مقدّمه:
الحمد لله وكفى وسلام على عباده الذين اصطفى.
«سنّت» که جامعترین اطلاق بر مجموعهی بزرگ احادیث نبوی، اعم از اقوال، اعمال، احوال، تقاریر، اخلاق، عادات، سیرت، افکار و گرایشهای رسول الله-صلّی الله علیه وسلّم -میباشد، بزرگترین منبع قانون ـ به لحاظ شمول جزئیات و فروع و تفضیل احکام ـ و برجستهترین نشانهی حقّانیت اسلام پس از کتاب (قرآن) و مشعل هدایت مسلمین در تمام شعب زندگی به شمار میرود و با توجه به منزلت آن به عنوان اولین و مطمئنترین ابزار تفسیر قرآن و توضیح و کشف مقاصد آن، در عقیدهی مسلمین دارای قداست و اهمیتی نزدیک به قرآن میباشد، آن چنان که به وصف «وحی غیر متلو» (وحی تلاوت نا شدنی) توصیف میشود. هیچ مسلمان و فرقهای اسلامی نیست که سنّت رسول الله-صلّی الله علیه وسلّم -را به عنوان مبین فرامین و قوانین قرآن و سرچشمهی قانون قبول نداشته باشد، مگر افراد و فرقی معدود که حسابشان کاملاً جدا است و مسلمانان آنها را به لقب تاریخی “منکرین سنّت” میشناسند.
باید پذیرفت که برای حفظ ایمان به سنّت و اثبات اهمیت و اصالت جاودانهی آن، هر نوع اقدامی بدون بررسی جریان تاریخی آن، تقریباًغیر سودمند تمام میشود. سنّت از آن نوع مقولات اسلامی است که ارزش بحث تاریخی داشته و اساساً اثبات اصالت و ارزش تشریعی آن نیز تا حد زیادی در گرو همین بحث میباشد. این واقعیت در پرتو پیش فرض زیر به خوبی روشن میشود:
فرد مسلمانی را در نظر بگیرید که با وجود عقیدهی راسخ به تقدس و اصالت سنّت رسول الله-صلّی الله علیه وسلّم -و نقش آن در وصول به فلاح و سعادت واقعی، کوچکترین اطلاعی از سرگذشت تاریخی آن ندارد. با این حال تصور کنید یک منکر سنّت نزد او چنین قضیه به هم میبافد و استدلال کند که: “زمانی سنّت یک حیثیت قوی داشت و چون دارای حریم سالم و مستحکمی بود اهمیت و نقش آن در قانون گذاری و هدایت جای بحث نداشت. اما پس از رسول الله-صلّی الله علیه وسلّم -و حصهای از عهد صحابه، عرصهی تاخت و تاز عوامل بیگانه و مخرب قرار گرفت و ضربان حوادث سخت روزگار بر پیکرش اصابت نمود و حریم آن را خدشه دار کرد. بنابراین دیگر “سنّت” آن ارزش تشریعی ذاتی اولیه را ندارد و نمیتوان مانند قبل آن را حجت دانست! این منطق ظاهراً عالمانه، به نظر شما چه آثار ناخوشایند و وحشتناکی بر موقعیت “سنّت” در عقیده و نگرش پاک و سادهی او بر جای میگذارد؟ و باز اگر آن گویندهی فرضی نمونههایی تاریخی از آن عوامل مخرب و خدشه پذیریها را مستنداً بر شمارد، دیگر مطمئناً پشتوانههای مذهبی بیپایه و لرزان ذهن وی تاب مقاومت نیاورده و به آسانی روی هم فرو خواهند ریخت.
متأسفانه، مصداقهای خارجی و عینی این مسلمانان تمثیلی، امروزه بیشترین تعداد مسلمانان را تشکیل میدهند و این در حالی است که منکرین و دشمنان سنّت ـ که همواره در طول تاریخ مایهی درد سر مسلمین بودهاند و اکنون نیز آراء و اهدافشان به شکلهای گوناگون در هرزه زار اندیشههای غیر اسلامی و مکاتب فکری مختلف قالبگیری شده است _ پیوسته مترصد چنین زمینهی مساعدی برای جذب افکار و قلوب ساده هستند.
پیشاپیش باید متذکر شد که در این عرصه ما با دو بعد “سنّت” سرو کار داریم: یکی، جایگاه و نقش اصیل مذهبی “سنّت” در اسلام و دیگر، سرگذشت تاریخی پر نشیب و فراز آن در بعد اول، “سنّت” را بر مسند قانون گذاری و موازی با قرآن میبینیم که بایستی برای همیشه اصالت و تاثیر و اهمیت ذاتی خویش را حفظ نماید. در جنبهی دوم، آن را مانند سایر ره آوردهای تاریخی بینیم که در متن آن به کرات و نحوههای گوناگون، عرصهی کنشهای مختلف بوده است. در همین دیدگاه متوجه این واقعیت میشویم که “سنّت” به خلاف “کتاب”، گاهی شدیداً هدف تهاجم مخالفین و حدیث سازان قرار داشته است و ما نمونههای برجستهی آثار این غارتگرها را میتوانیم در اواخر خلافت حضرت عثمان س و در تمام دوران خلافت حضرت علی س و مقاطع دیگر تاریخ سراغ بگیریم.
