توبه از دیدگاه دین اسلام به عنوان یک نهاد بسیار مهم مطرح است و در قرآن بیش از صد مرتبه از توبه و مشتقات آن بحث به میان آن آمده است. هیچ اختلافی در این نیست که توبه صادقانه میتواند عذاب اخروی را از انسان ساقط کند، زیرا این وعدهای است که خداوند به توبهکاران داده است و حتی ادله دیگری مبنی بر تأثیر توبه و محدوده تأثیرگذاری آن در مجازاتهای دنیوی نیز وارد شده که البته محل اختلاف میان فقیهان مذاهب مختلف است. برای چنین توبهای شرایط قید شده است که با توجه به آیات متعدد از قرآن کریم و دیدگاه مفسران و فقیهان میتوان شرایط تحقق توبه را به شرح زیر بیان کرد:
1- پشیمانی
یکی از مهمترین ارکان توبه پشیمانی است که کارآمدترین موقعیت را در اصلاح مجرم فراهم میسازد و این نشان از آگاهی و معرفت بزهکار به ناهنجاری عمل ارتکابیاست، گاه توبه را همین ندامت دانستهاند: الندُم توبۀ.[1] برخی گفته اند برای تحقق توبه، پشیمانی کافی است، زیرا ارکان دیگری را نیز به دنبال خود میآورد.[2] قطعاً توبهای را که خداوند میپذیرد و در پرتو تفضل خود، پذیرش آن را بر خویشتن واجب گردانده است، توبهای است که از ژرفای درون و عمق جان برمی جوشد و گویای این است که چنین کسی از دل و جان پشیمان شده است و زندگی دوبارهای پیدا کرده است.[3]
مؤلفین اسلامی در توبه، ندامتی را معتبر شمردهاند که حاصل تنفر مجرم از عصیان و تجاوز نسبت به حدود الهی و ارزشهای پذیرفته شده در جامعه اسلامی باشد. بنابراین ندامت بر شرب خمر را از آن جهت که موجب اضرار نفس است، توبه محسوب نکردهاند. به همین دلیل آنان که در معرض کیفر واقع و هراس از رنج عقوبت بر آنها مستولی شده، نمیتوانند با هدف گریز از تحمل مجازات به توبه متمسک شوند و اظهار توبه در چنین شرایطی، بلااثر و بیاعتبار خواهد بود.[4]
2- عزم و اراده در عدم بازگشت به گناه
ندامت با اوصاف مذکور، عزم و اراده را برمی انگیزد که منشأ حرکت و سیر به سوی نیکی هاست. چرا که محال است کسی در انجام کاری، اصرار و پافشاری کند، در عین حال نیز پشیمان و نادم باشد. در بخشی از آیه 135 سوره آل عمران که میفرماید: «ولم یُصِرّوا علی ما فعلوا» بر این مسأله تأکید دارد، که توبه کسانی پذیرفته میشود که بر انجام گناه گذشته اصرار ندارند. زیرا اصرار بر گناه نشان بیاعتنایی یا عناد و دشمنی با قوانین خداست.
3- گناه ناشی از جهل باشد
خداوند میفرماید : «اِنَّما التَّوبةُ عَلی اللهِ لِلذینَ یَعملونَ السُّوءَ بِجهالۀٍ» (نساء، 17)، کلمه «السوء» دلالت بر این دارد که مؤمن بعد از هر گناه و لغزشی که از وی سر میزند توبه میکند ولی کلمه «السیئات» که در آیه بعد به صورت صیغه جمع آمده،«وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ» نشان از اصرار و تکرار گناه است. علما در مورد کلمه «جهالة» در این آیه اختلاف کرده اند و دیدگاههای مختلفی ارائه کردهاند.
عدهای آن را به معنای ضلالت یعنی ترک هدایت گرفتهاند. خواه این مدت کم باشد خواه زیاد، مادام تا بدانجا ادامه نیابد که روح به گلوگاه رسد.[5]
برخی نیز گفته اند که مراد آن است که کسی ندانسته گناهی بکند سپس بداند که آن کار گناه و حرام است و یا کسی که گناه بودن کاری را میدانسته ولی از روی هوا و هوس و غلبه هواهای نفسانی، آن کار را انجام دهد.[6]
و نیز گفته شده که هر کسی نافرمانی خدا را مرتکب شود او جاهل محسوب میشود و فعل او را جهالت نامیدهاند. خداوند از زبان یوسف میگوید: «وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ» (يوسف، 33) و نیز در جریان موسی با بنی اسرائیل میفرماید : «قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ» (بقره، 67)
سایس میگوید: وجه تسمیه عاصی به انسان جاهل این است که شخصی که علم به ثواب و عقاب دارد مرتکب معصیت نمیشود و کسی که با این وجود مرتکب میشود، مثل این است که علم ندارد.[7]
قتاده میگوید: اصحاب پیامبر اجماع کرده اند که هر معصیتی جهالت است، چه از روی عمد و چه از روی سهو مرتکب شده باشند.
