نگاه معروفی در تاریخ وجود دارد؛ تحقیرشدگان هیچگاه در گوشهای بیكار نخواهند نشست، آنها بازمیگردند و نقش خود را بر تاریخ بهجا میگذارند.
امروزه در دنیای مدرن و معاصر ما بیش از هر زمانی نسبت به تحقیر و سیاست پررنگ شده است. سیاستورزی در قالب دولت-ملت بیش از هر زمانی در تاریخ با دیگریسازی و حذف افرادی كه در این چارچوب نمیگنجند رو به تحقیر آورده است. امروزه ما شاهد بیشترین تحقیرشدگانی هستیم كه در نظام سیاسی دولت-ملت برای خود جایگاهی نمیبینند و مترصد فرصتی هستند تا انتقام لحظات تحقیرشدگی را از سیستمهای رسمی سیاسی بازستانند.
اولین ثمره تحقیر در سیاست ایجاد كینه در میان تحقیرشدگان است. كینه میتواند به چیزی فراموش ناشدنی تبدیل شود كه فرد كینهتوز را حتی تا پای مرگ برای اقناع كینهتوزی خود پیش ببرد. در میان فیلسوفان كمتر كسی مانند «ماكس شلر» به مقوله كینهتوزی پرداخته است. «كینتوزی» نوشته ماكس شلر (۱۹۲۸-۱۸۷۴)، از فیلسوفان برجسته سده بیستم است. یكی از گیراترین نوشتههای اولیه ماكس شلر كه با وجوه غیرعقلانی و اعماق عاطفی آدمیان دست و پنجه نرم میكند، این تحقیق او درباره كینتوزی به سال ۱۹۱۴ میرسد، پدیدهای كه بیش از پیش معرّف روح عصر مدرن گردیده است.
شلر بر این باور است كه دنیای مدرن و مدرنیته موجب ساخت عاطفی و احساسی خاصی میشود كه او این ساخت احساسی و عاطفی را كینتوزی (Ressentiment) مینامد. بهزعم وی، این احساس هنگامی ظاهر میشود كه كنشگر اجتماعی به تغییر دادن وضع اجتماعی تمایل دارد، اما قادر به انجام آن نیست.
به نظر ماكس شلر كینهتوزی منجر به یك حس «نفرت پایدار» میشود كه در آن فرد كینهتوز در یك وضعیت انتقامگیری مداوم از فرد نفرتآور قرار دارد. در مركز حس تنفر، نوع بهخصوصی از نفرت در عواطف ناخوادآگاه افرادی كه از ناتواناییهای غیرقابل علاج، معایب اجتنابناپذیر محدودیتها، عجز و ناتوانی كه آرزوی آنها را برایشان دستنیافتنی میكند، رنج میبرند. به طور خلاصه شخص یا گروهی كه حس تنفر دارند، از دو شرایط نامطلوب رنج میبرند: ناتوانی لاعلاج به همراه ناكامی لاعلاج. علاوه بر این عوامل روانی دیگری وجود دارد كه باعث حس تنفر میشود: انتقام، حسادت، افول ارزشهای مثبت و كینه.
مساله بنیادین در اینجا این است كه تمام احساسات گفته شده برگرفته از شكلی از تحقیر سوژههایی است كه خود را در معرض این تحقیر میبینند كه احساس میكنند حقشان نیست در معرض این تحقیر قرار بگیرند. در این میان مثلا میتوان به انتظارات و توقعات جهان مدرن توجه داشت كه خیل عظیم تودهها را در وضعیتی قرار داده است كه معنا و عمق این تحقیر را میفهمند و درك میكنند.
در جهان معاصر بسیاری از دولتها و نظامهای سیاسی با تحقیر بخشی از شهروندان و مقدم دانستن برخی نسبت به برخی دیگر زمینهساز یك كینهتوزی گسترده و مهار نشدنی میشود. سیاستهای تحقیرآمیز امروزه به وفور ازسوی دولتهای مدرن علیه شهروندان غیرخودی اعمال میشود. در این فضا اگر كسانی در قالب و چارچوب دولت-ملت قرار نگیرند، از الگویهایی تعیین شده این نظامها تبعیت نكنند بسیار سریع تبدیل به دیگری این نظام خواهند شد و در این راه باید تحقیرهای بسیاری را تحمل كنند. فرد تحقیر شده به تعبیر ماكس شلر در وضعیت نفرت پایدار قرار دارد و برای حل این نفرت منتظر فرصتی خواهد بود تا انتقام خود را از فرد یا نظام تحقیركننده بگیرد. ما در جهان كنونی شاهد خشونتهای بیسابقهای هستیم؛ خشونتهایی صورت گرفته عمدتا از سوی گروههایی است كه تند رو خطاب میشوند. گروههایی كه عموما از سوی نظامهای رسمی به حاشیه رانده شدهاند. این افراد تبدیل به افراد حاشیهای میشوند كه قصد دارند دیده شوند. این افراد به كینههای عمیقی دچار هستند و تا زمانی كه این كینه و نفرت پایدار درمان نشود همواره با كینهتوزان خشونتطلب مواجه خواهیم بود.
اگر بخواهیم مصداقی برای این گفتهها پیدا كنیم این افراد شامل تمام گروههای بنیادگرایی از جمله داعش و القاعده و تمام جریانهایی میشود كه خود را در وضعیت تحقیر شدهای میبینند كه باید انتقام این لحظه را بگیرند. این گروهها عمدتا با فضای روانی-فكری خاصی كه ایجاد میكنند توانایی جذب تحقیرشدگان بسیاری را نیز دارند. این افراد برای رسیدن به اهداف خود دست به خشونت میزنند. خشونت در كنار ایجاد ارضای حس انتقام برای آنها دارای وجهی تئولوژیك نیز كه كرده آنها را مشروع قلمداد میكند. فرد تحقیر شده در وضعیتی قرار دارد كه اگر نتواند كینه خود را تخلیه كند مدام در درگیری با خود قرار دارد و به همین جهت دولتهای مدرن بدون درك و شناخت این سوژههای نوین امكان مهار خشونتهای شكل گرفته در عرصه فضای سیاسی و اجتماعی امروز را ندارند. جهان امروز بیش از هر زمانی نیازمند رسمیت بخشیدن به گروههایی است كه در زندگی رسمی و عینی دیده نمیشوند و با تحقیر مدام به كینهورزی آنها كمك میكند. دولتهای مدرن باید بتوانند و بپذیرند دست از دیگریسازی بردارند و با نگاهی همه شمول همه انسانها را شهروندانی بدانند كه امكان زیستن برابر برای همه آنها وجود دارد.
پژوهشگر تاریخ
نظرات