مقدمه
نظر و اندیشه، عملکرد و رفتار فرد و جمع هر اندازه هم صحیح باشد، باز جایی برای نقصان و ایراد در آن وجود دارد. زمانی اشکال و ایراد آن محرز می‌شود؛ که در ترازوی نقد و نظر دیگران قرار گیرد. در چنین شرایطی عیار، صحّت و سقم آن آشکار می‌شود.
گروه و جامعه‌ای در مسیر رشد و تعالی گام بر می‌دارند، که همه‌ی اعضای آن، در وهله‌ی اوّل با فرهنگ صحیح پرسشگری و نقدآشنا باشند، و در وهله‌ی دوّم، جامعه، زمینه و بستر نقّادی و نقدپذیری را فراهم کرده باشد. اگر افراد جامعه، نیک‌پرسیدن و پرسشگری خردمندانه، و روش درست نقد کردن را بیاموزند؛ امکان این امر برای آنان فراهم می‌شود؛ تا نقاط مبهم و تاریک فراراه تکامل جامعه را، با چراغ پُر نور نقد و پرسشگری‌حکیمانه‌روشن نمایند؛ و پرده‌ی ابهام تاریکی را، از حقایق بردارند. خوره و موریانه‌ی وسوسه‌ها را از ذهن افراد بزدایند.
با این وصف می‌توان گفت: که انتقاد نقش سازنده‌ای در تصحیح روابط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی جامعه ایفا می‌کند؛ و از نقد سازنده و بجا، می‌توان در جهت اصلاح در تمام عرصه‌ها استفاده نمود.
از یک طرف پرده‌ی ابهامات فرو افتاده، و از طرف دیگر با تحقّق اهداف، افراد آن جامعه، همسویی و همراهی خالصانه‌ی افراد را، به دنبال خواهد داشت. فرهنگ نقد، در جامعه، یکی از عوامل بیداری جامعه به شمار می‌رود. با برخورداری از چنین ابزاری، افراد جامعه، به سوی پویایی مفید و سازنده سوق داده می‌شوند، فرهنگ نقد با ایجاد روحیه‌ی اعتماد به نفس و خودباوری در افراد جامعه، به رُشد و بالندگی مادی و معنوی جامعه، کمک نموده و زمینه‌های جمود فکری و استبدادی را در لایه‌های اجتماع از بین می‌برد.
معنی لغوی نقد
نقد، در معانی، ظاهر ساختن عیوب یا محاسن در چیزی، جداکردن دینار و دِرهم سَره، از ناسَره، تمییز دادن خوب از بد، جدایی دینار و دِرهم سَره از ناسَره، آمده است.
انتقاد، به معنی عیب‌گرفتن، نقد کردن، نقاط ضعف کسی را بر شمردن، عیب‌جویی، موشکافی آمده است.
ناقد، خورده گیر، نکته‌گیر، کسی‌که خوب را از بد، سَره را از ناسَره تشخیص، و جدا کند.
معنی اصطلاحی نقد
از نظر اصطلاحی، نقد به معانی زیر آمده است:
1ـ ارزیابی منصفانه‌ی یک چیز، در ارزیابی لازم است در کنار بیان نقاط ضعف، نقاط قوّت نیز بیان و آشکار گردد. اگر چه عدّه‌ای بر این باورند که در ارزیابی لازم است نقاط قوت، مقدّم بر بیان نقاط ضعف باشد. این دیدگاه «مثبت نگران» است، شاید از نظر روانی، ترویج چنین دیدگاهی برای فرد و جامعه، سلامتیش بیشتر باشد.
2ـ در نقد، نقّاد باید به بیان خوبی‌ها و نارسائی‌ها بپردازد، و زیبایی‌های نهفته را کشف، و چیزهایی را که سزاوار دیدن است، به دیگران عرضه کند.