از قراین استفاده میشود منظور از جهل در آیه 17 سوره نساء، طغیان غرایز و تسلط هوسهای سرکش و چیره شدن غفلت بر نیروهای عقل و ایمان است و در این حالت علم و دانش انسان به نسبت گناه، گرچه از بین نمیرود اما تحت تأثیر آن غرایز سرکش قرار گرفته و عملاً بیاثر میگردد و هنگامی که علم اثر خود را از دست داد عملاً با جهل و نادانی برابر خواهد بود. ولی اگر گناه از روی انکار حکم پروردگار و عناد و دشمنی انجام گیرد، چنین گناهی حکایت از کفر میکند و به همین جهت، توبه آن قبول نیست مگر که از این حالت باز گردد و دست از عناد و انکار بشوید.[8]
4- عدم تأخیر عمدی در توبه
توبه بر همه مسلمانان واجب است بنابراین فوریت در انجام آن نیز لازم است و تأخیر و تراخی در آن جایز نیست.[9] هرگاه شخص مؤمن بعد از ارتکاب به گناه، بلافاصله به تطهیر نفس خویش نپردازد، بر قلب وی سنگینی خواهد کرد و طبق آنچه که در احادیث آمده است قلب وی را سیاه میگرداند و بعد از چند مرتبه تکرار گناه، سیاهی تمام قلب وی را در بر خواهد گرفت. و حتی به تأخیر انداختن توبه، خود گناه دیگری محسوب میشود. چه بسا تأخیر توبه باعث شود شخص مواجه با زمانی شود که توبه در آن زمان قابل قبول نیست.[10]
مانند توبه فرعون هنگامی که در دریا غرق میشد و خداوند با ردّ توبه وی میفرماید: «آلْآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ» (يونس، 91)
خداوند در سوره نساء میفرماید: «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا * وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا» (نساء، 17و18) «بیگمان خداوند تنها توبه کسانی را میپذیرد که از روی نادانی به کار زشت دست مییازند، سپس هرچه زودتر برمی گردند، خداوند توبه و برگشت آنان را میپذیرد و خداوند آگاه و حکیم است. توبه کسانی پذیرفته نیست که مرتکب گناهان میگردند، تا آنگاه که مرگ یکی از آنان فرا میرسد و میگوید: هم اینک توبه میکنم. همچنین توبه کسانی پذیرفته نیست که بر کفر میمیرند. هم برای اینان و هم آنان عذاب دردناکی تهیه دیدهایم.»
برخی متکلمان و فقیهان به استناد این آیه، توبه را برای فرد گناهکار واجب فوری میدانند. به نظر مفسران عبارت آخر آیه 17، «یَتوبُونَ مِنْ قَریبٍ» چند وجه معنایی دارند : نخست تشویق بندگان به توبه کردن بلافاصله پس از معصیت. وجه دیگر، از نظر برخی مفسران، قبل از مرگ یا قبل از مشاهده آثار مرگ است و این تفسیر با توجه به آیه 18 سازگار است. آنجا که میفرماید: « وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ »[11]
اقوالی نیز در این زمینه وجود دارد: ابن عباس میگوید: منظور از «مِنْ قَریبٍ» قبل از مریضی و مرگ است.[12] ضحاک میگوید: هرچه قبل از مرگ باشد قریب محسوب میگردد. گفته شده قبل از رسیدن روح به حلقوم است. که این از حدیث پیامبر گرفته شده که فرمود: «اِنَّ اللهَ یَقْبِلُ تَوبَةَ الْعَبْدِ َما لَمْ یُغَرْغِر»[13]
علما میگویند : توبه قبل از مرگ صحیح است، حتی اگر یک روز قبل از مرگ باشد، زیرا امید به اصلاح فرد باقی است و اگر از کردار خود پشیمان گردد و عزم ترک گناه از وی پذیرفته میشود.
