نگاهی به کتاب تسخیر نان اثر پیتر کروپوتکین
کتاب «تسخیر نان» اثر پیتر کروپوتکین (١٨٤٢-١٩٢١) جانورشناس، جغرافیدان و فیلسوف آنارشیست روس، گامی فراتر از دوران زندگی نویسندهاش گذاشته. بهدلیل معضلات مارکسیسم-لنینیسم در اتحاد جماهیر شوروی، برخی از متفکران این کتاب را پیشگویی دانستهاند، چون کروپوتکین بسیاری از مشکلات و موارد ناقض حقوقبشر را در پی صنعتی شدن جهان پیشبینی کرده بود. پس از بحران مالی(2008-2007) و جنبش «اشغال» (Occupy)، اثر کروپوتکین توجه بیشتری را به خود جلب کرد. دیوید گراوبر، یکی از رهبران فکری جنبش اشغال، این اثر را صراحتا بهیادآورنده دنیایی ذکر کرده که معترضان «اشغال» تلاش داشتند بسازند. در سال 2015، دیوید پریستلند، با توجه به فروپاشی اخیر اتحاد جماهیر شوروی در 1991 و بحران مالی جهانی (2008-2007)، در مقالهای برای «گاردین» خواستار بازنگری در آثار کروپوتکین و کتاب «تسخیر نان» در غرب شد.
کتاب نان
گاهی این کتاب موضوع میمهای چپگرایانه شده و با عنوان غیررسمی «کتاب نان» نیز شناخته میشود. گروهی از تولیدکنندگان محتوای یوتیوب مستقل و چپگرا از سال 2018 به نام «برِدتیوب» (BreadTube) شناخته میشوند که این نام را از عنوان این کتاب الهام گرفتهاند. واژه «breadpilled»، به معنای تبدیلشدن به یک آنارشیست-سوسیالیست، به قرصهای قرمز و آبی از فیلم «ماتریکس» (1999) اشاره دارد.
فعال و نظریهپرداز آنارشیست روسی، جی. پی. ماکسیموف (1950-1893)، همیشه از اینکه فقط معدودی از فعالان جنبش آزادیخواهی به مطالعه آثار کلاسیک آنارشیسم پرداختهاند، گلایه میکرد و اغلب خود را در مقابل مخالفان سیاسیشان ضعیف میدید. امروزه دیگر هیچ بهانهای برای نخواندن آثار بنیانگذاران سنت آزادیخواهی نداریم. برای مثال آثار پیتر کروپوتکین بهراحتی در دسترس هستند. این آثار شامل «آنارشیسم: فلسفه و آرمان» (ترجمه رضا اسکندری)، «یاری متقابل؛ عامل تکامل» (ترجمه هومن کاسبی)، «مزارع، کارخانهها و کارگاهها» (ترجمه هومن کاسبی) و مشهورترین کتاب او «تسخیر نان» (ترجمه رضا اسکندری، نشر افکار) هستند.
محتوای تسخیر نان
کتاب «تسخیر نان» نخستینبار در سال 1892 در پاریس منتشر شد، این درحالی بود که کروپوتکین 10سال پیشتر نظریات خود را در صفحات نشریه آنارشیستی «لا رویولت» مطرح کرده بود. در سال 1906، این کتاب برای اولینبار به انگلیسی ترجمه و در لندن منتشر شد. این کتاب از جهات زیادی مشابه کتاب «مزارع، کارخانهها و کارگاهها» (1912) است که آن هم مجموعهای از مقالات نوشتهشده بین سالهای 1888 تا 1890 بود. هر دو کتاب حاوی اطلاعات متعدد، مربوط به دوران معاصر هستند که برای تقویت استدلالهای کروپوتکین به کار رفتهاند. ممکن است خواننده امروزی این اطلاعات را، که بیشتر به ایدههای مطرحشده توجه دارد، نادیده بگیرد.
کروپوتکین با «تسخیر نان» قصد دارد چه چیزی را ثابت کند؟ در طول هفده فصل، کروپوتکین نکات اساسی زیر را مدام یادآور میشود:
1- وضعیت سیاسی و اقتصادی فعلی ناعادلانه است و تنها به نفع اقلیتی از مردم است که هزینه آن را اکثریت مردم میپردازند. 2- انسانها به سمت کمونیسم آنارشیستی در حرکتند. 3- برای تغییر سیستم، انقلابی ریشهای و بنیادین براساس اصول کمونیسم آنارشیستی با کمونهای آزاد به عنوان واحدهای اداری ضروری است. 4- طبقه کارگر ظرفیتهای اخلاقی و سازمانی عظیمی دارد که تاکنون استفاده نشدهاند. 5-کمونیسم تنها سیستم اقتصادی عادلانه است، زیرا حفظ نظام حقوق و دستمزد از هر نظر براساس ارزیابی خودسرانه کار است و بنابراین لزوما ناعادلانه است. 6- برای بقای انقلاب، کمونهای آنارشیستی آزاد باید تلاش کنند تا به بالاترین درجه ممکن خودکفایی برسند.