3ـ نقد، به معنای عیب‌جویی و خُرده‌گیری است، و شخص نقّاد، هیچ التزامی ندارد، که به بیان خوبی‌ها و نکات مثبت یک شخص یا یک اثر، اشاره‌ای داشته‌باشد. این روش نقّادی، با توجّه به طبیعت بشری و حساسیت روانی انسان پوشانیدن نقاط قوت، و مثبت، و تنها برملا کردن نقاط ضعف، اثر سازندگی کمی داشته، و چندان گره‌گُشا، نمی‌باشد.
4ـ مناقشه و مباحثه‌کردن در راستای آشکارکردن، عیب چیزی.
هرکدام از روش‌های چهارگانه، رویکردی است که نقّادان در عرصه‌های مختلف به کار گرفته‌اند. با توجّه به آموزه‌های دینی و لطافت روان انسان، لازم است فرد نقّاد، روشی را گزینش کند که تأثیرگذار بوده، و به نتیجه‌ی مطلوب که همان اصلاح است، برسد.
معنی لغوی نصیحت
نصیحت، از نُصح است. «نُصح» یعنی این که، کسی محبّت و دوستی‌اش را نسبت به کس دیگری از غشّ و ابهام و پوشیدگی برهاند، و دوستیش را خالص گرداند.[1]
معنی اصطلاحی نصیحت
نصیحت، راهنمایی‌کردن، به‌روش و اسلوب مناسب در راستای تخلیه‌ی تمام عیب و ایراد در «فرد» است؛ همراه با آراستن او به خیر و صلاح، و محافظت لازم با روش و وسیله‌ی شرعی.
نَصَحْتُ الْعَسَلَ، إذَا صَفَّیتُهُ مِنَ الشَّمْعِ: عسل را از موم تصفیه کردم.
تشبیه نصیحت به عسل خالص، خالص‌نمودن گفتار و نوشتار، از شائبه، همانند پاک نمودن عسل از موم و ناخالصی است. نصیحت اگر همراه با دلسوزی و ادبیات مناسب و بدور از شائبه باشد، شیرین‌تر و گواراتر از عسل خالص است، و تأثیرگذارتر از عسل در ذائقه‌ی روحی افراد است.
علما، رابطه‌ی ناصح و منصوح را، به دوزنده و پارچه، تشبیه کرده‌اند: «نَصَحَ الرَّجُلُ ثَوْبَهُ إذَا خَاطَهُ.»
همچنان که خیاط با دوختن پارچه به همدیگر، به آن نظم می‌بخشد، و با پینه‌زدن ایراد و عیب لباس دوخته شده را برطرف می‌کند، ناصح هم باید آن چنان، عیب و ایراد برادر دینی خود را پوشیده و پنهان دارد. و چنانچه آن را در عرصه‌ی نقد بیان نمود، باید طوری باشد که منجر به اصلاح شود. رسول گرامی (ص) فرموده است:
(مَن سَتَرَ مُؤمِنَاً سَتَرَهُ اللهُ فِی الآخرة) بخاری/2442
«کسی که عیب‌پوش مؤمنی باشد، خداوند در آخرت عیب او را می‌پوشاند.»
رابطه‌ی بین نقد و نصیحت
در بین نقد و نصیحت، اگر چه هم‌پوشانی و تکامل آشکاری به چشم می‌خورد، تمایز و جدایی هم در میانشان نمایان است. موارد تمایز در بین نقد و نصیحت را می‌توان در موارد ذیل بر شمرد :
1ـ نقد، پس از عیب‌جویی، خرده‌گیری و آشکارنمودن عیب، در پی اصلاح است، در صورتی که نصیحت و اندرز، در راستای خیر و اصلاح است.
2ـ نقد، تمییز بین نقاط قوت و ضعف، و آشکارکردن نقاط ضعف است، و هدف از آشکار نمودن آن، اصلاح است؛ در صورتی که نصیحت پوشاندن نقاط ضعف در راستای اصلاح، از طریق پند و اندرز بی‌شائبه است.
3ـ در نقد، ناقد ضمن برشمردن عیب و ایراد، هیچ التزامی به برشمردن نقاط قوّت و محاسن فرد نقد شونده ندارد، در صورتی که در نصیحت، ناصح، نقاط قوت را همانند «پینه‌ی پارچه» در راستای اصلاح ضعف، به کار می‌گیرد.