اما کسی که در معرض موت است و امیدی به زندگی ندارد، توبه و اظهار ایمان هیچ نفعی به او نمیرساند.[14] این مطلب در آیات زیر روشن میشود: یونس 90 و 91 ، انعام 158.
جمهور مفسرین معتقدند آیه 18 سوره نساء دلالت بر عدم پذیرش توبه در حالت ناامیدی دارد.[15]
محمد عبده میگوید: منظور از «مِن قریب» زمانی است که شهوت و هوای نفس تنزل پیدا میکند یا شعلههای خشم و غضب فروکش میکند و عقل و دینش عودت کند. به عبارتی منظور زمان پس از گناه است به این معنا که انسان مؤمن بعد از ارتکاب گناه بلافاصله پشیمان شود و توبه کند و نه توبه را به تأخیر اندازد. حال اگر این گناه نزدیک به مرگ (حتی یک روز قبل از آن)اتفاق بیفتد و بلافاصله بعد از آن توبه صورت پذیرد، قابل قبول است. و این از معنای «وَ هُو الَّذی یَقْبِلُ الْتَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ» گرفته میشود و این که نباید توبه به تأخیر افتد از آیه «ِانَّما الْتَّوبَةُ عَلی اللهِ لِلَّذینَ یَعْمَلونَ السُّوءَ... مِنْ قَریبٍ...» فهم میشود. عدم پذیرش توبه بعد از ارتکاب گناهان متعدد از آیه «لَیْسَتِ الْتَّوبَةُ لِلَّذینَ یَعَمَلونَ السَّیئاتِ...» فهم میشود که با مقایسه لفظ «السُّوءَ» در آیه 17 و کلمه «السَّیئات» در آیه 18 که نشان از ارتکاب گناهان بیشماری است، فهمیده میشود.[16]
دیدگاه اخیر میتواند قابل ترجیح باشد؛ زیرا توبه کامل آن است که آثار و رسوبات گناه را به طور کلی از روح و جان انسان بشوید و کمترین اثری از آن در دل باقی نگذارد و این در صورتی ممکن است که در فاصله نزدیکی قبل از آن که گناه در وجود انسان ریشه بداوند، از آن پشیمان شود.
همچنین در سوره آل عمران آیه 135 خداوند میفرماید: «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ» عبارت «ذَکَروا الله» که بلافاصله به ماقبل وصل شده است، میتوان آن را به معنای «یتوبون مِن قریب» گرفت. که مرتکب گناه با یاد خداوند اعلام پشیمانی میکند.
5- جبران گذشته
شرط دیگر قبولی توبه، جبران گذشته است که در قرآن مصادیقی از جبران که عطف بر توبه شده آمده و مفسرین و علما در تبیین آنها دیدگاههای خاصی را بیان کردهاند:
• اصلاح
در آیاتی از قرآن کریم کلمه اصلاح بعد از توبه آمده است: از جمله : «فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ» (مائده، 39) و نیز « إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ » (نور، 5) همین مضمون در این آیات نیز آمده است : نساء 16؛ بقره، 160؛ آل عمران، 89؛ قید اصلاح در این آیات بر نوعی نمود خارجی یافتن توبه تأکید دارد.
علمای اخلاق علاوه بر شرایط مذکور، بر جبران خطاهای گذشته نیز تأکید بسیاری میکنند و آن را لازمه برطرف شدن کدورت قلب از گناهان میدانند. و تا زمانی که توبه منجر به عمل نشود، تنها دوری از گناه و پشیمانی نمیتواند توبه محسوب شود. فخر رازی در تفسیر اصلاح میگوید:
«منظور از اصلاح این است که شخص تائب با نیت صادق و پاک بازگشتی که خالی از اغراض مادی باشد، توبه کند».[17]
سید قطب دیدگاه وسیع تری به نسبت اصلاح دارد و معتقد است اصلاح عبارت است از تعدیل اساسی و تغییر بنیادین در شخصیت، وجود، دیدگاه، روش، کردار و رفتار است.[18]
از آنجا که لفظ اصلاح بعد از توبه در قرآن به دنبال جرایمی از قبیل، کتمان مَا اَنْزَلَ اللهُ، زنا، قذف، سرقت، ارتداد آمده است، به نظر میرسد اصلاح جنبه عملی و کاربردی در راستای جبران گذشته باشد. مثلاً اصلاح به نسبت توبه کننده از سرقت، رد مال مسروقه و در قذف، جلب رضایت خاطر مقذوف است.
