ای محمّد!
ای فرستاده خدا!
ای کمال پیامبری!
ای صاحب خلق عظیم!
ای واجد روح بزرگ!
ای پیام آور صلح و آشتی!
ای دعوت کننده به عقیده پاک!
ای قیام کننده به عبادات صحیح!
ای تجسم اخلاق نیک و صبر و بردباری!
ای کشتی نجات انسانیت از گردابهای مرگبار فساد اخلاق و عقیده!
ای شفاعت کننده من! در آن روزی که ترازوی عدل خداوندی گذاشته میشود و بدکاران به کیفر خود میرسند و نیکوکاران پاداش میگیرند.
ای پیامبرم! من از آن روز تو را دوست داشتم که چشم به جهان گشودم و نام مبارک و خجسته تو در گوش من طنین انداز شد.
ای پیامبرم! من از آن روز تو را دوست داشتم که میدیدم مردم با شنیدن نام مبارکت بر تو درود و صلوات میفرستند و تو را حبیب پروردگار جهان و دوست خالق انس و جان مینامند.
ای پیامبرم! من از آن روز تو را دوست داشتم که سپیده دمان، مؤذن به گل روی تو و تبرک نام مبارک تو اذان میداد و غزلخوانی میکرد.
ای پیامبرم! من از آن روز تو را دوست داشتم که به نشان صدق دوستی با تو نام فرزند دلبندم را به نام مبارک و خجسته تو مبارک کردم.
ای پیامبرم! من با تمام سلولهای وجودم گواهی میدهم که تو فرستاده برحق پروردگار جهان هستی.
ای پیامبرم! سالهاست در احوال انسان و جهان کنکاش و مطالعه میکنم و اکنون در حالی دست به قلم میبرم که به یقین دریافتهام در میان رهبران و پیشوایان جهان، تاریخ زندگی هیچ کس مشروحتر و معتبرتر از تاریخ زندگانی تو نوشته نشده است و در میان روشنترین صفحات تاریخ، بزرگترین مقام از آن توست:
همه جویند تو را، مسلم و ترسا و یهود راستی بر سر کوی تو عجب غوغاییست!
به راستی که در عالم گل افشاندی و طرحی نو درانداختی!
یتیمی که ناکرده قرآن درست کتب خانه هفت ملّت بشست
ای پیامبرم! جهانیان تو را با القاب صادق و امین میشناسند، چرا که در هر گفتار و کردار خود پاک و بیریا بودی و بجز راست نگفتی و در هر امانتی که بر دوش گرفتی امینانه و جوانمردانه برخورد کردی.
ای پیامبرم! براستی که در این عصر پرفتنه و آشوب، بیش از هر زمان دیگری، بشریت تشنه رهمنودهای توست:
سراسر جمله عالم پر حدیث است حدیثی چون حدیث مصطفی کو!
ای پیامبرم! آنان که بر بالای خوش ساز و صادق تو لباس دروغ میدوزند، قبل از هر چیز در حق خود ظالمند و سپس در حق دیگران، که:
مپندار سعدی که راه صفا توان رفت جز در پی مصطفی
ای روزگار! بگذار تا بیماردلان طعنه زنند و یاوهگویان یاوه بافند، ما را چه غم! که دریا با زبان سگ آلوده نگردد:
هر که بر شمع خدا آرد تُفُو شمع کی سوزد، بسوزد پوز او
اگر کسانی از سر جهل و نادانی و یا عداوت و دشمنی، بر روی پاک تو کژدهانی میکنند، خدایشان دهان کژ کند:
گر تو را طعنی کنند ایشان، مگیر از بهر آنکه مردم بیمار، باشند یاوه گو و هرزه باف
در بزرگواری تو همین بس، که خداوند نامت را در کنار نام رفیع خود رفعت داد: «وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ - الشرح /۴»
در بزرگواری تو همین بس، که نه تنها مسلمانان، بلکه پیروان سایر ادیان و مذاهب نیز، فارغ از ایده خود، با شوق و ذوق در مورد تو دست به قلم میبرند و از شخصیت تو تجلیل میکنند و براستی:
خوشتر آن باشد که سرّ دلبران گفته آید در نگاه دیگران
ای پیامبرم! بیش از این زبان و قلم را یارا و توان آن نیست که در وصف زیباییهایت چیزی بسراید.
ندانم کدامین سخن گویمت که والاتری زانچه من گویمت
از چه بنویسم؟!
از احترامت نسبت به بزرگ!
یا از تواضعت نسبت به کوچک!
از صبر و تحمل فراوانت نسبت به افراد گستاخ و مغرور!
یا از سادهزیستی و همدردیات با محروم و مهجور!
از خیر خواهیات نسبت به همگان!
یا از شرم و حیا و منش پاکان!
از فصاحت و بلاغت گفتارت!
و یا از سیمای جذاب و قیافهی باوقارت!
خواهم از خدا نامت بلند و جاودان باد
نظرات