بنابراین، نتیجهگیری عجولانه و ظاهری از تلفیق دو واقعیت فوق، عیناً همان چیزی از آب در میآید که منکرین و دشمنان “سنّت” میگویند، اما کاملاً ظاهر است که این نتیجهی منفی فقط برای کسی قابل قبول است که یا مبتلا به ضعف عقیده و فقدان بینش دقیق اسلامی است و یا آگاهی چندانی نسبت به تاریخچهی “سنّت” و روند حفظ و تدوین آن ندارد و مصیبت بارتر اینکه اگر علاوه بر این دو کمبود، از روحیهی کاوشگر و حقیقت جویی هم برخوردار نباشد! در صفحهی ذهن یک مسلمان کنجکاو، در قبال چنین واقعیتی تاریخی، حتماً جوانههای بذر این سوالات سر بر میآورد که: عمق این فاجعه تا چه حد بود و در اثر آن چه مقدار حدیث از بین رفت و یا تحریف شد؟ تدابیر دفاعی مسلمین در این حوادث چه بود و به چه میزانی توانست کاستیها را جبران نماید؟ اساساً این حدیث سازیها و دستبردهای حدیث سازان و دشمنان، با وجود محافظین مخلص و از خود گذشتهای چون صحابهی پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -و بعد از آنان، تابعین و سایر محدثین عظام، تا چه حد قابل اعتنا و مخرب بود؟ تدوین نهایی و کامل “سنّت” چه زمانی، تحت چه شرایطی، چگونه و بر اساس چه معیارهایی صورت گرفت؟ و... و.... و....؟ اهمیت پاسخ یابی برای سوالات فوق، تاریخچهی سنّت را برای همه مسلمانان مهم و مطالعهی آن را برای کسی که عطش تحقیق دارد، ضروری میسازد، چه مطالعهی تاریخ سنّت و بررسی عوامل حفظ و چگونگی تدوین آن، به تنهایی پاسخی برای تمام این سوالات مهم و نتیجهی ردی بر افکار و استدلالات بیبنیاد منکرین سنّت خواهد بود.
آری “سنّت” هم برای خود سرگذشتی تاریخی دارد، داستانی تقریباً مختصر اما بسیار متنوع و خواندنی. شالودههای این داستان را روایات مذهبی و تاریخی محکمی تشکیل میدهد که ما را در کشف حقیقت از هر حیث مطمئن میسازد.
مطالبی که پیش رو دارید، حاصل مطالعاتی در همین زمینه است و در آن سعی شده با اتکا به مدارک و منابع مذهبی و تاریخی معتبر، چشم انداز گذشتهی “سنّت” هر چه شفافتر در معرض دید ذهنی خوانندگان گذاشته شود. ناگفته نماند که عمدهی قطعات دلایل منکرین سنّت بر برههای از تاریخ اسلامی پیچ و مهر شده است که تا آن زمان احادیث رسول الله-صلّی الله علیه وسلّم -از حافظه و سینهها به کتابها منتقل نشده و تدوین نیافته و موقعیت برای دخل و تصرف در مجموعهی بزرگ و پراکندهی “سنّت” از طرفی فراهم بود. این زمان، از آغاز عهد صحابه (سال وفات رسول-صلّی الله علیه وسلّم -شروع میشود و تا اواخر نیمهی اول قرن دوم (زمانی که تدوین حدیث به تازگی در شرف تکوین قرار میگیرد) امتداد مییابد و تبعاً جسارتهای ما در این کتاب نیز، برای زیر و رو کردن حقایق تاریخی به قصد کشف حقیقت مطلوب و اثبات اصالت و مصونیت بیشائبهی “سنّت” منعطف به همین مقطع به خصوص از زمان صورت گرفته و بر این مبنا سیر سنّت از آغاز تا پایان سدهی سوم ـ زمانی که تدوین حدیث به اوج کمال خود میرسد ـ دنبال شده است.
لازم به یادآوری است که نوشتار حاضر، به عنوان بخشی از کتاب قبلی نگارنده (آشنایی با سنّت پیامبر) سالها پیش آمادهی چاپ بود و لیکن با توجه به اهمیت موضوع، بهتر تشخیص داده شد که از آنجا حذف و به صورت کتابی مجزا در آید. حال که پس از تجدید نظرهای مکرر با حذف و اضافات ضروری، محتویات پیراستهتر و کامل تری را تحت ردای خویش گرفته است، توفیقی در رسید که بیش از این در حجاب بیقد و قواره و پر لکه اوراق غلطگیری شده و دست نوشتهها محجوب نماند و با لباس زیبای طبع، راهی بازار کتاب شود. رهی موفقیت و سعادت اگر این خدمت ناچیز همراه با موثر افتادن در رفع نیاز موجود باشد، مقبول بارگاه رب العالمین قرار گرفته و موجب پاداش اخروی گردد. توفیق، پیشوازی برای قبولیت فال گرفته میشود و این امید مضاعف میبخشد.
