندانش از هر امکانات و عنایتی برخوردارند. برخیها در جنگل و صحرا با چهارپایانشان زندگی میکنند گویی که اینها مهمتر از فرزندانش هستند نه به حال آنان میاندیشند و نه چیزی در اختیارشان قرار میدهند در حالی که آنقدر مال حلال در اختیار دارند که بتوانند خانواده و فرزندانش را با آن اداره کنند پس حس پدری و سرپرستی کجاست؟
مربی نقش مادر را ایفا میکند
برخی از مادران گمان میکنند به محض اینکه فرزندی به دنیا آوردند بهشت زیر پای آنان قرار میگیرد با این حال در راستای تربیت و سرپرستی فرزندان نه تلاشی به خرج میدهند و نه چیزی هزینه میکنند بلکه آنان را در اختیار خادم یا مربی قرار میدهند و به همین کفایت میکنند و از حال فرزندانش باخبر نیستند. متأسفانه این پدیده در جامعه ما مشهود است؛ مادر به کارش مشغول است و فرزندان را رها کرده است. برخی از فرزندان به من گفتهاند: به خاطر نداریم در کودکی مادرمان گاهی ما را در آغوش گرفته باشد اما به یاد داریم که گاهی ما را بوسیده است ما تنها مربی و خادمی را به یاد میآوریم که در سایه او زندگی کردهایم ما هیچگاه چهره دلسوز مادر را ندیدهایم کلمه زیبایی از او نشنیدهایم و گاهی به روی ما لبخند نزده است و به ما رسیدگی نکرده است پس مهر مادری کجاست؟
مادر بودن تنها به ادعا نیست و در عاطفه توخالی خلاصه نمیشود اگر عاطفه هست باید آثار و مظاهر آن مشخص باشد؛ جامعه ما را چه شده است که این آثار را در خانههای خود نمیبینیم؟ فرزندان و پدران در یک خانه زندگی میکنند اما به پدر و مادرشان وابستگی ندارند! به راستی این کجای اسلام است؟ در حالی که اسلامم میگوید نه فرزندان باید از والدین سرپیچی کنند و نه والدین نسبت به آنان سستی به خرج دهند.
حقوق متقابل پدر و فرزندی
در اینجا بحث از حقوق و تکالیف متقابل است در مقابل هر حقی تکلیفی قرار دارد؛ پدر و مادر باید حق فرزندان را در صورتی که مسلمان باشند کاملا رعایت کنند.
دشمنی میان برادران
جامعه ما عجیب است! برادر کینه برادر را به دل میگیرد دنیا میان برادران جدایی انداخته است به ویژه زمانی که بر سر ترکه حاضر شوند؛ هر کس میخواهد بگیرد نه که چیزی بدهد. گذشت کجاست؟ ایثار کدام است؟ محبت چه شده است؟ گاهی در حق افراد بیگانه بیش از برادران تنی گذشت روا میدارند و ابراز محبت بیشتری میکنند؛ با آنان بیشتری انس میگیرند و در نهایت اخلاق و انسانیت و مدارا برخورد میکنند اما میان برادران دشمنی وجود دارد؛ برای همدیگر در کمین نشستهاند هر یک دوست دارد برادرش را از پای درآورد و خود اعلام وجود کند به راستی این چه رسمی ناپسندی است؟
فرزند آدم با برادرش حسادت میکند
درست است که این حادثه مربوط به گذشته بشریت است یعنی زمانی که بشریت عبارت بود از یک خانواده؛ یک مرد و زن با چند فرزند، یکی از فرزندان برادرش را به قتل میرساند آن هم به خاطر حس حسادتی که میان یکی از برادران نسبت به دیگری وجود داشت یعنی زمانی که قربانی یکی از آن دو پذیرفته نشد و طرف زیانکار به برادرش گفت:
«قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» [مائدة: ۲۷] گفت: بیگمان تو را خواهم کشت! (هابیل بدو) گفت: (من چه گناهی دارم) خدا (کار را) تنها از پرهیزگاران میپذیرد!.
«فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِین» [مائدة: ۳۰] پس نفس (سرکش) او تدریجاً کشتن برادرش را در نظرش آراست و او را مصمّم به کشتن کرد، و (عاقبت به ندای وجدان گوش فرا نداد و) او را کشت! و از زیانکاران شد (و هم ایمان خود را و هم برادرش را از دست داد).
مسلمان باید بهتر فرزند آدم عمل کند
درست است که این اتفاق روی داده است اماای انسان چرا میخواهی از فرزند شرور آدم پیروی کنی و چرا نمیخواهی بسان فرزند دیگرش باشی؟ او که خطاب به برادرش گفت:
«لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ» [المائدة: ۲۸] اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من دست به سوی تو دراز نمیکنم تا تو را بکشم. آخر من از خدا (یعنی) پروردگار جهانیان میترسم.
چرا میخواهی قابیل باشی و به هابیل نمیاندیشی؟ چرا میخواهی از انسانی پیروی کنی که هر کسی که در دنیا مرتکب قتل میشود به اندازه گناه قتل به او نیز میرسد؟ چرا که او نخستین کسی بود که در زندگی دنیایی به قتل و آدمکشی دست زد.