پایان صبر مردم
کروپوتکین برای نشاندادن موقعیت کارگرانی که نمیتوانند وضعیتهای انقلابی را به نتیجه منطقی برسانند و درنتیجه بهای آن را با جان خود میپردازند مثالهای تاریخی میآورد؛ مانند اتفاقات فرانسه در سالهای 1789، 1848 و 1871. نمونههایی در کتاب آوردهشده که بینش واقعی درمورد مکانیسمهای انقلابها را نشان میدهد و بسیاری از آنها فقط 11 سال بعد از انتشار اولین نسخه انگلیسی کتاب در انقلاب روسیه 1917 به اثبات رسیدند. برای مثال در فصلی به نام «غذا»، خطرات یک انقلاب «جمعگرایانه» (بهمعنای انقلاب سوسیالیستی دولتی یا مارکسیستی) را که نظام حقوق و دستمزد در آن برقرار است، شرح میدهد. او قحطی و بیکاری را نتیجه احتمالی بازسازی اقتصاد میداند و مینویسد: «مردم دیگر صبر نخواهند کرد. اگر غذا نیابند، نانواییها را غارت خواهند کرد. بعد اگر نتوانند چیزی را به حرکت درآورند، سرنگون خواهند شد تا میدانی مناسب برای عرضاندام جمعگرایی بدهند. به این منظور باید نظم به هر قیمتی حفظ شود - نظم، انضباط، اطاعت!» آنها «نهتنها مهاجمان را میکشند، بلکه سرکردگان جریان نظم را پیدا خواهند کرد. دادگاهها را دوباره راهاندازی کرده و جلادان را بازخواهند گرداند. انقلابگرانِ شجاع بهدار آویخته خواهند شد. دوباره 1793 خواهد شد.» درنهایت: «اگر نظم بازگردد سوسیالدموکراتها (به معنای بلشویکها) آنارشیستها را بهدار خواهند آویخت، فابیها (حزب کارگر) سوسیالدموکراتها را و انقلاب به پایان خواهد رسید.»
در اینجا آشکار است که اگرچه کروپوتکین از دانش وسیع خود درباره تحولات مختلف در فرانسه از 1789 استفاده میکند، این سناریوها میتوانند مشمول انقلابهای روسیه در 1917، آلمان 1918 و اسپانیا( 1937-1936) نیز شوند.در جای دیگر همان فصل، کروپوتکین راجع به مسائل عملی که انقلابها به وجود میآورند صحبت میکند که اغلب از سوی عناصر ایدهآلیست در جنبش آزادیخواهی حتی امروزه نادیده گرفته میشوند: «نان، این همان نانی است که انقلاب به آن نیاز دارد.»
انقلابهای متفاوت
تضمین تامین کالاهای اساسی برای هر انقلاب موفق ضروری است. شاید امروزه در بریتانیا یا کشورهای اروپایی معضل غذا به اندازه گذشته حیاتی نباشد، اما توجه داشته باشید که وقتی شایعاتی راجع به کمبود برخی مواد غذایی به گوش میرسد منابع چقدر سریع تمام میشود (کشورهای آفریقایی و برخی کشورهای خاورمیانه میتوانند مثالهای خوبی برای جهان امروز باشند). درحقیقت، اینجا دوباره کروپوتکین با شعار «صلح، نان و زمین» یک مساله مهم را در انقلاب روسیه 1917 پیشبینی کرده بود. او همچنین پیشنهاد میکند: «اینکه انقلاب در همهجا همان ویژگیها را نشان دهد، بسیار مشکوک است.» و «انقلاب در هر یک از کشورهای اروپایی شکل متفاوتی خواهد داشت؛ نکتهای که در اجتماعیشدن ثروت به دست میآید در همهجا یکسان نخواهد بود.»و درنهایت: «در کنار کمونهای انقلابی، چنین مکانهایی (مناطق کشاورزی) همچنان در وضعیت انتظار خواهند ماند و به سیستم فردگرایانه ادامه خواهند داد.» (که دقیقا در 1936 در اسپانیا اتفاق افتاد!)
شانه به شانه تودهها
کروپوتکین درباره نقش آنارشیستها بسیار کم نوشته است. او بیشتر به برجستهکردن خصایص آزادیخواهانهای علاقهمند است که در کارگر عادی وجود دارد و ممکن است در شرایط مناسب آشکار شود. این همان موضوعی است که در کتاب «یاری متقابل؛ عامل تکامل» بر آن تمرکز دارد. او چندان به نحوه سازماندهی که انقلابیون باید پیش یا پس از دوران انقلاب بهکار گیرند، نمیپردازد و صرفا بیان میکند: «...به عنوان فردی از میان مردم، انقلابیهای مصمم باید شانهبهشانه تودهها کار کنند...»
