اصطلاح نسل زد را زیاد از گوشه و کنار می‌شنویم، این واژه در ادبیات عمومی به افرادی گفته می‌شود که متولد اواخر دهه نود میلادی و تا پیش از سال ۲۰۱۰ هستند، آنها اساسا نسلی شدند که بیش از اسلاف خود فناوری را پیرامون جهان زیستی‌شان و در تمام ابعادش تجربه کرده‌اند، این نسل برای شنیدن پاسخ به پرسش‌های‌شان لحظه‌ای معطل نمی‌مانند و به طرفه‌العینی با مراجعه به موتورهای جست‌وجو جواب‌ها را پیدا می‌کنند، طبیعی است که چنین افرادی به دلیل تغییر فرهنگ تعاملات‌شان با دنیا، مبتلابه گفتمانی متفاوت باشند و درک روزمرّگی آنان برای سایرین کمی سخت خواهد بود. 
کم نیستند مقالاتی از این دست که محتوای آنها بر همین محور می‌گردد، به عنوان مثال سوزان بلیک، ستون‌نویس نشریه پرتیراژ نیوزویک در شهریور امسال در مقاله‌ای با عنوان سختی‌های زندگی برای نسل زد به بررسی کلی این علل تاثیرگذار بر زندگی و آینده آنان پرداخته است. از افزایش تنش‌ها و چالش‌های اقتصادی گرفته تا رقابت‌های نابرابر در بازار کار و همین‌طور به دلیل وجود رقابت با فناوری در کسب صندلی‌های شغلی، آنان با پدیده کاهش دستمزد نیروی کار انسانی نیز مواجه هستند، موانع زیادی که زندگی مدرن برای آنان پدید آورده بسیار پیچیده و گسترده‌تر از آن است که در این چند سطر بتوان آن را موشکافی نمود. اگرچه تاکنون آمار دقیق و اطلاعات مستندی در مورد درصد اشتغال نسل زد که در صنایع پیشرفته و مرتبط با شرکت‌های فناورانه مشغول به کار هستند در دسترس نیست، اما با این حال براساس گزارش‌ها، تا سال ۲۰۲۵، نسل‌های میلنیوم (شما بخوانید دهه شصتی‌ها) و زد قرار است بیش از نیمی از نیروی کار صنایع فناوری را تشکیل دهند. 
همچنین براساس نتایج نظرسنجی‌ای که در ماه مه سال ۲۰۲۲ میلادی توسط موسسه این سایت گلوبال منتشر شده، ۸۰درصد از جوانان نسل زد که در این نظرسنجی جهانی شرکت کرده‌اند، علاقه‌مند به کار با فناوری‌های پیشرفته هستند و ۹۱درصد آنها می‌گویند که رشد تکنولوژی بر تصمیم‌گیری آنها درمورد انتخاب شغل تاثیر خواهد گذاشت. این اطلاعات نشان می‌دهد که نسل زد علی‌رغم ترس‌ها علاقه زیادی به کار در صنایع مرتبط با فناوری‌های پیشرفته و پیشرو دارد. براساس ادعای وبسایت Diverse education جوانان نسل زد بیشتر از نسل‌های قبلی به دانشگاه می‌روند. براساس گزارش‌های منتشر شده در این وبسایت، اعضای این نسل بیشتر از نسل‌های قبلی علاقه‌مند به تحصیل در دانشگاه هستند. بین جوانان سنین ۱۸ تا ۲۱ سال که در سال ۲۰۱۸ در ایالات‌متحده امریکا از دبیرستان فارغ‌التحصیل شده بودند، ۵۷درصد در یک دوره آموزشی آکادمیک دو یا چهار ساله ثبت‌نام کرده‌اند، این آمار برای نسل میلنیوم در سال ۲۰۰۳، ۵درصد کمتر (۵۲درصد) و برای اعضای نسل ایکس در سال ۱۹۸۷، ۱۴درصد کمتر (۴۳درصد) است.
با این حال، برخی گزارش‌ها نشان می‌دهند که علاقه نسل زد به دانشگاه‌های سنتی کاهش یافته است. براساس یک گزارش نسبتا جدید، ۵۰درصد نوجوانان گفته‌اند که به چیزی غیر از دانشگاه چهار ساله علاقه‌مند هستند، این رویکردها با وجود پدیدار شدن بحران پاندمی کرونا در جهان میان جوانان فراگیرتر از گذشته هم شد، درنتیجه، درحالی که متولدین نسل زد بیشتر از نسل‌های قبلی به دانشگاه می‌روند، اما علاقه آنها به دانشگاه‌های سنتی کاهش یافته است، به دنبال راه‌های غیرسنتی برای تحصیل و یادگیری هستند. به عنوان مثال، برخی ممکن است ترجیح دهند به جای رفتن به یک دانشگاه چهار ساله و تحمل مصایب آن، در یک برنامه آموزشی و فشرده آنلاین شرکت کنند یا یک دوره تخصصی را با یک محوریت خاص دنبال کنند، برخی دیگر از آنان ممکن است ترجیح دهند به جای تحصیل در رشته‌های عمومی، در یک برنامه آموزشی که مستقیما به یک شغل خاص مرتبط است، شرکت کنند. این تغییر در علاقه‌مندی‌ها ممکن است ناشی از تغییرات در بازار کار، هزینه‌های بالای تحصیل در دانشگاه‌های سنتی یا تمایل به یادگیری مهارت‌های عملی و تمرکز بر آموزش کاربردی باشد.
نکته حائز اهمیت در این باب تغییرات زیرساختی فناوری است، به‌عنوان مثال پدیده هوش مصنوعی این قابلیت را دارد تا فرآیند آموزشی را برای فراگیران به‌صورت شخصی‌سازی شده و براساس نیاز آموزشی و توانمندی‌های فردی بهینه‌سازی کند، نسل‌های پیشین به چنین روش‌هایی دسترسی نداشتند و به همین دلیل اکثرا در چارچوب‌های آموزشی مسیر یادگیری را طی می‌کردند که هم مدت زمان بیشتری صرف آموزش می‌شد و هم مطلوبیت آموزشی مدنظر دانشجویان تامین نمی‌شد، اغلب موارد هم دانش‌آموختگان دانشگاه‌ها و موسسات آموزشی در بدو ورود به بازار کار با مشکل نداشتن تجربه و دانش کافی مواجه بودند، لذا نسل زد به این توانمندی رسیده تا با کاهش زمان و هزینه آموزش سریع‌تر راه بهینه رسیدن به بازار کار مطلوب خود را هموار کند، اگرچه در کم و کیف ماجرا شک و شبهه‌های بسیاری پنهان است، چراکه ماهیت کیفی متدولوژی‌های جدید آموزشی همچنان در پیچ و خم آزمون خطا گرفتار است و مدت زمانی نسبتا طولانی نیاز دارد تا اعتبارسنجی و اثربخشی آن به‌طور جزء به جزء و شفاف در بستر فرهنگ‌های گوناگون و با معیارهای خرد و کلان مشخص گردد.