خداوند در حسن ختام ارسال رسل، كاملترين نسخهی هدايت را بر آخرينِ رسولان، محمّد فرزند عبدالله صلّى الله عليه وسلّم فرو فرستاد تا بشريت را تا قيام قيامت سببِ هدايت، درآمدن به آرامش، اصلاح و رسيدن به «حياة طيبة» گردد. اين هداى ربّانى را بايد محكم چسپيد و ارتباط با خدا را بايد برپاى داشت.
«وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ»
و كسانى كه كتاب را محكم مىگيرند و نماز را بر پاى مىدارند ما پاداش مصلحان را ضايع نمىكنيم.
به راستى آيا قرآن كه كتاب هدايت است، همه را سودمند مىافتد؟ آيا هر كسى مىتواند از قرآن استفاده كند؟ مىگويند رستم به دنبال اسبى در خور بود، گفت: «اکنون مرا اسبی باید که یال و گرز و کوپال مرا بکشد و در نبرد دلیران فرو نماند.» دستور دادند تا اسبهاى زيادى از كابلستان و زابلستان بياورند امّا رستم دست بر پشت هر كدام مىنهاد كمر اسب خم مىشد و شكمش به زمين مىرسيد، تا اينكه رخش پيدا شد؛ رستم خم کمند را تنگتر کرد و رخش را فراتر آورد و آن گاه دست یازید و با چنگ خود پشت رخش را فشرد. اما خم بر پشت رخش نیامد، گویی خود از چنگ و نیروی رستم آگاه نشد. رستم شادمان شد و در دل گفت: «اسب من این است و اکنون کار من به سامان آمد.»
پُردلي بايد كه بار غم كشد
رخش بايد، تا تنِ رستم كشد
اين مطلب در مورد قرآن نيز صادق است، هر كسى نمىتواند و شايستگى اين را ندارد كه اهل قرآن گردد، قابليت و آمادگى مىخواهد، درونى آباد و پر از خشيت مىخواهد كه زمينهی تذكّر و عمل را فراهم آورد.
«فَذَكِّرْ بِالْقرآن مَن يَخَافُ وَعِيدِ»
پس به وسيله قرآن تذكر بده كسى را كه از وعيد و عذاب مىترسد.
«فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَى»
پس تذكّر بده اگر تذكّر دادن را مفيد و نافع مىبينى كسى كه خشيت دارد متذكّر مىشود.
قرآن كتابى است كه مىتواند انسان در دنيا و آخرت، هم سبب هدايت گردد و هم سبب نابودى.
در صحيح مسلم آمده است كه رسول الله صلّى الله عليه وسلّم فرمود: «الْقرآن حُجَّةٌ لَكَ أَوْ عَلَيْكَ».
قرآن يا حجّت و دليلى به نفع توست يا عليه تو؛
قرآن كتاب هدايت، بصيرت و بشارت است كه به رشد و توسعه شخصيتى راهنمايى و انسان را در همه امور بر آنچه درستتر و محكمتر است هدايت مىكند. مؤمنان را در آخرت شفيع است و آنها را در كسب مراتب عاليه فردوس سببساز است. اين در صورتى است كه انسان وظيفهی خود را در ارتباط با قرآن درست انجام دهد.
در غير اين صورت قرآن عليه انسان خواهد بود. مولوى اين مطلب را به صورتى زيبا بيان نموده است:
از خدا میخواه تا زین نکتهها
در نلغزی و رسی در منتها
زانک از قرآن بسی گمره شدند
زان رسن قومی درون چه شدند
مر رسن را نیست جرمی ای عنود
چون ترا سودای سربالا نبود
آرى بسيارند كسانى كه با ريسمان قرآن در چاه مىروند و گمراه مىگردند و روز قيامت قرآن حجّتى عليه آنها خواهد بود.
كسانى كه قرآن را فقط ابزار رسيدن به جاه و دولت و آن را بهانهی كسب امتيازات اجتماعى قرار مىدهند.
كسانى كه ويژگى قدسيت و اطلاق قرآن (كه ناشى از كلام پروردگار بودن است) را به خود نسبت مىدهند، خود را مقدّس و ميزان حقّ و باطل مىدانند.
كسانى كه آراء و دلخواههاى خود را بر قرآن تحميل مىكنند و ضوابط فهم قرآن را ناديده مىگيرند.
براستى فرار به سوى خدا و بازگشت به سوى او بدون قرآن ممكن نيست.
گر تو مىخواهى مسلمان زيستن
نيست ممكن جز به قرآن زيستن
انسان آمده است تا با عمل به قرآن و با همنوايى با ساير مخلوقات اوج بگيرد، بالا برود و به سوى خدا برگردد.
كسانى مىتوانند با اين ريسمان به بالا بروند و ارتقا پيدا كنند كه سوداى سر بالا داشته باشند.
بخواهند از تخته بندِ تن رها شوند، خود را مرغ باغ ملكوت بدانند و در تلاش رستن از عالم خاك باشند. با عزم و جدّيت فرار به سوى خدا را آغاز كرده، انديشه و رفتار خود را به سوى خدا جهت دهند.
در اين مسير شرط اول قدم؛ همت، جدّيت و پشتكار است.
شرط ديگر از خود گذشتن است؛ به قول حافظ:
به می پرستی از آن نقش خود زدم برآب
که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن
درون را از خدايان باطل پاك نمودن و قلمرو درون را در اختيار الله گذاشتن. اقبال فرمود:
تو اگر ترك جهان كرده سر او دارى
پس نخستين ز سر خويش گذر بايد كرد
گفتمش در دل من لات و منات است بسى
گفت اين بتكده را زير و زبر بايد كرد
دلشدگان كوى دوست كه دل از ناسوت كنده و سوداى لاهوتى دارند، موارد زير را جز وظايف خود در ارتباط با قرآن مىدانند:
• تلاوت مستمرّ؛
• فهم دقيق مراد خداوند بر اساس رعايت قواعد روششناسى فهم قرآن؛
• تدبّر در آيات و عبرت اندوزى؛
• استخراج قوانين راهبردى و اجرايى؛
• عمل به قرآن و تمرين و اصرار بر سبك زندگى قرآنى؛
فرصت رمضان را كه ماه قرآن است، غنيمت بشماريم. لحظه لحظههاى آن را قدر بدانيم و در راستاى انس، فهم و تدبّر در قرآن پويش مستمرّ داشته باشيم.
نظرات