در قرآن وقتی از سرنوشت پس از مرگ صحبتی بهمیان آمدهاست، حرف از بهشت و دوزخ است که اختلاف این دو سرنوشت بسیار با هم متفاوت است و هیچ جایگاه متوسط دیگری که بین ایندو باشد ذکر نشده است.
در اندیشه در اینباره به این نتیجه رسیدم که همانطورکه قراردادن یک قطعه آهن در بین دو قطب یک آهنربا غیرممکن است، قرار گرفتن انسان هم در وضعیتی بین خوب و بد هم غیرممکن است؛ بهطوریکه دکتر شریعتی بسیار در نوشتههایشان به این موضوع اشاره کردهاند که انسان یک متغیر بین دوقطبی الهی ـ شیطانی است و این موجودی که از صلصال کالفخار که همان گل بدبو است سرشته شدهاست و در او روح خداوندی دمیده شدهاست، همیشه بین این دو قطب گیرا درحال حرکت است که یا پیرو امر الهی میشود و روح خداوندی غلبه میکند و بهشتی میشود و یا اینکه پیرو شیطان شده و به پستترین درجهها میرود و دوزخی میشود.
با اندیشیدن در اینباره و با توجه به تجربیاتم هم از انجام گناه و هم انشاءالله ثواب، دیدم که هر دو کششی خاص دارند؛ بهطوریکه وقتی انسانی یک گناه انجام میدهد، بر انجام دوبارهی آن گناه بیشتر از بار نخست اشتیاق دارد و همچنین اشتیاق به انجام گناه بزرگتر و رفته رفته غرق شدن در گناهان و دوری کامل از دستورات الهی؛ و همچنین انسان با انجام کاری خوب مثلاً نماز کمکم به آن عادت کرده و جزو احتیاجاتش میشود و کمکم شوق پیوستن به نماز جماعت و فعالیتهای دیگر دینی در او پدید میآید و انشاءالله او را به سرنوشت بهشت میکشاند.
برای خود بنده پیش آمده بود که مدتی نماز جماعت را ترک کرده بودم و بعد از بیش از یک ماه برگشتن به جماعت برایم کاری دشوار بود ولی اکنون اگر یک شب نماز را به جماعت نخوانم، افسردهحال هستم.
پس بیاییم از هیچ فرصتی برای نزدیکتر شدن به قطب مثبت این دوقطبی الهی ـ شیطانی نگذریم و همیشه سعی کنیم از کوچکترین فرصتها برای پرورش هرچه بیشتر نفسمان استفاده کنیم؛ انشاءالله.
نظرات