در این زمینه جهتگیری کروپوتکین برخلاف باکونین که بر اشکالِ سازمانی انقلابیون تاکید فراوان داشت، بسیار مبهم است. باید توجه داشت که مقالات منتشرشده درمورد کتاب «تسخیر نان» در دهه ۱۸۸۰ نوشته شدهاند. یعنی همان زمان که آنارشیستها در فرانسه، جاییکه کروپوتکین در آن زمان زندگی میکرد، درحال سازماندهی و بازنگری تاکتیکهای خود پس از سرکوب کمون پاریس ۱۸۷۱ بودند. در این سرکوب، دهها هزار انقلابی کارگر، بهترینهای این طبقه، قتلعام شدند. درنتیجه آنارشیستها در گروههای کوچک و همفکر فعالیت میکردند که هدفشان سرنگونی سرمایهداری و دولت بود. آنها از اشکال سازمانی مانند احزاب سیاسی که ممکن بود شتاب انقلابی مردم را مختل کند، اجتناب میکردند. نقش آنارشیستها محدود به الهامبخشیدن به مردم و «تاکید بر ایدههای انقلابی آنها» بود.
در سنت آزادی خواهانه
در سخنرانیای که کروپوتکین در کنگره بینالمللی آنارشیستها در سال ۱۸۸۱ در لندن ارایه داد، بهوضوح میتوان دید که نگرش او به سازماندهی آنارشیستی تحتتاثیر مطالعات تاریخیاش درباره انقلاب فرانسه است؛ جاییکه فعالیت خودجوش کارگران و کشاورزان فرانسوی بهتنهایی کافی شمرده میشد. این مفهوم خودجوشی، همراه با اعتقاد به اجتنابناپذیربودن کمونیسم آنارشیستی، اثربخشی سازمانی ایدههای آزادیخواهانه را تا دهه ۱۸۹۰ که آنها دوباره به جنبش کارگری بازگشتند، تضعیف کرد.
کتاب «تسخیر نان» نه یک راهنمای سازماندهی انقلابی، بلکه اثری درباره اقتصاد و تاریخ آنارشی-کمونیستی است؛ یک اثر ساختارگرایانه بزرگ در سنت آزادیخواهانه است. کروپوتکین تا سال ۱۸۸۰ از ایده باکونین درباره پاداشدهی به کار در جامعه پس از انقلاب فاصله گرفته بود؛ درحالی که باکونین و شاخه فدرالیستی انترناسیونال اول دورهای از گذار اقتصادی بین سرمایهداری و کمونیسم آزادیخواهانه را پیشنهاد میدادند، کروپوتکین معتقد بود که باید از روز اول انقلاب، از یکی به دیگری جهش کرد. هرگونه حفظ نظام حقوق و دستمزد، چه به شکل چکهای کاری یا کوپنهای زمانی، تنها منجر به استثمار و بیعدالتی بیشتر خواهد شد. او بیان میکند: «پس از انقلاب جمعگرایانه، بهجای گفتنِ دو پنی صابون، خواهیم گفت: پنج دقیقه صابون.»
انقلاب آدم را عوض میکند
اگر انقلاب بر این باور باشد که همهچیز ارثِ مشترک بشریت است و باید بهطور مشترک نگهداری شود، چرا باید سیستمی از پاداشدهی را حفظ کرد که به لحاظ منطقی تنها میتواند یک سیستم قراردادی باشد و بهنوعی نشان دهد که همهچیز بهطور مشترک نگهداری نمیشود؟ جمعگرایان بهجای اینکه آن را نابود کنند، تنها نظام حقوق و دستمزد را دستکاری میکنند.این استدلال قدرتمند است، اما فرضیات زیادی دارد. ازجمله این فرضیه که مردم کارگر، بانیان و پیروزمندان انقلاب از اخلاقیاتی بسیار متعالی برخوردارند. بدون شک بسیاری چنیناند و دیگران نیز پس از انقلاب تغییر خواهند کرد. انقلابها افراد را تغییر میدهند: ترسوها قهرمان میشوند، تنبلها سختکوش و بینظمها به سازماندهنده تبدیل میشوند. اما این تغییرات تا چه مدت باقی خواهند ماند؟ اختلالات در تولید و تاثیرات نزاعهای داخلی منجر به جیرهبندی محصولات خاص برای دورههایی میشود که به احتکار و کمبودهای بیشتر میانجامد. همبستگی و فداکاری بخشی از ماهیت انسانی است، اما خودخواهی و خودپرستی نیز بخش دیگری از آن است. سناریوی کروپوتکین یک درجه غیرواقعی از مازاد در هر کالا را پیشفرض میگیرد تا گذار به کمونیسم آنارشیستی یکشبه به یک پیشنهاد عملی تبدیل شود.
