فارغ از ریشه و خاستگاه تاریخی شب یلدا، در این شب همه اعضای خانواده دور هم جمع میشویم، به بهانه این شب کمی انار میخوریم و بعد هم به دیوان حافظ تفألی میزنیم و غزلی را که میآید، به سود خودمان، شرح و تفسیر میکنیم و یکی دو ساعتی بگو بخند داریم. این سنت سالها است که ادامه دارد. با این حال، سنتهای ایرانی از جمله همین شب یلدا مخالفانی دارد و آنها گاه استدلالهایی بر ضد این قبیل کارها میکنند. برای نمونه، به خاستگاه و پیشینه تاریخی این سنتها میپردازند و آنها را از این منظر نقد میکنند. طبق این نگرش، برای مثال چهارشنبه سوری بد است چون که مثلاً ریشه در آتشپرستی دارد! عید نوروز بد است، زیرا یکی از سنن باستانی است، سیزده به در نادرست است، زیرا ریشه در سنت و فرهنگ اسلامی ندارد و... این منطق و شیوه نگرش به جای بررسی جایگاه فعلی یک سنت و کارکرد آن، منحصراً یا عمدتاً به خاستگاه تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی یا روانشناختی آن توجه میکند و اگر این خاستگاه قابل دفاع نبود، فارغ از کارکرد فعلی آن، نادرستش قلمداد میکند. در اروپای قرن هیجدهم و نوزدهم، همین منطق و روش برای بررسی دین به کار میرفت و با توجه به خاستگاه تاریخی آن، جایگاه فعلی آن ارزیابی و نقادی میشد. برای مثال، مارکس، نیچه و فروید با همین سنجه و شیوه دین و اخلاق را بررسی و داوری میکردند. در نتیجه کافی بود مثلاً نشان بدهیم دین یا اخلاق برآمده از فعالیت یا وضعیت فلان طبقه یا حالت روانی است. همین کافی بود تا داوری قاطعی درباره آن مسأله داشته باشیم. امروزه منطق دانان این شیوه را نوعی مغالطه میدانند و آن را مغالطه خاستگاه یا مغالطه منشأ (Genetic fallacy) مینامند. کمی به اطراف خودمان توجه کنیم، متوجه کاربرد گسترده این شیوه میشویم. دوستمان لباسی به تن دارد که به تنش زار میزند و کلاً او را از ریخت انداخته است. میگوییم که این لباس به تو نمیآید! فورا پاسخ میدهد: «این تازه از پاریس آمده است!» دیگری میخواهد عرفان را نقد کند میگوید «از هند آمده است» و سومی میخواهد یک ایده را رد کند، قاطعانه میگوید: «این حرف غربیها است». در واقع، از این منطق هم برای تأیید یک دیدگاه و هم برای نفی آن استفاده میشود. حال آنکه هر دو غلط است. هر مسأله یا پدیدهای را باید بر اساس وضع فعلی آن بررسی کرد. از این منظر، نه گذشته درخشان ایران، به داد وضع فعلی آن میرسد و نه گذشته نداشته مالزی به موفقیت کنونی آن آسیب میزند. از بحث کمی دور شدم. شب یلدا، چه بیانگر تولد حضرت مسیح باشد و چه سنتی مانوی، در میان خانواده های ایرانی کارکرد خوبی دارد و دست کم بهانهای است تا اعضای خانوادهها، به جای چشم دوختن به تلویزیون یا سر فرو کردن در گوشیهای خود، دور هم جمع شوند؛ به طنز و طیبت یا حتی جدی فال حافظی بگیرند؛ درباره آینده و برنامههای خود گفتگو کنند و ساعتی خوش باشند. همین یک کارکرد کافی است تا این سنت نگهداشته شود. از این رو، تردید درباره آن و بیمهری به آن توجیهی ندارد. هرچند در سنت شعری ما شب یلدا چندان ستوده نشده است و حافظ بر تیرگی و درازای آن این گونه انگشت میگذارد: «صحبت حکام ظلمت شب یلدا است» و شیدا هم از ناکامی خویش این گونه سخن میراند: «شیشه می در شب یلدا شکست». با این همه، امید که به جای شیشه می، در شب یلدا «شیشه غم»تان بشکند. شب یلداتان در کنار اعضای خانواده و عزیزان دراز باد. یادداشت شیشه می در شب یلدا شکست صفحه آخر روزنامه اعتماد
نظرات