4ـ نُصح، همراه با بیانی متین و ملایم، همراه با حکمت و موعظه‌ی حسنه است، در صورتی که نقد، همیشه از چنین ادبیاتی پیروی نمی‌کند.
معنی لغوی اَدب
«ادب، در لغت به معنی‌های زیر آمده است : حُسن معاشرت، حُسن مَحضر، آزرم، حرمت، زیرکی، هوشیاری، نگاهداشت حدّ هر چیز، صیقل‌دادن معنوی نفس و جان، تعلیم و تربیت و اصلاح و تهذیب.»[2]
معنی اصطلاحی ادب
امام ابن‌قیم، (رح) در «تهذیب مدارج السالکین» از نظر اصطلاحی، ادب را چنین بیان می‌کند:
«اجتماعُ خِصالِ الْخَیرِ فِی العَبْدِ: متمرکز شدن خصلت‌های نیکو و پسندیده، در شخص.
عِلْمُ الأدَبِ : هُوَ عِلْمُ اصْلاحِ اللسانِ وَ الخِطَابِ، وَ إصَابَةِ مواقِعِهِ، وَ تحسینُ ألفَاظِهِ، وَ صِیانَتِهِ عَنِ الخَطَأِ وَ الْخَلَلِ، وَ هُوَ شُعْبَةٌ مِنَ الأدَبِ العامِّ.[3]»
علم ادب : علم اصلاح زبان، گفتار و فنّ سخنوری و نطق است و صحبت‌‌ کردن به موقع، به کارگیری کلمات پسندیده و نیکو، و پرهیز از لغزش است. و این شاخه‌ای از ادب عمومی است.
ابن‌قیم (رح)، در ادامه‌ی بحث، ادب را به سه دسته تقسیم‌بندی می‌کند:
1ـ اَدب در پیشگاه خداوند، که عبارت است از:
الف) مراقبت از رفتار و سلوک، و جلوگیری از آلودگی که منجر به شائبه و قصور، در بندگی شود.
ب) مراقبت از قلب، از توجّه و عنایت به غیر خدا.
ج) پاسداری از «اراده» از تعلّق به چیزی، که بیزاری خداوند را به دنبال داشته باشد.
2ـ اَدب در پیشگاه رسول (ص) و شریعت او:
عدم سبقت‌گیری از پیامبر (ص) در امر و نهی.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ (حجرات/1)
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از خدا و پیغمبرش پیشی مگیرید، و پیش‌دستی مکنید.»
3ـ اَدب در پیشگاه بندگان خدا:
تمام حیات انسان را ادب تنظیم می‌کند. ادب با مردم، آداب و روش عمومی و همنشینی با مردم است، با وجود اختلاف در جایگاه آنان، و رفتاری شایسته‌ی با آنان، بنابراین برای هر جایگاهی ادب ویژه‏یی لازم است، و هرکدام از طیف‌های جامعه، ادب خاص خود را می‌طلبد.[4]
حقیقت اَدب
حقیقت ادب، به کار گرفتن اخلاق نیکوست، بر همین اساس ادب، ابراز خصلت‌های پسندیده‌ی بالقوه، در راستای به فعلیت در آوردن آنهاست.
رابطه‌ی نقد با اَدب
با توجه به معانی مختلف اَدب، از جمله : حُسن معاشرت، حُسن مَحضر، حرمت، آزرم، بکارگیری این خصال شایسته در ناقد، سبب رعایت حریم دیگران در عرصه‌ی نقّادی، و رسیدن به نتیجه‌ی مطلوب، که همان اصلاح است. بی‌دلیل نیست که ابن‌قیم (رح) در «تهذیب مدارج السالکین» که منبعی تربیتی و تزکیه‌ای است، ادب را «اجتِمَاعُ خِصَالِ الخَیرِ فِی العَبْدِ» معرفی می‌کند. یعنی وجود خصال و خصلت‌های شایسته در ناقد، رمز پیروزی ناقد است.