باعث سرور و خوشوقتی است؛ چنان چه مطالب و مباحث کتاب، باب طبع پژوهشگران، مدرسین مدارس دینی، طلبه و مفید برای تمام دوستداران مطالعهی دانستیهای دینی واقع شود.
اهمیت فوق العاده و علمی ـ تاریخی بودن موضوع که خود خواهان پیش زمینهها و سوابق ذهنی قانع کنندهای بود، از یک سو و بضاعت مزجات نویسنده در بازار علم و معرفت توام با افسردگیهای جسمی و روحی و مشاغل دست و پا گیر از سوی دیگر، او را به وجود لغزشهای احتمالی ـ به حکم محدودیت توان بشری ـ از قبل، معترف و به یادآوری خوانندگان به ویژه علماء و ارباب مطالعه سخت دلبسته و امیدوار ساخته است.
حفظ سنّت
همچنان که میدانیم، به اتفاق تمام مسلمانان، “سنّت” دومین اصل اساسی دین مبین اسلام محسوب میگردد و در این بحثی نیست. اما چنانکه تقاضای عقل نیز هست، پذیرفتن یک شی به عنوان اصلی از اصول دین مستلزم این مساله است که آن چیز باید صحیح، دست نخورده، مضبوط و دارای حریم محافظت شدهای باشد. زیرا که، اصول دین، اساس و پایههای همیشگی دین به شمار میروند و تغییر و تقلب در آنها، مساوی با تزلزل و بیثباتی دین میباشد. ما “سنّت” را درست مانند “قرآن” محفوظ و مصون از تصرف دشمنان میدانیم و قائلیم همان گونه که “سنّت” در عهد پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -صحیح و سالم بوده، در دورانهای پس از او نیز، از عهد صحابه(رضی الله عنهم) گرفته تا قیام قیامت، هویت حقیقی و مصون خویش را حفظ کرده و خواهد کرد. خواهیم دید که “سنّت” به طریقههای گوناگونی صحنه پیاده کردن تدابیر حفاظتی شده است. در این فصل، بحثی تحلیلی در مورد حفظ “سنّت”، قبل از اینکه در کتابها تدوین یابد، ارائه داده و در ضمن آن به کنکاش قضایا برای کشف حقایق بدیهی در این زمینه میپردازیم.
منکرین سنّت چه می گویند[1]؟
دشمنان و منکرین سنّت برای استحکام دادن به دعوای شومشان، “سنّت” را در اذهان عموم، پس از دوران رسالت، در مرحلهای تعریف نمودهاند که به دور از هر گونه توجهی دلسوزانه و حاوی اهمیت به خود بوده است. میگویند بعد از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -”سنّت” حیثیت قوی خود را از دست داد و زورگویان و منافقین توانستند با دخل و تصرف منافقانه، مقدار قابل ملاحظهای از گوهرهای گرانبهای این مجموعه را به غارت ببرند و از سویی دیگر موفق شدند، آنچه را که ساختهی خودشان بود و به ضرر اسلام، بر اندام “سنّت” بچسبانند. و با همهی این خطرات جدی که برای “سنّت” وجود داشت، صحابی بیآنکه حرکت مدافعانهای داشته باشند، سر جای خود نشسته و تمام توجه خود را به فعالیتهای دیگری مانند، جهاد و بسط تعالیم قرآنی وغیره _ که به نظرشان حیاتیتر میآمد ـ معطوف داشته بودند!.
منکرین سنّت، با این سفسطه گوییهای بیپایه، “سنّت” را فاقد اعتبار میدانند، چون به زعم خویش آن را چیزی تصور میکنند که، هیچگاه از تدابیر حفاظتی بهره نبرده و رفته.
رفته تبدیل به مجموعهای مشتمل بر یاوه سراییهای منافقین و شکستگیهای جبران ناپذیر شده است!.
وعدهی الهی در حفظ سنّت
با اندکی تدبر در واقعیت امر و نگاهی کاوشگرانه در نصوص و قضایای بدیهی، متوجه میشویم که، کاملاً عکس ادعای منکرین سنّت در جریان بوده است. “سنّت” که چیزی جز احادیث پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -نیست، درست مثل “قرآن” در پرده حفاظت الهی قرار داشته و مانند آن دارای صحت و اعتباری جاودانه است.
برای درک این حقیقت، دانستن این نکته ضروریست که “قرآن” به اتفاق تمام دانشمندان لغت و علمای اصول، اسم “نظم” و “معنا”[2]، هر دو میباشد و هرگز نمیتوان گفت که فقط منحصر در “نظم” (الفاظ ظاهری) یا “معنا” است.
می دانیم که خداوند، حفاظت “قرآن” را بر ذمهی خویش نهاده است و هیچ قدرتی نمیتواند در آن دخل و تصرفی بنماند. در سورهی “حجر” دربارهی جاودانگی و صیانت “قرآن”، چنین اعلام فرموده است:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩﴾ [الحجر: ٩]. «هر آئینه، ما “ذکر” را نازل کرده این و ماییم که حافظ همیشگی آن هستیم».