دیدگاه مبهم کروپوتکین نسبت به اشکال سازماندهی پیش از انقلاب و بهطور خاص نگرش شکاکانه او نسبت به آنارکو-سندیکالیسم، یک ضعف بزرگ در نظریه او محسوب میشود. اتحادیههای انقلابی مدارسی هستند که در آن اعضا درحال تمرین یاری متقابل و همکاری هستند و خود را برای جامعه پس از انقلاب توسعه داده و آموزش میدهند. اخلاق و ارزشهای انقلابی باید در دوران سرمایهداری دوباره فراگرفته شده و دایما تمرین و تقویت شوند. برای مثال، اعضای C.N.T اسپانیا، پس از سالها مبارزه، درمورد موضوعات لازم پس از انقلاب آموزش دیده بودند و این یکپارچگی اخلاقی و ارزشی آنها بود که در شرایط بسیار سخت، کشاورزی و صنعت را تا مدتها زنده نگه داشت.
مقوله انسان شناختی
کروپوتکین در اواخر عمر خود نسبت به موضع آنارکو-سندیکالیسم حمایت بیشتری نشان داد، اما همیشه در برابر آنچه به عنوان گرایشهای اصلاحطلبانه یا بروکراتیک میدید، محتاط بود. این موضوع ما را به تصوری که کروپوتکین از آنارشیسم داشت، بازمیگرداند. او آنارشیسم را به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی در سطح مارکسیسم نمیبیند، بلکه آن را بیشتر یک گرایش همیشگی در میان گروههای انسانی میداند. آنارشیسم برای کروپوتکین بیشتر یک مقوله انسانشناختی است تا سیاسی.
در کتاب «یاری متقابل؛ عامل تکامل» به قبایل باستانی اروپا، دولتشهرهای قرون وسطی، اصناف و حتی دنیای حیوانات نگاه میکند تا نمونههایی از همبستگی، فداکاری و یاری متقابل را بیابد که همه جنبههای ایده آنارشیستی هستند. در «تسخیر نان» نیز همین کار را میکند. او برخی از رویدادهای انقلاب فرانسه را برجسته میکند. رویدادهایی که در آن انجمنهای کارگران برای کشاورزی مشترک شکل گرفتهاند. همچنین به جنبههایی از استفاده اشتراکی زمین در میان دهقانان روسی و سوییسی و خدمه قایقهای نجات انگلیسی که به صورت داوطلبانه به دریانوردان در بحران کمک میکردند، نگاه میکند.
همکاری به جای نزاع برای بقا
حوزه تاریخ و اخلاق همان جایی است که ارزش واقعی کروپوتکین در آن نهفته است. البته برخی از نتیجهگیریهای تاریخی او جای انتقاد دارد، مانند اینکه شهرهای قرون وسطی به آن اندازه که او میخواهد به ما بقبولاند دموکراتیک و صلحآمیز نبودند. اما کروپوتکین جنبهای از تاریخ بشر را روشن کرد که کاملا نادیده گرفته شده بود. دانشگاهیان قرن نوزدهم شدیدا تحتتاثیر ایدههای نئوداروینی بودند که هدفشان توجیه سرمایهداری و امپریالیسم بود. کروپوتکین یکی از اولین کسانی بود که تلاش کرد ایده «بقای اصلح» را رد کند. نکته اصلی این است که بشریت تحت شرایط همکاری، بیشترین پیشرفت را کرده است؛ نکتهای که در سراسر کتاب «تسخیر نان» جاری است.
این کتاب برای آزادیخواهانِ امروزی بسیار قابلتوجه است. کروپوتکین به موضوعاتی مانند «آموزش یکپارچه»، تولید کشاورزی در شهرها، تجارت بینالمللی، تمرکززدایی صنعت و بسیاری دیگر از مسائل مهم فعلی اشاره میکند. این کتاب یکی از آثار ساختارگرایانه بزرگ آنارشیستی است و یکی از معدود آثار درخشانی که پس از یک قرن، هنوز خواندنی است. کروپوتکین البته ضعفهایی نیز داشت؛ او نتوانست هدف کمونیسم آنارشیستی را با قدرت سازمانی اتحادیههای انقلابی پیوند دهد، کاری که آزادیخواهان اسپانیایی همیشه انجام میدادند و فرانسویها نیز تا دهه ۱۸۹۰ در حال انجام آن بودند. اگر او این ارتباط را برقرار کرده بود، شاید ماکسیموف و رفقای روسیاش میتوانستند در انقلابهای ۱۹۱۷ تاثیر بیشتری بر وقایع داشته باشند.
نظرات