مسائل مورد نقد در هر حوزه‌ای ـ در صورت وارد بودن نقد ـ یک معضل، یا می‌توان گفت : یک بیماری فردی و اجتماعی است. ناهنجاری‌هایی که در فرد وجود دارد، و سپس به جامعه سرایت می‌کند، می‌توان مسائل قابل نقد را همانند یک بیماری به آن نگاه کرد، و در صورت عدم مداوا، اثرات سوء آن، جامعه را مبتلا می‌کند. پس ناقد دلسوز و با درایت، با آگاهی و بکارگیری حکمت متناسب در مسیر نقد، طبیبی است که در اصلاح مرض اجتماعی، فرهنگی، فکری و ... گام برداشته است.
اَدب در نقّادی چه جایگاهی دارد؟
اگر پذیرفتیم نقّاد دلسوز، طبیب جامعه‌ی فرهنگی، فکری و سیاسی است؛ و کارش برداشتن عوامل ناسالم جامعه، باید «اَدب» را به عنوان یک ابزار جراحی برای او قلمداد کنیم. در روش‌های مداوا و طبابت، چه در بخش درمان و چه در بخش جراحی، روز به روز شیوه‌ی درمان و مداوا سهل‌تر می‌شود؛ به ویژه در بخش جراحی، امروزه در بخش‌های مختلف جراحی با ابزارهای مدرن، پیچیده‏ترین و سخت‌ترین جراحی را انجام می‌دهند با کمترین آزار جسمی و روحی برای مریضان؛ و حتی گاهی بعضی از جراحی‌ها که در گذشته زمان زیادی برای بستری‌کردن بیمار نیاز بود، امروزه به صورت سرپایی صورت می‌گیرد؛ و از طرفی، امروزه در نتیجه‌ی دستگاه‌های پیشرفته طول درمان بعد از جراحی، به حداقل رسیده است.
بنابراین، به طور یقین‌و قطعی می‌توان گفت «ادب» در نقد، معالجه‌ی ناهنجاری‌ها، ایرادات و عیوب جامعه است، با ابزاری که کمترین آسیب روحی و اجتماعی را به دنبال دارد و نتیجه‌ی مطلوب که همان اصلاح است، ضمانتش بیشتر می‌شود. نقد همراه با «ادب»، اگر کمترین آثار روحی هم به دنبال داشته باشد، دوران بازسازی درونی و روحی را به حداقل می‌رساند. پس «شرع، عقل و منطق» حکم می‌کند که فرده منتقِد «ادب» و اخلاق نقد را رعایت نماید، چون ادب، رمز ورود و کلید شکافنده‌ی قلب‌ها است؛ و مجرای منطقی برای نفوذ در نقد شونده است. چنانچه قرآن فرموده است :
وَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا (بقره/189)
«از درهای خانه‌ها به منازل وارد شوید.»
دلیل قرآنی نقد
در ادبیات قرآنی، نقد، با الفاظی همچون «تواصی به حق» یا «امر به معروف» جایگاه ویژه‌ای دارد. یکی از روش‌های قرآنی برای اصلاح جامعه‌یا اصلاح فرد، توصیه به حق، و جلوگیری از گسترش منکر و باطل است. توصیه به حق، همگام و همراه است با ایمان و عمل صالح، در توصیه‌کننده. چهار محور تشکیل‌دهنده‌ی سوره‌ی «عصر» و نجات انسان از خُسران «ایمان»، «عمل صالح»، «تواصی به حق» و «تواصی به صبر» است.
وَالْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ (2) إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (3) (عصر/3ـ1)
«سوگند به زمان (که سرمایه‌ی زندگی انسان و فرصت تلاش او برای نیل به سعادت دو جهان است) * انسان‌ها همه زیانمندند * مگر کسانی که ایمان می‌آورند، و کارهای شایسته و بایسته می‌کنند، و همدیگر را به تمسّک به حق (در عقیده و قول و عمل) سفارش می‌کنند، و یکدیگر را به شکیبایی (در تحمّل سختی‌ها و دشواری‌ها و دردها و رنج‌ها) توصیه می‌نمایند (که موجب رضای خدا می‌گردد).»
