تجارب من در دعوت
در سال ١٩٤١ میلادی از دانشگاه الازهر فارغ التحصیل شدم و از آن زمان تاکنون در خدمت اسلام بودهام و به کار دعوت و تدریس مشغولم.
به نظر من دعوتگران این زمان با زمانهای گذشته تفاوت دارند؛ در زمان گذشته با دانش محدود و تقوای ظاهری موفق عمل کردهاند.
اما در این زمان که دشمنان اسلام فعالیت خود را دو چندان کردهاند و حقد و کینهی آنان نسبت به اسلام زیاد شده است، موانع پیش روی دعوتگران فراوان است. دشمنان در بسیاری از نقاط جهان از موقعیت برتر فرهنگی خود برای متوقف کردن قطار اسلام بهره بردهاند و ثروت و قدرت خود را برای فتنهانگیزی و به جان هم انداختن گروههایی از مسلمانان در آفریقا و آسیا و اروپا نهایت به کار گرفتهاند. به همین خاطر ساز و کارهای کنونی دعوت اسلامی کافی نیست بلکه در کنار آن دعوتگر باید به خدمات گوناگون اجتماعی، آموزشی، فرهنگی و غیره هم بپردازد.
شروط دعوتگر
دعوت کار هر کس نیست و دعوتگر مسلمان در زمان ما باید از فرهنگ اسلامی و انسانی پرباری برخوردار باشد؛ به این معنی که باید بر کتاب و سنت و فقه و تمدن اسلامی مسلط باشد و در عین حال از تاریخ بشری و علوم مادی و فرهنگهای معاصر انسان با مذاهب و فلسفههای گوناگون آگاه باشد.
دعوتگر باید خود را وقف دعوت کند یعنی دعوت شغل و پیشهی اصلی او باشد. باید با قلبی گشاده با مردم برخورد کند؛ خودخواه و کینهتوز نباشد و گرایشهای گذرا نداشته باشد و در درون تفکر خاصی با مردم سخن نگوید. عذر خطاکاران را بپذیرد؛ به آنان طعنه نزند بلکه در لغزشگاهها دستشان را بگیرد.
دعوتگر مسلمان در این زمان باید از شیوههای گوناگون دشمنان اسلام اعم از ملحدان و خداناباوران و اهل کتاب و منکران اسلام آگاه باشد.
در میدان دعوت گروهی از مردم را دیدهام که چهرهی اسلام را به شدت خدشهدار کردهاند؛ گروهی چماق تحریم در دست دارد و همواره از حرام دم میزند؛ دین این را حرام کرده است و با آن مخالف است و... بدون آن که به خود زحمت دهند و جایگزینی ارائه کنند تا نیاز مردم رفع شود. گویی وظیفه دارند راه را بر مردم ببندند و جلوی حرکتشان را بگیرند بدون این که راهی بهتر و پسندیدهتری به آنان نشان دهند.
گروهی نیز در گذشتههای دور زندگی میکنند و اسلام را دین تاریخی میدانند نه دین حال و آینده؛ عجیب آن است که مثلا بر معتزله و جهمیه هجوم میبرند – تا اینجا حق دارند – اما فراموش میکنند امروزه نوع دشمنی با اسلام تغییر کرده است و حقائق و عناوین دیگری به خود گرفته است.
نوع دیگری از دعوتگران هم هستند که به هیچ وجه بین شکل و موضوع یا اصل و فرع یا جزء و کل تفاوت قائل نمیشوند؛ تمام نیروی خود را در مبارزه با شکل ظاهری کار به هدر میدهند اما دربارهی موضوع نمیدانند چه کار کنند. در ذهن این افراد تصویر اشیاء دقیقا ضبط نمیشود به همین خاطر گاهی دشمن موهومی را دنبال میکنند و از دشمن ظاهری و واقعی غفلت میورزند و چه بسا با غیر دشمن میجنگند. اینان سربار دعوت اسلامی هستند و باید اصلاح شوند. همانند اصلاح کسانی که به نیت کار برای خود نه برای ارزشها وارد میدان دعوت میشوند. کاری که برای ارزشهای اسلامی انجام میگیرد غیر از کاری است که برای خواستههای شخصی انجام میگیرد.
پس از چهل سال کار دعوی برایم روشن شد که خطرناکترین دشمن فعالیت اسلامی، دینداری فاسد است یعنی الهام گرفتن از قدرت غیبی و حرکت در مسیر خرافات و اوهام و کار برای مقاصد و اغراض شخصی. دین عبارت است از بیداری عقلی اما عقل و خرد این گروه در خواب است. دین قلب سلیم میخواهد اما قلب این گروه آکنده از دلایل پوچ و بیهوده است.
کشف دینداری فاسد به شرح و بیان نحوهی تعامل با آفات روحی و عقلی که منجر به این بلا میشود نیازمند است؛ ابو حامد غزالی بخش بزرگی از کتاب احیاء علوم الدین را به علاج این آفات و پرهیز از آنها اختصاص داده است. ابنقیم جوزی هم کتاب تلبیس ابلیس را برای نشان دادن انواع دینداری فاسد و ابعاد خاص و عام آن نوشته است.
من برخی از کتابهایم را در مبارزه با این بخش از دینداری معلول خواه رسمی یا مردمی نوشتهام؛ مانند کتاب نگرشهایی در دین و زندگی؛ از اسلام نیست؛ ایمان بین عقل و قلب و کتاب آخر دعوت اسلامی در آستانهی قرن پانزدهم.
حقیقت این است که دینداری فاسد اصل و اساس انحراف بسیاری از عقلا بوده است زیرا آنان به دین از زاویهی عملکرد اشخاص و آثار آنان در زندگی عمومی نگاه میکنند در حالی که برخی از دینداران از قدیم و جدید آفت دین بودهاند.
نظرات