حتی برخی نیز مرور زمان یک ساله را برای احراز اصلاح شخص تائب در نظر گرفتهاند.[19]
• تبیین
از گناهان کبیرهای که قرآن به لزوم توبه از آن اشاره نموده است، گناه کتمان حق و بیان نکردن آن برای مردم است. خداوند کسانی را که کتمان حق میکنند وعده نفرین الهی و همه مردمان را به آنها میدهد مگر کسانی از آنها که توبه کنند و میفرماید: «إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» (بقره، 160) سید قطب در تفسیر این آیه میگوید: نشانه توبه و برگشت راستین اصلاح حال و صداقت در کار و روشنگری و صداقت در گفتار و آشکار کردن حق و شناساندن حقیقت و اعتراف بدان و عمل کردن برابر آن است.[20] لفظ «تَبَینّوا» که در آیه آمده است برای جبران مافات است یعنی آنچه را که کتمان کرده باید تبیین و آشکار کند.[21]
• ایمان و عمل صالح
توبه با پشیمانی و دست کشیدن از گناه میآغازد و با عمل صالح و کار پسندیدهای به پایان میآید که ثابت میکند توبه درست و جدی بوده است. عمل صالح و کار پسندیده در عین حال تعویض مثبتی را در دل و درون برای دست کشیدن از گناه پدید میآورد. گناه کار و جنبش است، لازم است خلأ آن را با کار و جنبش عکس آن پر کرد، در غیر این صورت دل و درون به سبب خلأی که پس از دست کشیدن از گناه آن را حس میکند، به سوی گناه میگراید.[22] به همین سبب در بعضی از آیات قرآن لفظ ایمان و عمل صالح بر توبه عطف شده است. از جمله : «و انّی لغفّارُ لمَن تابَ و آمَن و عَملِ صالحاً ثم اَهتدی». (طه، 82) دکتر قرضاوی معتقد است، سرّ این عطف این است که ارتکاب گناه کبیره خدشهای سنگین بر ایمان و اعتقاد شخص وارد میآورد. حتی بعضی از احادیث نبوی[23] بیانگر سلب ایمان از مرتکب گناه کبیره در حین ارتکاب آن، میباشد.[24]
در آیات دیگری از جمله سوره توبه آیات 5 و 11 ، صلاة و زکاة بر توبه عطف شده اند که میتوان آنها را مصادیقی از عمل صالح نام برد، که برخی از علما به استناد روایات وارده، نماز خواندن را در احراز توبه مجرم کافی میدانند.[25]
• اعتصام بالله و اخلاص
قرآن بعد از آنکه وعده فروترین درجات دوزخ را به منافقین میدهد، روزنهای روشن و پرنور را به سویشان باز میگذارد و آن روزنه توبه است. البته توبه از نفاق به مجرد اعلان اسلام قابل قبول نیست، بلکه شرایط خاصی برای آنان تعیین شده است. «إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ » (نساء، 146) و آن تمسک جستن به دین و خالص گردانیدن خود برای خدا است.
• استغفار
کلمه دیگری که بر توبه عطف شده، استغفار است. قرآن نصاری را که قائل به الوهیت مسیح بودند، دعوت به توبه میکند و در دنباله آن بایستی از خداوند طلب بخشش کنند تا مشمول غفران و رحمت الهی شوند. «أَفَلَا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَيَسْتَغْفِرُونَهُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ » (مائده، 74)
• اعتراف به گناه
یکی دیگر از شرایط تحقق توبه اعتراف به گناه است. که علما از آن به «اعتذار» تعبیر کردهاند. ابن قیم بر این باور است که اگر اعتراف به گناه نباشد، توبهای صورت نمیگیرد؛ زیرا اعتراف نکردن به گناه، تأیید آن است و کمال اعتراف این است که فرد با قلب و زبان به خطا و اشتباه خود، اقرار کند.[26]
ابن عربی معتقد است توبه عبد، اعتراف به گناه است. مانند آدم که به ظلم خود اعتراف کرد. آنجا که گفت : رَبَّنا ظَلَمْنَا اَنْفُسَنا [27] و نیز کسانی که کارهای خوبشان با کارهای بد به هم آمیخته، به گناهان خود اعتراف میکنند و خداوند میفرماید: امید است که توبه آنها پذیرفته شود.
«وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ».(توبه، 102)
موارد دیگری در قرآن از زبان پیامبران ذکر شده است که مقدمه استغفار، اعتراف به گناهان میباشد. جمهور فقیهان مذاهب را عقیده بر آن است که هرگاه مرتکب جرم یا گناه خطای خود را پوشانیده و بین خود و خدا توبه کند این استتار و توبه برای وی بهتر از افشای جرم و اقرار به آن است. این نظر مبتنی بر احادیث و روایاتی[28] است که از پیامبر وارد شده است. به نظر برخی از حنابله و شافعیه برای کسی که مشهور به ارتکاب معصیت میباشد اقرار بهتر است، چون فایدهای در ترک اقامه حد بر او نیست.[29]
ابن قدامه با ردّ این دیدگاه معتقد است در توبه نیازی به اقرار نیست، زیرا اقرار تنها به نسبت بدعت در دین الزامی است.[30]
پانوشتها و ارجاعات
------------------------------------------
[1]- احمد، 4012، ابن ماجه، 4252، سیوطی، جامع الاحادیث، 22/304، ر.ک: المکتبۀ الشاملۀ، الأصدار الثانی
[2]- قرضاوی، همان، 83، حداد عادل، همان، 8/378
[3]- قطب، فی ظلال القرآن، 1/916
[4]- آیه 85 سوره غافر:«فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَافِرُونَ» نیز به این مسأله اشاره دارد. صادقی، همان، 254 و 255
[5]- قطب، فی ظلال القرآن، 1/916
[6]- حسینی دشتی، همان، 3/701
[7]- شیخ ابراهیم، التوبۀ و التوّابون، 13
[8]- عرب زاده، استغفار و توبه، 115
[9]. شرباصی، دایرۀ المعارف اخلاق قرآنی، 2/64، قرضاوی، همان، 67
[10]. قرضاوی، همان، 67، 66
[11]. حداد عادل، همان، 8/368
[12]- شیخ ابراهیم، همان، 14
[13]- شیخ ابراهیم، همان
[14]- زحیلی، همان، 7/5545
[15]- زحیلی، همان
[16]- رشید رضا، المنار 4/44. ر.ک: زحیلی، همان، 7/5446
[17]- فخر رازی، التفسیر الکبیر، 2/230 ر.ک: مکتبۀ الشاملۀ، الأصدارالثانی.
[18]- قطب، فی ظلال القرآن، 1/911
[19]. بهنسی، همان، 1/413، ابن قدامه، همان، 12/81
[20]- قطب، فی ظلال القرآن، 1/228
[21]- لفظ اصلاح در این آیه به منظور اصلاح حال و صداقت در موضع گیری در مقابل قرآن است. که قبلاً موضعی خصمانه در برابر آن داشته، و نیز اعتراف به حق و حقیقت است.
[22]- قطب، فی ظلال القرآن، 4/918
[23]-« لَا یَزنِی الزَّانی حِینَ یَزنِی وَ هوَ مُؤمِنٌ وَ لا یَشربُ الشَّاربُ الْخَمرَ حِینَ یَشْرِبها وَ هوَ مُؤمِنٌ وَ لا یَسْرق السَّارقُ حِینَ سَرِقَ وَ هو مُؤمِنٌ»، بخاری، 8/369، مسلم، 1/187، ر.ک: المکتبة الشاملة، الأصدار الثانی
[24]- قرضاوی، همان، 37
[25]- ابوزهره، الجریمۀ، 342
[26]- ابن قیم، مدارج السالکین، 1/202
[27]- حداد عادل، همان، 8، 378
[28]-«مَن اَتَی شَیْئاً مِنْ هَذه الْقَاذوراتِ فَلْیَسْتَتِر بِسِتُرِ اللهِ تَعالی فَانَّه مَنْ اَبْدی لَنَا صَفْحَتَه اَقِمْنَا عَلیه الْحَدَ»، مالک، موطأ، 5/188، ر.ک: المکتبة الشاملة. الاصدار الثانی.
[29]. ابن القیم، مدارج السالکین، 1/316 به بعد
[30]- ابن قدامه، همان، 12/80
نظرات