در این رابطه لازم دیدم که مطالب ذیل را جهت بسط و تشریح بیانات ایشان و به منظور تضارب آرا و در نهایت رسیدن به یک توافق سنجیده و درخور در کنگرهی پیش رو، خدمت علاقهمندان به این بحث عرض نمایم:
١) معمولاً رهبران در قالب پیامهای کوتاه به موضوعات بسیار مهم و ضروری اشاره مینمایند که وظیفهی صاحبنظران و متخصصان امر است که به بسط، تبیین، تحلیل و تفسیر آن بپردازند.
دبیرکل جماعت دعوت و اصلاح ضرورت ایجاد تغییر در برخی مفاهیم، ابزارها و روشها در این بستر زمانی را آنچنان پراهمیت دانستهاند که در فاصلهی یک ماه، دو بار به صراحت بدان اشاره نموده اند. این صراحت و تأکید، بیانگر اهمیت موضوع و پرداختن به آن در بدنهی جماعت خصوصاً در میان صاحبنظران است.
۲) بازخوانی و بازنگری وضعیت گذشتگان قوم و تجزیه و تحلیل واقعیتهای تاریخی به منظور پند گرفتن، درس آموختن و کشف ارتباط آن با زمان حال از مصادیق دقت نظری است که قرآن و سنت بدان امر نمودهاند.
متأسفانه در فرهنگ میراثداران تقلید، حساسیتی شدید به بازنگری آرایی وجود دارد که صاحبان آن تقدیس شده و جایگاه تاریخی خود را در عقلها و قلبها یافتهاند و هرگونه نقد و نظری که اساساً متوجه نظریه است را به ناسزاگویی به صاحبان نظریه تعبیر میکنند. در فرهنگ ما تعابیری وجود دارد که به آداب و رسوم ما هم رخنه کرده است که میتوان از آن به عنوان مهمترین موانع بازنگری یاد کرد از جملهی این تعبیرات میتوان به این جمله اشاره کرد که : «ما ترکَ السَّالفُ لِلخالفِ شیئاً» یعنی گذشتگان برای آیندگان چیزی باقی نگذاشته اند(مگر اینکه بدان پرداختهاند)؛ بدین ترتیب مبالغه در بیان فضائل و محاسن دانشمندان گذشته در برخی از کتب سبب استغنا از بازنگری، دقت نظر و نقد و تدارک خطاهای میراث گذشتگان شده است.
۳) یکی از علل اصلی ناموفق بودن بسیاری از سازمانها این است که کارکنان آنها در موقعیتی گیر افتادهاند که موقعیتشان تبدیل به هویتشان شده است و به همین دلیل از تغییر هراس دارند، اما سازمانهای یادگیرنده و موفق به ترویج تطبیقپذیری میپردازند و هویت کارکنان و اعضایشان را با میزان انطباقشان با جمع میسنجند. سازمانی که اهدافش با نیازهای موجود در جامعه تطابق و همخوانی ندارد، سازمانی محسوب میشود که تاریخ مصرفش تمام شده و دیگر امیدی به تداوم نقش مثبت آن وجود ندارد.
پیتر سنگه در کتاب بسیار مهم «پنجمين فرمان» به تعبیر الگوهای ذهنی پرداخته و میگوید: «تجارب گذشتهی ما سازندهی الگوهای ذهنی ما هستند.»
یکی از اهداف سازمانهای موفق تغییر الگوهای ذهنی، پیش از تغییر واقعیت است. الگوهای ذهنی، در ذهن ما وجود دارند و در برابر تغییر مقاوم هستند و روی اعمالمان تأثیر میگذارند.
وظیفهی رهبران در یک سازمان موفق این است که خود و اعضایشان را از الگوهای ذهنی جمعی آگاه کنند و به منظور بهبود این الگوها، آنها را به چالش بکشند و طی فرآیندی که به توافق جمعی میانجامد، با الگوهای دیگر جایگزین کنند.