حافظ “ابن حزم” مینویسد:
«تمام اهل لغت از تمام شرایع، بر این امر اتفاق دارند که وحی با تمام اقسام خویش (متلو باشد یا غیر متلو، همان طور که در آیهی ﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡـحِكۡمَةَ﴾ [النساء: ١١٣]. ذکر هر دو هست. که نازل شده است، “ذکر” فرستاده شده از طرف الله است و تمام آن در حفاظت الله میباشد... آنان که میگویند مصداق “ذکر” در آیهی “حفاظت” آیهی ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ...﴾، فقط “قرآن کریم” است و بس و آن هم در محدودهی الفاظ، دعوایشان غلط و بیدلیل است..»[3].
بر هیچ عاقلی پوشیده نیست که، استفاده از “قرآن”، بستگی بکارگیری از “سنّت” دارد؛ زیرا بدون بیان رسول، مراد الهی از آیات و الفاظ ظاهری هرگز مفهوم نمیگردد و مسلماً، حکمت بقای همیشگی “قرآن” انتفاع انسانها از مفاهیم والا و فرامین سازندهی آن است.
با پذیرفتن انحصار حقیقت “قرآن” در نظم و واژه ها، نه تنها “سنّت” را فاقد ارزش اعتباری قرار داده ایم، بلکه در این صورت، خود “قرآن” نیز هدف انتقاد و نتیجه گیریهای منفی حاسدان و منافقان قرار میگیرد و با خط کشیدن بر صفحهی بیان رسول الله-صلّی الله علیه وسلّم -(سنّت)، هر فرصت طلبی مجال مییابد که در تفسیر آن، آراء زهرآگین خود را به خورد عموم بدهد و یا با خاطری آسوده بگوید: امکان بهره برداری از “قرآن”، فقط در زمان پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -بود که، مردم در یافتن مقاصد آن، به او روی میآورند. اما اکنون، که احادیث و تفاسیر به مرور ایام فرسوده شدهاند، نمیتوان برای حل مشکلات و حصول معرفت، به “قرآن” روی آورد!!.
با نظر به این مطلب، باید پذیرفت که وعدهی الهی، شامل حفظ “سنّت” نیز میشود و فقط در این صورت است که بینش ما نسبت به “قرآن” و “سنّت” بر یک محور عقلی و موافق با بدیهیات عمومی قرار میگیرد.
اگر احادیث رسول-صلّی الله علیه وسلّم -را که همان تفسیر قرآن و معانی آن است، غیر محفوظ بپنداریم، چه چیز دیگری از کتاب آسمانی، به جز ترکیبی مشتمل بر الفاظ و تعابیر ذوالوجوه زیاد، در دست خواهیم داشت؟ آیا اصلاً میتوان چنین وانمود کرد که ذمهی الهی فقط برای حفاظت از الفاظ قرآن است، و چیزی از معانی و مقاصد آن را شامل نمیگیرد؟ آیا غیر از این است که، کسی که دارای این عقیده باشد، قبل از هر چیز، در حقیقت خود “قرآن” را غیر محفوظ دانسته است؟
قضاوت منصفانه در این باره به عهدهی خوانندگان واقع بین است...
خداوند متعال مطابق وعدهی خویش، همان طور که برای حفظ قرآن در هر زمان حفاظ و مفسر متعهد پیدا کرده و میکند، برای حفظ “سنّت” نیز، محدثین گماشته است.
تعبیر امام “شافعی” در بقای جاوید حدیث
امام “شافعی” در رسالهی خویش مینویسد: “تمام ذخیره سنّت، در مجموع، نزد محدثین وجود دارد. البته نزد برخی از آنان زیاد و نزد عدهای دیگر کم؛ لیکن اگر همهی آنها را یک جا گرد آورند، همهی ذخیرهی سنّت فراهم میآید. بدیهی است اگر احادیث جمع شده را از هم جدا سازند، نزد هر محدث تعدادی از آنها وجود خواهد داشت. اما واقعیت است، احادیثی که نزد یک محدث وجود ندارند، نزد محدث دیگر یافت میشوند”[4].
امام “شافعی”، با این سخن، اشاره به حقیقت مزبور دارد؛ به اینکه: “سنّت” نیز محفوظ است و ابداً محور و نیستی در آن راه نیست.
نمایندگان وعدهی الهی
بی شک اولیت حافظان و مدافعان “سنّت”، صحابهی اکرم-صلّی الله علیه وسلّم -بودهاند که با کوششهای خود توانستند، “سنّت” را در یک مسیر مستقیم و مطمئن قرار دهند و در این راه الحق که سنگ تمام گذاشتند. آنان “سنّت” را به چشم امانتی بزرگ مینگریستند، و چه در حیات پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -و چه پس از وی، با اعمال شیوههای حفاظتی مطمئنی از قبیل یادداشت ذهنی و کتبی احادیث، نگهداری کامل از ره آوردهای سازندهی آن عملا، دفاع از حریم مقدس آن در برابر هر گونه خدشه پذیری، جلوگیری از قرار گرفتن وسیلهای دست ظالمین برای جلب منافع شخصی و دنیوی و...، آن را از هر نوع نقص و تزلزل نجات دادند. و بدین طریق وعدهی الهی را در حفظ آن، متحقق ساختند.
