زن و دین
نکتهی دوم: این است که به طور کلی توجه و اهتمام زنان نسبت به دین، از مردان بیشتر است، و گویا از آنجا که خداوند ویژگیهای مهر و محبّت و رقّت قلب بیشتری را در وجود زن به ودیعت نهاده است، فطرتاً گرایش بیشتری نسبت به دین دارد؛ و جای شگفتی نیست که نامههای بانوان و دوشیزگان دربارهی مسائل دینی و اهتمام وتوجه آنان به دینداری از مردان و پسران جوان بیشتر و اصرار و پافشاری آنان شدیدتر، و خوف و ترس آنان از سرانجام بد اُخروی زیادتر باشد.
این مطلب ما را وا میدارد که معتقد باشیم به اینکه تهاجم فرهنگی غرب اگر در بعد فکری و اجتماعی، توانسته باشد زن مسلمان را در درون خانهی خود مغلوب و شیفته و او را از لباس شرعی و حجاب عفت و ارزشهای موروثیاش جدا گرداند، قطعاً نتوانسته است که برای همیشه بر او پیروز گردد، و زنان مسلمان هرگز عاطفهی دینی و عقیدهی اسلامی خود را از دست ندادهاند. همواره در توان نظام اسلامی بوده است که در پرتو کوشش و برنامهریزی و همکاری غیرتمندان و داعیان اسلامی، بنیان اسلام را محفوظ دارد و در نهایت پیروز گرداند و میدان را در دست گیرد. پیوسته بسیاری از زنان بدحجاب و بیحجاب را میبینیم که علیرغم تلاش و کوششی که دشمنان اسلام با تمام قوا در داخل و خارج بکار گرفتهاند، با اختیار و علاقه و رغبت به راه عفت و حیا بازگشتهاند، و به آداب و شعائر اسلامی پایبند شدهاند، تا آنجا که دهها و صدها دانشجوی دختر را در بسیاری از شهرها همچون قاهره، اسکندریه، دمشق و حلب میبینیم که به سوی دین خودشان رویآوردهاند و از افکار فرهنگ بیگانه بشدت رویگردان شدهاند.
پوشیدن روسری و چادر و لباس بلند به دنبال روزگارانی که چنین وضع ظاهری در مراکز فرهنگی و آموزشی بسیار نادر و خارج از قاعده بوده است، امروزه حجاب داشتن در مراکز و محیطهای دانشگاهی، در میان دخترانِ دانشجو کاملاً معمول و متداول شدهاست؛ این عجیب نیست؛ زیرا؛ بسیاری از زنان و دخترانی که لباسهای غربی امروزی میپوشند، با وجود آنکه خارج از آداب شریعت است، نسبت به اقامهی نماز و روزه و ادای حج و عمره و پایبندی به سایر ارکان و شعائر اسلام با جدیت هر چه تمامتر اصرار میورزند. و این بدان معنا است که روح دینی در سینههای آنان نمرده است، و چراغ اعتقاد دینی در دل آنان به خاموشی نگراییدهاست و هنوز اندکی تعهد و توجّه نسبت به دین در آنان وجود دارد و آمادگی دارند که بذرهای ایمان در درون آنان رویانیده و رشد و نمو و شکوفا گردند، و به بار بنشینند و بزودی به یاری پروردگارشان، میوه دهند. و زندگی آنان از این دوگانگی شوم رهایی یابد.
عالم دینی و تودهی مردم
نکتهی آخر: اینکه اگر مفتی یا عالم دینی فهم صحیحی از اسلام پیدا کند، و آن را به تودهی مردم بدرستی تفهیم و تبلیغ نماید، و با روحیهی پدرانه و برادرانه و دوستانه، نه با روحیهی برتری طلبی و تهمت زدن، با آنان برخورد نماید، میتواند در کار دعوت و تبلیغ کاملاً موفق و پیروز گردد. تودهی مردم هم در برابر عالم دینی باید احساس کنند که ایشان نسبت به کوچکترها، پدر و نسبت به بزرگترها برادر و برای عامهی مردم یار و دوست مهربان است و او یک پلیس نیست که بخواهد آنان را دستبند زده و دستگیر کند، یا یک نمایندهی دادستان نیست که سختترین مجازات را برای آنان درخواست نماید؛ بلکه او وکیل و مدافع آنان است، هر چند گاهی اوقات همچون قاضی به حکم وظیفه از روی عدالت به سود یا زیان آنان حکمی صادر مینماید.
واجب است که ارتباط شخص مفتی با سؤالکنندگان همچون ارتباط روانپزشک با بیمارانش باشد، بیماران ناگزیر به پزشک اعتماد و اطمینان دارند، و در پناه او احساس آرامش میکنند، و خودشان را در اختیار او میگذارند، و آنچه که در درونشان میگذرد برای او بازگو میکنند.
