هرازچندگاهی در فضای مجازی عدهای به بهانههای مختلف، «جماعت دعوت و اصلاح» را آماج حمله و تهمت قرار میدهند. این افراد با نیّتخوانی و تکیه بر ظنّ و گمانهای خویش، بر مسند قضاوت نشسته و باب میلِ خود، بدون رعایت اصول اخلاقی و توجّه به آیاتی چون: مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴿ق: ١٨﴾ » کلماتی چون خائن، معاملهگر، عامل تفرّق و ... را به جماعت نسبت میدهند. امری که به هیچ وجه زیبندهی مسلمانی عادّی نیست؛ چه رسد به مسلمانی که ادّعای دعوتگری و ... را دارد.
جماعتی كه بر اساس آموزههای قرآن و سنّت و با فهم عصری از دین در سایهی اجتهاد گروهی، حركت میكند.
لازم دانستم در این زمینه نکات ذیل را یادآوری نمایم:
١- هیچ فرد یا جماعت و حزبی، بهجُز پیامآور رحمت الهی محمّد مصطفی ـ صلّی الله علیه وسلّم ـ معصوم و بری از خطا و اشتباه نیست؛ لذا تقدیس هیچ فرد یا حزبی، به هیچ عنوان جایز نیست. امام حسن البنا- بنیانگزار بزرگترین حرکت اسلامی در قرن بیستم- در این باره میگوید: « کل احد یؤخذ من کلامه و یترک الاّ المعصوم ـ صلی الله علیه وسلم ـ: کلام هرکس جز معصوم(ص) قابل پذیرش یا ردّ است. »
٢ ـ وجود نقد یا به تعبیر دقیقترِ اسلامیِ آن، وجود نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر، لازمهی جامعه، جماعت، گروهها و احزابی زنده، سالم و پویاست. هر جامعه یا حزب، جماعت و حکومتی که مانع نقدِ آزاد شود، تیشه به ریشهی خود زده و در حقیقت قبر خود را میکَند. با متانت و درایت میتوان نقدهای تند و گزنده و نیشدار را نیز، به فرصتی جهت رشد خود و فتح بابِ آشنایی و تبادل نظر و تعارف تبدیل کرد؛ که نتیجهی طبیعی آن، تفاهم و تعاون است.
٣- تحمّل دیدگاهها، صداها، تحلیلها و موضعگیریهای متفاوت یا مخالف؛ و بسترسازی جهت انعکاس و بروز آنها، یک ضرورت است؛ و نباید صاحبانِ آنها را به توطئه، خیانت، همدستی با دشمن و ... متّهم کرد؛ ـ رفتاری که رویّهی همیشگیِ افراد، احزاب و حکومتهای خودکامه است ـ . بیتردید کسی که امروز تحمّل دیدگاهها، صداها، تحلیلها و موضعگیریهای متفاوت یا مخالف را نداشته باشد، فردا در صورت دستیابی به قدرت، مخالفانش را به شدّت سرکوب یا حذف خواهد کرد.
٤ـ جماعت دعوت و اصلاح، جماعتی از مسلمانانِ اهل سنّت ایراناند؛ نه همهی آنان. بنابراین نه خود را اسلام میپندارد که خارج از آن را غیرمسلمان بداند؛ و نه خود را نمایندهی اهل سنّت میداند؛ بلکه به صراحت اعلام کرده است که نمایندهی طیفی از اهل سنّت است.
٥ـ سیاستِ جماعت دعوت و اصلاح عین دیانتِ آنها نیست، بلکه برداشتی عصری از اصول و مبانی دین است که آن را درست و به مصلحت جامعه تشخیص میدهند؛ اما احتمال خطا در آن را نیز رد نمیکنند. بنابراین موضعگیری علیه سیاستِ جماعت یا مخالفت با آن، بهمنزلهی موضعگیری علیه دین یا مخالفت و دشمنی با آن نبوده و امری کاملاً طبیعی است.