خداوند در قرآن، نجات جامعه را در گرو امر به معروف و نهی از منکر بیان می‌دارد. در واقع در فرهنگ قرآنی «نقّاد» ضمن ترسیم دو خطوط «معروف و منکر» برادر ایمانی خویش را به سوی معروف امر می‌کند و او را از منکر باز می‌دارد :
وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (آل‌عمران/104)
«باید از میان شما گروهی باشند که (تربیت لازم را ببینند و قرآن و سنّت و احکام شریعت را بیاموزند و مردمان را) دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و آنان خود رستگارانند.»
خداوند در این آیه‌، امر به معروف و نهی از منکر، را نشانه‌ی «بهترین امّت» معرفی می‌کند. گویی تاج افتخار بهترین اُمّت، شایسته و لایق هر اُمتی نیست، مگر جامعه‌ای که در آن امر به معروف و نهی از منکر و نقّادی حکیمانه به صورت یک فرهنگ عمومی در جامعه نقش مؤثر و کارا، ایفا می‌کند.
کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ (آل‌عمران/110)
«شما (ای پیروان محمّد (ص)) بهترین امّتی هستید که به سوی انسان‌ها پدیدار شده‌اید (مادام که) امر به معروف و نهی از منکر می‌نمایید و به خدا ایمان دارید ...»
در میان مسلمانان و جامعه‌ی اسلامی، ولایت و دوستی میان آنان، در گرو تحقّق خیرخواهی برای همدیگر و بازداری همدیگر، از منکر است. چنانچه اشاره شد، نقد، جدایی سَره از ناسَره، و تمییز بین عیب و حُسن است. آیات قرآن هم تصویری از جامعه‌ی ایمانی و رابطه‌ی میان اعضای آن جامعه را، به تمییز بین معروف و منکر موکول می‌کند؛ تکمیل ولایت و دوستی میان آنان، تشویق به سوی معروف و بازداشتن از منکر است.
در واقع در نقّادی دینی، پیگیری معروف و منکر، به صورت یک امر مطلوب و همگانی در آمده است. البته با معیارهای مناسب و بجا.
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (توبه/71)
«مردان و زنان مؤمن، برخی دوستان و یاوران برخی دیگرند. همدیگر را به کار نیک می‌خوانند و از کار بد، باز می‌دارند و نماز را چنان که باید می‌گزارند، و زکات را می‌پردازند، و از خدا و پیغمبرش فرمانبرداری می‌کنند.»
از آیات فوق نکات ذیل برداشت می‌شود :
1ـ در جامعه‌ی دینی، امر به معروف و نهی از منکر، حکم واجب را دارد.
2ـ جامعه‌ی دینی، زمانی به رستگاری می‌رسد، که امر به معروف و نهی از منکر بر آن ‌حکم فرما باشد.
3ـ در جامعه‌ی دینی، آمران به معروف و ناهیان از منکر، باید آگاه به معروف و منکر، براساس میزان شرع و اخلاق باشند.
4ـ آمران به معروف، باید خودشان عامل معروف، و ناهیان از منکر، خودشان از منکر دوری نمایند.
5ـ در جامعه‌ی اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر، نشانه‌ی بهترین امّت است.
6ـ در جامعه‌ی اسلامی، پشتوانه‌ی محوری و معنوی امر به معروف، ایمان قلبی به خداوند است.
7ـ در جامعه‌ی اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر، اختصاص به قشر خاصی نیست، بلکه مردان و زنان هر دو مسؤولند. چون کلّ جامعه را تشکیل می دهند.
8ـ در جامعه‌ی اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر، از پشتوانه‌ی عبادی نماز و روزه، بهره‌مند است.
9ـ در جامعه‌ی اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر، در راستای اطاعت از خدا و رسولش، صورت می‌گیرد.
10ـ ضمانت صحیح امر به معروف و نهی از منکر، ایمان به خدا و اطاعت از رسولش می‌باشد.
ادامه‌ دارد ...