در نتیجهی کوششهای همه جانبه و دقیق صحابه(رضی الله عنهم) است که، مسلمین با اطمینان خاطر به «سنّت» تکیه داده و آن را، همان گونه که در دوران وجود مبارک آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم -بوده است، میپندارند.
تدابیر صحابه(رضی الله عنهم) در حفظ «سنّت» که بعضاً الهام گرفته از ارشادات آن حضرت بود و در مواردی دیگر از رای ثاقب خویش بهره میبردند، سرمشقی برای محدثین و علمای بعدی گردید که به وسیلهی آنان «علم حدیث» رونقی چند برابر یافت.
میزان محبوبیت پیامبر در نزد صحابه
محبوبیت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -و شخصیت آسمانی او، محرکی بود که صحابه-صلّی الله علیه وسلّم -را به حفظ «سنّت» او وا میداشت. شخصیت رسول خدا، طوری آنان را تحت تاثیر قرار داده بود که، جزییترین قول یا فعل پیامبر ج، در نظرشان تحفهای ارزشمند و قابل تکرار و یا تقلید بود. میزان نفوذ شخصیت و محبوبیت آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم -در میان یارانش و اطاعت و فرمانبری بیشائبهی آنان از وی را، میتوان از سخنان “عروه بن مسعود” استنباط نمود. او که در ماجرای “صلح حدیبیه” از طرف کفار بطور قاصد، به اردوگاه مسلمین رفته و حالات آنها را از نزدیک مطالعه کرده بود، در بازگشت، به سران قریش چنین میگوید:
«من به عنوان قاصد، به دربار شاهان بزرگ رفتهام، شاهان فارس، روم و حبشه را ملاقات کردهام، اما هیچ شاهی را ندیدهام که درباریانش او را چنین تعظیم میکنند که یاران محمد، محمد را! هیچگاه نمیگذارند آب دهانش بر زمین بیفتد. اگر بر دست بریزد، آن را بر رخسار و بدن خود میمالد. وقتی که فرمانی صادر مینماید، هر کس برای تعمیل آن میرود. آنگاه که وضو میسازد، برای دست یافتن به قطرات آب و مالیدن آنها بر بدن، چنان میدوند که گویی نزدیک است با هم ستیز نمایند! چون سخن میگوید، همه خاموش میگردند. هیچ کس، بنابر عظمت فوق العادهاش، جرات ندارد او را نگاه کند».
در سخنان “عروه” دقت کنید!...، وقتی که پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -در نظر اصحاب خود چنان محبوب باشد، که حاضر نیستند، قطرات آب وضویش بر زمین بریزد و برای گرفتن آب دهانش از سر و کول همدیگر بالا میروند، چگونه میتوان باور کرد، از حفظ “سنّت” او شانه خالی کنند و نسبت به آن بیتفاوت باشند؟ “سنّت”ی که تفسیر قرآن و شارح و مبین احکام و مقاصد آن است.
واقعیت این است که “سنّت” در چهارچوب خدمات دلسوزانهی خلفای فداکار و اصحاب امانت دار قرار داشته است و در صحت و عدم تقلب بازی در آن، هیچ شکی نیست. و همان طور که قبلاً نیز نشان و مدلل ساختیم، محفوظ ماندن “سنّت” نیز خواست خدا بوده که بدست صحابه(رضی الله عنهم) صورت گرفته است.
مروی ـ هر چند گذرا ـ بر عوامل حفظ “سنّت”، سرگذشت آن در حساسترین مراحل تاریخی و شیوههای صحابه(رضی الله عنهم) در نگهداری و حفظ آن، ما را در دستیابی به این حقیقت کمک میکند.
قبل از ورق زدن سرگذشت سنّت، لازمست به انگیزههایی که صحابه(رضی الله عنهم) را به حفظ “سنّت” و دفاع از آن واداشته بود، بپردازیم.
عوامل حفظ سنّت[5]
١- دوستی راستین صحابه(رضی الله عنهم) با پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم -:
حضرت “علی” میفرماید: «رسول الله-صلّی الله علیه وسلّم -در نزد ما، از اموال ما، پدران و مادران ما و از آب سردی که به تشنهای بدهند، محبوبتر است».
در دوستی صحابه(رضی الله عنهم) نسبت به پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم -، گفته “علی”، به مثابهی کلیهای است که برای درک میزان محبت آنان، کافیست. نمیتوان یکایک جلوههای حب صادق صحابه(رضی الله عنهم) را نسبت به پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -بر شمرد. همین قدر کافیست بدانیم که تاریخ نظیر آن را در میان هیچ پیشوا و رهروانش، سراغ ندارد.