بحمدالله، همین روحیه زیربنای ارتباط من با شنوندگان و بینندگان و عامهی مردم بوده است. و قلب و گوش خود را در دفتر کار و منزلم به روی سؤال کنندگان گشوده، و به درد دلهای آنان گوش فرا میدهم و به مشکلات و ناراحتیهای آنان، با وجود اینکه وظایف و تکالیفم بیش از اوقاتم بوده، و هر اندازه زمان آن طولانی شود، گوش میکنم.
احساس میکردم بعضی از مردم میخواهند با من صحبت و درد دل کنند، تا از بار سنگینی که به تنهایی بر دوش میکشند، آرامش پیدا کنند، از اینرو، به آنان فرصت میدادم، تا هر چه میخواهند بگویند و آسایش یابند؛ اگر چه هر اندازه از درد و غمهای مردم، که چقدر هم فراوان بود! آگاهی مییافتم، درد و غمهای من بیشتر میشد.
بسیاری از خانمها و آقایان در نامههای ارسالی، یا در ارتباطهای تلفنی یا ملاقاتهای حضوری، مرا در جریان خصوصیترین مسائل شخصی و خانوادگی خود قرار میدادند، و مرا نسبت به محرمانهترین مسائل و قضایای خود، امین میدانستند، این اطمینان و اعتماد آنان را نمیتوان با هیچ قیمتی مقایسه کرد، و در برابر چنین نعمتی تنها میتوان سپاس گذار بود.
همچنین، از بسیاری فجایع و وقایع ناگواری که زبان از بیان آنها عاجز است، و بسیاری مفاسد که با چشم قابل رؤیت نیستند، آگاهی یافتم. اگر چه بسیاری از آن فجایع از درون، استخوانبندی جامعه را دچار پوسیدگی میکند، و هویت معنوی آن را به باد میدهد.
بنابر این پیام دین تنها داروی شفابخش یا دست کم یک مرهم نرم و سازگار برای زخمهای بسیاری از آنان است.
فقیر درگاه پروردگار:
یوسف قرضاوی
ارجاعات و توضیحات بیشتر
----------------------------------------
[1] - بنام «صفط تراب»، از روستاهای محلةالکبری تابع استان غربی و آن یک روستای قدیمی و تاریخی است که به قول حُفاظ حدیث، صحابی بزرگوار بنام، عبدالله بن حارث بن جزء الزبیدی، که آخرین صحابی متوفی در مصر است، در این روستا مدفون است.
[2] - مائده/6.
[3] - بقره/185.
[4] - نساء / 28.
[5] - حج/78.
[6] - ابراهیم/4.
[7] - بقره/222.
[8] - حشر/7.
[9] - عنکبوت/45.
[10] - بقره/63-179.
[11] - توبة/103.
[12] - حج/28.
[13] - الاحکام فی تمییز الفتاوی من الاحکام، قرافی، با تحقیق عبدالفتاح او غده، ص282-283.
[14] - ر.ک. الموافقات، شاطبی، 4/310.
[15] - ر.ک. بحثهای استاد عیسی عبده دربارهی ربا.
[16] - حبیب بورقیبه، در سخنرانی 18 مارس 1974 در «دارالثقافة» ابن خلدون در پایتخت کشور، به مناسبت افتتاح کنفرانس بینالمللی راجع به فرهنگ خودی و ملّی این سخنرانی تحت عنوان «الاسلام دین عمل و اجتهاد» منتشر شد، و ما این نظریه سست و بیبنیان را در کتاب خود بنام (الاجتهاد فی الشریعة الاسلامیة) چاپ دارالقلم، ردّ نمودهایم، بدانجا مراجعه شود.
[17] - یونس/59.
[18] - نحل/116.
[19] - اعلام الموقعین، 4/175.
[20] - از کتاب ترتیب المدارک، قاضی عیاض، 1/145.
[21] - اصفة الفتوی و المفتی و المستغنی، المکتب الاسلامی، دمشق، 1380 ق، ص61.
[22] - ر.ک. اعلام الموقعین، 4/163-164.
[23] - آل عمران/37.
[24] - ر.ک. «الحلال و الحرام فی الاسلام» ما باب اول: تحت عنوان (فیالحلال ما یغنی عن الحرام).
[25] - اعلام الموقعین، 4/159.
[26] - مائده /38.
[27] - مائده/38.
[28] - اعلام الموقعین، 4/158-159.
[29] - اشاره به آیهی شریفه: «...فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات...» فاطر/32.
نظرات