برخی از اقدامات و موضعگیریهای جماعت در مسائل اجتماعی و سیاسی که نصّی از قرآن و سنّت دربارهی آنها وجود ندارد، از جمله شرکت در انتخابات یا مسجد نامیدن خانههای استیجاری در تهران و ...؛ نتیجهی اجتهادی جمعی و عصری است. اجتهادی كه برایند رأی جمعیِ علمای آگاه به قرآن و سنّت در جماعت ـ كه تعداد قابل توجهی میباشند ـ است. علمای امت اسلامی در مسائل اجتهادی و مورد اختلاف این اصل را مقرر کردهاند که: «لا انكار فی الاجتهاد» و در این باره به تبع از سلف صالح خود این گفتهی امام بناء را ـ که از اصول فکری جماعت است ـ نصبالعین خود قرار دهیم که: « کلّ ما جاء عن السّلف ـ رضوان الله علیهم ـ موافقاً للکتاب و السنة قبلناه و الاّ فکتاب الله و سنّة رسوله اولی بالاتّباع؛ و لکنا لا نعرض للاشخاص ـ فیما اختلف فیه ـ بطعن او تجریح و نکلهم الی نیّاتهم و قد افضوا الی ما قدّموا: هر چیزی که از سَلَف به ما رسیده و با کتاب خدا و سنّت رسول خدا (ص) سازگار است، میپذیریم و در غیر این صورت، کتاب خدا و سُنّت رسول او برای تبعیّت در اولویت هستند. اما در خصوص مسائل مورد اختلاف فقها یا علما هیچ یک از ایشان را مورد طعن و اتهام قرار نمیدهیم و آنها را به نیتهایشان وا میگذاریم؛ زیرا آنان به نتیجهی اعمال خویش رسیدهاند.»
٦ ـ این اولین و آخرین باری نیست که جماعت دعوت و اصلاح بنا به هر عللی، با نیت خوانی و قضاوتی غیر منطقی و یکطرفه نقد میشود ـ بخوانید: آماج حملات قرار میگیرد ـ.بنابراین انتظار چنین نوشتههایی دربارهی جماعتی به وسعتِ اهل سنّت ایران که در برههی کنونی به صورتِ شفاف، دموکراتیک و مدنی در عرصههای مختلف فعالیت میکند، امری طبیعی است؛ و میتواند آن را به فرصتی جهت واکاوی عمیق خود و فعالیتِ سنجیدهتر تبدیل نماید.
٧ ـ پاسخگویی به چنین نقدها و حملاتی که مرکز جماعت را نشانه میگیرند، وظیفهی مرکز است؛ آنهم از طریق سخنگویِ جماعت یا افرادی با اطلاع و هماهنگی آنان؛ که اگر صلاح بدانند حتماً این کار را خواهند کرد؛ هرچند غالباً جماعت در برابر چنین حملاتی با صبر و متانت سکوت پیشه کرده و به جنگ و جدلهای لفظی، که هیچ خیری به دنبال نخواهد داشت وارد نمی شود. جماعت تاكنون به تبعیت از آموزههای قرآن و مقتدای خود پیامبر ـ صلی الله علیه وسلّم ـ كریمانه از كنار این كم لطفیها و بیمهریها گذشته؛ و با عدم مقابله به مثل یا پاسخ به آنها، تلاش كرده است تا از ایجاد تنش و تفرّق بیشتر جلوگیری نماید. در چنین شرایطی بهتر آن است که اعضا از جدل و درگیریهای لفظی در فضای مجازی بپرهیزند و اگر هم چیزی مینویسند، در چارچوب کلی افکار و مواضع جماعت باشد. هرچند عدهای بسیار متین و مستدل نوشته و پاسخ میدهند؛ اما متأسفانه عدهی اندکی نیز با ادبیاتِ نزدیک به ادبیات نویسندگانِ نقدها و... پاسخ میدهند که نه تنها مشکلی را حل نخواهند کرد، بلکه بر بار مشکلات میافزایند؛ و عدهای بسیار قلیل نیز در پاسخهایشان گاهی عبارات و جملاتی را به کار میبرند که با الفبایِ کار سازمانی و تشکیلاتی تعارض داشته و از عضوی تازهوارد و بیتجربه نیز چنین نوشتههایی انتظار نمیرود.