برادران یوسف به او حسادت میکنند با این حال یوسف از آنان گذشت میکند
از نبی زادگان هم کسانی بودهاند که برای برادرشان نقشه کشیدند؛ فرزندان یعقوب و برادران یوسف نسبت به او حسادت کردند و گفتند:
«لیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا» [یوسف: ۸] یوسف و برادرش (بنیامین که از یک مادرند) در پیش پدرمان از ما محبوبترند، «اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا» [یوسف: ۹] یوسف را بکشید، یا او را به سرزمینی (دور دست) بیفکنید.
درست است که این حادثه روی داده است اما چرا باید مسلمان مانند برادران یوسف عمل کند و مانند یوسف نباشد؟ مگر این بازی به سود یوسف خاتمه نیافت و خوشبخت دنیا و آخرت نشد؟ مگر یوسف نبود که برادرانش را در وقتی که او نیاز پیدا کردند به گرمی پذیرفت و از آنان استقبال کرد. او دانست که برادرانش در آن روزگار در جهالت به سر میبردند به همین خاطر زمانی که او را شناختند گفتند:
«أإِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قَالَ أَنَا یُوسُفُ وَهَذَا أَخِی قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَیَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنَا وَإِنْ کُنَّا لَخَاطِئِینَ قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» [یوسف: ۹۰-۹۲] گفتند: آیا تو واقعاً یوسف هستی؟ گفت: من یوسفم و این برادر من است. به راستی یزدان بر ما منّت گذارده است (زیرا که ما را از بلاها رهانیده و دوباره بهم رسانیده و سلامت و قدرت و عزّت بخشیده است). بیگمان هرکس (خدا را پیش چشم دارد و از او بترسد و) تقوا پیشه کند و (در برابر گرفتاریها و مصیبتها) شکیبائی و استقامت ورزد (خداوند پاداش او را خواهد داد) چرا که خدا اجر نیکوکاران را ضائع نمیگرداند. گفتند: به خدا سوگند! خداوند تو را (به سبب پرهیزگاری و شکیبائی و نیکوکاری) بر ما برگزیده و برتری داده است، و ما بیگمان (در کاری که در حق تو و برادرت روا داشتهایم) خطاکار بودهایم.
یوسف این صفحه را پیچید و صفحه دیگری به رویشان گشود و آنان را به گرمی در جوار خود جای داد:
«وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ یَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِکُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِمَا یَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ» [یوسف: ۱۰۰]
(کاروان داخل مصر گردید و به منزل یوسف وارد شد) و یوسف پدر و مادرش را بر تخت نشاند (و به رسم مردمان آن زمان، در حق سران و امیران و فرمانروایان، جملگی) در برابرش کرنش بردند. یوسف گفت: پدر! این تعبیر خواب پیشین (روزگار کودکی) من است! پروردگارم آن را به واقعیّت مبدّل کرد. به راستی خدا در حق من نیکیها کرده است، چرا که از زندان رهایم نموده است، و بعد از آنکه اهریمن میان من و برادرانم تباهی و جدائی انداخت، شما را از بادیه (ی شام به مصر) آورده است. حقیقتاً پروردگارم هرچه بخواهد سنجیده و دقیق انجام میدهد. بیگمان او بسیار آگاه (و کارهایش همه) دارای حکمت است.
چرا خود را به جای یوسف قرار نمیدهی و عفو و گذشت پیشه نمیکنی تا به سود دنیا و آخرت نائل شوی؟ چرا حسد در پیش میگیری و نسبت به برادرانت کینه به دل میگیری؟
دنیا بیارزشتر از آن است که برادران به خاطر آن خون همدیگر را بریزند
به خدا قسم دنیا پستتر از آن است که انسانها به خاطر آن مرتکب قتل شوند، با برادرانشان راه خصومت در پیش گیرند و به خاطر متاع ناچیز دنیوی نزدیکان از هم قطع ارتباط کنند؛ دنیا پستتر از همه اینهاست. اگر دنیا به اندازه بال پشهای نزد خداوند ارزش داشت اجازه نمیداد هیچ کافری در آن جرعه آبی بنوشد. پس چرا مردم در دنیا با هم دشمنی میورزند؟ چه بلایی بر سر خانواده مسلمان آمده است که این چنین از هم گسسته شده است؟
گذشت در حق نزدیکان
در گذشته و در دوران جاهلیت انسانها نسبت به نزدیکانشان گذشت بهتری در پیش میگرفتند؛ فردی برادرزادهاش را کشته بود، او را آوردند تا پدر مقتول از او قصاص کند؛ پدر شمشیر در دست گرفت و خواست قاتل را بکشد چرا که فرزند و جگر گوشهاش را کشته بود؛ اما بیدرنگ شمشیر را انداخت و این ابیات را خواند:
أقول للنفس تأساء وتعزیــة إحدى یدی أصابتنی ولم تُرد
کلاهما خلف عن فقد صاحبه هذا أخی حین أدعوه وذا ولدی
ستخسر الأسرة رجلاً آخر إذا قَتل أخاه، فعفا عن أخیه
فلئن عفوتُ لأعفونْ جللاً ولئن سطوتُ لأُوهنَنْ عَظمى
به خود دلداری میدهم و میگویم که گویی یکی از دستانم را از دست دادهام.