۴) بازنگری نه تنها در الگوها، روشها، ابزارها و ارزشهای جماعت، حتی در اصول هم خالی از لطف نیست؛ چرا که بازخوانی و بازنگری در اصول برای کسانی که اهلیت آن را پیدا کردهاند، موجب عبور از حوزهی مذموم تقلید به حوزهی ممدوح تحقیق میشود. قرار نیست بازنگری همیشه منجر به ایجاد تغییر و خط بطلان کشیدن بر معتقدات گذشته باشد، بلکه چه بسا منجر به تثبیت هرچه بیشتر معتقدات درست نیز خواهد گشت؛ فلذا هیچگاه نباید بازنگری و نقد نظر و اندیشه موجبات هراس و نگرانی ما را فراهم آورد.
الگوهای ذهنی، روشها، ابزارها و حتی ارزشهای یک جماعت میتوانند موقتی بوده و برای زمان و مکانهای معین و مشخصی کارایی داشته باشند و با تغییر شرایط و مقتضیات مکانی و زمانی ضرورت تغییر در آنها هم پیش بیاید. در حال حاضر با ظهور نسل z با ویژگیهای خاصشان که عمدهی مخاطبان جماعت را تشکیل میدهند، همچنین بعد از شرایط پیشآمده در پس انتشار ویروس کرونا و حوادث اخیر سیاسی داخل ایران، ضروری مینماید که جماعت به طور ریشهای در روشها، ابزار، ساختار، ارزشها و حتی اصول جماعت و فلسفه وجودیش تجدید نظر نماید.
اگر جماعت با ویژگیها و داشتههای فعلی برای ایفای نقش دعوی، تربیتی، اجتماعی و فرهنگی توانسته موفق عمل نماید، بیشک بدون ایجاد تغییرات اساسی قادر به ادامهی ایفای نقش در موارد مذکور نخواهد بود.
۵) بدون تردید ساختار عریض و طویل جماعت با وجود تغییراتی در آخرین کنگره، هنوز منطبق با واقعیت نبوده و در مواردی با ساختار اداری دولتها قابل مقایسه میباشد. این حجیم بودن ساختار به مانعی بر سر راه پیشرفت جماعت بدل گشته است و با توانمندیهای جماعت و اهداف آن فرسنگها فاصله دارد.
۶) تنها کسانی قادر به ایجاد این تغییرات ضروری در جماعت میباشند که در ضرورت ایجاد این تغییرات کمترین شک و تردیدی به خود راه ندهند. افراد محافظهکار که به وجود این تغییرات باور ندارند و قادر به درک تغییرات در بستر جامعه نیستند و از قدرت انطباق با شرایط موجود برخوردار نیستند، نمیخواهند و نمیتوانند با الگوی رهبری و مدیریت خود تحولآفرین باشند؛ بنابراین کنگره پیشرو بهترین فرصت برای سپردن رهبری و مدیریت جماعت به دست کسانی است که به همچون تغییری باور دارند و برای آن کار میکنند.
نظرات
کمال
30 خرداد 1402 - 13:35إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۗ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ(الرعد/١١) خداوند حال و وضع هیچ قوم و ملّتی را تغییر نمیدهد (و ایشان را از بدبختی به خوشبختی، از نادانی به دانائی، از ذلّت به عزّت، از نوکری به سروری، و ... و بالعکس نمیکشاند) مگر این که آنان احوال خود را تغییر دهند، و (این سنّت جاری در اسباب و مسبّبات ظاهری است، ولی) هنگامی که خدا بخواهد بلائی به قومی برساند هیچ کس و هیچچیزی نمیتواند آن را (از ایشان) برگرداند، و هیچ کس غیر خدا نمیتواند یاور و مددکار آنان شود.
میوان
31 خرداد 1402 - 09:34قسەکانی جەنابت و ئی دەبیر کول جوانن بەڵام زۆر گشتین و چییان لێ هەڵناکڕێ، دەبوایه جەنابی ئەمیندار دوو سێ میسالی لێدابا تا بزانین مەبەستی لە گۆڕانکاری لە چەمک و کەرسە و ئوسوڵ چییە. ئایا دەبێ لە ئوسوڵیشدا ئیجتهاد بکرێت یان هەر لە فروعدا؟ خۆزگە زیاتر شی بکرێتەوە و لە جەنابیان بپرسرێ کە دەقیقەن مەبەستی چ بووە؟