به قول یکی از صحابه: «هیچ کس را ندیدهام که به میزان حب اصحاب محمد به محمد، کسی را دوست داشته باشد»!.
این نکته را میتوان از گفتهی یکی از شیر زنان صدر اسلام، نیز دریافت: او زنی از انصار بود که پدر، همسر و بردارش را در جنگ احد از دست داده بود. از دیگران پرسید: “بر سر رسول الله -صلّی الله علیه وسلّم -، چه آمده است”؟ گفتند: “به خیر و عافیت است، همان طور که تو دوست داری”. گفت: “نشانم بدهید تا خودم او را ببینم”. وقتی که آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم -را سالم یافت، گفت: “هر گونه مصیبتی در صورت وجود تو، کوچک و ناچیز است”!.
مظاهر این دوستی شگفت انگیز را میتوان در زوایای مختلف زندگی صحابه(رضی الله عنهم) یافت؛ به اندازهای که قلم از به حصار کشیدن همهی آنها با الفاظ و جملات از بیان آن عاجز است.
همان گونه که میدانیم، آنگاه که عشق و محبت ریشههایش را در نهان خانههای قلب دوانید، محب به پیروزی از آثار محبوبش بر میآید. ادا و اطوار او را در میآورد، از گفتههایش لذتی و صف ناپذیر مییابد و به حفظ هر آنچه که از محبوبش صادر میگردد، میپردازد. از اینجاست که در مییابیم، دوستی صحابه با پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -از موثرترین عوامل حفظ سنّت رسول-صلّی الله علیه وسلّم -بوده و آنان را در راه نگهداری و دفاع از سنّت محبوبشان، برای مقابله با هر نوع خطری آماده کرده است.
٢- اعجاز و بلاغت کلام رسول الله-صلّی الله علیه وسلّم -:
بلاغت و وجوه اعجاز و امتیاز کلام نبوت از یک طرف، و علاقهی مفرط عرب به ادب و فصاحت و بلاغت زبان عربی از طرف دیگر، موجب یکی دیگر از بزرگترین انگیزههای حفظ سنّت در صحابه(رضی الله عنهم) شده بود.
پس از کلام خدا، کلام محمد-صلّی الله علیه وسلّم -در اعجاز و بلاغت، اشراق و زیبایی، بلندی معانی و هدایت و حسن ترتیب الفاظ، همتا ندارد. و عرب بنا بر عادت، اشتیاق عجیبی برای فراگیری و تقلید سخنان بلیغ و فصیح داشتهاند، و این دو مطلب از بدیهیاتی هستند که احتیاجی به شرح و بیان ندارند.
با توجه به این موضوع، طبیعی بود که صحابه(رضی الله عنهم) توجه خاصی به حفظ سنّت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -، بزرگترین فصیح و بلیغ عرب، نشان دهند و سخنان زیبا، مختصر و آکنده از معانی و مقاصد والا را دهان به دهان، به دیگران برسانند.
٣- ترغیب و تشویق به حفظ و فراگیری سنّت:
در قرآن کریم و احادیث نبوی، آیات و احادیث بسیاری، حاوی تشویق مسلمین به حفظ “سنّت” به معنای اعم آن (علماً وعملاً، حفظاً وفهماً، تعلیماً ونشراً)، به میان آمده است.
خداوند درشان سنّت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -، میفرماید ﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْ﴾ [الحشر: ٧]. «و آنچه را که رسول برایتان میآورد، بگیرید و از هر چه که شما را باز میدارد، دوری جویید».
در آیهای دیگر میفرماید: ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ﴾ [الأحزاب: ٢١] «به راستی برای شما در رسول الله اسوهی حسنه وجود دارد».
و میفرماید: ﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَ﴾ [النساء: ٨٠]. «هر که رسول را اطاعت کند، محققاً خدا را اطاعت کرده است».
و بسیاری دیگر از این گونه آیات مقدسه.
رسول اکرم-صلّی الله علیه وسلّم -سخنان متعددی برای تشویق صحابه به فراگیری و نشر و حفظ سنّت شریفه، ارشاد فرموده است. از آن جمله: “خداوند خرم و شاداب گرداند کسی را که از من حدیثی میشنود و آن گونه که شنیده به دیگران میرساند”.
در خطبهی “حجه الوداع” فرمودند: “ای مردم! باخبر باشید، آنکه حاضر است باید به غایب گفتههای مرا برساند”[6].
و به عنوان تهدید و ترهیب آنان که از سنّت او اعراض نمایند، فرموده است: “هر که از سنّت من روی بگرداند، از من نیست”[7]. و... و... و..
چنان که میبینید، این گونه آیات و احادیث مشحون از تشویقات جان فزا و همت افزا، دارای اسلوبی هستند که دلهای خفته را بیدار ساخته و آدمی را همتی عالی و درونی آگاه میبخشد. صحابه(رضی الله عنهم) که خود دارای بزرگترین همت و قویترین ایمان بودند، همواره این ارشادات را مدنظر خود قرار داده و بیشک کاملترین مصداقهای آیات و احادیث به شمار میرفتند و بدین ترتیب، حفظ سنّت در فهرست وظایف خطیر و سرنوشت ساز آنان قرار داشت.