هر دوی آنها در نبود دیگری جانشین او هستند این برادرم است زمانی که صدایش میکنم و این فرزندم.
اگر او را بکشم این خانواده مرد دیگری را از دست میدهد بنابراین از گناه برادرش گذشت کرد.
اگر ببخشایم و گذشت کنم یقیناً گذشت بزرگی انجام دادهام و اگر از او انتقام گیرم بزرگی و هیبتم پایین میآید.
شاعر دیگری در همین مضمون میسراید:
قومی همُ قتلوا أمیمَ أخی فإذا رمیتُ یصیبنی سهمی
قوم من کسانی هستند که برادرم امیم را کشتند اگر به سوی آنان تیراندازی کنم تیرش به من باز میگردد.
عرب میگوید: بینیات از آن توست اگر چه بریده باشد؛ اگر بینیات بریده باشد باز قسمتی از بدن توست و نمیتوانی از آن بینیاز باشی. به همین ترتیب یک خانواده باید با هم متماسک باشد. شاعر میگوید: شاعر دیگری میگوید:
أخاک أخاکَ؛ إن مَن لا أخا له
کساعٍ إلى الهیجـا بغیر سـلاح
مواظب برادرت باش چرا که کسی که برادر نداشته باشد همانند کسی است که بدون سلاح به میدان نبرد میرود.
وإن ابنَ عم المرء فاعلم جناحُه
وهل ینهض البازی بغیر جناح [۹]
بدان که پسرعمو هم به منزله بال و پر انسان است آیا دیدهای که باز بدون بال پرواز کند؟
باز چگونه بدون بال پرواز میکند آیا شاهین و کرکس میتوانند بدون بال پرواز کنند؟ آیا بدون سلاح میتوان وارد میدان نبرد شد؟ خیر خداوند میفرماید:
«وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ» [أحزاب: ۶] خویشاوندان نسبت به همدیگر (از نظر ارث بردن بعضی از بعضی) از مؤمنان و مهاجران، در کتاب یزدان (قرآن) از اولویّت بیشتری برخوردارند.
علی بن ابی طالب خطاب به یکی از فرزندانش میفرماید: طایفهات را گرامی بدار زیرا طایفه پر پرواز توست و اصل و سرچشمه توست با آن حمله میبری و با آنان میگردی.
منابع:
[1] - به روایت أحمد (۱۶۸۶)، در تخریج این حدیث گفتهاند: صحیح لغیره، وأبو داود در الزکاة (۱۶۹۴)، وترمذی در البر والصلة (۱۹۰۷) و ترمذی آن را صحیح دانسته و البانی در الصحیحة آن را صحیح دانسته است (۵۲۰). حدیث متفق علیه است از حدیث عائشة، به روایت بخاری در الأدب (۵۹۸۹)، ومسلم در البر والصلة (۲۵۵۵).
[۲] - به روایت أحمد (۱۶۲۳۳)، در تخریج این حدیث گفتهاند: صحیح لغیره، وترمذی (۶۵۸)، ونسائی (۲۵۸۲)، وابن ماجه (۱۸۴۴)، هر سه در الزکاة، آلبانی آن را در صحیح الجامع صحیح دانسته است (۳۸۵۸)، از سلمان بن عامر الضَّبی.
[۳] - به روایت أحمد (۲۳۵۳۰) در تخریج این حدیث گفتهاند: صحیح، و طبرانی در الکبیر (۴/۱۳۸)، والأوسط (۳۲۷۹)، آلبانی در صحیح الجامع آن را صحیح دانسته است (۱۱۱۰)، از أبو أیوب أنصاری.
[۴] - به روایت ترمذی در الفتن (۲۲۱۱)، و گفته است: این حدیث غریب است، وآلبانی الضعیفة آن را ضعیف دانسته است (۱۷۲۷)، از ابو هریرة.
[۵] - به روایت نسائی در الکبری فی عشرة النساء (۹۱۲۹)، وأبو عوانة در الحدود (۷۰۳۶)، وابن حبان در السیر (۴۴۹۲)، و أرناؤوط گفته است: إسنادش بر شروط بخاری و مسلم صحیح است، الحافظ در الفتح إسنادش را صحیح دانسته است (۱۳/۱۱۳)، وألبانی در غایة المرام آن را صحیح دانسته است (۲۷۱)، از أنس بن مالک.
[۶] - متفق علیه: به روایت بخاری در العتق (۲۵۵۴)، ومسلم در الإمارة (۱۸۲۹)، از ابن عمر.
[۷] - با تخریج سابق.
[۸] - شعر از حارث بن وعلة.
[۹] - شعر از مسکین الدرامی.
[۱۰] - المستطرف فی کل فن مستطرف، أبشیهی صـ۲۶۲.
نظرات