٨- « اجتنب غیبة الاشخاص و تجریح الهیئات و لا تتکلم الا بخیر: از غیبت اشخاص و زخم زبان زدن و جریحهدار کردن گروهها و جماعتها بپرهیز؛ و جز به خیر و نیکی سخن مگوی.» و چه زیباست که در برابر سنگ بارانِ مردم، بسان درخت میوهدار، به آنان میوه دهیم و به این گفتهی وزین استاد حسن البنا عمل نماییم که میگوید: « کونوا مع الناس کالشجر یرمونه بالحجر فیرمیهم بالثمر»
٩ـ به شدت از جدال و مناظره بپرهیزیم؛ به خصوص با برادران مسلمان خود؛ زیرا نه تنها خیری در آن نیست، بلکه به شدت نیز زیانبار است. پیامآور رحمت الهی ما را توصیه کرده و میفرمایند: « انا زعیم ببیت فی ربض الجنه لمن ترک المراء و ان کان محقا: من برای کسی که جدل را ترک نماید ـ هرچند محق هم باشد ـ ؛ خانه ای در اطراف بهشت را تضمین میکنم؛» (حدیث صحیح رواه ابوداود ). شهید حسن البنا در بند چهارم وصایای دهگانهاش میگوید: « لا تکثر الجدل فی أی شان من الشئون أیا کان فان المراء لا یأتی بخیر: در هر امری از امور از جدل بپرهیز؛ چرا که جدل هیچ خیری ندارد». مرحوم کاک احمد مفتیزاده در وصیتنامهاش به صراحت و با صداقت و شجاعت در این باره میگوید: « در تبلیغ دین، علاقه به هدایت و خوشبختی مردم، اساس کار است. اما افرادی که «جدلی» میشوند، معمولاً این خصلتشان ضعیف و یا احتمالاً هم محو میشود؛ و تدریجاً همان موضوع علم «مناظره» که عبارت است از « الزام یا افحام خصم» جای آن را میگیرد. و فرق واقعیت وجودی این دو خصلت در ضمیر؛ و نیز تفاوت آثار آنها، هم در دل خود متکلم و هم در ضمیر مخاطب، بیحساب است؛ هرچند ممکن است از جهت ظاهر، کمتر قابل تمییز باشند. توضیح مطلب در اینجا نمیگنجد. ولی خودتان به یاد آورید جلسات بحث با مخالفان خصوصاً با مادیها و بالاخص با مارکسیستها را. بلی که گاهی میشد مثلاً دربارهی تنها یک موضوع چندین شب تا صبح بحث میکردیم؛ بدون اهانت یا عصبانیت. اما عزیزان جان و دلم! من اخیراً متوجه روح مسأله شدهام؛ که: واقعاً هدف درونیمان شده بود: اثبات بطلان مکتب طرف؛ نه هدایت یک فرد. و الان نمیشود تفاوت فراوان این دو و آثارشان را توضیح داد...»
پس بکوشیم دلسوزانه و با ادب و ادبیاتِ اسلامی، اشتباهات و خطاهای همدیگر را یادآوری نماییم؛ و در صورتِ احساس جدل کردن، حتی در صورت محق بودن، مؤمنانه و شجاعانه از آن حذر نماییم.
١٠ ـ در چنین شرایطی که دنیای اسلام و مسلمانان بیش از هر زمان دیگری به وحدت و همدلی، پرهیز از تنش و تفرقه، تقویت برادری، دگرپذیری و فرهنگ اختلاف و مدارا نیاز دارد، هرگونه سخن یا حرکتی که باعث ایجاد تنش و افزایش اختلاف و تفرق شود، ضد آموزههای اسلامی بوده و محکوم است. چه زیباست که در این اوضاع آشفته ما مسلمانان ـ به خصوص آنان که ادعای بیشتری دارند ـ در تعامل با همدیگر به این اصلِ طلاییِ مرحوم رشید رضا ـ که شهید حسن البنا به اندازهای آن را تکرار کرده و به کار میبرد، که بسیاری گمان میکردند جملهی ایشان است ـ تمسّک جوییم که: « نتعاون فیما اتفقنا فیه و نعتذر بعضنا بعضاً فیما اختلفنا فیه: در امور مورد اتفاق با همدیگر همکاری نماییم؛ و در امور مورد اختلاف برای همدیگر عذر بیاوریم.»
نظرات