٤- جایگاه رفیع سنّت در دین:
سنّت دومین مصدر تشریع در دین است و شارح قرآن کریم، بسط دهندهی مجملات، مخصص عام، روشن کننده مبهات و مظهر اسرار آن است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ﴾ [النحل: ٤٤].
“سنّت” کلید خزائن قرآنی میباشد و بدون آن، بهره برداری از معارف قرآن و دستورالعملهای سازندهی آن، بسیار اندک و ناچیز میگردد. به همین علت است که “یحیی بن کثیر” میگوید: “سنّت قاضی بر کتاب است، اما قرآن بر سنّت قضاوت ندارد” یعنی: سنّت روشن کننده قرآن است اما خود سنّت واضح و روشن است، بنابراین استفاده از آن موقوف به قرآن نیست.
بیتردید، صحابه(رضی الله عنهم) از هر کس دیگری بیشتر به منزلت و جایگاهی ویژهی “سنّت” آگاهی داشتند؛ لذا، بیمناسبت نیست که برای پاسداری از “سنّت” و عمل کردن بر آن بیش از دیگران حریص بودند.
٥- وسعت حافظه:
عرب در وسعت ذهن و قوت حافظه، نظیر نداشت. به گونهای که در ذکاوت و وسعت ذهن ضرب المثل روزگار بود. و این کیفیت درونی غالباً مولود دو عامل بود:
١- عرب آن روزگار، اکثریت قریب به اتفاق امی بودند و نوشتن و خواندن نمیدانستند و دوری از تمدن دو دولت متمدن بزرگ آن زمان _ ایران در شرق و روم درغرب _ آنان را همچنان در وحشت و بداوت نگهداشته بود. طبعاً این وضعیت، سخت آنها را متکی به ذهن و حافظه کرده بود. و در این مورد چنان پیش رفته بودند که، مغزهایشان دیوانهای شعر و سینههایشان سجل نسب نامهها و قلوبشان دفتر حوادث و ایامشان بود.
با ظهور اسلام، و گرویدن عرب به دامان پرورش دهندهی آن، قوای درونی آنها با تعالیم جدید آسمانی فزونی گرفت. و در مسیری قرار گرفت که حامل و حافظ فرازهای تعلیم پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -گشت.
٢- دومین عامل مهم در پرورش حافظهی عرب، کفایت واقعاً در خور توجه آنها بر ضروریات اولیهی زندگی و عدم گرایش به امکانات رفاهی بود. از نعمتهای بیشمار زمین، به قوت لایموت بسنده میکردند و میتوانستند با میوهی خرما و آب، گذران حیات نمایند. ناگفته پیداست که این زندگی یکنواخت و ساده، بر ایشان وقت زیاد و فرصتهای وسیع باقی میگذاشت و آنها را به موجود قانع میساخت. صفای فکر و قوهی حافظه و تیز ذهن، نتیجهی طبیعی این شرایط میباشد. صحابه(رضی الله عنهم) دارای چنین امتیازی بودند و این نعمت را در راه حفظ سنّت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -صرف نمودند.
٦- اقتران سنّت به امور خارق العاده:
یکی از عوامل مهم حفظ “سنّت” توسط صحابه ش، اتصال بعضی از احادیث نبوی به امور خارق العاده میباشد و مسلماً، وقایع مافوق عادت و خارج از ناموس طبیعت، در رشد و تغییر قوای درونی و اندیشه انسانی سهم بسزایی دارد. چنان که گاهی، آن را مبداء تاریخ خویش قرار میدهد و ایام و سنین را به آن میسنجد.
در احادیث پیغمبر -صلّی الله علیه وسلّم -، از این نمونههای اعجاب آمیز به کثرت وجود دارد و صحابه(رضی الله عنهم) که ناظرین مستقیم صحنههای آن بودهاند، بیشک از آنها تاثیر پذیرفتهاند. به دیدن و شنیدن آنها تشویق یافتهاند، ترسیدهاند، عبرت گرفتهاند و... و همه آنها ناخودآگاه در ذهن و حافظهی آنها نقش بسته است. بنابراین، این نمونه اعجازها و خوارق عادات به عنوان عاملی از عوامل حفظ “سنّت” به حساب میآید.
٧- شیوههای استادانهی تعلیم و تربیت:
بکارگیری طریقههای مفید برای ارشاد و تربیت، نقش اساسیی در تقرر تعالیم و آموزشها در ذهن آدمی دارد. با نظری محققانه در شیوهها و اسالیب تربیت رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم -، کاملاً متوجه میشویم که وی تمام جوانب درونی و بیرونی شخصیت انسانی را در نظر داشته است و هر بار، به گونهای صحابه(رضی الله عنهم) را درس میداد که با فطرت و آمادگیهای آنان در آن برههی بخصوص کاملاً هماهنگی و مناسبت داشت. و این امر باعث شده بود که صحابه(رضی الله عنهم) به سهولت هر چه تمامتر، آموزشهای اسلامی را فراگیرند و درسهای آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم -با برجستگی بیشتری در صفحهی ذهنشان حک گردد.
