خداوند در اصل خلقت انسانها، هدایت و پرهیزگاری را از تمامی انسانها خواسته است. اما این خواست الهی مقید به اختیار و اداره خود انسانها نیز هست، یعنی آنان در انتخاب راه آزاد و مختار می‌باشند.(إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا[سوره اﻹنسان ٣]


در این میان انسانهایی هستند که موفق به جلا و تعالی خود نشده‌اند و در مسیر هدایت گام برنداشته، راه شر و بدی را انتخاب کرده‌اند. لذا خداوند برای تعالی و تکامل روح انسانی، انسانها را مبتلا به انواع آلام و بلایا می‌کند.

یکی از اموری که سبب تکمیل و تهذیب نفس و تصیفه اخلاق و تهییج قوا نیروهای نهفته وجود انسان می‌شود ودر حکم نیروی محرک دستگاه وجود انسان است، شداید و سختیها و مصیبتهاست.

مولوی علیه الرحمه در این موضوع اشعار و تشبیه بسیار نغز و بلندی دارد.

پوست از دارو بلاکش می‌شود

چون ادیم طایفی خوش می‌شود

ورنه تلخ و تیز مالیدی درو

گنده گشتی ناخوش و ناپاک بو

آدمی را پوست نامدبوغ دان

از رطوبتها شده زشت و گران

تلخ و تیز و مالش بسیار ده

تا شود پاک و لطیف و با فره

ور نمی‌توانی رضا ده ای عیار

گر خدا رنجت دهد بی‌اختیار

که بلای دوست تطهیر شماست

علم او بالای تدبیر شماست

برخی فیلسوفان خداباور، برجسته ترین آنها النور استامپ ( ۱۹۹۷؛ ۱۹۸۵) استدلال می‌کنند که ما همه از نوعی سرطان روح رنج می‌بریم، زیرا به طور طبیعی مستعد گناه هستیم و کار کرد مشیتی شر درمان این بیماری است. همانطور که اگر مادری مهربان فرزند مبتلا به سرطان خون خود را در معرض تجربه ی دشوار شیمی درمانی قرار دهد سزاوار سرزنش نیست، خداوند نیز به خاطر شفا دادن گناه آلودگی ذاتی ما از طریق آزمون های دشوار مختلف، لایق سرزنش نیست.

جان هیک درباره دیدگاه قدیس ایرنائوسی متکلم برجسته سده دوم میلادی می گوید: غایت خداوند؛ ساختن بهشتی نبود که ساکنان آن حداکثر لذت و حداقل درد و رنج را ببرند، بلکه به جهان به عنوان مکانی برای پرورش روح یا انسان سازی نگریسته شده که در آن انسانهای آزاد ممکن است با انجام تکالیف و دست و پنجه نرم کردن با تعارضات هستی خود در یک محیط مشترک به مقربان خدا و وارثان حیات ابدی تبدیل گردند. 

قرآن کتاب هدایت انسان از کج فهمیها و کج‌خلقیها به این مهم اشاره کرده است. 

(وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَىٰ)

[سوره طه 134]

(وَلَوْلَا أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ)[سوره القصص 47]

در این دو آیه اشاره ظریفی به این دارد  که مصائب و سختی ها در حکم رسول و فرستاده‌ای است که برای راهنمایی انسانها از کژیها  و انحرافات فرستاده می‌شوند و در جایی دیگر می‌فرماید:

(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ)[سوره اﻷنعام 42]

سختی های جسمی و روحی ؛  برای این است که  انسان ها به سوی خالق خود روی کنند. 

در پایان یک نکته قابل ذکر است که هر چند شرور و سختی در  تربیت و استکمال نفس انسانی موثرند  و لکن این ادعا رو با وصف کلیت آن نمی توان پذیرفت. چرا که در بعضی موارد شر و بدی نه تنها فاقد اثر تربیتی و موثر در تعالی انسان و سوق دادن او به سوی خدا نیستن، بلکه برعکس اثر سوء دارند. مثلا سختی هایی که متوجه بعضی انسان‌های سست ایمان می گردد، نه تنها موجب رشد روحیه اخلاقی نمی‌شود، بلکه گاهی انسان متالم و مفلوکی را به خدای خود بدبین و چه بسا منکر کند. و خاصیت اثر پذیری مشکلات به خود انسان برمی گردد که از ویژگی اراده و اختیار برخوردار است. چرا که به باران رحمت و کرم خدا  در لطافتش ایمان داریم. که خواستار عذاب بندگانش نیست‌. و دوست دارد بندگان با صفت بندگی خود همیشه همراه باشند و لحظه ای از او دور نشوند.

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست

در باغ لاله روید و در شوره بوم خس 


مراجع:

۱- مسئله شر برگزیده مقالاتی در فلسفه تحلیلی - به سرپرستی زهیر باقری نوع پرست

۲- خدا و مسئله شر- محمد حسن قدردان قراملکی 

۳- گلستان سعدی

۴- مثنوی معنوی