جهان با تمام مکاتب آسمانی و فکری خود در پی آن است که شخصیت انسان را به سوی تعالی و ارزشمندی پیش ببرد. هم کتابهای آسمانی و هم مکاتب فکری و بشری، سروری و عظمت این موجود خاکی را تأیید مینمایند؛ هرچند برنامه و اهدافی که دارند برای ترقّی و سربلندی او به کار میگیرند ولی در عمل تا چه اندازه به این اهداف و نتایج دست مییابند و چه راهکارهای عملی دارند باید قضاوت آن را به تاریخ و اندیشمندان و عالمانی سپرد که در این باره داوری نمایند.
مسیر کاروان بشر، سنگلاخی و سخت ناهموار است راه و چاه و باد و بوران، سر راه دارد رهروی میطلبد که جانفشانی کند و دیگران را نیز با خود همراه سازد.
ادیان آسمانی قبل از هر ادّعا و بانگ و دهلی، عالیترین و عارفترین شخصیتها را به عنوان پیشقراول و رهبر و چراغ راه قرار دادهاند؛ شخصیتهایی که قبل از هر تبلیغ و ادّعایی خود مجهّز به آن شعارهای رنگین هستند تا اتمام حجّتی باشد برای جهانیان و پیروانی که تا ابد، این شخصیت مهربان را سرلوحه خود قرار دادهاند.
محتوا و مفهوم برنامهی محمّد، عشق و دلدادگی و انساندوستی است که در سیره و رفتار آن عالیجناب انعکاس یافته بود و به آن افتخار مینمود: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ؛ ای پیغمبر! ما تو را جز به عنوان رحمت جهانیان نفرستادهایم.»
رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
محمّد فرد تربیت یافته ای که مصداق واقعی یک رهبر متعادل و میانهرو بود که کاروان گمراه و غرق شدهی بشر و دیگر مکاتب و ادیان را عهدهدار شد و روح اعتدال و ارتباط مناسب و آهستگی و پیوستگی را به جان بشر تزریق نمود؛ چگونه زیستن و حرکت کردن و رشد و نمو و مرگ و رستاخیز را به او نشان داد او چون چراغی بود بر سر مسیر انسانها قرار گرفت تا همه از راههای ناهموار گذر نمایند.
عرفان و معنویت، چون خونی سیّال در رگهای زندگی جریان دارد. انسان را به آرامش و خودشناسی و خداشناسی سوق میدهد، بشر فاقد عرفان، سرسخت و بیرحم و مستکبر و زیادهخواه میشود و خوی درندگی و قدرتطلبی در او شکوفا میشود.
محمّد، پیامبر عرفان عملی و قهرمان مردانگی و جوانمردی بود. لقب امینی که قبل از پیامبری گرفته بود، شاهد زندگی سراسر معنوی آن بزرگوار بود. جوهرهی شخصیت تأثیرگذار حضرت، شفقت و مهربانی است که در رفتارهای فردی و خانوادگی و ارتباطات اجتماعی و حکومت و کلّ زندگی ایشان نمایان بود.
ایشان در گرماگرم جنگ با بتپرستان و مخالفانش، هرگز از مرز نازک و زلال عرفان و خداشناسی و انسان دوستی گذر نکردند. اجازه نمیداد خشم و هیجان و بغض و کینه بر ساحت مقدّس وروح و روان عارفانهی ایشان، حکومت نماید و پرهای پروانهگون انساندوستی را لکّهدار نماید تاریخ گواه این هیجانات و شکوفایی عرفان رفتاری محمّد است.
پیامبر، قهرمان شعارهای بوقلمونصفت و کلمات قصار و حماسه و شور انقلابی و احساسی نبود. او مرد عمل و رفتار بود. حماسهای خاموش چون آتشفشانی خفته در قلب داشت؛ آنچه بر زبان میراند در رفتارش نمود پیدا میکرد و با اطرافیان و دیگران مبادله مینمود.
شخصیت عرفانی محمّد، نمونهی عالی یک انسان تکاملیافته و شکوفایی است که آرزوی هر دین و مکتبی است که به چنین قلّهی رفیع انسانیت دست یابد.
مهربانی و محبّت او چون اسطورهی عرفان و فرشتهصفت خاکنشین، زبانزد است و کسی را یارای پنهان کردن رفتار آن بزرگوار نیست چون خورشیدی است که سایهی هیچ ابری را نمیپذیرد. او نماد کامل یک عاشق واقعی بود؛ عشق به بشریت و هدایت و رهایی از بند طاغوت و استکبار و بندهپرستی.
تقوای حضور در بین اجتماع محمّد، به حدّی نیرومند و مؤثّر بود که حکومت و قدرت و رهبری و ثروت کلان، هیچکدام نتوانستند پایههای انسانیت و جوانمردی او را به لرزه درآورند و به لغزش وا دارد؛ اصول و سرمشقی بود برای بشریت.
عرفان او درون غار و معبد و مسجد و کلیسا نبود؛ نمونهی عرفانی بود که در میان اجتماع و خانواده و همنوعانش به وقوع میپیوست سرمشقی بود برای همهی انسانها.
جامعه، محلّ بروزو شکوفایی و پرورش قلب ایشان بود که انسانهای بعد از او، دیگر نیازی به پیامبران نداشته باشند و با این برنامه و روش زندگی بتوانند کورهراه خود را به سلامتی طیّ کنند.
اگر بشریت امروز با برپایی اینهمه محافل بزرگ و مراکز علمی و تحقیقاتی خود تنها اندکی با انصاف رفتار نمایند با تحقیقی بسیار ساده میتواند شخصیت کاریزما و سیمای عرفانی واقعی محمّد را خوب بشناسند و برای سلامتی جامعه و جهانشهر کلان این عصر، زندگی و رفتار آن عالیجناب را چون الگوی عملی معرّفی نمایند باشد که بدون هیچ تعصّب و کینهای، جهان به سوی سلامت روانی و آرامش و عرفانی گام نهد که چتر آسایش و امنیّت پایدار و جاودانه بر فراز این گوی خاکی برافراشته شود و نسیم مهربانی و عدالت بر جهان وزیدن گیرد.
نظرات