٨- هدایتیابی صحابه به سنّت:
همان طوری که قبلاً نیز متذکر شدیم، پس از قرآن، دومین عامل هدایت مسلمین “سنّت” میباشد. صحابه(رضی الله عنهم) همان طور که از قرآن نور هدایت مییافتند، از جلوههای پر نور هدایت سنّت نیز بهره وافر میبردند. “قرآن” ضابطهی زندگی اسلامی به شمار میرفت و “سنّت”، مجری ضوابط و شارح مقاصد آن.
صحابه ش، در عمل به قوانین و دستورالعملهای قرآن، کاملاً متکی به سنّت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -بودند و در انجام کوچکترین عمل دینی، متمسک به “سنّت” میشدند. بدیهی است که صحابه(رضی الله عنهم) بنابر عظمت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -و تاثیر مستقیم وی در بهروزی زندگانی دنیا و آخرت، هرگز از سنّت او کناره نمیگرفتند و به آن به عنوان کلید دستیابی به هدایت مطلوب مینگریستند. لذا با دقتی شایسته، در حفظ آن میکوشیدند.
٩- برای خنثی کردن دروغ دورغگویان:
برای دفاع از یک ذخیرهی علمی، بهترین راه، حفظ کردن آن در سینه هاست. صحابه(رضی الله عنهم) میدانستند “سنّت” هم مانند سایر عناصر اصلی و سازنده دین در معرض حملات دشمنان دین قرار خواهد گرفت. با بودن رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم -، ترس از یورش دشمنان علیه “سنّت” به صورت نفی یا ازدیاد و نقصان وجود نداشت. چون با جریان وحی، تمام نقشههای مکاران و شیادان هوا پرست، نقش بر آب میگشت، اما در صورت عدم وجود مبارک آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم -، خطر بسیار جدی بود و امکان داشت دروغ پردازان، اضافاتی در پهنهی “سنّت” پیاده نمایند و چهرهی آن را دگرگون سازند. لذا بهترین راه جلوگیری از تزریقات مسموم کنندهی دشمنان بر اندام “سنّت” را، حفظ تمام مفاد آن دانستند و با قوهی خدادادی ای که در حافظه داشتند، با دل و جان احادیث پیامبر ص را حفظ نمودند تا همواره آنها را در حضور داشته باشند و بتوانند با تطبیق احادیث تازه شنیده شده با احادیث بایگانی شده در ذهن، صحیح را از غیر صحیح تشخیص بدهند و بدین وسیله سدی در مقابل دروغهای عناصر فاسد و مفسد، بکشند.
١٠- وجود رسول الله-صلّی الله علیه وسلّم -در میان صحابه
سایهی پر فیض رسول اکرم ص، همواره بر سر صحابه(رضی الله عنهم) قرار داشت و آنان از کانون روحانی رسالت پرورش مییافتند. رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم -را از صحابه(رضی الله عنهم) بر میچید و در تربیت اسلامی و آسمانی آنان کوشش میکرد. آنان را به حفظ دستورات “کتاب” و “سنّت” و عمل بر مفاد آنها وامی داشت و در فهرست دانستههایشان میافزود. هرگاه از او سوال میکردند، با اسلوبی حکیمانه و دلکش پاسخ میداد، خطاهایشان را باز میگفت و راه درست را به آنان مینمایاند و هرگاه در شک میافتادند، به حقیقت امر آگاهی میداد و... بدون شک، وجود موثر آن حضرت در میان یاران با آن شیوهی حیرت انگیز برخورد و تعلیم، عامل مهمی جهت تسهیل حفظ احکام و تعالیم دینی برای صحابه(رضی الله عنهم) بود که در نتیجهی آن، صحابه(رضی الله عنهم) موثرترین دفاعها را از سنّت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم -، از خود نشان دادند.
ادامه دارد...
پانوشتها:
[1]- در خصوص عقاید منکرین سنت مبنی بر غیر قابل اعتماد بودن مجموعهی احادیث نبوی، در کتاب دیگر خویش آشنایی با سنت پیامبر فصل مستقلی تحت عنوان منکرین سنت ترتیب دادهایم که در آن به شبهات و اعتراضات منکرین پرداخته و جوابهای علما و محققین را در رد آن نظریات و اعتراضات مفصلاً ذکر نمودهایم. خوانندگان برای اطلاع یافتن از اساس نظریات منکرین سنت و تحلیل علمی آنها میتوانند به آن کتاب مراجعه نمایند.
[2]- ن، ک: نور الانوار.
[3]- خالد محمود، آثار الحدیث، ج: 1، ص: 318.
[4]- رساله، ص: 43 به نقل از آثار الحدیث، ج: 1، ص: 320-319.
[5]- در این قسمت تلخیصاً از تصنیف لطیف شیخ عبدالعظیم زرقانی ـ مناهل العرفان ـ استفاده کردهایم.
[6]- متفق علیه.
[7]- صحیح مسلم.
نظرات